eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
257 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ما به محرم به خیمه های عزا سلام ما به عزادار سید الشهدا سلام ما به علی و به قلب فاطمه اش سلام ما به رسول و خدیجه ی کبری سلام ما به علی اصغر و علی اکبر سلام ما به رباب و به حضرت لیلا سلام ما به رقیه به خنده های لبش سلام ما به سکینه به حضرت سقا سلام ما به گل نجمه قاسم ابن حسن سلام ما به حسن عاشق وُ عزیز خدا سلام ما به تمنای دست عبدالله به آخرین نفری که شهید شد آنجا سلام ما به صبوری ام کلثوم و سلام ما به کنیزانشان در آن غوغا سلام ما به غلامان حضرت زینب سلام ما به عزیزان حضرت زهرا سلام ما به حبیب و به مسلم و عابس سلام ما به شهیدان دشت کرب و بلا سلام ما به تلاوت نمودن قرآن  میان کوفه و شام از حسین ، بر نی ها سلام ما به لب خیزرانی ارباب به آن شکسته سرِ، رفته تا به طشت طلا خدا خودت کمکی کن که خوب گریه کنیم خدا خودت کمکی کن به چشم های گدا...
دوباره بوی محرّم، دوباره بوی خدا دوباره روضه ی ارباب، روضه ی سقّا دوباره هیئت و زنجیر و سینه و لطمه دوباره بیرق سرخ حسین و بزم عزا کتیبه ها و سیاهیّ و محتشم خوانی دوباره ناله و آه و بساط اشک و بکا دوباره روضه ی تیر و کمان و طفل رباب که تشنه پر زده جوجه ز ساحل دریا دوباره صیحه ی ارباب و ناله ی ولدی کنار پیکر صد چاک اکبر لیلا دوباره گریه ی طفل سه ساله ی مضطر که بوسه زد به گلوی بریده ی بابا دوباره شام غریبان و آتش و دود و صدای سیلی و اشک یتیم در صحرا تمام دشت ز طیر و وحوش سیرابند عزیز فاطمه تشنه است اف به تو دنیا دوباره بانوی پهلو شکسته ای خواند کنار گودی مقتل" غریب مادر "را دوباره شیهه ی اسبی که واژگون زین است که دید زینب و آهی کشید وا أُمّا کسی که زینت دوش حبیب داور بود تنش سه نقطه و رأس بریده اش امّا یاسر حوتی
میرسد بر گوش بانگ قافله  نیست حرفی از جدایی فاصله  دست دختر وصله ی دست پدر  بی خبر از درد پا و آبله  لحظه زیبا میگذشت اما چه سود  دست هایی در کمین حیله بود  شوکت زینب مهیا بود و بس  سایه ی عباس بر پا بود و بس  شبه پیغمبر به روی مرکبش  در مصاف اربا اربا بود و بس  ناگهان بغضی گلویی را گرفت  رشته ی هر گفت و گویی را گرفت  با نگاهش دیده ای تر شد ولی  چهره ای حیران و مضطر شد ولی  شایدم راز نهان کودکی  بر غم این غصه بستر شد ولی  کربلا فصل کبود زینب است  درکی از عمق شهود زینب است  میرسد کم کم زمانی که کمان  میرود مردی به جان بازی جان  اکبرش کو اصغرش کو ناگهان  دیده شد هفتاد و دو سر بر سنان  خیمه بازاری مثال شام شد  هتک حرمت ها همه انجام شد  (مهرشاد واحدی) 
گلهای اهل بیت به گلزار می رسند  موعودیان به موعد دیدار می رسند  اینجا زمان وصل چه نزدیک حس شود  دلدادگان  وصل به دلدار می رسند  این حاجیان که نیمه شب از کعبه آمدند  آخر همه به کوچه و بازار می رسند  این کاروان به قافله سالاریِ حسین  دارند با امیر و علمدار می رسند  گاهی دم از شریعه و گودال می زنند  گاهی به تلّ خاکی و هموار می رسند  ناگاه با برادر خود گفت خواهری  این نخل ها به دیدۀ من تار می رسند  این باغهای کوفه چرا نیزه داده اند  این میوه ها چه زود سرِ بار می رسند  یک دختر جلیله به بابا خطاب کرد  این نامه ها که از در  و دیوار می رسند  آن هیجده هزار نفر که نوشته اند  آقا بیا، کجا به تو ای یار می رسند  یک مادری به نغمه لالایی اش سرود  حتماً به داد کودک گهوار می رسند  ناگه سه ساله بر سرِ دوش عمو گریست  این خارها به پای من انگار می رسند  حالا حسین یک یکشان را جواب داد  اینجا به هم حقایق و اسرار می رسند  اینجا زمین قاضریه، دشت کربلاست  جایی که تیرهای هدف دار می رسند  اینجا به غیر نیزه تعارف نمی کنند  از شام و کوفه لشگر جرار می رسند  سر نیزه ها به پیکر من بوسه می زنند  شمشیرهای تشنه و قدار می رسند  ذبح عظیم پیش تماشای زینب است  شمر و سنان به قهقهه این بار می رسند  حلق علی و قلب من و سینة یتیم  این نقطه ها به حرمله انگار می رسند  اینجا ترحمی به یتیمان نمی شود  زیور فروش های تبه کار می رسند  سرهایتان به سنگ، همه آشنا شود  بس هدیه ها که از در و دیوار می رسند  جمعی برای بردن خلخال و گوشوار  جمعی برای غارت گهوار می رسند  محمود ژولیده
