eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
652 ویدیو
31 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم‌جان به هرکی رای میدید بدید ولی حضرت عباسی به اینا دیگه رای ندید
احساسِ تکلیف صبحدم با عالمی شور و نشاط چون شدم بیدار در باغِ حیات رخت می‌شُستند گویا در دلم داشتم احساس تکلیفِ زیات داشتم احساسِ این‌که بنده هم مشکلی را حل کنم در این فلات حس این‌که روی دوش بنده هست بار رفع مشکلاتِ کائنات می‌توانم وا کنم خیلی گره چون‌ که هستم بنده دارای سوات هست زورم هشتصد اسبِ بخار برق مغزم ششصد و هشتاد وات می‌توانم مشکلاتِ تلخ را در وطن شیرین کنم چون شُم کُلات با زنم گفتم که هستم عازمِ ثبت نامِ پستِ رفعِ مشکلات گفت: ما در مشکل خود مانده‌ایم ناگهان زد از فشار خشم قاط خواستم تا سر بچرخانم کمی گفت: یابو کن به حرفم التفات گر توانایی به رفع مشکلی رفع کن یک مشکلی از این بساط چون کنی از خلق رفعِ مشکلی؟ ای به حل مشکلِ خود مانده مات می‌روی آنجا و بعد از ثبتِ نام می‌شود کارت دلیلِ انبساط من مُصر بودم، حریف من نشد داد بر این بحثِ خیلی داغ، کات بود در فکرم که در این کارزار می بسازم باقیات الصالحات خواستم عازم شوم ناگاه گفت: ناشتایی خورده‌ای جانم فدات؟! ناشتایی را زدم، احساسِ من رفع شد با یک عدد چایی نبات @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به ساحت مقدس شهید آبیار تا در قرارِ ما نیفتد بی‌قراری خون شهیدان می‌شود هر لحظه جاری ما در دل آرامشیم و عاشقانند جان بر کفانِ جبهه‌هایِ جان‌نثاری چون لاله پرپر می‌شوند آنان به میدان از عطر آنان می‌شود عالم بهاری تا کام تو تلخ از ستم دیدن نگردد مردی به میدان جانِ شیرین داده،آری هستی گرفت از برکتِ خون شهیدان نخلی که دارد بر سر خود برگ و باری شاداب می‌بینیش آری آبیاری امروز با خون کرده آن را آبیاری از زندگی، مسروری، اما زندگی نیست یک آن اگر یاد شهیدان را نداری @asharahmadrafiei
روزی امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام‌ به اصحاب خود میفرمود: دلم خیلی به حال ابوذر می‌سوزد، خداوند رحمتش کند. اصحاب پرسیدند: چطور؟! مولا فرمود: همان شبی که به دستور خلیفه ماموران، جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه‌ی او رفتند؛ چهار کیسه‌ی اشرفی به ابوذر دادند، تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر عصبانی شد و به مامورین گفت: شما به من توهین کردید؛ آن هم دوبار! اول اینکه تصور کردید که من علی فروشم، و آمدید مرا بخرید، اما دوم؛ بی انصاف‌ها، آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟! شما با این چهار کیسه اشرفی میخواهید من"علی"فروش شوم؟! _ اگر تمام ثروت های دنیا را هم جمع کنید، با یک تار موی عوض نمیکنم! آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه میکرد و میفرمود: قسم به خدایی که جان علی در دست اوست؛ آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه بست، سه شبانه روز بود که او و خانواده‌ اش هیچ غذایی نخورده بودند.... @Alaviiaat | الکافی،ج۸
کسب مقام دوم توسط آقای در فراخوان الحمدالله🤲 @asharahmadrafiei
🔸 بداهه آیینی شاعران راه راه به مناسب سالروز آغاز زعامت حضرت امام خامنه‌ای چگونه شکر بگویم که سایه‌ات جاری‌ست برای عشق وجودت پر از سزاواری‌ست برای راه خمینی تو بهترین رهبر مسیر قله همان نقشه‌ای که تو داری‌ست برای مام وطن نامت از دلیران است شبیه آرش و رستم، شبیه دلواری‌ست همیشه تیغ کلام برنده و نابت برای کوری چشمان اهرمن کاری‌ست به پای مکتب تو جان اگر فدا نکنیم قسم به عشق و جنون، انتهای کم کاری‌ست بتاب حضرت خورشید بر سیاهی شب که درس مکتب تو روشنی و بیداری‌ست! اگر به کشته شدن پای عشق امر کنی قسم به عشق که هر آن جوابمان آری‌ست چه خواب‌ها که ربودی ز چشم اهریمن به گوش دوست سرودی که وقت هوشیاری‌ست همین کنارِ تو ماندن رهِ شهیدان است اگر که با تو نباشم چه عمرِ غمباری‌ست! نماند پرچم این انقلاب روی زمین که رسم رهبر آزادگان، علمداری است چنان به روی لبت واژه‌ها وزین هستند که سجع پیش کلام تو کوچه‌بازاری‌ست گواهِ خوبیِ تو که فقط شنیدن نیست نشان تو داده‌ای این را که "عشق" دیداری‌ست امید در دل هر واژه‌ات تجلی یافت که فال قهوه‌ی چشمت شکوه و پرباری‌ست به دست توست علامت، به پیش می‌رانیم که عزممان به سپاه ظهور، سرداری است بداهه سرایان:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم به.... قسم به شورِ دعا خواندنِ سحرگاهش قسم به پاکی و صدقِ ضمیرِ آگاهش قسم به نرمی باران که در نگاهش بود قسم به گرمی لبخندِ صورتِ ماهش قسم به عزت او که اسیر پُست نشد قسم به شوق سفر کردنِ الی‌الله‌اش قسم به غیرتِ مردی که وقتِ خدمت بود مدام، وقفِ ضعیفان، زمانِ کوتاهش قسم به پاکیِ مردی که کوهِ طعنه شنید ولی نگفت از آن کوه، قدرِ یک کاهش قسم به همت او که ز کار خسته نشد اگر چه هیچ شرایط نبود دل‌خواهش قسم به مکتب پاکِ رئیسیِ مظلوم قسم به روضه‌ی غمبارِ هجرِ جان‌کاهش قسم به عشق که هر لحظه در مصیبت او گدازه می‌کشد از قلبِ عاشقی، آهش قسم به آن‌همه خوبی که باز می‌خواهیم شهید زنده برایِ ادامه‌ی راهش @asharahmadrafiei
💠 دویست و هفتاد و هشتمین شماره ضمیمه هفتگی طنز راه‌راه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز -۱۷ خرداد- منتشر شد. 🔻در این شماره از راه‌راه، فضای انتخابات و همچنین موضوعات روز را زیر ذره‌بین برده‌ایم. طنزها، اشعار و کاریکاتورهای راه‌راه را از دست ندید. 🔰 از لینک زیر دانلود کنید: 🌐 https://rahrahtanz.ir/راه-راه-278/ 🥊 باشگاه طنز | @bashgahtanz
صلی الله علیک یا جواد الائمه ای یک جهان‌ رهین عطا و سخای‌تان با من بگو غزل، چه بگویم برای‌تان وقتی که هر چه شعر و سخن گفته شد، نشد یک ذره از سخاوت بی‌انتهای‌تان ما که گدای لطف و سخاییم را کجا؟ وقعی نهند جای دگر جز سرای‌تان مظلومی‌ات به جان غزل شعله می‌زند قلبم شکست در گذر روضه‌های‌تان از خانه‌ات مگو که رسیده‌ست تا به عرش شب ناله‌های یا حسن مجتبای‌تان تا شعر من به روضه‌ی لب‌تشنگی رسید پر زد دلم دوباره سوی کربلای‌تان مانند جدتان لب‌تان خشک از عطش ای جان عاشقان همه یکسر فدای‌تان تا زنده‌ایم بر سر بامت کبوتریم سر در پریم و مویه‌کنان در عزای‌تان مشهد که می‌رویم دل مبتلای ماست در کاظمین، در حرم با صفای‌تان باب الجواد ،باب ورود مدام ماست هر یا رضای ما به لب است از رضای‌تان با حرز یا جواد که بر قلب بسته‌ایم همواره می‌تپد دلمان در هوای‌تان @asharahmadrafiei
برای جواد(ع) شب است و کوچه و ذکر خدا خدای جواد خوش است قلب فقیران به ربنای جواد شب است و باز به دست جواد او بسته‌ست نگاه‌های غریبان آشنای جواد کسی که دشمن دین بوده سال‌هایی را مرید دین شده با دیدن عطای جواد نسیم راه گرفته‌ست و بوسه می‌ریزد در این عبور بهشتی به خاک پای جواد نسیم راه گرفته‌ست و با خود آورده‌ست به هر طرف که گذر کرده از صفای جواد برای‌مان سفر کاظمین اگر سخت است امید ماست فقط مشهدالرضای جواد همیشه از ره باب‌الجواد آمده‌ایم رضا، رضا شده از ما پس از رضای جواد کبوتران حرم بال می‌زنند که دل دوباره خون شود از یاد کربلای جواد میان روضه‌ی صحن رضا دل زائر دوباره روضه به‌پا می‌کند برای جواد به حسب سابقه وا کردن گره‌ها را سپرده‌ایم به دست گره‌گشای جواد به حَشر نیز خدا را قسم دهم به جواد یقین که بگذرد از بنده‌اش خدای جواد @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرار آسمانی بوده قرار این‌که دو گل باشند باهم پیش از ازل می‌خواسته این را خدا هم می‌خواسته این را که زهرا با تبسم رو به علی گوید: عزیزم ،تکیه‌گاهم حتی اگر هم مشکلی در خانه باشد... وقتی که همراه تو هستم ، رو به‌راهم حیدر نگاهی با محبت کرده ،گوید جانم فدایت مهربانِ من، پناهم! بنشین تماشایت کنم محبوبه‌ی من یک آن نگردی دور از پیش نگاهم تا جان به تن دارم به لبخند تو سوگند چیزی از عشقی که به دل دارم نکاهم آری قرار این بوده که از عشق آنان خوشبختی اهل جهان گردد فراهم هرکس که راهی یافت در عاشق شدن، گفت: از‌ پرتو این عشق روشن گشته راهم *من عشق را پشت در این خانه دیدم * باید مدد در عشق از آنان بخواهم .... ای همسر من دوست دارم همیشه بگذر به مهرت باز از هر اشتباهم باید که باجان پای کار عشق باشیم تا پیرمان سازد خدای ما به پاهم @asharahmadrafiei
می‌بارد از هر گوشه‌ی عرش خدا نور جاری شده از هر طرف از هر کجا نور از عرش می‌آیند پی در پی ملائک از شوق می‌خوانند با هم ذکرِ یانور قلب رسول‌الله لبریز از سرور است گل می‌کند روی لبش وقت دعا، نور اوج تفاهم شکل می‌گیرد در این خیر جایی که می‌فهمد به خوبی نور را نور داماد این مجلس امیرالمومنین است اوکه وجودش هست مانند خدا نور باشد عروسش حضرت زهرای اطهر نوری که پوشیده‌ست از سر تا به پا نور در قاب نوری نزد هم چون نور واحد حالا یکی هستند با هم این دو تا نور نور علی و نور زهرا، نور حق است باید که بنْویسیم جای نورها، نور از برکت نور علی(ع) و نور زهرا(س) دارد محقق می‌شود نورٌعلی‌نور جانم علیِ حضرت خیرالنسا نور جانم فدایت‌های قلب مرتضی نور در عشق باید کفو هم باشند زوجین یعنی، کبوتر با کبوتر، نور با نور پیوند نور و نور تا دنیاست دنیا دارد برای زندگی ماسِوا نور از حاصل پیوند نور و نور با هم آیند امامانی همه سرتابه‌پا نور از خانه‌ی نورانی آن‌ها به دنیا جاری شود تا هست این عالم به‌پا نور تا وقت گفتن از وجود نور باشد آهسته بنشیند به جان هر هجا نور شعری اگر گفتیم و قابل بوده پیداست داریم می‌گیریم از دست شما، نور @asharahmadrafiei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فروشگاه لوازم فرهنگی و محرم رفیعی فروش انواع پرچم (ساتن،فلامنت،مخمل زربافت و گلبافت و دیجیتال انواع طبل (از سایز بچگانه تا ۲ متری ، انواع تام تام و سایدرام و...) بصورت عمده و جزئی با کیفیت و قیمت مناسب جهت هیئت های مذهبی بصورت عمده با تخفیف ویژه سفارشات پذیرفته میشود شهرکرد. وردنجان. جاده اصلی. ۱۰۰متری بانک صادرات آدرس کانال ایتا وتلگرام : moharrami_vardanjan 09137023309 رفیعی @asharahmadrafiei
⚘️خانم نگار رفیعی/ دانش‌آموز پایه یازدهم کسب رتبه اول استانی در آفرینش ادبی را به شما و خانواده‌های محترمتان و دانش‌آموزان و معلمان دبیرستان ابرار و حضرت خدیجه (س) تبریک عرض می‌کنیم.‌
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
یک ضربه بزن... درگیر مجازی‌ام عمو درگیرم هر روز اسیر و تحتِ یک تاثیرم هر بار به شیوه‌ای دهد تغییرم در زیر فشارِ آن درآمد پیرم یاری نکنی اگر مرا می‌میرم آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 ناگاه غم و غصه‌ی من رفت به باد چون داد به من راه تجارت را یاد داده‌ست به بنده وعده‌یِ پول زیاد فردای خوش و خرم و گوگولی و شاد جانا برسان به بنده قدری امداد؟ آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 گفته‌ست که فردایِ خوشی می‌آرد گل‌هایِ امید در دلم می‌کارد پول است که بر رویِ سرم می‌بارد خوشبخت شده هرکه همستر دارد حالا که تنِ همسترم می‌خارد آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 کار است در این زمانه بسیار غلط چون چاره فقط همسترینگ است فقط سرمایه‌ی خود درست بگذار وسط همراه شو ای دوست برو تا تهِ خط غافل مشو از دغدغه‌ی یارِ خودت آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 دل دور کن از غم زمانِ ماضی همراه شو ای دوست که گردی راضی بشتاب که دست بر هدف می‌یازی آینده خویش را چنین می‌سازی پول است فقط تویِ همستِر‌بازی آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 کی گفته که شیوه‌ی همستر گول است؟ گرگ است همستر و طرف شنگول است؟ این شیوه‌ی کسب ثروتی معمول است هنگامه‌ی کسب بی‌نهایت !! پول است هرکس که به آن دل ندهد خنگول است آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 تا چند چنین فسرده و شُل باشی این‌گونه عجول و کم تحمل باشی این‌گونه به کسب و کار بنجل باشی در راهِ نجاتِ خویش اُسکُل باشی وقت است برای دیگران پل باشی آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست 🔹 تا چند چنین فسرده خاطر باشی؟ با غصه میان خلق ظاهر باشی در بندِ کلام سستِ شاعِر باشی وقت است به کسب پول حاضر باشی دیوانه‌ی بازیِ همستر باشی آزرده مساز خاطرم را ای دوست یک ضربه بزن هَمستِرم را ای دوست @asharahmadrafiei