.
#میلاد_امام_کاظم
#امام_کاظم علیهالسلام
#قصیده_واره
🔹خورشید هفتم🔹
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
آن فیض لایزال که مشتق ز نور او
خورشید آسمان رضا، نور هشتم است
آن پرتو جمال خدایی که طور او
آیینهزار حضرت معصومه در قم است
موسای طور قرب که در پیشگاه او
صدها کلیم بی «اَرِنی» در تکلم است
بگرفت دست عیسی مریم ولای او
کز پای دارِ فتنه، به چرخ چهارم است
هر صبحدم فریضۀ حق بر امین وحی
بر حضرتش ادای سلام ٌعلیکم است
دلتنگیاش مباد که در غنچۀ لبش
لطف شکوفهباری باغ تبسم است...
نور خدا در آینۀ آفتاب تو
حیرتفزای دیدۀ افلاک و انجم است
عدل مجسمی تو و هر دادخواه را
در بارگاه لطف تو شوق تَظَلُّم است
یزدان نخواست تا غم روزی خورد کسی
با لطف تو که قاسم الارزاق مردم است
آن سر که نیست خاک درت در تنزُّل است
وان دل که نیست جای تو، جای تألُّم است
طاعات منکران تو در روز رستخیز
آتشبیار معرکه مانند هیزم است
در روز حشر جز تو شفیعی مبادمان
جایی که آب هست چه جای تیمم است؟
با نعمت ولای تو «پروانه» را چه غم
عمریست در بهشت که غرق تنعم است
📝 #محمدعلی_مجاهدی
............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#میلاد_امام_کاظم
#امام_کاظم(علیه السلام )
اشفع لنا...لنا
سهم مرا دو بیت ، تغزل نوشته اند
لبریز نقص ، غرق تکامل نوشته اند
با ناز چشم های تو یک عمر شاعران
تا بوده و نبوده ، تغزل نوشته اند
بالای ِ چار ضلع ِ ضریح ِ قشنگتان
ترکیب شمعدانی و سنبل نوشته اند
از بس زیاد گفته ام " اِشفَع لَنـٰا... لَـنـٰا "
روی لبم ، دعای ِ توسل نوشته اند
حالات دست های تو را ، باز و با کرم
طرز ِ نگاه چشم مرا ، زُل نوشته اند
حس نیاز در من و ناز از صفات توست
ما را مدام ، گرم ِ تعامل نوشته اند
باب المراد حضرت موسی بن آفتاب
کار تو را ، همیشه تفضل نوشته اند
ما شاعران رعیت موسی بن جعفریم
ما را در این گروه و تَشّکُل نوشته اند
روح الله قناعتیان ✍
..........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم
خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟
برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم
به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم
من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم
بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم
عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او
نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم
بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد
عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم
شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان
شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم
گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان
فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم
تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال
میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
چه خیری دارد این روضه، چه حالی، احسن الحال است
عزا و گریه بر موسی بن جعفر، خیرالاعمال است
هر آن کس زد صدا در زندگی، باب الحوائج را
علی رغم تمام مشکلاتِ خود، خوش اقبال است
کسی که اعتقادش بر شفای روضه اش سُست است
اساساً ریشه ی توحید و ایمانش پُر اشکال است
همین که نام او در خاطر بیمار می آید
طبیب از راه می آید، شفایش هم به دنبال است
همیشه کار سائل ها، تمنا از کریمان است
کریمان بینشان همواره بخشش، رسم و منوال است
زن بدکاره را با یک نظاره زیر و رو کرد و...
زن افتاده به سجده، نزد معبودش سبک بال است
کسی که عرشیان مشتاق بر پابوسی اش هستند
چرا منزلگهش بر خاک نمناک سیهچال است؟!
به لب خلصنی یا رب دارد و مانند صدیقه
نمی دانم چرا جسمش شبیه باغ آلاله است
چرا جسم نحیفش از رد شلاق گلگون شد؟!
چرا آخر عبای ریش ریش او لگدمال است؟!
چرا مولای ما افتاده گیر بددهانی پست؟!
چرا هر صبح و شب در دور آقا جار و جنجال است؟!
چگونه ساق پایش را شکسته سندی ملعون؟!
تکان که می خورد پایش، تمام روز بدحال است
**
چکیده اشک روضه بر لبِ خشکیده از زهرش
به یاد غربت لب تشنه ای در بین گودال است
مگر آخر چه شد در وقت غارت کردن ارباب؟!