 او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد سینه زنی عالم بالا شروع شد این حس مادرانه كه دست خودش نبود دلشوره های زینب كبری شروع شد وقت مرور خاطره های گذشته شد اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد وقتی لباس حنجر او را خراش داد صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد "واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع" دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد "واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است" شرمندگی حضرت سقا شروع شد یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد غارت نمودن تنش اما شروع شد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو باحوریان رفته به زیر نقابها یک لحظه روبرو نشدند آفتابها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی است ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو توهستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند توهستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند  اول مرا به نیزه ای از حال می برند بعدا کشان کشان لب گودال میبرند اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود تا که مقام خواهر من نیز رو شود جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم از آن همه به خواهر من ماتمش رسید وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید با احتیاط لاله ي ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن با احتیاط خسته شدند این ستاره ها این گوش پاره ها سر گوشواره ها
این قافله هرچه شتابش بیشتر شد دلشوره های آفتابش بیشتر شد جای تمام نخلها لشگر درآمد باهر قدم یعنی سرابش بیشتر شد یک محمل و هجده نگهبان دلاور ماهی که هر منزل حجابش بیشتر شد پایین که می آید ز محمل قاسمش هست عباس هم آمد رکابش بیشتر شد از اسم اینجا میشود حس عطش کرد سقا رسید و مشک آبش بیشتر شد چشم حسین افتاد بر سرنیزه هاشان.. دید اکبرش را اضطرابش بیشتر شد خیره به طغیان فرات است آه اما دلواپسی های ربابش بیشتر شد شش ماهه هم فهمید اینجا قتلگاه است بی تابی هنگام خوابش بیشتر شد راوی نوشته روز عاشورا که آمد تیر سه شعبه پیچ و تابش بیشتر شد بستند با هر زحمتی بر نی سرش را بالای نی کار طنابش بیشتر شد شرم رباب از چشمهای شیرخوارش از رفتن بزم شرابش بیشتر شد ده روز دیگر همسفر باشمر هستند مجروح سیلی سنان یا شمر هستند سیدپوریا هاشمی
دوباره بوی محرّم، دوباره بوی خدا دوباره روضه ی ارباب، روضه ی سقّا دوباره هیئت و زنجیر و سینه و لطمه دوباره بیرق سرخ حسین و بزم عزا کتیبه ها و سیاهیّ و محتشم خوانی دوباره ناله و آه و بساط اشک و بکا دوباره روضه ی تیر و کمان و طفل رباب که تشنه پر زده جوجه ز ساحل دریا دوباره صیحه ی ارباب و ناله ی ولدی کنار پیکر صد چاک اکبر لیلا دوباره گریه ی طفل سه ساله ی مضطر که بوسه زد به گلوی بریده ی بابا دوباره شام غریبان و آتش و دود و صدای سیلی و اشک یتیم در صحرا تمام دشت ز طیر و وحوش سیرابند عزیز فاطمه تشنه است اف به تو دنیا دوباره بانوی پهلو شکسته ای خواند کنار گودی مقتل" غریب مادر "را دوباره شیهه ی اسبی که واژگون زین است که دید زینب و آهی کشید وا أُمّا کسی که زینت دوش حبیب داور بود تنش سه نقطه و رأس بریده اش امّا یاسر حوتی
4_5886358631716226560.mp3
1.74M
شور ورودیه محرم با صدای سید مهدی میرداماد -( باذن الله و باذن رسول الله و ) باذن الله و باذن رسول الله و باذن ولی الله ، امیر المومنین... اُدخُلُوها بِسَلامِِ آمِنین بفرمایید روضه ، بفرمایید ماتم بفرمایید هیئت ، دهه ی اول محرم... سینه زنای شاه دین به کربلا خوش آمدین * بِحول لله و بِفضل حبیب الله و بفضل امین الله توی سینه زنی ذکرم اینه حب الحسین اَجِنَّنی چقدر خوبه دنیا ، چه اربابی دارم ینی میشه بازم ، روی خاکش سر بذارم وعده ی ما سینه زنا ، پایین پای کربلا * دلم خونه برا ارباب، پریشونه ،برا ارباب که میخونه ، صاحب الزمان... السلام ، عَلَی الذبیح العطشان سلام ای دل خسته سلام ای بی یاور سلام ای لب تشنه، به زیر نیزه و خنجر 🏴
4_5886358631716226536.mp3
3.66M
هلال محرم و ورود کاروان با صدای سید مهدی میرداماد -( ماه محرم آمد دل ها شد عاشورایی ) 👇👇 ماه محرم آمد، دل ها شد عاشورایی مثل شهیدان باشیم، سر تا پا کربلایی عهد می بندیم از این پس...رنگ دنیا نگیریم... عاشورایی بمانیم... عاشورایی بمیریم... می خوانم هر شب ، با چشم گریان سلام علی ، شهید العطشان (سالار زینب۸) 👇👇👇 کاروان عاشقان ،زد خیمه در کربلا می پیچد بوی بهشت، می تابد نور خدا دارد این کاروان... عشق و ایمان و احساس... بانویی مثل زینب.... سرداری مثل عباس.... روشن می گردد، راه از بیراهه با نور روی ، ماه شش ماهه سالار زینب (تکرار) در جنگ نور و ظلمت... ای دل ثارُاللهی شو... با عزمی عاشورایی.... تا کربلا راهی شو.... گر تو خصم یزیدی... در میدان حسینی... با شوری نینوایی...از یاران حسینی... راه حق باشد، راه ثار الله گر شوق او را، داری بسم الله سالار زینب (تکرار)
رنگ ها رنگ خزان است بیا برگردیم این سفر بار گران است بیا برگردیم صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود خواهرت دل نگران است بیا برگردیم چشم شوری به علی اکبرتان خیره شده قصه ی مرگ جوان است بیا برگردیم صحبت از دیده ی دریایی عباس شده تیرها بین کمان است بیا برگردیم ساربان خیره شده بر خَم انگشتری ات خنجرش نقره نشان است بیا برگردیم خواب دیدم که سرت بر سر خاک افتاده رنگ این خاک همان است بیا برگردیم یک طرف این همه زن در طرف دیگر جنگ لشگری چشم چران است بیا برگردیم
4_5996782683278018455.mp3
3.66M
👇👇 ماه محرم آمد، دل ها شد عاشورایی مثل شهیدان باشیم، سر تا پا کربلایی عهد می بندیم از این پس...رنگ دنیا نگیریم... عاشورایی بمانیم... عاشورایی بمیریم... می خوانم هر شب ، با چشم گریان سلام علی ، شهید العطشان (سالار زینب۴)۲ 👇👇👇 کاروان عاشقان ،زد خیمه در کربلا می پیچد بوی بهشت، می تابد نور خدا دارد این کاروان... عشق و ایمان و احساس... بانویی مثل زینب.... سرداری مثل عباس.... روشن می گردد، راه از بیراهه با نور روی ، ماه شش ماهه (سالار زینب۴)۲ در جنگ نور و ظلمت... ای دل ثارُاللهی شو... با عزمی عاشورایی.... تا کربلا راهی شو.... گر تو خصم یزیدی... در میدان حسینی... با شوری نینوایی...از یاران حسینی... راه حق باشد، راه ثار الله گر شوق او را، داری بسم الله (سالار زینب۴)۲
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
پرسيد از قبيله كه اين سرزمين كجاست؟ اين سرزمين غمزده در چشمم آشناست اين خاك بوي تشنگي و گريه مي‌دهد گفتند: «غاضريه» و گفتند: «نينوا»ست دستي كشيد بر سر و بر يال ذوالجناح آهسته زير لب به خودش گفت: كربلاست 😭😭😭😭
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. صاحب عزای ماه محرم امام عصر داری به گونه اشک دمادم امام عصر پیراهن سیاه حسین است بر تنت برپا شده ست خیمه ی خون گریه کردنت بین کتیبه های عزا روضه خوان شدی با سوز و آه ، آتش ِ قلب جهان شدی وقت مرور لحظه به لحظه جفا شده وقت مرور مقتل کرب وبلا شده رخصت بده به دیده ی ما پا به پای تو باران به پا کند وسط روضه های تو بر قلب خود دوباره غم بیکران دهیم بین گریز ِ مقتل ِ جدّ تو جان دهیم گودال بود و جدّ تو عریان و بی کفن هم دخترش رسیده و هم مرد بددهن تا حد مرگ دختر او را عذاب داد با تازیانه آه دلش را جواب داد گودال بود و جدّ تو در زیر دست و پا چل نعل تازه آمد و شد بر تنش جفا شد بوسه گاه خواهر او پاره حنجرش ماه منیر بر سر ِ سرنیزه ها،سرش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .___________________________ چیزی نمانده تا حرم، آرام خواهرم گریه مکن برابرم، آرام خواهرم دلتنگ روزهای مدینه شدی، ولی همراه ماست مادرم، آرام خواهرم خیلی شبیه فاطمه این روزها شدی ای از قدیم یاورم، آرام خواهرم این قد خمیدن تو مرا پیر میکند اینگونه نیست باورم، آرام خواهرم این روزها نگاه تو خیلی شکسته است گریه مکن برابرم، آرام خواهرم رضاباقريان ✍ محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ای حضرت غریب من ؛ ای آشنای من ای کعبه ی معظّم در کربلای من . زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی رحلی گذار تا برسد آیه های من . هرجا تویی بهشت معلّای زینب است صحرا و خانه فرق ندارد برای من . خون تو با اسارت من جلوه می کند پس انتهای توست همان ابتدای من . تا شیرهای علی دور زینبند کرببلاست مرکز دولتسرای من . حالا نبین برای تو فریاد می کنم همسایه لحظه ای نشنیده صدای من . گفتی قرار گریه کنان است این زمین خرج تمام گریه کنانت به پای من . عباس ؛ خیمه ات را بغل خیمه ام بزن هرجا که می روم تو بیا از قفای من . زینب علی ست هیچ نمی ترسد از بلا گیرم به کوچه ها برسد ماجرای من . امروز که به شانه ی تو تکیه می کنم روز دهم چه می شود اینجا خدای من ؟ . وقتی که نیزه ها یه تنت سجده می کنند تا عرش می رود شرر وای وای من . عالم اسیر سفره ی خیرات زینب است نان بیات کوفه نباشد غذای من محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن عباس جان، سه سالۀ ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آن که گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو با حوریان رفته به زیر نقاب ها یک لحظه روبرو نشدند آفتاب ها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی ست ناموس اعظم است و وقارش شکستنی ست از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو تو هستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند تو هستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگ ها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم ... با احتیاط لاله ی ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن با احتیاط خسته شدند این ستاره ها این گوش پاره ها سر گوشواره ها علی اکبرلطیفیان ✍ محرم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. با احتیاط لاله ي ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ي ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای چشم مخدرات به سمت نگاه تو دوشیزگان محترمه در پناه تو باحوریان رفته به زیر نقابها یک لحظه روبرو نشدند آفتابها این حوریان عزیز خدایند و بس، همین این دختران کنیز خدایند و بس، همین این دختر علی ست که بالش شکستنی است ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش عباس جان مراقب این با حجاب باش این دختران من که بیابان ندیده اند در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند یک لحظه هم ز خیمه ي طفلان جدا نشو جان رباب از دم گهواره پا نشو توهستی و اهالی این خیمه راحتند در زیر سایه ات همه در استراحتند توهستی و به