eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
259 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. می‌رود غم، فارغ از رنج و تعب خواهیم شد می‌رسد نصرت، ز شادی در طرب خواهیم شد دستِ غیبی هست در عالم، که می‌بخشد امید ما به ملت‌ها، توسل را سبب خواهیم شد چون به اَلخَلقُ عِیالُ الله، داریم اعتقاد در رهِ خدمتگزاری منتخب خواهیم شد از سرِ شب تا سحرها التماسش می‌کنیم آشنا با اشکِ اهلِ نیمه‌شب خواهیم شد راهِ صدساله به لطفش، یک‌شبه طِی می‌شود عاقبت هم بر شهادت منتسب خواهیم شد کِی فقط دستِ دعا داریم در ایوان طلا در عمل ما پیرو شاه نجف خواهیم شد نام فرزندان خود را، با علی زینَت دهیم در مسیرِ بندگی، صاحب لقب خواهیم شد بر ضریحِ خاکِ پایش، بوسه‌ی ما واجب است فارغ از این بوسه‌های مستحب خواهیم شد حمزه گونه، ضربه بر خصمِ پیمبر می‌زنیم باعثِ نابودیِ هر بولهب خواهیم شد شیوه‌ی عمّار بودن، روز و شب رزمندگیست در اطاعت از ولی، بی‌تاب و تب خواهیم شد ما به هر قیمت که باشد، یارِ مظلومان شویم در مصافِ ظالمان، کوهِ غضب خواهیم شد ما مسلمان و امامُ المسلمین مولای ماست در غمِ مظلوم، با اصل و نسب خواهیم شد شیعه نه، حتی اگر دینِ مسیحی داشتیم با نفَس‌های مسیحایش، وهب خواهیم شد سیره‌ی جدِّ غریبش، دل ز عثمانی بَرَد کِی زهیرِ کوی آن، عالی نسب خواهیم شد داغ نشناسیم در یاریِ اَحباب الحسین موسمِ خرماپَزانِ غم، رُطَب خواهیم شد فاتح و پیروزِ خرمشهرها خواهیم ماند گه شلمچه، گاه تا شام و حلب خواهیم شد جاده‌ی بیت المقدس، شاهراهش کربلاست بر نمازِ مسجدُالاقصی، سبب خواهیم شد بر ابوفاضل قسم، در کارزارِ امتحان تابعِ ارباب، چون میرِ ادب خواهیم شد زیرِ آوارِ بلایا، چاره‌ای جز صبر نیست همچو زینب شاکرِ درگاهِ رب خواهیم شد گفت زینب: یارسوالله حسینت کشته شد در میانِ خاک و خون، نورِ دو عینت کشته شد یارسوالله! صلی' عَلَیکَ مَلیکُ السَّماء هذا حسینُن بِالعَراء مَسلوبُ العِمامَةِ وَالرِّداء مُقَطَّعُ الاَعضاء مَقطوعَ الرَّاسِ مِنَ القَفا وَبَناتُکَ سَبایا وَاِلیَ اللهِ المتشکی' .
. دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو سوزِ دعا همیشه اجابت نمی‌شود جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو حالی که درهم است چو گیسوی درهمت باید تمسکی، سوی موی رهای تو دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی ثابت نمی‌شوند، بجز پیش پای تو دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال از من خدا نمی‌گذرد، جز رضای تو با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید وای از اسیریِ همه‌ی عمه‌های تو تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو کعب نی و هجوم به ایتام یک‌طرف وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو ✍ .............. . با عج در آخرین جمعه سال افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم بد می‌شود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم شد کاسه‌های صبرمان لبریز از غصه از شعرهای گریه‌دار هجر ، دفتر هم خسته شدیم از رنج، از تبعیض، از غارت کی می‌زنی پس این بساط ظلم را برهم ؟! سینه زدیم از ماتم ارباب ، هر شب را از داغ هجران تو کوبیدیم ، بر سر هم شرمنده‌ایم آقا که بین این همه نوکر حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم تو در کنار مایی و هستیم نابینا گفتی اناالمظلوم، نشنیدیم، پس کر هم هر چند ، گاهی بیخیال روز موعودیم اما تمام ترس‌مان این است، آخر هم ... گویند : که در آرزوی دیدن رویت ... مُردند ، از هجران تو یک قومِ دیگر هم ✍ .
. در شَانِ تو نیست نوکرت باشم من بگذار فقط خاک درت باشم من بگذار به هر جا که قدم بگذاری چون ذره، همی دور و برت باشم من بگذار که این گدا به کارَت آید تا کِی همه جا دردِ سرت باشم من در ماهِ عزای جدِتان می‌خواهم... همناله ی آهِ مادرت باشم من با اشک و دعا و توبه پاکم فرما تا جزوِ سپاه و لشکرت باشم من این است مقامِ قربِ درگاهِ خدا هر صبح و مساء، مضطرت باشم من ایکاش که باری از شما بردارم تنها نه همین منتطرت باشم من پیوسته تو درمانِ منی، اما کِی... درمانِ دلِ پر شررت باشم من؟ آیا به غمِ تو تا کنون یار شدم؟ تا مرهمِ سوزِ جگرت باشم من گفتی که ز داغِ جدِ خود، خون باری پس میشود اینکه یاورت باشم من از دیده ببارم اشک و از حنجر خون تا یارِ دو دیده ی ترت باشم من ما زنده و باز هم تو تنها باشی؟! هیهات که سربارِ درت باشم من گر همچو حسین، بی کس و یار شوی شرمنده ی روی مادرت باشم من دستی به سرم بکش که پای قدمت یک روز شهید بی سرت باشم من آنقدر مسیرِ قدمت می‌آیم تا روز دفاعت، سپرت باشم من روزیکه به انتقام کردی تو قیام قربانیِ جدِ اطهرت باشم من ✍ .
. غمخوارِ تو هستیم، شاید یار تو باشیم داریم امیدِ اینکه، از انصار تو باشیم از بدوِ ماهِ غم، میانِ خیمه ات هستیم با آرزوی اینکه، هیئت دار تو باشیم وقتِ ورودِ کاروانِ کربلا گفتیم: بگذار ما گریه کنِ سالار تو باشیم از روز عاشورای او تبدارِ گودالیم شاید به عاشورای تو خونبار تو باشیم بازار کوفه، آبروی عترتت را برد پس ما عزادارِ سرِ بازار تو باشیم در ماتمِ شامِ بلا، مُردیم از غیرت تا جان نثارِ عترتِ اطهار تو باشیم بزمِ شرابِ دشمنان، آتش به دلها زد میخواستیم آنروز آتشبار تو باشیم داغ خرابه، کرد عالم را خرابِ خود ایکاش میشد، اشک چشمِ زار تو باشیم تا اربعین، همراه با زینب نوا کردیم تا همسفر با کاروان سالار تو باشیم حالا که آمد قافله، در شهر پیغمبر با روضه های کربلا دلدار تو باشیم گفتی که یا جدا، شبانه روز میگِریم بگذار ما هم تا ابد همکار تو باشیم وقتی ندای یالثاراتِ تو می‌آید رخصت بده در صحنه، هم پیکار تو باشیم ✍ .