به دست هر کسی یک تکه از پیراهن و شال است
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
نوری که بر افلاکیان گویی چو اختر بود
پیچیده در زنجیر و غل، موسی بن جعفر بود
تاریک تر از هر کجا، ایام بی پایان
در شوره زار جهل و کین، تابان و گوهر بود
روزی که دیدند جسم او ورد زبان ها شد
باب الحوائج میشود آن کس که مضطر بود
گر چه نحیف است جسم او وقتی که ظاهر شد
از اینکه باشد بی کفن پیکر، که بهتر بود
گر این مصیبت بر همه جانسوز و جانکاه است
در پیش جدش این فقط یک بیت دفتر بود
"آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
نان و پنیر سفره موسی بن جعفر بود"
#امام_کاظم #مرثیه_امام_کاظم
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت
دیوارها، نمناک از شرم حضورت
دهلیزها مستند، هنگام عبورت
زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت
این بندها، در بند زلف دلپذیرت
موسای دربندی و هارونها اسیرت
یوسف، که ترس از تنگی زندان ندارد
مصر وجود است او، غم کنعان ندارد
نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد
جان جهان است او، هراس جان ندارد
عاشق، دلش دریاست، حتی کنج زندان
آیینهی دنیاست، حتی کنج زندان
ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت!
هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت
ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت!
زانو زدند ایوبها، در پای صبرت
آقا! به این حجم از بلا، عادت ندارم
باید بگویم، شاعرم، طاقت ندارم
سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا!
زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا!
چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا!
خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا!
هر چند در دستان او، جام بلا بود
از تشنگی، یکریز یاد کربلا بود
معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است
فهمیدهاند انگار یوسف بیگناه است
بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟
پایان این قصه، گمانم اشتباه است
یوسف میآید، روی تابوت است اما
از اشک یاران، دجله، مبهوت است اما
موسای ما، از طور سینا، بیعصا رفت
این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت
دردا! که با دُردانهی زهرا، چهها رفت
تا پر کشید، اول دلش، پیش رضا رفت
بی او، اگر چه عشق، مشکیپوش میشد،
نور خدا بود او، مگر خاموش میشد؟
در بند بود و عالمی دربند اویند
بسیاری از سادات، از پیوند اویند
شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند
هر گوشه، فرزندان دانشمند اویند
وا میکند بر روی ما، بنبستها را
بابالحوائج شد، بگیرد دستها را
#امام_کاظم
#احسان_نرگسی
این عشق آخر می کند کار خودش را
این دیده ی تر می کند کار خودش را
با دست خالی بر نمی گردیم،یعنی
موسی بن جعفر می کند کار خودش را
اشکی که جاری می شود در بین روضه
فردای محشر می کند کار خودش را
مستی دو چندان می شود در پای ایوان
الحق که ساغر می کند کار خودش را
جان می سپارم آخرش در کاظمینت
اینبار نوکر می کند کار خودش را
مدح و مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود
محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود
هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند
در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود
آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو..
نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود
پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است،
شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود
خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش
سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود
مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است
هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود
یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد
این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود
کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی..
از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود
بوی جنت میرسد از مرقد او بر مشام..
کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود
در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است
روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود
رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی..
خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود
یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند
کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود
بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که..
درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود
نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند
ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود
کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که..
زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود
عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند
گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود
حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را
«ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#مدح_مرثیه #امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
.
.
#شهادت_امام_کاظم
مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند
زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند
شکر خدا که شیعیان بودند آن روز
مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند
شکر خدا آن روز دخترها نبودند
پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند
دوری تو از خانواده بد نبوده_
_وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند
ساقت شکسته بود اما سینه ات را
در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند
آقا خدا را شکر مردم حنجرت را
درگیر با کندی یک خنجر ندیدند
هر چند روی تخته ی در بود جسمت
اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند
هم دخترت رنگ اسارت را ندیده
هم خواهرانت غارت معجر ندیدند
هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و
هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند
جانم فدای آن غریبی که به جسمش
جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند
#وحید_محمدی✍
۲۵ بهمن ۱۴٠۱
#امام_کاظم
.