روز حرم شب نمی رسد چشم کسی به قامت زینب نمی رسد یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند احساس می کنم همه دلواپس هم اند احساس می کنم که جوابم نمی دهند با آب آب گفتنم آبم نمی دهند اول مرا به نیزه ای از حال می برند بعدا کشان کشان لب گودال میبرند اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست از سنگها شکستن دندانم آرزوست من راضیم به پای خدا دست و پا زنم با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم باید به روي نی سر ِمن نیز رو شود تا که مقام خواهر من نیز رو شود جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا این جام را الست گرفتیم ما دو تا می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم از آن همه به خواهر من ماتمش رسید وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید با احتیاط لاله ي ما را سوار کن زینب بیا سه ساله ي ما را سوار کن .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. فرود آیید یاران وعده گاه داور است اینجا بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا چه غم گر از منا و وادی مشعر سفر کردی خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا زیارتگاه کل انبیاء تا با من محشر مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا فرات از چار جانب موج زن اما خدا داند جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا رباب از اشک و خون دل دو چشم خویش دریا کن که آب تیر زهر آلوده شیر اصغر است اینجا به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را که می بینم زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا مبادا نام آب آرید ای طفلان معصومم که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن سر و دست علمدارم جدا از پیکر است اینجا برادر با تن عریان به موج خون و می بینم که کعب نیزه عرض تسلیت بر خواهر است اینجا سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته میثم را که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا ............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. به کربلا حسین آمد و حق را به کربلا آورد برای ناله نی غم به نینوا آورد همین که قطره اشکش به خاک ها افتاد به خاک غم زده کربلا شفا آورد برای آن که نشیند به تخت خواهر شاه به روی شانه علمدار عرش را آورد نسیم بر سر گیسوی شیر خواره که خورد به کار بسته عالم گره گشا آورد زمان بعثت شبه پیمبرش بود و حسین اکبر خود را به این حرا آورد مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی او به جا اورد نبود شان و مقام تو ذبح اسماعیل حسین آمد و حجت به انبیا آورد تمام دخترکان را یکی یکی با ناز امیر علقمه از عرش کبریا آورد رقیه تا قدمش روی خاک ننشیند عمو به چشم خوداو را چو طوطیا اورد حبیبه ای که ملک سرمه از رهش می برد نپرس خار مغیلان سرش چه ها آرود زکوچه ای که در آن بی هوا زدن شد باب عدو همان روشش را به کربلا آورد یکی به پهلوی اکبر یکی به دیده ماه چنین بلا به سر هر دو بی هوا آورد حسین داشت ز طفل و تلظی اش می گفت که حرمله سخنش را به انتها آورد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد چنین سه شعبه فلک را به خاک ها آورد ز بس که پیکر او پاره پاره شد بر خاک نسیم عطر تنش را جدا جدا آورد تنی نماند دگر تا کفن نگه دارد نداشت چاره که سجاد بوریا آورد ................................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. از آنزمان که خیمه را برپا نمودی در بین این صحرای غم مأوا نمودی دوش مرا تکیه گه غمها نمودی خونِ دوباره بر دلِ زهرا نمودی غم ذرّه ذرّه قلب من را آب کرده این سرزمین روح مرا بی تاب کرده تو گفته بودی میهمان کوفیانیم تو گفته بودی در امانِ کوفیانیم آرام از دست و زبانِ کوفیانیم محبوبِ هر پیرو جوان کوفیانیم از چه به استقبالمان لشکر رسیده؟ سدّ ره ما نیزه با خنجر رسیده دلشوره افتاده به جانم جانِ خواهر کج کن مسیر رفتنت را سوی دیگر برخیز برگردیم تا شهرِ پیمبر بازی نکن با قلب زینب ای برادر یک دل فقط دارم که آن بر تو سپُردم اصلا نزن حرف از جدائی تا نمُردم عبّاس را فرمان بده جولان نماید با غُرّشی این قوم را حیران نماید شاید که دشمن خویش را پنهان نماید سوی مدینه رجعتم آسان نماید عباسِ من قرص قمر تو آفتابی می ترسد این لشکر زعباسم حسابی اُطراق کردی بین این صحرا چه سازی گر سَد شود بر روی ما دریا چه سازی با آفتاب و خشکی لبها چه سازی خواهی که با اهل حرم آقا چه سازی با من نگو با چشم خود حرف از جدائی با من نگو زینب میان کربلایی در ذهن من زیباترین تمثال هستی از چه پریشان خاطر و احوال هستی تو محو معبودی کمی خوشحال هستی آخر چرا خیره به آن گودال هستی ایکاش راهت لحظه ای آنجا نیفتد کارت به عصر روز عاشورا نیفتد از این سراشیبی به دیدارت می آیم دنبال چشم خسته وتارت می آیم شاید که خوردم یار به کارت می آیم وقتی دهد سر نیزه آزارت می آیم امّا دعا کن تا نباشم من به پیشت وقتی که پنجه میزند قاتل به ریشت مجتبی صمدی شهاب✍ ................................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد اما رسیده مجلس ماتم بگیرد جایی که دلها را غم عالم بگیرد حق دارد این خانوم قلبش غم  بگیرد   این کیست این نامی نفس‌گیر است زینب این کیست معنای تفاسیر است زینب بالاتر از درک تعابیر است زینب او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب باید که شام و کوفه را باهم بگیرد با محملی که راهدار آن خلیل است با کعبه‌ای که پرده‌دارش جبرئیل است با پرده‌ای که آفتاب آنجا دخیل است بر ناقه‌ای که   تحت فرمان کفیل است بانو رسیده پهنه‌ی عالم بگیرد  تا کربلا تا کربلا را دید زینب آمد سرش از آنچه می‌ترسید زینب بعد از حسن هرگز نمی‌خندید زینب گرچه به این عالم نفس بخشید زینب می‌گفت غم راهِ نفس‌هایم بگیرد آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد راحت نمی‌گردد فقط باید بمیرد پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد باید که دستش را علی محکم بگیرد عباس زانو زد رکابش را گرفته است اکبر دو دست مستجابش را گرفته است حالا حسینش اضطرابش را گرفته است با خواهرش دور رُبابش را گرفته است بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد سینه سپر کرده سواری را نبیند قد راست کرده نیزه‌داری را نبیند تا چادر خانوم غباری را نبیند دامان طفلان ردِ خاری را نبیند با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد فرمود با بانو امیر کربلا من با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من پیش تو خاک و پیششان واویتلا من هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد اما هزاران بار غم را دیده زینب از کودکی دست قلم را دیده زینب پیشانی و ضرب علم را دیده زینب بی او حرامی و حرم را دیده زینب پنجاه سال این نوحه‌ها را دم بگیرد در زیر لب می‌گفت با تکرار ای وای از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای از ازدحام و خنده و انظار ای وای از شعله و از خیمه و اشرار ای وای دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد دارد دعا طفلی زِ محمل‌ها نیافتد یا که حسینش پیش قاتل‌ها نیافتد تا که سرش دست اراذل‌ها نیافتد تا که تنش بین قبایل‌ها نیافتد تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد (حسن لطفی ۱۴۰۱/۰۵/۰۷)✍ .............................................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab