eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
297 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.💠 آخر جواب داد سحر ربنای ما دیدی گرفت این دم آخر دعای ما دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم روشن شد از فروغ چراغی سرای ما نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان آمد سه سال فاطمه باشد برای ما زینب بیا و صورت او را نگاه کن مثل گل است صورت خیرالنسای ما دستان کوچکش گره های بزرگ را وا می کنند از همه ی خلق، جای ما در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان این دختر است همسفر کربلای ما همواره فکر می کنم این پای کوچکش دارد توان آمدن پا به پای ما دق می کند اگر که ببیند به راه شام پا می خورند روی زمین نیزه های ما امیر عظیمی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.💠 زنده هستم به عشق دلداري به اميد طلوع ديداري گاه دنبال زندگي هستم گاه دنبال چوبه‌ي داري جرعه‌اي نور ، كاسه‌اي خورشيد مرحمت كن به قلب بيماري با خيال تو دائم‌الذكرم موقع خواب و وقت بيداري ما گرفتار عشق مولائيم اي به قربان اين گرفتاري شعله‌ي عشق خانمان سوز است عشق در اصل آتش افروز است مثل صبح بهار بيدارم دور تو در مدار تكرارم لب به لب ابر و باد و بارانم آسمانم ولي نمي‌بارم در تكاپوي نور سرزده‌ام تازه‌ام ميل عاشقي دارم از همان اول تولد ، نه قبل از آن كرده‌اي گرفتارم چه بهشتي چه دوزخي باشم دست از اين عشق برنمي‌دارم خاك عاشق به گريه گِل شده است دل ما با رقيه دل شده است موجي از شور و همهمه آمد دور قنداقه زمزمه آمد چشم عباس باز روشن شد دلبر شاه علقمه آمد كوري چشم دشمنان علي باز هم بوي فاطمه آمد فاتح ماجراي كوفه و شام باعث عزت همه آمد و براي غرور و غيرت و اشك معني و وصف و ترجمه آمد چه بگويم به وصف اين دختر كه هلاكش شده علي‌اكبر پريِ قصه‌هاي رؤيايي چقَدَر تو شبيه زهرايي زانوي غم بغل نگير عشقم گرچه زخمي ولي مسيحايي عمه قربان اشك چشمانت كه عزادار مشك سقايي من كه گفتم پدر سفر رفته از چه در انتظار بابايي ناگهان يك طبق رسيد از راه با چه شوري وُ با چه غوغايي... محمد بختیاری 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.💠 باب الحسین دیگر مولا رقیه است چشم وچراغ عرش معلارقیه است بنت الحسین و ماه تمام زمینیان ماه منیر عالم بالا رقیه است بعد ازعقیله،زین أب ودخت فاطمه زینب ترین عقیله بابا ، رقیه است ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید ناز گل سه ساله ی طاها ، رقیه است دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین عشق و صفای ام ابیها رقیه است ثابت نموده وقت اسارت به شامیان آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است زینب اگر مدرس و استاد صبر شده شاگرد این فقیهه عظمی رقیه است جان داده از لبالب غم درسه سالگی دق کرده از ستاره سرها رقیه است علی مهدوی نسب 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ💠 دختری آمد از قبیله ی عشق نذر راهش سبد سبد احساس عالمی غرق شور لبخندش کاشف الکرب حضرت عباس جبریل آمده که از حالا بین این خانه نوکرش باشد پدر او حسین‌فاطمه و ام اسحاق مادرش باشد مادرش از عطا و لطف خدا دختری ماهپاره آورده عمه جان هم به یمن امدنش دو عدد گوشواره آورده صد ملک آمدند اینجا تا از کف پاش بوسه بردارند بین این خانه همهمه افتاد نام او را رقیه بگذارند ای برادر بیا نگاهش کن حالتی بین چهره اش پیداست به که رفته رقیه ؟ میبینی چِقَدَر مثل مادرم زهراست آمدی تا که باز بابایت بین این خاندان پدر بشود آمدی تا زشوق آمدنت دیده ها عاشقانه تر بشود ای فراتر ز هاجر و مریم ای گل یاس شاخه طوبا نازنین دختر عشیره عشق نور پاک سلاله ی زهرا از تماشای روی زیبایت مرغ دلهای ما غزلخوان شد تا زمینی شدی در این دنیا آسمان خدا چراغان شد کیستی ای همیشه دردانه کیستی ای ستاره،ای مهتاب ای فدای تو عالم امکان نازدانه ی حضرت ارباب هی بهانه نگیر ، عمه ببین پیش قنداقه ی تو هرشب هست از همین ساعت تولد تو پیش تو تا همیشه زینب هست تا همان لحظه های در کوفه تا همان لحظه های کرب و بلا تا اسیری ما و بزم حرام تا همان جا که میبرند تورا در کنارت همیشه میبینم لحظه ها شور و حال عمرت را که فدای حسین خواهی کرد همه ی این سه سال عمرت را امیرفرخنده 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.💠 روزی که آمد دست و پا گم کرد تقویم واشـد لبِ هـور و مـَلـَک تنها به تکـریم از ماه و روز و ساعت و سالش نگفتند گـفتـند زهـرا آمـده گفتـیم ... تسـلیم باضربه هایِ قلب این دختر از این پس... شد ساعـت کرب و بلای عشق تنظیم آن شب ملائک یک به یک خواندند کوثر خالـق به خـَلق الله کـرده نور تقـدیم آئـیـنه یِ آیات کـوثـر را ببـینید بر روی دست شاه مادر را ببینید او آمد و شد احـسن الاحـوال تعریف با دیدن گهواره اش شد روضه تکلیف مداحیِّ اوکار هر ریـزه خوری نیست باید بخـواند آسـمان این بار تصـنیف هرکس به هر نامی که می خواهد بخواند حـق روی قلبـم یا رقیـه کـرده تألـیف رحمت به شیرِمادری که روضه خوان است لعنت به هرکس روضه ها را کرده تحریف اوچیـزی از عبـّاسِ حـیدر کم ندارد سرنیـزه را خـَم می کند وقتی ببارد در این حرم شد محشری با گریه هایش شد شام و کوفه حیدری با گریه هایش بعد از عمو سقایِ طفلان حسین است او می کـند آب آوری با گـریه هایش او در خـرابه شـد بلای جـان دشمن پاشیده از هم لشکری با گریه هایش مانند مادر شیشه ای بود و تَرَک خورد شد در قیامت سنگری با گریه هایش لـرزیـده با آه لبـَشْ ...آلِ امـیـّه ذکر نجـات بچه شیعه یا رقیه ما پابه پای روضه هایش پا گرفتیم کنـج خـرابه پایِ سـر اِحـیـا گرفتیم ماندیم زیر دست و پای طعنه اما... بر روی شـانه بیرق حـق را گرفتیم عمریست مجنون و هواخواه حسینیم پای طـبـق ماهـم دَمِ بابا گرفتـیم چشم انتظار منتقم هستیم آری یک چِلـِّه نذر اشک و عاشورا گرفتیم ای انـتظار دلبـر کـرب و بلایی عمه صدایت می زند باید بیایی حسین ایمانی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.💠 روزی که آمد دست و پا گم کرد تقویم واشـد لبِ هـور و مـَلـَک تنها به تکـریم از ماه و روز و ساعت و سالش نگفتند گـفتـند زهـرا آمـده گفتـیم ... تسـلیم باضربه هایِ قلب این دختر از این پس... شد ساعـت کرب و بلای عشق تنظیم آن شب ملائک یک به یک خواندند کوثر خالـق به خـَلق الله کـرده نور تقـدیم آئـیـنه یِ آیات کـوثـر را ببـینید بر روی دست شاه مادر را ببینید او آمد و شد احـسن الاحـوال تعریف با دیدن گهواره اش شد روضه تکلیف مداحیِّ اوکار هر ریـزه خوری نیست باید بخـواند آسـمان این بار تصـنیف هرکس به هر نامی که می خواهد بخواند حـق روی قلبـم یا رقیـه کـرده تألـیف رحمت به شیرِمادری که روضه خوان است لعنت به هرکس روضه ها را کرده تحریف اوچیـزی از عبـّاسِ حـیدر کم ندارد سرنیـزه را خـَم می کند وقتی ببارد در این حرم شد محشری با گریه هایش شد شام و کوفه حیدری با گریه هایش بعد از عمو سقایِ طفلان حسین است او می کـند آب آوری با گـریه هایش او در خـرابه شـد بلای جـان دشمن پاشیده از هم لشکری با گریه هایش مانند مادر شیشه ای بود و تَرَک خورد شد در قیامت سنگری با گریه هایش لـرزیـده با آه لبـَشْ ...آلِ امـیـّه ذکر نجـات بچه شیعه یا رقیه ما پابه پای روضه هایش پا گرفتیم کنـج خـرابه پایِ سـر اِحـیـا گرفتیم ماندیم زیر دست و پای طعنه اما... بر روی شـانه بیرق حـق را گرفتیم عمریست مجنون و هواخواه حسینیم پای طـبـق ماهـم دَمِ بابا گرفتـیم چشم انتظار منتقم هستیم آری یک چِلـِّه نذر اشک و عاشورا گرفتیم ای انـتظار دلبـر کـرب و بلایی عمه صدایت می زند باید بیایی حسین ایمانی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
💠 السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.💠 یک جلوه کرد نور منور درست شد نورش تلالو کرد ، که گوهر درست شد از گرد و خاک مقدم او زر درست شد بهر ثناش این همه منبر درست شد محبوبه ای به هیبت حیدر درست شد یا ذوالجلال رکن جلال آفریده ای اعجوبه ی وقار و کمال آفریده ای او را فقط برای سه سال آفریده ای یعنی برای کار محال آفریده ای پیغمبری ز نسل پیمبر درست شد سر می دهند پای تو ایل و تبار ما وفق مراد می شود این روزگار ما کر شد دو گوش عالم و آدم ز جار ما افتاده دست دختر ارباب کار ما او لطف کرد و مشکل نوکر درست شد یک یا رقیه گفته ام و جان گرفته ام آشفته حال بودم و سامان گرفته ام از دست این کریمه خودم نان گرفته ام نذر سه ساله سفره ی احسان گرفته ام نذرم قبول حاجتم آخر درست شد در حلقه های سلسله دل ، بند می شود لشکر گسیل کرده و خرسند می شود سهم لبان حوریه لبخند می شود او در لباس بنده ، خداوند می شود بی نفخ صور آمد و محشر درست شد مریم کجا و حضرت لیلای پنج تن در تو حلول کرده سراپای پنج تن هستی چکیده ای تو ز سیمای پنج تن تکیه زدی تو یکتنه بر جای پنج تن قدیسه ای به دامن کوثر درست شد تا روز حشر قبله ی حاجات میشوی تو سربلند عرصه ی شامات میشوی همپای زینب عمه ی سادات میشوی والله نور ارض و سماوات میشوی شاهد مثال قصه هم اختر درست شد حورای کربلایی و زهرای دیگری بنت الحسین ، ام ابیهای دیگری جای تو نیست روی زمین ، جای دیگری باید قدم زنی تو به دنیای دیگری صرفا برایت عالم دیگر درست شد ای جان فدای سوریه ، قربان کربلا ما هم شدیم جمله مسلمان کربلا خون شد دهان دیده ی مهمان کربلا آتش زدند خیمه ی سلطان کربلا از خیمه های سوخته معجر درست شد با تازیانه دور و بر تو یکی یکی خون کرده اند بر جگر تو یکی یکی وقتی که ریخت بال و پر تو یکی یکی گشته سپید موی سر تو یکی یکی ای وای من مدینه ی دیگر درست شد بال شکسته قصد پریدن نداشته دنبال پای خسته ، دویدن نداشته ظالم نفس نفس که ، بریدن نداشته موی یتیم ، زجر ! کشیدن نداشته درد سر است آمدنت... شر درست شد علیرضا وفایی(خیال) 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.✳️ بار عشق ملکوت است که جاری شده است یازمین سجده به پاهای ثریا زده است باز هم قامت عرش است که گلپوش شده یا خدا گل به همه عرش معلا زده است پیش گهواره ى سبزی که پر از آیات است سبز از در نجف ،دامن مولا شده است این رقیست که بر دست حسین میخندد ماه نو هم قدم أم ابیها شده است فاطمه در گرانمایه ی احمد امشب روی قرآن حسین است که معنا شده است سوریه شور عظیمی ست که راه افتاده در حرم نور به این معرکه بر پاشده است گره کور به دستان شما افتاده درد کوریست که از عشق مداوا شده است حوریان هلهله دارند به دنبال شما سر پیراهن زهراست ، که دعوا شده است عشق بیماری سختیست،خدا رحم کند چشم تو خیره به چشم تر بابا شده است بر سر دست خدا عرش برین میخندد یا بهشت است که در دست حسین جا شده است دامن سبزشما عقده گشایی کرده دور گهواره ی این طفل چه غوغا شده است نرگس غریبی
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّه.✳️ ای رونق فصل بهارِ أُمِّ إِسحاق ای دلخوشی روزگارِ أُمِّ إِسحاق تو فرق داری با همه ، از دار دنیا تنها تویی دار و ندارِ أُمِّ إِسحاق تو به حیات مادر خود جلوه دادی ای روشنی شام تار أُمِّ إِسحاق گویا خدیجه فاطمه آورده از نو بالا گرفته کار و بار أُمِّ إِسحاق امشب ملائک به تماشایت نشستند امشب که هستی در کنار أُمِّ إِسحاق در چشمهای تو نجابت خانه کرده ای سوگلی باوقار أُمِّ إِسحاق دختر به خوبی تو این دنیا ندارد غمخوار بابا ! خانه دار أُمِّ إِسحاق نورٌ علی نورٌ علی نوری یقینا خورشید زاده ! شاهکار أُمِّ إِسحاق بی شک به دنبال کمالات است اگر که بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق در دامنش خاتون محشر پروریده صدها درود حق نثار أُمِّ إِسحاق کل میکشم امشب به یمن مقدم تو کف میزنم به افتخار أُمِّ إِسحاق عطر خوش قنداقه ات می آید از راه با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله خورشید روی بام دنیای حسینی فرزانه ای و ماه شب های حسینی باباست محو حُسن سیمای تو بانو یا اینکه تو گرم تماشای حسینی سر تا به پا آیینه ی مادربزرگی هانیه ، حسنا ، زهره ، زهرای حسینی ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل محبوبه ی محجوب و زیبای حسینی إِنسیه ای اما شبیه به فرشته باید صدایت کرد "حورای حسینی" با مادری هایی که کردی میتوان گفت در کودکی أم أبیهای حسینی عالم فدای طرز بابا گفتن تو شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی دل میبرد چادر نمازت از ملائك مأموم شبهای مصلای حسینی تو عصمت اللهی شبیه عمه هایت پیداست در خوی تو تقوای حسینی بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد تو زینب کبری نه صغرای حسینی حبل المتین از ریشه های چادر توست تو گرمی بازار فردای حسینی ای آبرو بر خلق داده ! خیر مقدم ارباب زاده ! شاهزاده ! خیرمقدم روحی لطیف آکنده از احساس داری قلبی شکننده ، دلی حساس داری سیب دو نیم فاطمه هستی و حتما در هر نفس هایت شمیم یاس داری جز حق برای هیچ کس کاری نکردی مانند زهرا مادرت اخلاص داری لطف زیاد تو به بابا رفته انگار بنده نوازی و نگاهی خاص داری گرم است پشت تو به کوه انگار بانو تا تکیه ای بر شانه ی عباس داری ما رعیتی ساده در این دربار هستیم خاتون ! نگاهی به عوام الناس داری ؟ جودِ حسن ، مهرِ علی ، احسانِ زهرا در تو نهفته ، بی گمان "میراث داری" آيینه دار نور ناب پنج تن تو زهرا ، حسین و مرتضی ، احمد ، حسن تو از عزم جزم ات دشمن احساس خطر کرد گوش فلک را هم رجزهای تو کر کرد آنقدر ای بانو بزرگی که برایت هجده سر بر روی نی سینه سپر کرد محکم قدم برداشتی عالم به هم ریخت پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد با شیوه ی ترفند تو کلی ضرر کرد با ناله ات طوری به مسجد حمله بردی گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ... با همت ات چیزی نماند از آل فتنه هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعا کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد تا حرمله را از نفس انداخت آهت نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد تو مغز بادام امیر لافتایی آوازه ات امروز عالم را خبر کرد با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد کرببلا با همت تو کربلا شد یا خود بخشکان ریشه ی جور و ستم را یا که به من بسپار شمشیر دو دم را "هَیهاتْ مِنَّ الذِّلّه" ام معنی اش این است از کودکی نذر غمت کردم سرم را گلدسته هایت روی چشمم جای دارند دلواپسم این بارگاه محترم را قربانی راهت شدن مرزی ندارد مهرت کشانده هم عرب را هم عجم را عشق حرم ، شوق شهادت جمع کرده در صحن تو افغانیان با جنم را اهل امان نامه نه ، عباس تو هستم از من پذیرا باش دستان قلم را من إرباً أربا هم شوم روزی به دشمن هرگز نخواهم داد کاشی حرم را یک صبح جمعه منتقم می اید از راه در دست مهدی میدهد رهبر علم را قطعا نه تنها شهر خان طومان که آن روز آزاد خواهد کرد مولا "قدس" هم را بر هر ستون "مسجد ألاقصی "نویسم با اذن او شعر شریف محتشم را باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... علیرضا خاکساری
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.✳️ خورشید به پیش تو به سوسو زدن افتاد حتی قمر از عجز به زانو زدن افتاد جبریل که آمد، فقط از هو زدن افتاد فطرس که سراسیمه به جارو زدن افتاد جا دارد اگر طفل شبیه است به مادر نازل شود از سوی خدا سوره کوثر ا مردم و ملائک به در خانه ی ارباب پس هم همه شد بر در کاشانه ی ارباب در دست عمو رفته چو دردانه ی ارباب می آمده انگار به کاشانه ی ارباب ناموس حسینی و دلش تاب ندارد از بعد تو عباس دگر خواب ندارد چون فاطمه هستی و شبیهی تو به زهرا باید که بخوانند تو را "ام ابیها" تو "بضعه منی .." حسینی و عمو ها در شان تو هم گفته "فداها" و "ابوها"... ای کاش نباشد به تو دلشوره دنیا ای عاشق و معشوق ترین سوره ی دنیا ای هم نفس خلوتِ تنهایی بابا رفته است دو چشم تو به زیبایی بابا هم بازی تو موی چلپایی بابا دردانه او دختر بابایی بابا هرکس جهت سفره تو لقمه نان بست در اصل برای سفر خود چمدان بست در روضه کبوتر شد و در واقع هوایی با دست تو شد نوکر تو کرب و بلایی ما را بطلب دختر ارباب، خدایی... آییم حریم تو به پابوس، گدایی... ای عشق تو دادی به گدایان چه امیدی ما را تو بخر از کرم خود شب عیدی گفتند که این صحبت خوب است و بدی نیست گفتند که با نام رقیه ولدی نیست گفتند که در وصف شما مستندی نیست صحبت ز مقام تو، نه کار احدی نیست انکار نمودند تو را محض حماقت آنان که گرفتند زدستان تو حاجت... هرگز نهراسیم از این سیل خروشان تا خون علی داده به این پیکر ما جان هستیم مدافع ز حرم، عمه سلطان مائیم فدایی تو از لشکر ایران چون تکیه ی عباس علی بر علم توست پس امن ترین نقطه دنیا حرم توست ای کاش که از زندگیت سیر نبودی تو همسفر نیزه و شمشیر نبودی در اوج طفولیت خود پیر نبودی سر آمد و ای کاش زمینگیر نبودی چون فاطمه رفتی و گرفتی زهمه رو بی بی شده ای دخترک دست به پهلو... سید حمید داودی نسب
اللهم عجل لولیک الفرج: ✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.✳️ به روى پر جبرئيل آرميده همانكه دلم را به مستى كشيده فرشته بيا در زمين بار ديگر ببين كودكى هاى زهرا رسيده عجب سيب سرخ قشنگى خداوند براى خود سيب سرخ آفريده گمان مى كنم اينكه مانند زهرا فداها ابوها ز بابا شنيده همانكه به پاكى بود شهره آمد به دامان خورشيدمان زهره آمد پدر، عاشق بوى پيراهنش بود و گرم طواف ضريح تنش بود ميان همه خانواده يكى هم هميشه خراب عمو گفتنش بود سحرها سرش روى دامان بابا شبى هم پدر بر روى دامنش بود شبى كه رد ريسمان هاى اين راه به جامانده بر بازو و گردنش بود همان شب كه از گريه او بى رمق شد و يك مرتبه روبرو با طبق شد سلام آنكه بى تو دلم وا نمى شد كوير زمين مثل دريا نمى شد اگركه نمى آمدى تا هميشه كسى مثل تو شكل زهرا نمى شد به غير از تو و عمه زانوى سقا براى كس ديگرى تا نمى شد تو در كربلا تشنه،بى آب بابا ولى آب هم بود بابا نمى شد چه شد در ميان بيابان بماند چه بهتر كه اين راز پنهان بماند مسيح از نگاه تو درمان گرفته به يمن تو درشهر باران گرفته براى سفر تا خدا بار ديگر نخ چادرت را سليمان گرفته نگاه شما مى برد سمت دريا كسى را كه راه بيابان گرفته تو مانند زهرا تو بانوى آبى تو هم بازى طفل ناز ربابى شبى كه بهارنگاهت خزان شد زمان وداع تو با كاروان شد زمين خوردى از ناقه،دربرهه اى كم تمام تنت پاره اى استخوان شد تو ديدى كه قران برنيزه رفته ورق در ورق خيزران خيزران شد تو ديدى كه بر نيزه مى رفت بابا و انگشترش قسمت ساربان شد خلاصه ترك خورد بغض گلويت پدر آمد اما بدون عمويت علی زمانیان ✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ.✳️ در مکتب ما شاه حسین است وَ لاغیر بیراهه نـرو راه حسین است وَ لاغیر جز کرب وبلا منزل و مقصود نداریم این سِیْر الی الله حسین است ولاغیر هرکس به حرم وصل شده عرش نشین است شیرازه ی درگاه حسین است ولاغیر تو قبله نشین هستی و میعاد تو قبله دلبسته و دلخواه حسین است وَ لاغیر عرش است چنانْ فرش به زیر پَرِسلطان عالـــَم متوسّـل شده بر دخـترِ سلطان دُردانه ی ارباب کرم جلوه ی راز است طـــنّازترین ناز به درگاه نیاز است هرچند سه ساله ملکوتی و خدایی ست حالا نَه نتیجه که خدیجه به نماز است این فاطمه ساداتْ که آئینه ی زهراست مَلموس ترین کوثر دربار حجاز است در گریه ی او خطبه ی مولاست هویدا انگار علی آمده و قافیه ساز است آهی که رسید از سوی قنداق رقیه لرزانده چنان تیغ عمو پشت اُمیّه او آه کشید و بدن توطئه لرزید او آمد وعباس کمی فاطمه را دید ارباب پس از دیدن این جلوه ی محجوب یا فاطر و یافاطمه ای خوانده و بارید باران شد و بوسید گل روی رقیه این غنچه ی یاس حـرم فاطمه بوئید انگار شده قصه ای از فاطمه تصویر با دیدن او روضه تداعی شد و جوشید این کوثر دردانه ی ارباب شهید است صد شکر بَر وُ صورت این یاس سفید است یاس حرم الله کجا؟! طعنه کجا؟!وای دردانه کجا؟!نیمه شب و حادثه ها وای آغوش حسین و بغل عمه کــجا و ... زنجیرکجا؟! سرزنش بی سروپا وای گلواژه ی شیرین شب و روز کجا و... این تشتْ کجا؟!روضه برای اسرا وای دق کردنِ در روضه ی ارباب چه زیباست چشم حرم الله به راه گل زهراست حسین ایمانی