عاشقانه
تقدیم به ساحت آسمانی
🥀شهیداسماعیل اللهوردینقنه ای🥀
اسماعیل در گلستان
سوختی در آتش اما در گلستانی شهید
جلوه ی مردانه ماندن پای پیمانی شهید
جان گرفتند از تو؟ نه، دادند جانت با عروج
در تن رنجور عالم هر نفس جانی شهید
از سر ایمان خود، کوی بقا را یافتی
پر زدی از محبس این عالم فانی شهید
جلوه ای از نور حق پیداست در آیینه ات
آیه آیه، آیت تفسیر قرآنی شهید
تا مهیایت شود صبح دل انگیز وصال
نام او را از صمیم قلب می خوانی شهید
عاشقان را ذکر یا الله، وردی ره گشاست
وصل با این ذکر شد بر جانت ارزانی شهید
تا که بشناسیم راه خویش از بیراهه ها
همچو ماهی، در مسیر عشق تابانی، شهید
شادی از دیدار روی دوست در مهمانی اش
دشمنت مانده ست در اندوه و حیرانی شهید
سوختی تا ما نسوزیم از لهیب معرکه
خواستی تا شعله را با جان بپوشانی شهید
هر که عاشق شد بر او راه شهادت بسته نیست
سِر راه عشق را تنها تو می دانی شهید
همچو اسماعیل در غوغای قربانگاه عشق
زیر تیغ مرگ حتی زنده می مانی شهید
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🌺صلیاللهعلیکیاحضرتعلیاکبر🌺
سلام باد به رخساره ی پیمبری اش
سلام باد به نام و مرام حیدری اش
نه اینکه چهره و نام است فیض او تنها
که هست زینت او با خصال اکبری اش
ز راست قامتی اش نیست او رسیده به فیض
رسیده است به پاداش راست باوری اش
نه اینکه دین شده ابزار او برای مسیر
که او گذشته ز خویش از برای یاوری اش
محبت پدری جای خود، سپرده علی
سر اطاعت خود را به امر رهبری اش
ز حول محور خورشید عشق رد نشده
مدار حرکت او در مرام اختری اش
به قصد یاری حق، مرد رزم شد آنگاه
رسیده اجر عبادت به رزم آوری اش
دلش چو معدن حب و لیست از آن رو
شده ست شهره جوانمردی و دلاوری اش
دلاوری که به حق جویی، و وفاداری
شکوه داده به لیلا مقام مادری اش
نه اینکه واله و مجنون او فقط لیلاست
جهان اسیر جنون اند و محو دلبری اش
نه اینکه داده به او کسب نور تنها فیض
ثمر گرفته جهانی ز نور گستری اش
نه چونکه پور حسین است، در اریکه ی حق
شده ست عفت و تقوا ملاک برتری اش
یقین که پر شود از برکت خداوندی
دلی که بنده نموده ز دیگران بری اش
هزار بیت بگویم نگفته ام یک حرف
خوشم که سایه نشینم به ضل سروری اش
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
به بهانه ی روز جوان
🤣جوانم🤣
مدرک گرفتم بعدبیکارم جوانم
بیهوده شد، هرمدرکی دارم جوانم
بی آشنا و رشوه باید مدرکم را
انگار توی کوزه بگذارم، جوانم
من بمبی از شور و انرژی هستم اما
در مملکت انگار سربارم، جوانم
باید که باشم از نشاط و شوق سرشار
حالا ولی از غصه سرشارم جوانم
افسرده ام هر روز را تا ظهر خوابم
شبها ز غم تا صبح بیدارم جوانم
گفتند با تدبیر گردد چاره هرکار
دادند آنان وعده بسیارم جوانم
شد بدتر از هر دوره ای این هشت ساله
بدبخت از اینقدر تَکرارم جوانم
دلخسته ام من یک جوان یالغوزم
هرجا که رفتم کَس نشد یارم جوانم
در فکر یاری هستم و امکان آن نیست
پوک می زنم بی او به سیگارم، جوانم
رفتیم با شوقی برای خواستگاری
گفتم که؛ خیلی دوستش دارم، جوانم
گفتند ماشین، خانه، خرج ماهیانه
گفتم که من خیلی گرفتارم، جوانم
کم کم مهیا می شود اینها که گفتید
بهتر شود اوضاع غمبارم، جوانم
گفتند وقتی خوب شد اوضاع برگرد
گفتم که من از عشق بیمارم، جوانم
خندید دختر گفت بیهوده است اصرار
من هم هزاران آرزو دارم، جوانم
با این گرفتاری که می بینید، دارم
بر من ببخشایید رفتارم، جوانم
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
العجل آقاجان
یوسف گمگشته کنعان از فراقت پیر شد
چهره ات یک عمر در رویای مان تصویر شد
کور شد چشمان ما در حسرت رویت بیا
بی تو در دنیا بلا و درد دامن گیر شد
زندگی این نیست ما با زنده بودن سرخوشیم
زندگی هم بی تو از این زنده بودن سیرشد
درد جانکاه غروب جمعه هامان یک طرف
روزهای هفته هم بی دیدنت دلگیر شد
از تو گفتیم و گرفتاریم در دنیای خویش
پایمان در حلقه ی وابستگی زنجیر شد
خواب دیدار تو را دیدیم صبح جمعه ای
با غروب جمعه خواب ما به غم تعبیر شد
خواستی تا یاورت باشیم دیدی غافلیم
منتظر ماندی تو و از سوی ما تاخیر شد
کاش خود دست دعا بالا بری بهر ظهور
کن دعا بهر دعای ما که بی تاثیر شد
فرصت ما رو به پایان است در دار فنا
العجل آقا برای ما که خیلی دیر شد
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
33.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ستاد استانی فهما کانون های مساجد چهارمحال و بختیاری
بمناسبت میلاد با سعادت منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج)
تقدیم می کند:
(حضرت بهار)
شاعر: احمد رفیعی
برگرفته از ملودیهای بختیاری
تنظیم موسیقی :
محمود آقامحمدی
مربی فنی :
مهدی نظری
میکس و مستر :
ایمان محسنی فر
ضبط وکال :
استدیو صدای تازه لردگان
مربی :
مهران طهماسبی
سرپرست :
علیرضا ویسی
اجرا:
گروه سرود نسیم صبا
کانون فرهنگی هنری نسیم صبا مسجد حضرت ابالفضل (ع)
شهرستان لردگان
بامشارکت هیئت مذهبی حضرت زینب سلام الله علیها شهرستان لردگان
صلی الله علیک یا صاحب العصر والزمان آقا جان الامان الامان من طول الزمان
ای جان، بهار هستی ما صاحب الزمان
لبخند دلنشین خدا صاحب الزمان
دنبال چاره ایم برای جهان خویش
بردیم اگر که نام تو را صاحب الزمان
چشم تو تر ز غصه ی ما بی خیال ها
دنیای ما کجا، تو کجا! صاحب الزمان
ما و بلای اینهمه تکرار روزها
دوری ز توست اوج بلا صاحب الزمان
عمری اسیری محبس دنیاست جان مان
زندان ماست دار فنا صاحب الزمان
ای آشنا، چقدر غریبی میان ما
مایی که مانده ایم از جدا صاحب الزمان
خواندی به راه ما همه را و نیامدیم
لطفی بکن به ما، تو بیا صاحب الزمان
دلبسته ی تحجر بتهای غفلتیم
ای بت شکن ز پرده درآ صاحب الزمان
کی می رسد ندای اناالمهدی ات به گوش
کی می رسد ز مکه نوا صاحب الزمان
شرمنده ایم از تو و این رسم انتظار
از ما جفا و از تو وفا صاحب الزمان
آقا دعای ما که به جایی نمی رسد
بهر فرج بکن تو دعا صاحب الزمان
ما را ببخش با کرمت ای امام عشق
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🇮🇷✌️رایِ آری✌️🇮🇷
رودم به دریا می برم سرشاری ام را
سنگی نمی گیرد شکوه جاری ام را
در مکتب سرخ حسینی باید از عشق
بالا بگیرم پرچم دینداری ام را
مشتاق مرگ سرخم و بالای نیزه
گوید سر من از ستم بیزاری ام را
دشمن مگر در خواب بیند خواب باشم
ظلمت گریزم، عاشقم بیداری ام را
تهدید ها شد فرصت پویایی من
آسان نموده عزم من دشواری ام را
بیش از چهل سال است هنگام شبیخون
دشمن چشیده مشت های کاری ام را
هرگز نگیرد خنده های ریب دشمن
از من مرام ضد استکباری ام را
هرچند بر تن زخمه ها از خار دارم
هرگز ندیده دشمن من، خواری ام را
تا جان به تن دارم به عهدم پایبندم
با خون کنم تایید رای آری ام را
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
پای وطن بهاریام می مانم
در مکتب حق مداریام می مانم
تا صبح ظهور حضرت برکت و نور
دلبسته به رای آریام می مانم
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🌲🌳روز طبیعت🌳🌲
از طبیعت بهرمند و با طبیعت نارفیق
دشمنی کردیم ما یک عمر با یاری شفیق
خاطرات ما همه پر بهره از دستان او
خاطرات او فقط زخم است از حال و عتیق
گرمی دست طبیعت بر سر ما سالها
دست ما سوزانده قلب عاشقش را با حریق
غصه ای جانسوز شد در سینه ی پر مهر او
قصه ی نامهربانی های ما در این طریق
عهد ویروس است محروم از طبیعت مانده ایم
در مکافات عمل ما ندیم با درد و دریغ
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🌴مادر طبیعت🌴
گره زدیم به هر سبزه و گره وا کرد
چه زخمها که زدیم او فقط مدارا کرد
چه دوستی که چو وقت نیاز پیش آمد
تمام هستی خود را به دوست اهدا کرد
چه رنجها که به جان دید و باز با مهرش
برای خوش شدن حال ما تقلا کرد
چه مادرانه بدی های ما ز یادش بُرد
ز شوق دیدن ما باز هم بغل وا کرد
به غیر زشتی رفتار ما چه مانده به جا
برای او که فقط مهر و لطف با ما کرد
چنین شود ز عنایات و لطف حق محروم
کسی که مهر و وفا دید و با جفا تا کرد
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei