eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
294 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کریم دوّم خیرالنّساء شاه غریب پنجمین ریحانه ی آل عبا شاه غریب نوکری در خیمه ات شد علت هر سروری تا نفس دارم منم بر تو گدا شاه غریب اولین روز حیاتم من حسینی بوده ام کام من با تربتت شد آشنا شاه غریب قطره اشکی در عزای تو مرا تا عرش برد شد نشان طاعتم بر تو بکاء شاه غریب خیمه ات سرتاسرعالم شده باب نجات شد چراغ محفلت نورالهدی' شاه غریب هر کسی که شد سوار کشتی ات جنّت رود نیست غم وقتی تو هستی ناخدا شاه غریب راهبی را گریه بر داغت مسلمان کرده است چون که داده شستشو رأس تو را شاه غریب چشم پوشیدی همیشه از گناهم ای کریم ای طنین رحمتت بی انتها شاه غریب هستی ات خرج مسلمان کردن ما شد حسین کی شود حق عزای تو ادا شاه غریب در غم اکبر تمام گیسوانت شد سپید ارباً اربا دیدی اش روی عبا شاه غریب تو میان مقتل و خنجر انیس حنجرت روی تل زینب تو را می زد صدا شاه غریب مادرت با صورت نیلی رسید و پیش او از جفا خوردی تو سیلی بی هوا شاه غریب دفن شد جسم تو زیر سنگ و تیغ و نیزه ها گوشه ی گودال سرخ کربلا شاه غریب یک طرف بر روی نی رأس تو رفت و یک طرف پیکر تو ماند زیر دست وپا شاه غریب کربلا تا شام بودی بر سر سرنیزه ها صاحب زخمی ترین رأس جدا شاه غریب روبه روی دخترت در مجلس نامحرمان خورد بر روی لبت چوب جفا شاه غریب
تا دلم از کرده‌های خویش نادِم می‌شود بیشتر از پیش، چشمم گریه‌لازم میشود اشک، بال پر زدن در وادی معراج‌هاست گریه کن در روضه جبریل عوالم میشود شمع باشی یا که پروانه چه فرقی میکند سوخت هر کس که درونش عشق حاکم میشود هرکه سنگ طعنه‌های خلق را تاب آورَد حتم دارم شیشه هم‌ باشد مقاوم میشود گرچه هی در ‌میزنم، کشکول من را پُر نکن دست سائل تا که خالی شد مزاحم میشود این خرابت را بیا و لطف کن بیرون نکن قول خواهم داد که یک روز سالم‌ میشود تا گناهی میکنم زهرا وساطت میکند پشتِ مادر طفلِ بازیگوش قایم میشود آه ای ماه هزار و چند ساله تو بگو سهم ما تا کِی سیاهیِ مداوم میشود هر زمان ناحیه میخوانم‌ تصور میکنم روح من تا کربلایش با تو عازم ‌میشود گریه تنها در میان روضه‌ی جدت حسین اشک هرچه میدهی خرج مراسم میشود لا اقل این جسم عریان‌ مانده را دفنش کنید نا مروت‌ها! کسی اینقدر ظالم‌ میشود؟!
عمری است با عنایتتان گریه می کنم با روضه های مادرتان گریه می کنم وقتی میان روضه به گودال می رسم با اشک های خواهرتان گریه می کنم گریان برای ساقی لب تشنه،مشک هم با مشک بر برادرتان گریه می کنم گاهی برای آن سربالای نی،گهی بر زخم های پیکرتان گریه می کنم هر وقت روضه،روضه‌ی شش ماهه می شود باروضه خوان هیئتتان گریه می کنم اصلا چگونه اشک نریزم برایتان من که مدام با غمتان گریه می کنم حس می کنم میان حرم ایستاده ام هروقت پای بیرقتان گریه می کنم گر دست من رسد به شما می نهم ز درد سررا به روی دامنتان؛ گریه می کنم من راحسین زائر شش گوشه می کنی؟ من که برای اکبرتان گریه می کنم... یک تکه از بهشت خدا می شود دلم هر وقت با زیارتتان گریه می کنم عمری ست گشته مرغ دلم مبتلایتان تنها نه در محرمتان گریه مي كنم
بسم‌ الله الرحمن الرحیم حاجت آورده و در پایِ علَم ریخته ام باز هم بغض ِ گلو را به قلم ریخته ام قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس عرقِ شرم در ایوانِ حرم ریخته ام وسطِ روضۂ مکشوف تو یاثارالله(ع) اشک، از چشم ِ گنهکار چه کم ریخته ام با غم ِ خاطره تنها بگذارید مرا باز جامانده ام و طرحِ قسم ریخته ام بِعَلیٍ(ع) بِعَلیٍ(ع) بِعَلیٍ(ع) بطلب معصیت کرده! چه خاکی به سرم ریخته ام در دلم تا به ستونِ صد و هجده برسم... چند موکب زده ام! چاییِ غم ریخته ام عکسهای منِ ناقابل و بابُ القبله حسرتِ هر شبه را دور و برم ریخته ام کربلا بسته شد و نوکرِ آواره شدم اربعین را چه کنم؟! سخت به هم ریخته ام!
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
خدا جلوه اش در دل عارفین من الاولین بوده و الاخرین بنازم به نازی که از ما کشید بنازم به این احسن الخالقین مرا آفریده برای حسین لک الحمد، حمد همه شاکرین یکی گفت در گوش من یاحسین شنیدم دو یا ارحم الراحمین به قرآن، بهشت خدا بی حسین شود بدتر از اسفل السافلین به مستی من لحظه ای شک نکن که جوشیده ام در چهل اربعین سرشته شده با رقیه گلم منم بندهء آن خرابه نشین ندارم به زهرا کسی را جز او ندارم به شخصی بجز او یقین اگر روز محشر به زهرا نشد مرا می سپارد به ام البنین پناه رقیه فقط زینب است سپرده است جان را به جان آفرین تصور کن آغوش زینب شده رکابی که بی او ندارد نگین طبق آمده با سری غرقه خون سری آمده از تنور، آتشین نشست و پدر را به دامن گرفت سپس گفت؛ ای ماهم، ای نازنین؛ شده لکنتم بیشتر، بین شام شده حرف من نقطه چین نقطه چین ورم داشت دستم که بالا نرفت نشد رو بپوشانم از آستین روی صورتم جای یک بوسه نیست خبر داری از سیلی آن و این؟! لگد خورده ام بسکه خوردی لگد زمین خورده ام بسکه خوردی زمین نخوردی اگر چوب، در تشت زر چرا شد لب تشنه ات این چنین شنیدی چرا دخترت شد مریض کنیزی صدا کرده من را کنیز
. ماه محرم است علیک الاسلام حسین اول سلام و بعد دگر والسلام....حسین خون تو را حلال شمردند مسلمین آه ای ذبیح عشق به ماه حرام حسین از این هزار و نهصد و پنجاه زخم تو شاید به اشک ما یکی شد التیام حسین هر شب کتابخانه من گریه می کند در بین مقتل است دم و نوحه هام حسین هرکس برای قبر خودش توشه ای گرفت دارایی من است فقط یک امام حسین اینجا به جمع سینه زنان سینه می زنیم ما را نبر ز یاد در آن ازدحام حسین دیگ سیاه نذری تو شستم و بشوی قلب مرا ز زنگ که من رو سیام حسین ✅مجید احدزاده - محرم۱۴۰۲ .
. 💢 قسم به اشک، به بارانِ سیدالشهدا (ع) که می رویم به قربانِ سیدالشهدا به یا حسین ، جهان را حسینیه سازیم قسم به ذکرِ حسن جان سیدالشهدا به گریه ، خنده کنند عده ای و در محشر به خنده آید ، گریان سیدالشهدا شبیهِ کوه بمانیم ، پای این پرچم به دست ماست چو دامان سیدالشهدا چو بود ، پرده نگه دار غارتش کردند گواه ما ، تن عریان سید الشهدا تنور رفت که نانش به اربعین برسد شدیم سیر به احسان سیدالشهدا حرم نرفتن و شک را ، محل نده اصلا که می رویم به فرمان سید الشهدا بگو به شادیِ ارواحِ کربلائی ها سلام بر لبِ عطشان سیدالشهدا - ۱۴۰۲ .
. گرچه تقدیرِ دل این شد به حرم تا نرود تو حسینِ همه‌ای هرکه رود یا نرود تو حسینِ همه‌ای صحبت خوب و بد نیست آنکه رود است محال است به دریا نرود تو حسینِ همه‌ای بارشِ باران و نسیم اَبر اَبر است ندیدیم به هرجا نرود تو حسینِ همه‌ای ، در دلِ هر دلشوره پشتِ هر بغض که می‌گفت مبادا نرود نه فقط آنِ همانی که حرم را دیده آنِ آنکه قدمی سوی تو  حتی نرود نه محال است محال است محال است حسین پیشِ جامانده از این جاده‌ی زیبا نرود پیش آن مرد که در گوشه‌ی بیمارستان کنج شش گوشه برایش شده رویا ، نرود پیش آن مادرِ پیری که ندارد پایی که قدم را بگذارد دل صحرا ، نرود پیش سجاده‌ی آن مادرِ نابینایی که نشسته به دلش داغِ تماشا ، نرود یا که در وقت گرفتاری آن مردی‌که ارمنی است ولی عاشقِ سقا ، نرود یا به دیدارِ جوانی که گرفتار شده هیچ‌کس نیست به دادش برسد تا نرود یا به دادِ دل آواره‌ی  معتادی که چاییِ روضه چشیده است به لبها ، نرود پیش آن لاتِ جوانی که زمین‌گیرش کرد پدری پیر و زمین‌گیر .... که حالا نرود پیش آن محتضری که به نفس اُفتاده تا حسینش نرسیده  است زِ دنیا نرود فاصله نیست میان حرمت با دلها تو حسین همه‌ای هر که رود یا نرود سخت آن نیست که پا رنجِ بیابان بکشد سخت آن است که مجنون سوی لیلا نرود هرکه اُفتاد به این راه پس از آن حس کرد مُردن آسان‌تر از آن است که آنجا نرود گرمی روزِ نفَس سوز و تب و تاول پا اینهمه عشق که  از خاطرِ زهرا نرود آنکه خرج سفر یک دو نفر را داده دست خالی دمِ مرگش تک و تنها نرود هرکه هرجاست به دنبال طبیب است طبیب هرکه اینجاست به دنبالِ مداوا نرود سفرم را سرِ تو با همه قسمت کردم به خصوص آنکه به من گفت که هرجا نرود ما نرفتیم به جایی و به مولا سوگند که حسین است و بهشتی است که بی ما نرود.... کربلا سخت شلوغ است بیا شام رویم تا عقیله به سوی علقمه تنها نرود بارِ خود بسته و محمل به زمین است ولی بی سه‌ساله چه کند آه روَد یا نرود به لبش بود دعا کاش پس از این با سر بغل دخترکی ، سر زده بابا نرود می‌رسد کرببلا قافله‌ای پاشیده که بجز آه  زِ لبها به ثریا نرود زینب از ناقه زمین خورد همه اُفتادند آنکه بالا به جز از زانوی سقا نرود زینب است و روی زانو بدنش را می‌بُرد نذر کرده است به گودال که با پا نرود نوزده طفل از این قافله جامانده چرا... گفت از شام ، کسی کاش به آنجا نرود دید با مشک سکینه است دعایش این شد برود هر طرف و علقمه اما نرود همه‌اش فکر رُباب است حواسش جمع است به سرِ تربت خالیِ علی تا نرود بستری نرم‌تر از سینه‌ی بابایش نیست هیچ جای دگر این کودکِ زیبا نرود یادش اُفتاد از این خیمه به آن خیمه دوید که حرامی به سوی دختر نوپا نرود پیکری دید ولی مزرعه‌ی نیزه شده حق بده اینهمه سرنیزه به یکجا نرود عاقبت پیش حسین  آمد و عریانش دید... دست خالی کسی از غارتِ آقا نرود می‌زدندش برود شام ولی فهمیدند تا که بوسه نزند بر روی رگها نرود... ✅حسن لطفی ۱۴۰۲/۰۶/۱۴✍ .
. دلربای عالم آرا، عشق زیبای گوارا جذبه تسخیرِ عشقت، برده روح و جان ما را با گنهکارِ پشیمان، میکند قلبت مدارا میدهی تغییر گاهی، دستِ تقدیر و قضا را آمدی ای در دو دنیا، هستیِ هستی به دستت آمدی تا گردد ایندل، عاشق و میخوار و مستت ای همه روح و روانها، کشته ی برق نگاهت عالم و آدم اسیرِ، طلعتِ خال سیاهت آمدی شش ماهه اما، شش جهت اَمن از پناهت انبیا خواهند باشند، عابسی اندر سپاهت فوج فوج آید ملَک از، آسمانِ مقدم تو تا رسد نوبت به فطرس، آستان مقدم تو تو عزیزِ داور اَستی، تو امام و رهبر اَستی سِرِ مستودع تویی، تو رازدارِ کوثر اَستی سِرِ خود را از وفا در، گفتگو با مادر اَستی راه را قبل از ولادت، تا شهادت از بر اَستی تو درونِ بطنِ مادر، از عطش داری سخن‌ها گویی از شمشیر و نیزه، بر بدن داری کفن ها بندِ قنداقت ببندد، ماردت با گریه از چه؟ بوسه دارد مصطفی بر، حنجرت با گریه از چه می‌نهد بر سینه بابایت، سرت با گریه از چه مویه دارد مجتبی بر، پیکرت با گریه از چه جای خواهر خالی اما، هست در گودال گریان هست وقتی جسمِ پاکت، می‌شود پامال گریان رمز هستی راز هستی، هست در کرب و بلایت دینِ سرمد، نام احمد، هست باقی از فنایت پرچمِ اسلام بالا، از خَمِ قدِ رسایت چادر و معجر بماند، چون شود غارت عبایت می‌رود عمامه‌ی تو، تا شُکوهِ دین بماند زیرِ دست و پا بمانی، تا که این آئین بماند رَاسِ تو بالای نیزه، زینبِ تو در مقابل او کند ناقه سواری، تو شَوی خیره به محمل با یتیمان و اسیران، بسته در بندِ سلاسل می‌کند اما قیامِ، عشق را با خطبه کامل از تَهِ گودال حرفت را برَد تا شام و کوفه اینچنین نخلِ ولایت، می‌زند از بُن شکوفه آهِ ما از آهِ زینب، راهِ شیعه راهِ زینب انقلابِ ما قیامِ ما، ز روح اللهِ زینب هیئت ما روضه‌ی ما، هست خیمه گاه زینب دست بر شمشیر می‌مانیم، ای خونخواه زینب نیستیم از اهلِ کوفه، با علی ميثاق بستیم با شهیدان عهد بسته، تا شهادت نیز هستیم بهمن۱۴۰۲ .
. عمری است رعیتش همگی بهره برده اند از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" از خاک تربتش همگی بهره برده اند آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء از نور خلقتش همگی بهره برده اند صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه تحت ولایتش همگی بهره برده اند اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند از سختی عطش، همگی بهره برده اند *** خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه هنگام غارتش، همگی بهره برده اند ✍ .
. السلام ای زاده ی زهرا حسین ای شهید عصر عاشورا حسین ای عزیز کوثر ای خشکیده لب وای از آن لحظه که ابن وهب * نیزه زد بر پهلویت پرپر شدی گوشه ای از روضه ی مادر شدی چهره رویِ خاک بنهادی حسین از زمین بر عرش افتادی حسین با تن مجروح و جسم چاک چاک میزدی تو دست و پا در خون و خاک خون تو  فواره زد از حنجرت خاک گرم کربلا شد بسترت هر نفس از سینه ات برخواست آه چشم تو مضطر به سمت خیمه گاه چشم خونین را که بگشودی حسین فکر ناموس و حرم بودی حسین غیرت الله از دلت دارد خبر آنکه دیده همسرش را پشت در تو ندیدی آنچه حیدر دیده است بر زمین آیات کوثر دیده است باب مظلوم تو در  پیش همه با عبا پوشاند جسم فاطمه دید حیدر جان طاها را زدند با غلاف تیغ زهرا را زدند آه ای مظلوم در خون غوطه ور هست بابایت ز تو مظلوم تر * صالح بن وهب نیزه‌ای به پهلوی آن‌حضرت زد و در نتیجه ایشان با گونه راست خود از اسب به زمین افتاد. صالح بن وهب، از جمله ده نفری است که به دستور عمر بن سعد با اسب بر بدن امام حسین تاختند. - ۱۴۰۳ ✍ .