.
#شهادت_امام_کاظم
دودمه و دَم پاره شهادت موسی بن جعفر امام کاظم(علیه السلام)...
۱- دودمه
موسم ماتم شده برگرد امید شیعیان
العجل صاحب زمان
حق زندانی بغداد ای شَه آزادگان
العجل صاحب زمان
جان من آمد به لب دیگر در این قعر سجون
من غریبم من غریب
زیر ضرب تازیانه پیکرم شد غرق خون
من غریبم من غریب
لحظه های آخرم دارم زِ سینه ناله ها
ای رضا جانم بیا
در سیاه چالم، تنم میسوزد از زهر جفا
ای رضا جانم بیا
باب حاجات منی موسی بن جعفر الدخیل
یابن الحیدر الدخیل
گویمت مولای من تا روز محشر الدخیل
یابن الحیدر الدخیل
ای که هستی بر علی و فاطمه تو نور عین
ای امیر کاظمین
حق زهرا قسمتم کن طوف شش گوش حسین
ای امیر کاظمین
۲- #دم_پاره
عالم شده ماتم سرا واویلا
موسی بن جعفر شد فدا واویلا
بغداد امشب همچو کربلا شد
رَختِ سیَه بر پیکر رضا شد
شد سهم کاظم در غمِ اسارت
قعر سجون و سیلی و جسارت
از بسکه تازیانه خورده کاظم
بر پیکرش نمانده جای سالم
ای کاظم آل نبی فدایت
دست گدایی منو عطایت
ای باب حاجات همه دخیلک
ای نور چشم فاطمه دخیلک
من که گدای کاظم و حسینم
مجنون کربلا و کاظمینم
ای باب حاجت از شما میخواهم
برگ برات کربلا میخواهم
-دو بیتی...
وقتی که به ما سوز و نوا را دادید
بین دودمه حاجت ما را دادید
هم سینه زدیم و جان به ما بخشیدید
هم برگ برات کربلا را دادید
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#دودمه #حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#موسی_بن_جعفر
#امام_کاظم
.
.
#امام_کاظم
هر دم و بازدمش آیه و تکبیر فقط
بگذارید کند سجده دلی سیر فقط
بعد این سجده اگر خواست ببندد قامت
ضرب شلاق نبندید به این پیر فقط
این عبا نیست که افتاده زمین پیکر اوست
مانده از قاب تنش ، سایه ی تصویر فقط
پلک او حوصله ی بار ندارد زخمی است
مژه میریزد از این اشک سرازیر فقط
درسیه چال سر از سجده که بر میدارد
کاش جایی نکند گردن او گیر فقط
انحنای کمرش بیشتر از قبل شده
بالش زیر سر او شده زنجیر فقط
بسکه پهلوش به در خورد و به دیوار گرفت
از خدا خواسته زهرا برسد دیر فقط
کاشکی موقع دفنش بدنش را نکشند
یا بگیرند تنش را همه از زیر فقط
یک نفر هفت کفن داشت ولی کرببلا
یک نفر شد کفنش نیزه و شمشیرفقط
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#شهادت_امام_کاظم
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#امام_کاظم
بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود
لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود
بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت
موسای ما در معجزاتش بی عصا بود
از ساق عرش افتاد در زندان ویران
آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود
با ضربه ها هرچند که از حال می رفت
در سجده مدهوش ملاقات خدا بود
زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت
هر جای جسمش روضهء آل عبا بود
بار قنوتش را ورم هایش کشیدند
هر وعده سیلی خورد آقا بی هوا بود
هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد
هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود
زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد
بسکه ردیف استخوانش جابجا بود
با زخم لبهایش به سختی آب می خورد
هرشب گریز روضه هایش کربلا بود
ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند
ای کاش در بین شما، یک آشنا بود
هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد
در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود
اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند
در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود
در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت...
یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود
آنجا سری در دست قاتل بود اما
با خنجر کُندی بریده از قفا بود
بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند
تجمیع جسم او به دست بوریا بود
#حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#امام_کاظم
با گریه،با آه دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند
کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند
کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند
آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع
تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع
آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع
دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع
لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن
از دردمندان توام درمان عطا کن
بویِ دلانگیزِ بهارِ مَردُم ما
نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما
بودی همیشه در کنار مَردُم ما
خیلی گره خورده است کار مَردُم ما
گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج
امّا تو را داریم یا باب الحوائج
خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده
آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده
پای بساطت سال را تحویل کرده
بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده
مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست
آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست
جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم
شیرین تر از نام شما اسمی نداریم
با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم
ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم
بیماری ما زندگی منهای روضه است
راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است
چشم مرا تر کن زمان ربّناها
لطفاً نگاهم کن میان این گداها
پیچیده در هفت آسمان ها این صداها:
یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها
این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر
جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار
دریای رحمت!ما به موجات خو گرفتیم
از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم
در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم
ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم
صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد
پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد
موسایِ طور غم عصایت را شکستند
با زجر تو قلب رضایت را شکستند
نامردها دست دعایت را شکستند
زیر لگدها ساق پایت را شکستند
چیزی برای تو به جز ماتم نمانده
نای مناجاتی برایت هم نمانده
شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد
داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد
سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد
روی لبش دشنام قوم و خویش دارد
با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی
داغ حسن را کنج زندان می چشیدی
در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم
جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم
زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم
جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم
داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا
عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا
با جوهر خون نامه ات توقیع گردید
اندوه تو در روضه ها توزیع گردید
آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید
بر تختِپاره پیکرت تشییع گردید
با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی
آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی
اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟!
از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟!
آنگونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟!
ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟!
پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست
پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست
#بردیا_محمدی✍
#شهادت_امام_کاظم
.
.
#امام_کاظم
ای جلوهی جلال مبین در جبینِ تو
دست خدا برون زده از آستینِ تو
ای هفتمین امام که هفت آسمان حق
هفتاد بار گشته به گرد زمین تو
تو خرمنِ جمال و جلالیّ و آفتاب
با آن سَخاش، خُردترین خوشهچین تو
وی شب گرفته آینهها از ستارگان
در پیش روی شعشعهی راستین تو
ای کاظمی که غیظ و غضب هر دری که زد
پیدا نکرد راه به حصنِ حصین تو
نشنیده از زبانِ تو نفرین و ناسزا
هرچند بسته خصم، کمرها به کین تو
ای مژدهی بهشت رسانده به شیعیان
حق با حدیثِ «عاقبه المتقین» تو
زندان، نمازگاهِ تو بود و سپرده گوش
افلاکیان به صوتِ دعای حزین تو
دیوارها به ذروهی توحید می رسند
از بانگِ نعبدوی تو و نستعینِ تو
لرزاند سنگ سنگ ستونهای عرش را
ظلمی که بر تو رفت ز خصم لعین تو
ای هفتمین امام همام! ای جهان و جان
جمع آمده تمام به زیر نگین تو
رنگین کمانِ شعرِ من اینک زده است پُل
در پیشگاهِ کوکبهی راستین تو
#حسین_منزوی✍
#شهادت_امام_کاظم
.
.
#امام_کاظم
حدیث غربت
اگر به دوش غلامان تن تورا بُردند
به روی تخته ای از در،تو را چرا بُردند؟
به حیرتم که چه مانده است ازتنت باقی
چگونه پیکر کاهیده ی تو را بُردند
گُل وجود تو شد پرپر ازستم ، امّا
شمیم ناب تو را جانب خدا بُردند
حدیث غُربت و صبرتو را به منبرعرش
به ذکر نام شریفت فرشته ها بُردند
به پاس آن که بخواند نماز بر بدنت
خبر برای جگرگوشه ات رضا بُردند
خبر رسید که چندین کفن تو را دادند
نگفته اند تو را بین بوریا بُردند
چه حکمتی است که صحبت چوازکفن آمد
گرفت شعله دل و نام کربلا بُردند
سزاست خاک عزا برسر جهان ریزد
که جان هردو جهان را ازاین سرا بُردند
دل «وفایی افسرده را به بال شوق
به کاظمین تو از مشهدالرضا بُردند
سیدهاشم وفایی✍
#شهادت_امام_کاظم
.
.
#امام_کاظم
چشـم امیـد خلق بـه روز نتایج است
اصلا شفیع بودن او خیر رایج است
موسی است بی عصا و در این نیل روزگار
کارش گره گشایی و باب الحوائج است
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_باب_الحوائج
.
#مدح_و_مرثیه
#امام_کاظم علیه السلام
هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود
محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود
هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند
در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود
آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو..
نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود
پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است،
شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود
خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش
سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود
مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است
هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود
یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد
این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود
کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی..
از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود
بوی جنت میرسد از مرقد او بر مشام..
کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود
در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است
روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود
رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی..
خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود
یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند
کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود
بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که..
درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود
نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند
ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود
کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که..
زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود
عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند
گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود
حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را
«ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#مدح_امام_کاظم
#موسی_بن_جعفر
.
.
#میلاد_امام_کاظم
از جوار عرش سر زد آفتاب دیگری
وا شد از ” اَبِوا ” به روی خلق ، باب دیگری
بال وا کن لحظه ای در زیر باران شهود
از فراز عرش می بارد سحاب دیگری
بوی پیراهن شنیدم ، دیده بستم تا مگر
یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری
ای غزل ! امشب به دریای مدیحش دل بزن
دارد این امواج ، گوهرهای ناب دیگری
ما خدا را در جمال چارده تن دیده ایم
خوانده ام این حرف ها را در کتاب دیگری
جمله از شهر و دیار و آب و خاکی دیگرند
این یکی هم می رسد از خاک و آب دیگری
بوی احمد ، بوی زهرا ، بوی حیدر ، بوی عشق
بشنوید از این چمن ، عطر گلاب دیگری
حضرت خورشید هفتم ، آن که چشم روزگار
با وجود او ندارد انتخاب دیگری
شک ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان
وصف او را می کند با آب و تاب دیگری
ماه کی ؟ بعد از نگاهش آفتابی می شود
می رود از شرم ، شبها در حجاب دیگری
شش کتابش را خدا آورد و امشب هم گشود
از کتاب معرفت ، فصل الخطاب دیگری
یا نمی داند بلندای مقامش تا کجاست
یا ندارد منکرش حرف حساب دیگری
مثل بغدادش خرابم کرده درد اشتیاق
بسته بالم را فراقش با طناب دیگری
یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد
نام او حیف است بردن با خطاب دیگری
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#مدح_ولادت #امام_کاظم
#عباس_شاهزیدی ✍
.
.
#امام_کاظم
موسایی و وجود تو بر نیل، رهبر است
تاثیر واژه ات ید بیضای دیگر است
بعد از غدیر آمده ای یادمان دهی
#عید_غدیر لایق جشن مکرر است
باران نشسته رزق طراوت بگیرد از
بحری که از کلام شریفت منور است
خوش بخت واژه ای که در این لحظه شعر شد
شعری که در فضیلت موسی بن جعفر است
تا کاظمین می پرد این دل به لطف عشق
لطفا بگو برات زیارت مقدر است
از هفت شهر عشق گذشتیم با امید
شوق وصال حضرت خورشید در سر است
غیر از فرج برای دلم حاجتی مباد!
باب الحوائجی و دلم سخت مضطر است
#زهرا_آراستهنیا ✍
.
.
#غزل_مرثیه
#شهادت_امام_کاظم علیه السلام
#طاهره_ابراهیم_نژاد✍
➖➖➖
نسیمی نیست اما موی تو اینجا پریشان است
هوای عاشقی رسمش که ماندن نیست جریان است
سیاهی های زندان را به خون زخم ها شستی
نشان عاشقی در تو فراوان فراوان است
جهان زندان مومن بود از روز ازل آری!
به قربانت! مگر باب الحوائج بودن آسان است؟
شکوفه می دهی، گل می کنی،تسبیح می گویی
تو در آتش گلستانی، تو هرجایی بهاران است
تو در اشکی که می ریزی مرا هم در نظر داری
خوشا بی خوابی چشمی که در کار مسلمان است
بد و خوب جماعت را شفاعت می کنی آخر
میان غبطه خواران مرامت نام باران است
گره انداخت در کار تو هارون با غل و زنجیر
نماند از او به جا چیزی و عالم ملک سلطان است!
➖➖➖
#امام_کاظم علیه السلام
.
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم علیه السلام
#رضا_نظاری ✍
هرچند گدایان، در این خانه زیادند
اینها همگی مظهر لطف اند، جواد اند
هرگز به کسی پاسخ «برگرد» ندادند
اینها نه خدایند، نه مانند عباد اند
هرکس که نیامد در این خانه، ضرر کرد
بُرد آنکه شبی را در این خانه سحر کرد
بر محضر تو، عرض سلام، عرض ارادت
ای آنکه گره خورده به نام تو سخاوت
پیچیده شمیم رضوی بین رواقت
انگار خراسانم و مشغول زیارت
نام تو گره وا کند از مشکل مردم
دیدیم کرامات تو را گوشه ای از قم
دارند خبر از کرمت، مردم بغداد
مرد عربی آمد و بر پای تو افتاد ...
دیدیم حرم پر شده از ناله و فریاد ...
گفتیم چه شد؟ گفت شفا داد! شفا داد!
از سفرهی احسان شما، توشه گرفتیم
از گوشه ایوان تو شش گوشه گرفتیم
ای آیه ی مستور! عزیز دل زهرا!
موسایی و در طور؛ عزیز دل زهرا!
مظلومی و مهجور؛ عزیز دل زهرا!
از فاطمه ات، دور؛ عزیز دل زهرا!
هرچند که معصومه ی تو دل نگران است
صد شکر مدینه، حرمت امن و امان است
دردی که به ساق تو رسیده است، بماند
گوش تو چهها که نشنیده است؛ بماند
رنگ رخت از زهر پریده است؛ بماند
گفتند که خوب است، بعید است بماند
دشمن شده از درد تو، خوشحال! چه سخت است
تنهایی و غربت ته گودال، چه سخت است
آقا! پسرت نیست بگیرد سرت از خاک؟!
معصومه تان نیست که اشک تو کند پاک
از روضهی تو ولوله افتاده به افلاک ...
فرمود: بخوانید از آن پیکر صد چاک
من تشنهام اما به فدای لب جدّم
ای وای! چه آمد به سر زینب جدّم
.
.
#میلاد_امام_کاظم
ای عاشقانِ حق نظر موسی بن جعفر آمده
ماه شب و ماه سحر موسی بن جعفر آمده
فرزند زهرا و علی آن نور گشته منجلی
گنجینه حق را گهر موسی بن جعفر آمده
هفتم چراغ آسمان آن روشنای کهکشان
با روی روشن جلوه گر موسی بن جعفر آمده
ذِی الْحَجِّه را نور تمام آئينه دار صبح و شام
آن نخل نورانی ثمر موسی بن جعفر آمده
لبخند صادق از وی است آوای عاشق از وی است
ای عاشقان اینک خبر موسی بن جعفر آمده
هم کاظم و هم صابر و ، هم صالح و هم ذاکر و
بر جان حق گویان اثر موسی بن جعفر آمده
هم که امین است و امان هم که مُبین است و بیان
هم نور قرآن سر به سر موسی بن جعفر آمده
باشد حمیده مادرش در بر گرفته گوهرش
آن هم چه گوهر ، چون قمر موسی بن جعفر آمده
**
#امام_کاظم
محمود تاری «یاسر»
.
.
#امام_کاظم
چشـم امیـد خلق بـه روز نتایج است
اصلا شفیع بودن او خیر رایج است
موسی است بی عصا و در این نیل روزگار
کارش گره گشایی و باب الحوائج است
#محمدجواد_منوچهری ✍
#السلام_علیک_یا_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام
#یا_باب_الحوائج
.
.
#میلاد_امام_کاظم
صلی الله علیک یا اباالحسن یا موسی بن جعفر یا باب الحوائج
با جام غدیر مست دائم هستیم
از عشق ولایت متنعم هستیم
دلداده ی حضرت رضاییم ولی
ما ریزه خور امام کاظم هستیم
#امام_کاظم
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#امام_کاظم
گرفته است جهان را به زیر بال و پرش
همانکه شهره شده بذل کیسه های زرش
فقط برای محبان نبوده چشمه ی خیر
چشیده مرحمتش را عدوی خیره سرش
امین و صابر و عابد، فروبرنده ی خشم
گره گشایی و باب الحوائجی ،هنرش
نشسته مِهر کلامش همیشه در دل سنگ
به راه آمده «بُشر» از کلام چون گهرش
گرفته عطر وجودش تمام محبس را
کنیز ،عابده شد از سجود تا سحرش
تمام کشور ایران حریم حضرت اوست
که بار داده در این جا درخت پر ثمرش
مرید سفره ی موسی بن جعفریم و زیاد
نشسته بر نفس روزگارمان اثرش
#محمدجواد_منوچهری ✍
.