eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
259 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
در دلش درد بی دوا عمه  در گلو بغض بی صدا عمه که رسیده به کربلا عمه  همه سرها به زیر تا  عمه می گذارد قدم کجا زینب پرده از محملش که بگشاید صف به صف از فرشته می آید همه چشم انتظار، او باید  آید اینجا جلوس فرماید پشت پرده پر از دعا عمه اکبر عطر و گلاب می گیرد  بچه را از رباب می گیرد رونق از آفتاب می گیرد  تا عمو جان رکاب می گیرد هست در اوج کبریا عمه حال اینجا کلافه اش کرده است  چند معجر اضافه آورده است در دل خویش روضه پرورده است  جگرش خون و سینه پر درد است جگرش بر نینوا عمه چنگ زد دامن برادر را   بوسه ای زد دوباره حنجر را و نشان داد سمت دیگر را   نخلها را نه،حجم شکر را ناله می زد ز کربلا عمه همه جا تیر هست و شمشیر است  قمزه هست و صدای تکبیر است چقدر آنطرف کمانگیر است   تو بگو آن سه شعبه هم تیر است گفت از جمع عمه ها عمه وای بر من رباب رفت از حال   وای بر من از اینهمه اطفال وای از آن جماعت خوشحال   وای از تلٍّ و وای از گودال همه بر سر زدند با عمه زخم آورده بر جگر بزند برعلمدارمان نظر بزند با لب تیغ با تبر بزند  سنگ آورده بیشتر بزند بی تو افتاده در قفا عمه بر سرت بی حساب می ریزند  بی حساب و کتاب میریزند پیش چشم تو آب می ریزند   سرِ طفلِ رباب می ریزند غرق در نوحه و نوا عمه سر گودال گیر می افتی بعد از آن به زیر می افتی دست پیر و صغیر می افتی نخ نما چون حصیر می افتی چه کند پای بوریا عمه بعد از تو به غیر شامی نیست  خواهرت هست جز حرامی نیست بسته گفتم که احترامی نیست آتش افتاده و خیامی نیست چادرش زیر دست و پا عمه
رنگ ها رنگ خزان است بیا برگردیم این سفر بار گران است بیا برگردیم صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود خواهرت دل نگران است بیا برگردیم چشم شوری به علی اکبرتان خیره شده قصه ی مرگ جوان است بیا برگردیم صحبت از دیده ی دریایی عباس شده تیرها بین کمان است بیا برگردیم ساربان خیره شده بر خَم انگشتری ات خنجرش نقره نشان است بیا برگردیم خواب دیدم که سرت بر سر خاک افتاده رنگ این خاک همان است بیا برگردیم یک طرف این همه زن در طرف دیگر جنگ لشگری چشم چران است بیا برگردیم
آتشی بین نینوا آمد آه زینب به کربلا آمد به بلاجویی بلا آمد آه زینب به کربلا آمد بار دیگر هلال غم آمد سوز اشعار محتشم آمد خاکِ عالم که بر سرم آمد ناله ی مادر از حرم آمد آه زینب به کربلا آمد غرق خون اشکهای آدم شد  کمر نوح یک شبه خم شد گیسوان رسول درهم شد نوبت روضه ی محرم شد آه زینب به کربلا آمد روی این خاک جبرئیل افتاد آمد و بر زمین خلیل افتاد از نفس بانگِ الرحیل افتاد   حرف اتراق بین ایل افتاد آه زینب به کربلا آمد انبیا صف به صف در استقبال    می رسد کاروانی از آمال نوجوانان،مخدرات،اطفال   به کنار عمو همه خوشحال آه زینب به کربلا آمد جبرئیل است و رو پر ناقه   کعبه ای هست و پشتِ سر ناقه قبله را می برد مگر ناقه   آسمانی نشسته بر ناقه آه زینب به کربلا آمد
تا باد به موي سرت افتاد دلم ريخت تا اشك ز چشم ترت افتاد دلم ريخت امروز ميان تو و حُرّ ابن رياحي تا صحبتي از مادرت افتاد دلم ريخت اي آينه ي خواهر خود تا كه غبار ِ اين دشت به دور و برت افتاد دلم ريخت امروز كه يك مرتبه در موقع بازي بر روي زمين دخترت افتاد دلم ريخت درباره ي تنهايي و بي ياوري تو تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ريخت خورشيد من امروز كه اين سايه ي شوم ِ سرنيزه به روي سرت افتاد دلم ريخت
ذاکران گرانقدر! سلام علیکم برای دسترسی به اشعار و سبکهای شب سوم محرم ، هشتکهای را جستجو بفرمایید. التماس دعا
ازپی این کاروان از بس دویدم خسته ام نیست دیگر سوی دیدن در دو چشم بسته ام مرغ عشق آل طاهایم که از سنگ بلا لانه کردم کنج ویران با پر بشکسته ام از حرم ماندم جدا و روی خاکم بنگرید راس بابایم به دامن گنبد و گلدسته ام یاد دارم می پریدم روی بام دوش ماه حال بر خاکم نشانده بالهای بسته ام بالش دست پدر کو ؟آنهمه شوکت کجاست ؟ که اینچنین در جمع جلادان به خون بنشسته ام این قد خم روی نیلی داغ باغ لاله است و رنه در گلزار هستی غنچه ای نو رسته ام خیز بابا تا رویم از این خرابه جان تو ازپی این کاروان از بس دویده ام خسته ام
سیدی یا ارباب وای اگر دل نشود تنگ برایت ارباب نکنم ازجگر خسته صدایت ارباب کشته ی اشک بیا چشم مرا دریا کن هرچه دریاست بریزیم به پایت ارباب تو توانی همه راعبد خداوند کنی که تویی سرور سالار هدایت ارباب کربلا ارض بهشت است تو سلطان بهشت تو دعا کن بکِشم پربه هوایت ارباب قرب درگاه خدا در گرو روضه ی توست که مقرب شود عاشق ز ولایت ارباب گریه ی روضه ی تو روزی هرکس نشود ناله و زمزمه محتاج دعایت ارباب سیل باید رود از هر مژه درروضه ی تو خون دل از چه نریزیم برایت ارباب اشک آن است که هرصبح و مسا می ریزد جان فدایت که تویی خون خدایت ارباب با لثارات که مهدی زحرم می گوید تازه آن روز شود روز ولایت ارباب
اَبَا... مرا “خولی” به قصد کُشت میزد/ این “حرمله” بر صورتم با مُشت میزد/ یک بار بین دو حرامی گیر کردم… /  “زجر” از جلو میزد “سنان” از پُشت میزد…/ از بس لگد زد “شمر” پهلویم شکسته…/ از ضرب سنگین کنج ابرویم شکسته/ از دست سنگین دستها دستم کبود است/ مُشت عدو سنگین تر از ضرب عمود است/ بابا اگر کرده وَرَم زیرِ دو چشمم/ این یادگارِ مَردُم آل یهود است/  بابا هر آنکس که رسید از رَه مرا زد…/ از پشت من را یک یهودی بی هوا زد / آیینه ی لبهای خندانم شکسته/ خیلی دلِ زار و پریشانم شکسته/ پهلو شکسته,پا شکسته,سر شکسته/ مانند دندان تو دندانم شکسته/  بر صورتم جای ردِ انگشت افتاد…/ دندان شیری اَم به ضرب مُشت افتاد/ مانند زهرا مادرت قامت کمانم/ در سومین سالِ بهارم در خزانم/ دختر لطیف و استخوانش هم لطیف است/ له شد به زیر دست و پاها استخوانم/ قهر است گویا با لبانم خنده هایم…/ از بس کُتَک خوردم شکسته دنده هایم/
خسته ام از این و آن بابا بفریادم برس طعنه و زخم زبان بابا بفریادم برس خسته ام از سیلی و ازضربه ی دست و لگد تار گشته ديدگان بابا بفریادم برس دست و پایم بسته شد آیا خبر داری پدر درد،دارد ریسمان بابا بفریادم برس هرچه گفتم زجر را محکم نزن مویم نکش میزد او هم بی امان بابا بفریادم برس مثل زهرا مادرت رویم کبود و نیلی است اشک چشمانم روان بابا بفریادم برس هرکه دیده رنج من گوید رقیه (س) رفتنی ست خسته ام ازشامیان بابا بفریادم برس
هیچ کس در شام با دردانه ات همدم نشد هیچ کس جز عمه زینب همدم دردم نشد حرف های عمه مرهم بود بر زخمم، ولی هیچ کس بر زخم های عمه ام مرهم نشد الأمان از کوفه و از شام، از غربت، پدر! طاقت ما کم شد اما سنگ باران کم نشد قد من کوتاه بود و نیزه ها خیلی بلند خواستم بر زخم هایت بوسه بگذارم، نشد
نمیشه باورم (حاج محمود کریمی) نمیشه باورم سرت رو زانومه خورشید عمر من بابا دیگه لب بومه کجابودی بابا چرا، نیومدی پیشم مگه... نگفتی که بدون تو ، دو روزه پیر میشم ****** رقیه تو ببین خرابه نشینه میخوام ببینمت ولی چشام نمیبینه چی اومده سرت، که این همه خونی شده مگه کجابودی که صورت تودیدنی شده ****** حالا که اومدی یه کم پیشم بمون تو رو قسم میدم بابا به جون عمه مون عمه اگه نبود الآن،رقیه ات ام نبود بابا حکایتی شده دیگه این صورت کبود ****** بذار منم بگم از این کبودیها چی کشیدم توی محله یهودیها هی منو میکشید، رو خاک دشمن پست بد تا من میومدم بگم بابا منو کتک میزد شاعر محمد زنجانی
نمیشه باورم (حاج محمود کریمی) ای سایه سرم ای روح پیکرم باقدخم پدر سوی تومی پرم بنگرفداییم زهرا نشانیم قامت کمانیم(2) (بابای من حسین)(4) 🕌🕌🕌➖➖➖➖➖➖➖➖➖ باآه وناله ام کنج خرابه ام درسن کودکی سیراز زمانه ام قرآن من پدر ایمان من پدر ای جان من پدر(2) (بابای من حسین)(4) 🕌🕌🕌➖➖➖➖➖➖➖➖➖ سلطان کربلا قرآن نیزه ها برروی دامنم گیرم سرتورا رأس توماه من سویت نگاه من ای قبله گاه من(2) (بابای من حسین)(4)
با سر رسیده ای بگو پیکرت کجاست؟ بابا دگر برادر آب آورت کجاست؟ چشمت که نیمه باز شده حالا لبی بزن بابا بگو علی اصغر و اکبرت کجاست؟ هر کَس ز پیکر تو غارتی نمود پیراهنی که داد به تو مادرت کجاست؟ بابا ز غنچه ی پرپرشدت بپرس دُخت سه ساله ام تو بگو معجرت کجاست؟
بغضِ به دل مانده مرا کشته ست دیریست زیرا سه ساله دخترت درگیر پیریست آقای من درمان زخم و طعنِ مردم آیا برای دخترت جز سر به زیریست؟ این سرخی لبهاش دانی از چه باشد؟ خونابه های تکه ی دندان شیریست زیر لبانش زمزمه میکرد میگفت: عمه،کنیزی بد تر از درد اسیریست؟؟؟
عمه آرام بغل کن بدنم درد فراوان دارد پای پر آبله ام زخم مغیلان دارد پیکرم در پی این واقعه مجروح شده مگر این گونه شدن یک دفعه امکان دارد روح الله دانش
⚫️آداب عزاداری اباعبدالله الحسین⚫️  1- سیاهپوشی :  از نظر فقهی پوشیدن لباس سیاه مکروه است ولی در عزاداری امام حسین (علیه السلام ) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) استثناء شده است زیرا این کار نشانه حزن و اندوه و نمودار شعائر و حماسه ها است . 2- تسلیت گویی : اصل تسلیت گفتن در شرایط مصیبت و اندوهی که بر کسی وارد شده در اسلام مستحب است. پیامبر اکرم (ص) : هرکس مصیبت دیده ای را تسلیت گوید ، پاداشی همانند او دارد. (سفینةالبحار، ج2، ص188 ) - این سنت در بین شیعیان رایج است و  با  جمله « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَکُم » همدیگر را تسلیت می دهند. - امام باقر (ع ) : وقتی شیعیان به هم می رسند در مصیبت ابا عبدالله (ع )این جمله را تکرار نمایند : « اَعظَمَ اللهُ اُجُورَنا بمُصابنا بالحُسَین (ع ) وَ جَعَلَنا وَ اِیاکُم مِنَ الطالبینَ بثاره مع وَلیهِ الاِمام المَهدی مِن الِ مُحَمَدٍ علیهمُ السَلامُ.» خداوند اجر ما را به سوگواری و عزاداری بر امام حسین (علیه السلام ) بیفزاید و ما و شما را از خونخواهان او همراه با ولی خود امام مهدی از آل محمد (علیهم السلام ) قرار بدهد . (مستدرک الوسایل،ج2،ص216) 3- تعطیلی کار در روز عاشورا : امام صادق (ع ) : کسی که روز عاشورا را تعطیل کند ، یعنی عقب کسب و کارش نرود و به کوری چشم بنی امیه که روز عاشورا را متبرک می دانستند، اگر کسی برای معیشت روزانه اش هم فعالیتی نکند، خداوند حوائج دنیا و آخرتش را بر آورد و کسی که روز عاشورا روز حزن و اندوه او باشد، در عوض فردای قیامت که برای همه روز هول و ترس است برای او روز شادی خواهد بود.(امالی شیخ صدوق ، ص129) 4- زیارت و زیارت خوانی :  علقمة بن حضرمی از امام باقر (ع ) در خواست نمود که مرا دعایی تعلیم بفرما که از راه نزدیک یا دور و از خانه ام در این روز (روز عاشورا ) بخوانم . امام فرمودند : ای علقمه ! هرگاه خواستی (دعا بخوانی ) دو رکعت نماز بخوان بعد از آن این زیارت (عاشورا ) را بخوان .پس اگر تو این زیارت را بخوانی ، دعا کرده ای به آنچه که ، ملائکه برای زائر حسین (ع ) دعا می کنند و خداوند صد هزار هزار درجه برای تو بنویسد و مثل کسی هستی که با حسین (ع ) شهید شده باشد تا مشارکت کنی ایشان را در درجات ایشان و شناخته نشوی مگر در جمله شهیدانی که شهید شده اند با آن حضرت و نوشته شود برای تو ثواب زیارت هر پیغمبری و رسولی و ثواب زیارت هر که زیارت کرده حسین (ع) را از روزی که شهید شده است . (مصباح المتهجد ، ص714) اگر می توانید زیارت عاشورای معروفه را با صد لعن و صد سلام بخوانید و اگر وقت ندارید برای صد لعن  و  صد سلام ،  زیارت عاشورای غیر معروفه را که در اجر و ثواب با زیارت معروفه یکسان است ، هر روز بخوانید. (هر دو زیارت در مفاتیح الجنان هست.) 5 - تباکی و گریستن : در حدیث قدسی آمده که خداوند به حضرت موسی (ع) فرموند : ای موسی ! هر یک از بندگانم در زمان شهادت فرزند مصطفی (ص) (روز عاشورا) گریه کند یا حالت گریه به خود بگیرد و بر مصیبت سبط پیامبر(ص) تعزیت گوید همواره در بهشت خواهد بود(مستدرک سفینه البحار، ج7، ص235) 6- برگزاری مجالس عزاداری : امام صادق (ع) می فرماید : مجلس گرفتن شما را من دوست می دارم . در مجالس خود « امر ما را » زنده بدارید . خداوند رحمت کند کسی که امر ما را زنده بدارد (وسایل الشیعه، ج10، ص235) 7 – نماز جماعت ظهر عاشورا : سید الشهداء و یاران با وفای او همه کشته راه نماز شدند.از این رو در زیار ت مطلقه امام حسین خطاب به امام می گوییم : اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر .  8 – تحمل اندکی سختی : بايد مقدارى از لذائذ زندگى را كه از خوردن و نوشيدن و حتّى خوابيدن و گفتن بدست مى‏آيد ترك نموده ( مگر آن كه لازم باشد ) و ديدار با برادران دينى را ترك كرده و آن روز را روز گريه و اندوه خود قرار دهد.و مانند كسى باشند كه پدر يا فرزند خود را از دست داده است‏ . - امام صادق (ع)  : در روز (عاشورا) از کارهای لذتبخش دوری شود و آداب و سنن سوگواری بر پا گردد و تا زوال خورشید از خوردن و آشامیدن خودداری شود و بعد از آن همان غذایی خورده شود که سوگوارن می خورند. (میزان الحکمه ، ج8 ، ص3783) یکی از علما می فرمودند : از روز 7 محرم که آب را بر امام حسین (علیه السلام) بستند تا روز عاشورا سعی کنید آب نیاشامید، نوشیدنی های دیگر بیاشامید ولی به احترام آقا و اهل بیتش آب نیاشامید. 9- رعايت اخلاص: عزاداری را بخاطر رسم و عادت انجام نداده و سعى كنيم اين كارها را با نيتى خالص و براى رضاى خدا انجام داده و در خلوص خود نيز صادق باشيم. زيرا كار كوچكى كه با نيت خالصانه و صادقانه همراه باشد بهتر از كارهاى زيادى است كه خلوص و صداقت در آن نباشد ، حتى اگر چندين هزار برابر باشد. @zameneashk1
بگو دل شکسته را ، کجا دوا کنم حسین برای رفع حاجتم ، کجا دعا کنم حسین امید بسته چشم من ، به گنبد طلای تو برای دیدن حرم، خدا خدا کنم حسین غریق محضِ محض من، وَ کشتیِ نجات تو مرا پناه می دهی ، اگر خطا کنم حسین تمام هست و نیستم، برای تو، به نام تو اگر چه نیست قابلت، ولی فدا کنم حسین وضوی من، اذان من، صلات من، صیام من تمام کار من شده، تو را صدا کنم حسین منم کبوتری که عا ، شِقانه هست حاجتش کنار قبرت آشیا ، نِه دست و پا کنم حسین نــوكــــــــر نــوشـــت: . حالم دوباره صبح شد و رو به راه شد وقٺ سلام و عرض ارادٺ به شاه شد عالم تمام، خاڪ ڪف پای شاه عشق شاهی ڪه بر تمام جهان سرپناه شد صلي الله عليک يا سيدناالغریب الحسین
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند بین دل با داغ او عقد اخوت بسته‌اند در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند نوحه‌خوان در روضه می‌خواند به استمداد اشک بانگ "هل من ناصر" است این، کیست تا یاری کند؟ می‌روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند رود می‌افتد به پایش تا به هر قیمت شده قطره‌ای از خویش را در جان او جاری کند آب اگر مهریه‌ی زهراست پس هر طور هست باید از مهریه‌ی زهرا نگهداری کند بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک می‌تواند زخم را بر پیکرش کاری کند می‌روم قدری جلو، آن‌جا که یک سر روی نی بی‌محابا قد علم کرده است سرداری کند آن‌که تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل می‌تواند پس سر ِ بر نیزه را قاری کند باز می‌آیم به خود، آن‌جا که در من یک نفر گوشه‌ای کز کرده، می‌خواهد فقط زاری کند چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی" است کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند التماس دعا
#سبک دامن کشان رفتی.... حاج محمود کریمی شب_ اول👇👇👇 مسلم پریشونه. نیا کوفه آقا٣ جون علی برگرد. به اشکای زهرا٣ اینا اصلا رحمی تو دلاشون نیست به غیر از شمشیر زیر عباشون نیست حسین جانم حسین جانم آسمونِ دل من. به رنگ غمه٢ هرچی گریه می‌کنم. برا تو کمه٢ برگرد از این راهی. که غیر از بلا نیست٣ توی دل مردم. حسین جان حیا نیست٣ می‌دونم که حالم رو تو می‌فهمی به حال زینب اینجا نشه رحمی حسین جانم حسین جانم نقشه ریختن یا حسین. برای سرت٢ اینجا خوب نیست به خدا. واسه خواهرت٢ دست من و بستن. به یاد مدینه٣ ای کاش کسی اینجا. غمت رو نبینه٣ رباب اینجا آقا بی پسر میشه رقیه تو صحرا خون‌جگر میشه حسین جانم حسین جانم داره بارون می‌باره. چشای ترم٢ آه که شرمنده شدم. از اهل حرم٢ اینجا کجاست ما رو. آوردی برادر٣ از غربت این دشت. می میرم از آخر٣ بیا برگردیم با هم پیش مادر می‌دونم اینجا از تو می‌بُرَّن سر حسین جانم حسین جانم کار دنیا رو ببین. چی اومد سرم٢ اشک چشمام در اومد. پیش مادرم٢ اینجا پر از تیرِ. سه شعبه‌است برادر٣ ما تنها می‌مونیم. میون یه لشکر٣ دل زارم می‌لرزه تو این صحرا پر از سرباز و نیزه است لب دریا حسین جانم حسین جانم دلهره توی دلم. نشسته حسین٢ قلبم از ماتم تو. شکسته حسین٢ شکر خدا که هست. علمدار خیمه٣ تا هست خدا هم هست. نگهدار خیمه٣ نباشی پیشم بی تکیه‌گاه میشم تو این صحرا بی پشت و پناه میشم حسین جانم حسین جانم چند روزِ دیگه حرم. بی سقا میشه٢ زائرش ام‌بنین. یا زهرا میشه٢ بابا کجا بودی. که افتادم از پا٣ افتادم از ناقه. جا موندم تو صحرا٣ تو روی نی بودی دیدی حالم رو شکستن با کعبِ نیزه بالم رو عزیز من عزیز من زجر اومد بالا سرم. تنم شد کبود٢ کاش تو اون نیمه‌ی شب. عموم اونجا بود٢ دستام ورم کرده. مث چشم تارم٣ زخمی شده باهام. که آروم ندارم٣ کتک خوردم گشته صورتم نیلی صدات کردم خوردم ضربه‌ی سیلی عزیز من عزیز من سو نمونده تو نگام. شبیه چشات٢ اشک می‌ریزی برا من. بمیرم برات٢ باید بمیرم من. برای سر تو٣ این بار اگه رفتی. میاد دختر تو٣ نمی‌خوام دیگه زنده بمونم من آخه آزارم میده بابا دشمن عزیز من عزیز من خیلی سخته برام من. که بی تو باشم٢ پیش پاهات نمی‌شه. بابایی پاشم٢ زینب مگه مُرده. که تنها بمونی٣ تشنه لب و مضطر. تو صحرا بمونی٣ بلاگردونت میشم حسین جانم فدای تو میشم شاه عطشانم حسین جانم حسین جانم تو دلم کوهِ غمه. برای غمت٢ اشک چشم تر من. میشه مرهمت٢ هستم به پای تو. تا روزای آخر٣ خواهر سپر داره. برات ای برادر٣ دو تا سرباز آوردم برای تو تموم هست خواهر فدای تو حسین جانم حسین جانم دسته گل‌هام برا تو. می‌خوان جون بدن٢ پای عشق تو حسین. می‌خوان خون بدن٢ خون علی توی. رگ بچه‌هامه٣ هر چی که داشتم من. همین هدیه‌هامه٣ می‌بینی که خیلی غصت و خوردم بده اذن میدون از غمت مُردم حسین جانم حسین جانم خواهرم دلواپسم. برای سرت٢ رد نکن هدیه‌هام و، جون خواهرت٢ طاقت ندارم من. تو خیمه بمونم٣ می‌خوام برم میدون. بزار عمه جونم٣ عمو تنها مونده بین یک لشکر رها کن دستم رو که شده پرپر دلم خون شد دلم خون شد دست نذار روی دلم. شدم خون‌جگر٢ عمه لشکر رو ببین. شدن حمله‌ور٢ تنها تو میدونِ. تمومِ امیدم٣ اونقد دلم خونه. که دیگه بریدم٣ عموم و تنها دیدن توی میدون تنش رو کردن با نیزه‌ها پرخون دلم خون شد دلم خون شد پیکرش روی زمین. زیر دست و پاست٢ نیزه‌ی شمر و سنان. چقد بی حیاست٢ تو دستای قاتل. موهای عمومه٣ باید برم من هم. پای آبرومه٣ نشسته رو سینه ش شمر و خوشحاله عمو جونم تو گوداله بد حاله دلم خون شد دلم خون شد دارن از تن می‌بُرن. سر هستم و٢ هر جوری هست میرم و. میدم دستم و٢ افتادم از مرکب. تنم غرق خون شد٣ برگ و بر جسمم. اسیر خزون شد٣ شکسته پهلوی من مث مادر عمو از خیمه سویم بیا دیگر عمو جونم عمو جونم پیکرم روی زمین. ببین له شده٢ چشم من تاره هوا. عمو مه شده٢ نیزه به پهلوم خورد. یه شمشیر به سینه م٣ روی سرم دارم. سنان و می‌بینم٣ می‌ذاره داغم رو، رو دلت آخر شدم ارباً اربا چون علی‌اکبر عمو جونم عمو جونم قد و بالام و ببین. کشیده شدم٢ سن و سالی ندارم. خمیده شدم٢ دیدن که تنهایم. همه سر رسیدن٣ اینها چی نامردن. به خونم کشیدن٣ بیا که دارم میرم از این دنیا دارم میرم پیش مادرم زهرا عمو جونم عمو جونم میرم از دنیا ولی. تو تنها میشی٢ بی کس و یار و حبیب. تو صحرا میشی٢
آبی نمونده تا. برا تو بیارم٣ مادر ببخش من رو. که شیری ندارم٣ چرا آخه با من قهری ای مادر بلاتکلیفم کردن علی‌اصغر علی جانم علی جانم ای پرستوی حرم. رو دستم بخواب٢ هی تلظی می‌کنی. امید رباب٢ هر دم دعام اینه. که بارون بباره٣ راحت بخواب مادر. عمو آب میاره٣ نکن گریه مادر حالِ من زاره دل من هم مثل تو عطش داره علی جانم علی جانم دیگه دارم می‌میرم. از این حال تو٢ دیگه جونی نداره. پر و بال تو٢ داشتم چی رویایی. برا تو عزیزم٣ حالا باید واست. فقط اشک بریزم٣ لباسات و با دست خودم دوختم ولی حالا با رویات فقط سوختم علی جانم علی جانم عیب نداره پسرم. کریمِ خدا٢ گریه کن ای پسرم. ولی بی صدا۲ رفتی توی لشکر. گیر افتادی تنها٣ با تیر و سر نیزه. شدی ارباً اربا٣ تو رفتی و واست کوچه وا کردن زمین خوردی و شادی به پا کردن علی جانم علی جانم مثل زهرا زدنت. تو رو بی هوا٢ خنده کردن پسرم. به اشک بابا٢ پاش و ببین پشتم. شکست از غم تو٣ چشمات و وا کن تا. بشم مرهم تو٣ لبای خشکت رو وا کن از هم تا یه بار دیگه واسه من بگی بابا علی جانم علی جانم پاش و از روی زمین. که مردم علی٢ پاش و تا روی زمین. نخوردم علی٢ جسم تو رو دیدم. روی خاکِ صحرا٣ پهلوت شکسته شد. شدی مثل زهرا٣ چه جوری جسمت رو بردارم بابا تو هر جای صحرا پخشی واویلا علی جانم علی جانم جسمت و جمع می‌کنم. ولی رو عبا٢ من که مُردم پسرم. با من راه بیا٢ آه ای علمدارم. ز پا تا نشستی٣ بعد از علی‌اکبر. قدم رو شکستی٣ ببین خیمه بی تو بی علمداره ببین زینب توی خیمه بی یاره علمدارم علمدارم بی تو خیمه نمیرم. پناه حرم٢ بی تو چی جوری داداش. به خیمه برم٢ پاش و علمدارم. که دشمن می‌خنده٣ راه برادر رو. تا خیمه می‌بنده٣ بلند شو از جا ای تکیه‌گاه من دارم می‌میرم ای سر پناه من علمدارم علمدارم امنیت نیست به خدا. میون حرم٢ داره می‌لرزه داداش. دل دخترم٢ گم کردم ای یارم. راه خیمه‌ها رو٣ سمت حرم رفتن. ببین دشمنا رو٣ دارن میرن سمت خیمه‌ی زینب دارن می‌خندن به گریه‌ی زینب علمدارم علمدارم جون زهرا مادرت. نبند چشمات و٢ جون زینب رو زمین. نکش پاهات و٢ اومد شب آخر. که هستی کنارم٣ فردا میری میدون. چجوری بزارم٣ به کی فردا ما رو می‌سپاری داداش نگو ما رو تنها می‌زاری داداش حسین جانم حسین جانم کاشکی امشب برا تو. بمیرم حسین٢ بی تو از کرببلا. نِمیرم حسین٢ باور نمی‌کردم. که از من جدا شی٣ فکرش برام سخته. که رو نیزه باشی٣ الهی که امشب صبح نشه اصلاً الهی که تا آخر باشی با من حسین جانم حسین جانم ظهر فردا که بیاد. چی میاد سرم٢ در به در توی حرم. میشه خواهرت٢ فردا رو می‌بینم. که تنها می‌مونی٣ از خیمه می‌بینم. تو رو غرق خونی٣ می‌بینم تنها در بین گودالی زبونم لال می‌بینم لگدمالی حسین جانم حسین جانم سر جدا میشی حسین. بمیرم برات٢ میشه غارت بدنت. پیش بچه‌هات٢
محتشم كاشاني و مقبل اصفهاني در عالم خواب در حضور خاتم الانبياء (ص) مقبل (شاعر اصفهاني) در جواني در نهايت ظرافت و لطافت بود. در ايام محرم به جمعي رسيد كه در عزاي حضرت سيدالشهداء عليه السلام به سينه زني مشغول بودند. وي از روي استهزاء چيزي خواند كه عزاداران ناراحت شدند. مقبل پس از چندي به بيماري جذام مبتلا شد، به طوري كه مردم از او متنفر شدند و وي در آتشخانه ي حمام قرار گرفت. سال ديگر، روزي با دلي شكسته در كنار خرابه اي نشسته بود، جمعي از سينه زنان اين شعر را مي خواندند: چه كربلاست امروز چه پر بلاست امروز سر حسين مظلوم از تن جداست امروز آتش در نهاد مقبل افتاد و با نظر حسرت به آنها نگاه كرد و گفت: روز عزاست امروز جان در بلاست امروز فغان و شور محشر در كربلاست امروز مقبل همان شب، پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديد، ايشان وي را نوازش كردند و از تقصيرش درگذشتند. گويند: نام او «محمد شيخنا» بود و آن جناب او را «مقبل» لقب دادند. لذا شروع به سرودن قضاياي حضرت سيدالشهداء عليه السلام كرد. مقبل گويد: چون واقعه ي شهادت را تمام كردم، شب جمعه بود. چندان خواندم و گريستم تا آنكه در بستر به خواب رفتم. در عالم خواب، خود را در حرم منور حضرت سيدالشهداء عليه السلام ديدم كه منبري گذارده و جناب خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم تشريف داشتند، در آن اثناء محتشم را حاضر كردند. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: امشب شب جمعه است، بر منبر برو و در مصيبت فرزندم چيزي بخوان. محتشم به امر آن حضرت بر منبر رفت. خواست در پله ي اول بنشيند، ولي حضرت فرمودند: بالا برو، چون به پله دوم رفت، باز فرمودند: بالا برو؛ و همچنان به او فرمودند، تا اينكه بر پله ي آخر منبر نشست و اشعاري خواند تا به اين بند معروف رسيد: پس با زبان پر گله آن بضعه ي بتول رو در مدينه كرد كه يا ايها الرسول اين كشته ي فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست وُ پا زده در خون حسين توست اين ماهي فتاده به درياي خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست مقبل گويد: پس از پايان تعزيه داري و سوگواري، حضرت خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم خلعتي به محتشم عطا فرمودند. من با خود گفتم: البته اشعار من مورد قبول آن حضرت قرار نگرفته است، زيرا به من دستور خواندن ندادند. ناگاه حوريه اي به خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد: حضرت فاطمه ي زهرا عليهاالسلام مي گويند: دستور بفرماييد كه مقبل واقعه اي در مرثيه ي سيدالشهداء عليه السلام بخواند. پس آن حضرت به من امر فرمودند و بر منبر رفتم و بر پله ي اول ايستادم و چنين خواندم: روايت است كه چون تنگ شد بر او ميدان فتاد از حركت ذوالجناح وز جولان نه سيد الشهداء بر جدال طاقت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت كشيد پا زِ ركاب آن خلاصه ي ايجاد به رنگ پرتو خورشيد، بر زمين افتاد هوا زِ جور مخالف، چو قيرگون گرديد عزيز فاطمه از اسب سرنگون گرديد بلند مرتبه شاهي ز صدر زين افتاد اگر غلط نكنم، عرش بر زمين افتاد ناگاه كسي اشاره كرد كه فرود آي. دختر پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم بيهوش گشته است. من از منبر فرود آمدم و منتظر عطاي حضرت خيرالبرايا بودم. ناگاه ديدم ضريح مطهر حضرت سيدالشهداء عليه السلام باز شد و شخص جليل القدري از آن بيرون آمد. اما زخم سينه اش از ستاره افزون و جراحات بدنش از شماره بيرون است. ايشان خلعت فاخري به من عطا فرمودند. عرض كردم: فدايت گردم، شما چه كسي هستيد؟! فرمودند: من حسين عليه السلام هستم. ( سحاب رحمت ص 90 ) 《وقايع الايام ج 1، ص 58》 @zameneashk1
#مجالس_امام_حسین_علیه_السلام #به_مجلس_امام_حسین_ع_خوش_آمدید ذاکران گرانقدر! سلام علیکم برای دسترسی به اشعار و سبکهای شب چهارم محرم ، هشتکهای #شب_چهارم_محرم #طفلان_حضرت_زینب_س #حر_بن_ریاحی_ع #باب_توبه_حر_بن_ریاحی را جستجو بفرمایید. التماس دعا #خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش