.
#میلاد_حضرت_عباس
مژده از نسل علی شیرِ نری می آید
شجره طیبه را برگ و بری می آید
شام میلاد حسین آمده عباس اگر
پیِ خورشید همیشه قمری می آید
#سعیدی_تنها✍
.
.
#میلاد_امام_سجاد
دوم علی و خامس اهل بکا شده
عمرش تمام غرق سجود و دعا شده
صاحب صحیفه است و چهارم امام عشق
روشنگر حقایق کرب و بلا شده
حتی بدون گنبد و صحن و سرا ،بقیع
در احترام اوست که دارالشفا شده
شد افتخار مردم ایران که مادرش
ایرانی است و همسر خون خدا شده
با او بشر به معرفت و حق رسیده است
تا با شکوه «خمس عشر» آشنا شده
او هم کریم مثل کریمان دیگر است
خاک از نگاه اهل کرم کیمیا شده
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_سید_الساجدین_علیه_السلام
.
.
#امام_سجاد علیهالسلام
#غزل
🔹شمشیرِ دعا🔹
سپر ز گریه و شمشیر از دعا دارد
مَلَک به سجدۀ او رشکِ اقتدا دارد
حقوق را چه کسی مثل او ادا کرده؟
نماز را چه کسی مثل او به پا دارد؟
اگر به مصلحتی چند روز بیمار است
برای هر چه که درد است او دوا دارد
مدیح حضرت سجاد هر چه بنویسند
قسم به شعر فرزدق، هنوز جا دارد
بپرسد از حجرالاسود از ولایت او
هر آن کسی که به سجاد، شک روا دارد
علیست اسم و علی رسم او، بپرس از شب
که زخم شانۀ او ریشه در کجا دارد؟
بپرس کوچه به کوچه کدام شبگرد است
که سفرههای یتیمان از او غذا دارد..
فدای آن لب خشکی که لحظۀ افطار
به اشک، روضۀ عطشان کربلا دارد
رسول کربوبلا، وارث حسین چه گفت؟
که بعد خطبۀ او دشمنش عزا دارد
#سعید_تاجمحمدی✍
.
.
#میلاد_امام_سجاد
#ولادت_امام_سجاد_ع
نغمه سر کن که گل شکفته شود
آنچه ناگفته مانده گفته شود
نغمه سر کن که روح، مست شود
روح نه، مست هر که هست شود
نغمه سر کن که نخل ها خوانند
با تو در باغ، گل برافشانند
نغمه سر کن بخوان بخوان با من
که ندانند اين تويي يا من
با دم عبدي و کميت بخوان
مدح سجّاده اهل بيت بخوان
نغمه سر کن که پنج شعبان است
شش جهت غرق روح و ريحان است
نغمه سر کن که جان دين آمد
حضرت زين العابدين آمد
عين حقّ ار فروغ عين است اين
علي دوّم حسين است اين
اين پسر يادگار پنجِ تن است
شمع محفل فروز انجمن است
اين پسر جان سيّد الشّهداست
روح و ريحان سيّد الشّهداست
دل نورانيش يم رحمت
هر دو چشمش دو زمزم رحمت
بوسه هاي دعا به لعل لبش
گشته بر دور سر نماز شبش
لطف، عادت، کرم، وظيفه ي او
کلّ توحيد در صحيفه ي او
سخنانش همه اخ القرآن
سر به سر نور و سر به سر برهان
وحيِ مُنزَل نهفته در نگهش
وحي صاعد دعاي شامگهش
اين گل سرخ دامن زهراست
بعد بابا امام عاشوراست
کعبه ي عابدين، سلام سلام
سيّد السّاجدين، سلام سلام
قطب عرفان و قبله ي ايمان
جان دين و حقيقت قرآ«
يوسف يوسف رسول خدا
جان شيرين سيّد الشّهدا
خون خون خدا به رگ هايت
شاهدم! خطبه هاي غرّايت
از دهان تو بانگ يا سُبّوح
مي دهد بر تن عبادت روح
اي مسيح دعا دعاي مسيح
اي نفس هات خوشتر از تسبيح
تو به عرش جلال، قائمه اي
تو حسين حسين فاطمه اي
پنج ميقات و چار رکن و حرم
حجر و مروه و صفا، زمزم
به مقام تو عارفند همه
از جلال تو واقف اند همه
هر گياهي به مدح اهل البيت
دعبل است و فرزدق است و کميت
حجّ کعبه طواف خانه ي توست
رکن، خشتي زآشيانه ي توست
حجر الاسودت سلام کند
بر کف دستت استلام کند
وارد مسجد الحرام شدي
بهتر از کعبه احترام شدي
کعبه و خيل حاجيان به مطاف
همه دور سرت به حال طواف
پور عبد الملک از اين تجليل
ايستاده به سان عبد ذليل
نه رهي تا که استلام کند
نه کسي از وي احترام کند
مانده بر جاي خويشتن چو جسد
بر دلش سخت خورده تير حسد
عربي از هشام کرد سؤال
اين که باشد بدين مقام و جلال؟
با تجاهل به سوي او نگريست
گفت نشناسمش ندانم کيست
شد فرزدق خروش، سر تا پا
جست از جاي خود سپند آسا
خواند در شأن يوسف زهرا
با فصاحت قصيده اي غرّآ
گفت هي هي! تجاهلت از چيست
گوش کن تا بگويمت اين کيست
حجر و رکن و زمزم و ميقات
مروه، سعي و صفا مني، عرفات
کوه هاي حجاز سر تا سر
ريگ هاي مقدُي مشعر
مستجار و مقام و حجر و حطيم
مکّه تا هز کجا که هست حريم
ناودان و مطاف و شاذروان
کلّ حجّاج بيت، پير و جوان
جبل الرّحمه خيف غار حرا
مي شناسد يک به يک او را
همه دل بر ولايتش بستند
در مسير هدايتش هستند
اين فروغ حقيقت ازلي است
اين جگر گوشه ي نبيّ و علي است
دل مؤمن پُر از محبّت اوست
نصّ حکم خدا موّدت اوست
با تولاّي او گرفته حيات
حجّ و صوم و صلات، خمس و زکات
اين گل سرخ گلبن زهراست
ميوه ي قلب سيّد الشّهداست
کرم از بذل او کرم گشته
حرم از فيض او حرم گشته
از دم او دعا کند پرواز
بي ولايتش قبول نيست نماز
حجّت حيّ سرمدش خوانند
گل باغ محمّدش خوانند
اين خداوند را ولي است ولي
نام نيکوي وي علي است علي
حق فرستاده در همه اوقات
به اب و جدّ و مادرش صلوات
تا جهان بوده است و خواهد بود
به فرزدق درود باد درود
چوبه ي دار خود به شانه گرفت
سينه ي خصم را نشانه گرفت
بين دشمن سرود، مدح امام
«ميثمش» مي دهد هماره سلام
استاد حاج غلامرضا سازگار✍
.
.
#امام_سجاد
صلی الله علیک یا سید الساجدین و یا زین العابدين یابن رسول الله
رباعی :
با لطف خدا مست هُوَ الهُو شده ایم
آیینه ای از نگار مه رو شده ایم
بر سفره ای از عشق حسین زهرا
مهمان عزیز شهربانو شده ایم
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
دریای وجود آمده با گهرش
هستی به جمال آمده با هنرش
شد محشر دلبری به پا در عالم
آمد چو عروس فاطمه با پسرش
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
دل ها همه مست دلربای ازلی است
در صفحه ی قلب عاشقان نور جلی است
داریم اگر چراغ راهی در دست
از نور علی بن حسین بن علی است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
باغ دو جهان اگر که آباد شده
از لطف و محبتی خداداد شده
دل های همه اگر حسینی شده است
از مرحمت امام سجاد شده
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
خورشید ببین که سینه چاکت شده است
سرمست نگاه تابناکت شده است
گز کفر نبود این چنین می گفتم :
ای دلبرم من خدا هلاکت شده است
⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤
دو بیتی :
#میلاد_سرداران_کربلا
پسندیدم سه نور منجلی را
تمام نسل والی الولی را
به همراه حسین و نام عباس
علی بن حسین بن علی را
#محمدعلی_شهاب ✍
.
.
#امام_سجاد_علیه_السلام
#ترکیب_بند #مدح
صحیفه
با سجدههاش زینت سجّادهها شدهست
سجّادهاش ادامهی عرش خدا شدهست
مجموعهی تمام صفات پیمبری
آئینهی تمامقد مرتضی شدهست
هم افتخار قوم بنیهاشم عرب
هم افتخار مردم ایران ما شدهست
ارباب بوده است، ولی از فروتنی
همسفره با یتیم و اسیر و گدا شدهست
بیمار مصلحت شده، اما بهلطف خویش
بیماری تمام جهان را دوا شدهست
در معرکه نبوده، ولی کفر دشمنان
با ذوالفقار خطبهی او برملا شدهست
از برکت صحیفهی او سالهای سال
باب نجات بر همهی خلق وا شدهست
شد از کلام ناب تو دنیا به کام خلق
« دون کلام خالق و فوق کلام خلق »
این مصحفی که از هنر آیینهکاری است
پنجاهوچار پنجره تا رستگاری است
این بوستان که در دل هر چشمهای از آن
از هر طرف مکارم اخلاق جاری است
آن را زبور آلمحمد نوشتهاند
چون چاره در برابر آن خاکساری است
معروف بوده است به انجیل اهلبیت
پس هرکسی که حافظ او شد حواری است
حق است در برابر ظلم ایستادگی
حق در قبال آدم مظلوم، یاری است
گاهی بیا سری بزن اینجا، که حاصلش
در اوج ناامیدی، امیدواری است
هرکس که خواست تالی آن را بیاورد
معلوم شد که عاقبتش شرمساری است
دور از خداست هرکه به فکر رهایی است
هرکس که ماند پای شما کربلایی است
ای یادگار کشتهی مظلوم کربلا
چشمان توست مقتل منظوم کربلا
آندیدهها چهدیده؟ کهخون گریهکردهاست
یکعمر بر مصیبت مظلوم کربلا
غمگین مباش، فتح تو در شاموکوفه است
ای مرد از مبارزه محروم کربلا
آن خطبهخوانی تو و زینب اگر نبود
روشن نمیشد اینهمه مفهوم کربلا
تو قاضیالقضاة شدی و صحیفهات
آیینه شد به چهرهی معصوم کربلا
پیروز در همیشهی تاریخ شد حسین
این شد همان نتیجهی معلوم کربلا
یکروز میرسد که مجازات میشود
با دست عشق، دشمن محکوم کربلا
پایان راه این شب جانکاه میرسد
روزی امام منتقم از راه میرسد...
#مجتبی_خرسندی
#امام_زمان
#امام_سجاد_علیهالسلام
.
.
#میلاد_امام_سجاد
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری
پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری
در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری
بینِ سجادهی تو عشق نفَس میگیرد
شاخهای از گلِ شببوی علی را داری
هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری
نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب هیاهویِ علی را داری
کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری
ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم
تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینهگردان اَباعَبْدِاللّه
فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو ایرانِ اَباعَبْدِاللّه
همهی خطهی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه
چادری روی سر از هدیهی زینب دارد
شهربانویِ شبستانِ اَباعَبْدِاللّه
ماه من آمدی و اهلِ مدینه تا صبح
میشنیدند علیجانِ اَباعَبْدِاللّه
شانهاش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه
سفرهداریِ تو بوده است نخوردیم اگر..
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه
تا قیامت نفَس حضرت زینب هستی
پرورش یافتهی غیرت زینب هستی
من تو را خواستهام وقت دعا دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ
از خدا عمر طلب کردهام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ
حرمی مثل نجف... لحظهی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ
غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نورِ تو از هرچه رها... دیگر هیچ
هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این ، من و اجدادِ مرا دیگر هیچ
این سهشب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ
هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ
کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن
اِذن اگر بود به شمشیر نشان میدادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان میدادی
اِذن اگر بود علی را به اُحد میدیدند
وقت تفریح به میدان هیجان میدادی
یا حسن میشدی و قلبِ جمل میلرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان میدادی
اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان میدادی
تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر...
...ملکالموت در این معرکه جان میدادی
تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر میکردی و بر مرگ امان میدادی
گرچه تیغی نزدی ، جامعالاضدادِ زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان میدادی
در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفسگیرِ علی را دیدیم
من که از خاکِ خراباتِ توام بسمالله
سائلِ کوچهی خیراتِ توام بسمالله
که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم بر سرِ میقات توام بسمالله
یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعهای! تشنهی آیاتِ توام بسمالله
روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسمالله
گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی
کعبهای، رو به ملاقاتّ توام بسمالله
تا مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
بین محرابِ مناجات توام بسمالله
مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسمالله
خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سالها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم
سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
سمتِ سجادهی خود بارِ دگر برگردان
چشمِ شوریدهی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان
خاکِ ما خوده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیدهی ما را به ثمر برگردان
یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان
از درِ خیمه صدایت چقدر بیجان است
ای خداوندِ قضا زود قَدَر برگردان
عمه میگفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین تیغ و تبر برگردان
گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زدهاند
پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان
آه بیمارِ حرم اینهمه از حال نرو
به عصا تکیه مده جانب گودال نرو
*حافظ
*میرنجات اصفهانی
#دکتر_حسن_لطفی ✍
#ولادت_حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
.
.
#مدح #حضرت_شهربانو(س)
و #میلاد_امام_سجاد(ع)
تا قلم در مدح و وصف شهربانو میزنم
از ارادت بر در این خانه زانو میزنم
شاعرم با بیسوادی بر درش رو میزنم
با زبان الکنم گه گاه سو سو میزنم
کیست این بانو عروس حضرت خیرالنساء
محرم اسرار عشقِ پادشاه کربلا
دختر یزگرد ایران شد چگونه رو سفید؟
آن زمانی که حضور حضرت حیدر رسید
تا امیرالمومنین در او به جز عفت ندید
شهربانو را برای نورعینش برگزید
این روایت ها چگونه دست هرشیعه رسید
از کتاب عالمانی چون طبرسی و مفید
خواب او قبل از عروسی باعث امداد شد
دید خواب حضرت پیغمبر و دلشاد شد
در دلش مهر حسین ابن علی ایجاد شد
از تعلقهای دنیا این چنین آزاد شد
((زیور و زر داشت اما غیر ویرانی نبود
لایق روح بلندش کاخ ساسانی نبود))
دامن او روح والای عبادت آفرید
قطب عرفان جان دین درّ ولایت آفرید
گوهر بحر ولا اصل اصالت آفرید
هم کمال و هم ادب فضل و کرامت آفرید
از فلک آمد ندا این نورِ انوار جلیست
ای محبان این علی ابن حسین ابن علیست
بانوی ایران زمین، روح دعا آورده است
مروه و حِجر و حَجر حلّ و صفا آورده است
بانوی ملک عجم نور خدا آورده است
ساجدین را صالحین را رهنما آورده است
گفت بانو با تمام عشق و ایمان یاحسین
هر دوچشمت روشن ای داماد ایران یاحسین
#ابوذر_رئیس_میرزایی✍
.
.
در سالگرد مرحوم
آیت الله سیّد محمد ضیاءآبادی
----------
سلام ای عالِم دلسوز قرآن
ز تو محراب و منبر بود تابان
ضیاءآبادی ای مرد خدایی
مسیرت بوده همواره ولایی
تو از نسل سیادت بودی ای مرد
همیشه در عبادت بودی ای مرد
سلام ای عالِم وارسته ی ما
ببین از غم دل بشکسته ی ما
سلام ای عالِم اسلام و ایمان
سلام ای عامل احکام قرآن
سلام ای مرد میدان ولایت
تو از آل علی کردی حمایت
پُر از آئينه و گل منبرت بود
لباس دین و تقوا در برت بود
نبوده غیر ازین ها باور تو
که مسجد بوده تنها سنگر تو
بُوَد در ذهن ما نور مؤیّد
ضیاءآبادی و ، سَیّد محمّد
گذشت از رفتنش سالی غم انگیز
ز داغش دیده ها از اشک لبریز
تو خود را وقف جانان کرده بودی
وفا بر عهد و پیمان کرده بودی
تو رو بر آسمان کردی هماره
حقیقت را بیان کردی هماره
مروّج بر کلام سرمدی تو
دَم از نهج البلاغه می زدی تو
دل خود را به تاب انداختی تو
به ترویج ولا پرداختی تو
تو بر اندوه زهرا گریه کردی
برای داغ مولا گریه کردی
اگر از داغ ها دلخسته بودی
به یاد پهلوی بشکسته بودی
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#مناجات_شعبانیه
#غزل
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
دلم با عشق، خویشاوندی دیرینهای دارد
از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم
وضوی گریه میگیرم در استغفار و میریزم
به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم
برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم
برای زخمهای سینه مرهم، دوستت دارم
نگو از چشم من افتادهای من چشم در راهم
که از تو بشنوم یکبار من هم دوستت دارم
خودم را بین آغوش تو میبینم شبیه حُر
که با اشک خودش میگفت نمنم دوستت دارم
در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا
چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم
مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی
زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم
دل دلواپسی دارم، دلی از غصهها سرشار
ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم
فراز آخر شعر است و یک اقرار بیپایان
مرا بسیار میخواهی و من کم دوستت دارم
#رضا_خورشیدیفرد✍
#مناجات #امام_حسین
.
هدایت شده از الدولة الزهرائیة عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
👆👆👆
برای دیدن مطالب با موضوع ولادت حضرت مهدی عج در کانال دولت زهرائیه این هشتگ را بزنید
ورود به کانال دولت زهرائیه (ویژه مهدویت)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
با تو فقیرهایِ غنی میشویم علی
مجذوب خاتمی یمنی میشویم علی
ما را نکرد مست ، شراب کسی فقط...
...مستِ فَمَنْ یَمُتْ یَرَنِی میشویم علی
قربان کُنیهای که به نامِ حسن زدند
یعنی فقط ابالحسنی میشویم علی
از خاکِ تو سرشته شدیم و به این حساب...
با هم برادرانِ تنی میشویم علی
تو از شرابِ حضرتِ حق خوردهای و ما
بد مستِ بادهای دهنی میشویم علی
وقتی که اکبراست امیرِ سپاه تو
روزِ ظهور آمدنی میشویم علی
آنکه علیاست معجزهی ابتدای او
اللهاکبر است فقط انتهایِ او
حیران توست چشم محمد شناسها
ای فاطمه نگاه ، خداوند یاسها
از آتشی که هست به بامت رسیدهاند
از شهرهایِ دور همهی آس و پاسها
جز تو حسین هیچکسی را ندیده است
یعنی نمیرسند به گَردت قیاسها
ای رفته بر جمالِ حسن ، کوچه را مبند
پَرت است دائما به تو هرجا حواسها
هربار پیشِ عمهی خود مدتی بمان
قدری نگاه کن به همین التماسها
تو مرتضایِ دومی و تیغ اگر کشی
پیشِ تو میدوند همه عمر و عاصها
ما عاشقیم قسمتِ ما بی ارادگی است
پس با حسین نسبت ما خانوادگی است*
لیلا نشسته است اگر در مقابلت
مجنون دویده است به دنبالِ محملت
لازم نبود اینهمه لشگر کشی کنی
گیسو نریخته دلِ باباست منزلت
دریا مُرکب است و درختان قلم ولی
تنها شمردهاند نَمی از خصائلت
عباس رفته مِجمرِ اسفند آورَد
از بسکه ریخته همه جا از فضائلت
آدم بهانه بود اگر سجده کردهاند
جبریل دیده بود کمی از شمایلت
امالبنین به بازوی تو وانیکاد بست
وقتی که ذوالفقارِ علی شد حمایلت
ای دومین علی هنرت را نشان بده
بر آلِ فاطمه جگرت را نشان بده
میدان محاطِ صولتِ پروردگاریات
دشتِ نبرد نعرهزن از تیغداریات
آنکه به سر نداشت هوایِ علی گُریخت
جانم فدایِ سر زدن و سر شماریات
کس را ندیدهایم از این خیلِ صد سپاه
در گردنش نمانده خط یادگاریات
عباس با حسین و خدا خیره گشتهاند
باد است و یال و منظرهی تکسواریات
سُم میزند به سنگ ، زمین داغ میشود
عقاب شیهه میکشد اسب شکاریات
پیچیده مدحِ رزم تو در کاخِ شام ، پس
تا شام رفتهاست سپاهِ فراریات*
یک خیمه است منتظرت بی خبر مرو
میدان که میروی کمی آرامتر برو
آبی نداشت ، روی زبانت زبان گذاشت
رفتی و دست بر جگرش ناگهان گذاشت
زانو نمیکشید بیاید کنار تو
از خیرِ جان گذشت و قدم نیمهجان گذاشت
تیغی نمیگذاشت که بابا بخوانیاش
سر خم نمود گوش به روی دهان گذاشت
هرکس که تیغ داشت به دورِ تو حلقه زد
هرکس که تیر داشت میانِ کمان گذاشت
هرکس که دور بود خودش را به تو رساند
هرکس رسید نیزهی خود را نشان گذاشت
جایی نماند تا که گذارند زخمّ نو
قومی رسید زخم روی استخوان گذاشت
ای داغِ مانده بر دلِ بابا بلند شو
یا لااقل به خاطرّ لیلا بلند شو.....
اشاره به حدیث:أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی
*اشاره به مدح معاویه
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
بکم فتح الله و بکم یختم
#ترکیب_بند تقدیم به محضر #حضرت_علی_اکبر صلوات الله علیه
چشم در چشم ابوفاضل شد
کار تشخیص کمی مشکل شد
پرده ی چهره ی خود را برداشت
ماه در روز دهم کامل شد
دست انداخت به آغوش پدر
سوره ی عشق خدا نازل شد
تا که چشم بد از او دور شود
جای اسپند به آتش دل شد
جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر
بین این جامه علی خوشگل شد
هم تداعی پیمبر می کرد
هم زمان جلوه ی حیدر می کرد
خیمه قرآن غنی تر دارد
سوره هایی مدنی تر دارد
خُلق و خویَش چو پیمبر اما
کرمی بس حسنی تر دارد
گونه هایش چو عقیق یمن است
لب سرخی یمنی تر دارد
لب او غنچه ی باغ ختن است
که ز مُشکش دهنی تر دارد
مثل ماه است ولی در رویش
قرص ماهی علنی تر دارد
طعم انگور و رطب با هم بود
عشق و مستی و طرب با هم بود
هر که مثل علی اکبر دارد
باز در خانه پیمبر دارد
ابرویش نه! که هلال قمر است
چشم هایی عسلی تر دارد
بس که زیباست کسی قادر نیست
چشم از چشم علی بر دارد
هر یلی هست در عالم ، اکبر
یک سر و گردن از او سر دارد
با خودش گفت پدر، شکر خدا
باز هم قافله حیدر دارد
این پسر نیست که دلبند من است
هدیه ی لطف خداوند من است
تکیه بر اصل و نسب می فرمود
بعد از آن مرد طلب می فرمود
رنگ از روی اجل هم می ریخت
لحظاتی که غضب می فرمود
در حضور پدرش بنشیند!!!
هرگز! از بس که ادب می فرمود
پدرش خار به پایش می رفت
آن شب از دلهره تب می فرمود
شب خود را به مناجات خدا
روز را روزه به شب می فرمود
چهره اش نور خداوندی داشت
بس که بر مُهر سرش را بگذاشت
روح در پیکر ایمان می ریخت
از شرابی که به فنجان می ریخت
تا که می گفت پدر ، از قِبَلش
صد و ده بار پدر جان می ریخت
علی آرام قدم بر می داشت
از لبش آیه ی قرآن می ریخت
نقشهی عاشقی یوسف را
اول جاده ی کنعان می ریخت
تب مجنونی و رسوایی را
باز در میثم و سلمان می ریخت
او علی بن حسین بن علی ست
جلوهی تام رسول است ولی ست
طرح تکبیر اذانش عشق است
لب و دندان و دهانش عشق است
عمه جان گفتن او فرق کند
عمه را طرز بیانش عشق است
قلبش از عشق پدر لبریز و
انعکاس ضربانش عشق است
پیش او نام رقیه ببری
دائماً روی زبانش عشق است
کفتری بر سر بامش می گفت
خوردن خردهی نانش عشق است
خانه اش شهره به بیت الکرم است
حسن دوم اهل حرم است
جنگ با حوصله ای برپا کرد
با پدر فاصله ای برپا کرد
گره انداخت به ابروی کجش
ناگهان ولوله ای برپا کرد
با عقابش به زمین سم می کوفت
در زمین زلزله ای برپا کرد
علیِّ اکبر لیلا آمد!!!
این خبر غائله ای برپا کرد
با خم سلسلهی گیسویش
در جهان سلسله ای برپا کرد
آنچه در حق علی نازل بود
«جاءَ حقُ زهق الباطل» بود
شدت زلزله ها دائم شد
معرکه پشت سپر قائم شد
دوش در دوش عمو عباسش
سلسله کوه بنی هاشم شد
لشگر از ترس به خود می لرزید
دشمن آنروز سپر لازم شد
ترس در عمق دلش اردو زد
سایه مرگ بر او حاکم شد
نعرهای زد که علی آمده است
جلوهای کرد و اباالقاسم شد
قصد تاراج اراذل دارد
چقدر شیر خدا دل دارد
رجز و عربده اش یکسره بود
غرش شیر در این حنجره بود
بین ابروی بنی هاشمی اش
ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود
وارد میمنه شد از سمتی
وقت برگشت ته میسره بود
آنچه در بین هوا می رقصید
سپر و نیزه و تیغ و زره بود
مشق شمشیر برایش انگار
مثل نقل دو سه تا خاطره بود
جنگ بازیچه ی این یل شده است
کو حریفی ،که معطل شده است
شیر در دامنه بازی می کرد
تازه با هیمنه بازی می کرد
با دل اهل حرم با صوتش
در دل ماذنه بازی می کرد
نوهی حیدر و زهرا انگار
داخل میمنه بازی می کرد
حیدری بود و اباالفضلی بود
جنگ را یک تنه بازی می کرد
مثل این بود پیمبر روی
دامن آمنه بازی می کرد
کربلا را به شکوه آورده است
دشمنش را به ستوه آورده است
مرگ را سنگ محک می انداخت
بعد بر بال ملک می انداخت
نوک شمشیر به ماه و لبه اش
بر زمین چند ترک می انداخت
تیغ از هر طرفی رد می شد
دست و سر را به الک می انداخت
قدرت ضربه سر دشمن را
آن طرفتر ز فلک می انداخت
آنقدر مثل پیمبر شده بود
کوفه را نیز به شک می انداخت
جام از دست خدا می نوشید
خون حیدر به رگش می جوشید
خون سر ، تا سر سربند آمد
تیغ سرتاسر سربند آمد
دوره کردند علی اکبر را
نفس تند پدر بند آمد
قلب بابا به تپیدن افتاد
خون در بین جگر بند آمد
ارباً اربا شد و دیدند حسین
با چه حالی سر هر بند آمد
دست را بر سر هر زخم گذاشت
خون هر زخم مگر بند آمد!!!
مانده با این سر زخمی چه کند
با علی اکبر زخمی چه کند
#علی_کاوند ✍
#ماه_شعبان
.
.
#حضرت_علی_اکبر (علیه السلام)
شرافت مات تشریفات والای علی اکبر
تعالی شمّه ای از شأن اعلای علی اکبر
معاد پیچش زلفش نماد محشر کبری
قیامت جلوه ای از قد و بالای علی اکبر
تجلّی های پیغمبر در این آئینه بی وقفه
حرم را می کند محو تماشای علی اکبر
هم آوردی ندارد شیر حق در جنگ رو در رو
هزار الله اکبر، کیست همتای علی اکبر
به یک جولان چشمش قلب اردوگاه دشمن ریخت
عجب شوری به پا کرده است غوغای علی اکبر
نه تنها بهر استقبال از او پیغمبر آماده ست
خدا آغوش واکرده مهیّای علی اکبر
اگرچه حاصل عمرحسین از دست رفت اما
به رسم صبر تاب آورد تا پای علی اکبر
غم فرزند سنگین است، تا می شد تحمل کرد
ولی آخر به خاک افتاد بابای علی اکبر
به خاک افتاد طوریکه همه گفتند دق کرده
به خاک افتاد بین ارباً اربای علی اکبر
حسینافتاد از پا موقعی که دید افتاده
شکافی بین ابروهای زیبای علی اکبر
مسیحا آفرین آهی کشید و از نفس افتاد
خدایا کاش امکان داشت احیای علی اکبر
علیرا تکه تکه از تمام دشت آوردند
ولی کامل نشد انگار اعضای علی اکبر
تنش را در عبا چیدند پیش چشم بابایش
عموعباسبا دیگر عمو های علی اکبر
وحالا بین دارالحرب دور عمه ی سادات
بنی هاشم همه جمعند، منهای علی اکبر
#حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مصطفی_متولی✍
.
.
#معراجیه
#مدح_امیرالمؤمنین
شعر ابو علی سینا در مدح مولا امیرالمومنین(ع)
بگردون ابرش از رحمت برآمد از دل دریا
که دریا شد از آن صحرا که صحرا شد از آن دریا
●
بخـار از دشت پیدا شد چو ترکان بخارایی
زتیر ترکشش سـوزد سر خـارا ز بُن خـارا
●
زبان بگشود سوسن چون بشیر از مژده ی یوسف
زحسرت چشم نرگس همچنان یعقوب شد نابینا
●
پی معجز ز شاخ گل برآمد بلبل از شادی
تجلی کرد بر هر شاخ گل صد معجز موسی
●
علیِّ عالیِ اعلا، ولیِ والی والا
وصی سیدِ بطحا به حکمش جمله مـا فیها
●
قوام جسم را جوهر، زمانی روح را رهبر
کلام نیک پیغمبر، ولیّ ایزد دانا
●
حدیثی خاطرم آمد که می فرمود پیغمبر
به اصحابش شب معراج سرّ لیلة الاسرا
●
بطاق آسمان چهارمین دیدم من از رحمت
هزاران مسجدی اندر درون مسجد اقصی
●
بهر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابی
بهر محراب دو صد منبر، به هر منبر علی پیدا
●
ز پیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن گفتند
که دیشب با علی بودیم جمله جمع در یک جا
●
تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر
بغیر از خود ندیدم هیچکس در نزد آن مولا
●
اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه ای تنها
●
بگوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب
که تا صبح از درون خانه پا ننهاد برون اصلا
●
که ناگه جبر ئیل از حق سلام آورد بر احمد
که ای مسند نشین بارگاه قرب اوادنی
●
اگر چه بر همه ظاهر شدم بر صورتی اما
ولیت از همه بگذشت، با ما بود در بالا
●
جنابش خالقی باشد که بر خلقش دو صد عالم
بهر عالم دو صد آدم بهر آدم دو صد حوا
●
بحکمش صد هزاران طور بر هر طور صد موسی
بهر موسی هزاران بیضه اندر بیضه صد عیسا
●
نه وصفش این چنین باشد که می گویند در عالم
زخندق جست و مرحب کشت اندر بیشه ی هیجا
●
علی سریست در وحدت که باشد سِر بی همتا
علی خلقی است در خلقت که باشد خلقتش یکتا
●
چو این اوصاف را بشنید از وصف کمال او
گرفت انگشت حیرت بر دهانش #بوعلی_سینا
.
.
#مربع_ترکیب
#مدح
#میلاد_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
امشب مدینه نفحه ی پیغمبری گرفت
یا شهرِ عشق جلوه ی زیبا تری گرفت
یا باغبان به بَر گل نیلوفری گرفت
یوسف رسید و دوروبرش مشتری گرفت
یعقوبِ اِیل، یوسفِ ثانی مبارکت
اربابِ عشق، دلبرِ جانی مبارکت
تکبیر می کشند ملائک به هر طرف
اهلِ سما دوباره رسیدند صف به صف
آمد حسینِ دیگری از دامنِ صدف
این است رونماییِ شاهنشَه نجف
این مرتضاست، فاطمه، یا که پیمبر است
نه؛ این علی اکبر و از نسلِ حیدر است
خَلقاً شبیه حضرت طاهاست این پسر
خُلقاً مثالِ سیدِ بطهاست این پسر
رویش تمامْ جلوه ی مولاست این پسر
خویش، بگوی حضرت زهراست این پسر
هم زینب است و هم حسن و هم حسین اوست
بر زینب و حسین و حسن نورِ عین، اوست
میلاد او خدا به حسینش هدیه داد
به به، به مادرش که چنین گلْ پسر بِزاد
که قلب فاطمه ست از این نو رسیده شاد
بر او درود و تهنیتِ هر فرشته باد..
فرزندِ ارشدِ شَهِ کرب و بلاست این..
آری عصایِ پیریِ خون خداست این..
او در کلاس حیدرِ کرار قد کشید
در لشکرِ عموش، حسن وار قد کشید
شیرِ حسین بوده که، سردار قد کشید
او پا به پای میر و علمدار قد کشید
عالم مريدِ فنِ نَبرد و بیان اوست
داود محوِ نغمه و صوتِ اذان اوست
او در جوانی اش همه شور و شهامت است
اوجِ شکوه و عزت و اوجِ درایت است
روحِ نماز و طاعت و روحِ عبادت است
او بی نقاب جلوه ی روز قیامت است
در کربلا مطیعِ کلامِ حسین بود
زيباترين شهيدِ قيامِ حسین بود
ابن الحسین، یک نظرش بَس برایمان
کافیست روزِ حَشر کند یک صدایمان
یا این که امشبی بِکُند او دعایمان
امضا کند براتِ نجف - کربلایمان
ای«ملتمس»جز او نَطلب حاجتی زِ غیر
خواهی اگر شوی به جهان عاقبت بخیر
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_حضرت_علی_اکبر
#حضرت_علی_اکبر
.
السلام علیک یا علی ابن الحسین
جوانِ بیشه شیران، چنان حیدر علی اکبر
به میدان حیدرِ غرّان، علی منظر علی اکبر
شبیه مصطفی خَلقاً، نه خَلقاً، مَنطِقاً خُلقاً
وجودش رفته سر تا پا، به پیغمبر علی اکبر
چه رعنا قدِ زیبایی، عجب ماهِ دل آرایی
که با این حُسن ها کرده، به پا محشر علی اکبر
وجودش غرقِ پیغمبر، ظهورش ظاهراً حیدر
به وصفِ او بگو طاها، بگو حیدر علی اکبر
اَنیسِ حضرتِ لیلا، تمامِ هستی بابا
پدر را نورِ چشم تر، گلِ مادر علی اکبر
شهیدِ هاشمی خِصلَت، غریبِ فاطمی سیرت
زِ نسلِ حیدر و زهرا، مَهِ اَنور علی اکبر
عبادت را شده معنا، نمازش محشرِ دنيا
نباشد در یدِ تقوا، جز او برتر علی اکبر
غلامانَش زِ اِنس و جن، همه عاشق همه مؤمن
غلامش بوذر و سلمان، دو صد قنبر علی اکبر
بُوَد اُستاد او عباس، به رزم و غیرت و اِخلاص
خودش عبداله و عون و، علی پَروَر علی اکبر
یکی شاگرد او قاسم، که شد فخرِ بنی هاشم
چه اُستادی که دل بُرد از، دلِ دلبر علی اکبر
حسینی خوی خوش سیما، حسن کردارِ بی پروا
اذان گوی نمازِ عشق، دمِ آخر علی اکبر
وضوی خون او زیبا، لبِ تشنه، لبِ دریا
به راه دین و آزادی، شده پرپر علی اکبر
تن او ارباً اربا شد، قدِ بابای او تا شد
تمام دشت پُر شد از، علی اصغر علی اکبر
شده پهلوش چون زهرا، سرش بِشْکافت چون مولا
صدای مادرش آمد، علی اکبر علی اکبر
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_مرثیه
#حضرت_علی_اکبر_ع
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#رضا_قاسمی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
برای وصفِ تو با قلم -این زبانِ الکن- چه میتوان گفت؟
مؤذنا! در مقابلِ شوکتت فقط میتوان اذان گفت
گدایی ما بهانهای تا ضریحِ پابوسی کریم است
نمیشود از زیارتت دست شُست و از فقر و آب و نان گفت
چنان مقاماتی و کراماتی و حکایاتی از تو گفتند
که میشود در کتابتت مُرد و بعدِ مرگ از تو همچنان گفت
پیمبری یا که حیدری یا شکوهِ آیاتِ کوثری یا ...!
که میتوان با ثَنایَت از مدحِ خاندانِ تو همزمان گفت
به عشقت انگور داد محراب و تاک شد هر ستونِ مسجد
مناره نامِ تو را چشید و به خَلق، جای اذان، از آن گفت
تو آنچنان روشنی که حتی زبان به مَدحت گشود دشمن
به شوق یک دَم نفس کشیدن جهنم از جانِ آسمان گفت
بتاز ای ذوالفقارِ میدان! چه کردهای در غبارِ میدان؟
که دشمنت در فرارِ میدان به حضرتت حیدرِ جوان گفت
شکستِ یک شاخهات تبر میزند به دنیای باغبانت
حسین را کُشت، هر کسی در بهارِ سَروِ تو از خزان گفت
خلیلِ خنجر کشیده، حیران؛ ذبیح، از آنچه دیده حیران
که جبرئیل آمد از ذبیح عظیم، از مردِ امتحان گفت
ضریحِ پایین پای بابا! دلیلِ خونگریههای بابا!
چه میشود یک خدانگهدار، با دَمِ روضهات به جان گفت
.
.
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السلام
هدیۀ خداوند
آیتی دیگر ز رحمان ورحیم آورده اند
جلوه ای از جلوۀ خُلق عظیم آورده اند
ازبهشت آرزوی ما شمیم آورده اند
هدیه از سوی خداوند کریم آورده اند
بشکفد گل های جنّت تا زلبخند حسین
شاد می گردد خدا ازجان خرسند حسین
آمدی تا دردل ما عشق را افزون کنی
آمدی تا عاشقان را واله و مفتون کنی
آمدی تا مات رویت دیدۀ گردون کنی
آمدی تا امّ لیلا را به خود مجنون کنی
یوسف لیلا همه محو جلالت گشته اند
هاشمی رو مات آن خال جمالت گشته اند
خواستم گویم گُلی،دیدم که ازگل برتری
گویمت گر یوسفی امّا تواز یوسف سری
دلفریبی، دلنوازی، نازنینی، دلبری
مه جبینی، گلعذاری، توعلی اکبری
بس که نیکویی بود درصورت ودرسیرتت
آفرین گوید خدا برخود زحسن خلقتت
انعکاس نور تو پیداست درآئینه ها
سرزده مهر تو از روز ازل درسینه ها
قدرتو برتر بود ازگوهر گنجینه ها
نام توسبزاست برلب شنبه وآدینه ها
دفتر اسرار را نام تو زینت داده است
بینش توعشق را تا عرش رفعت داده است
تو رسیدی مایه ی آرامش بابا شوی
مصطفای دیگری در گلشن طاها شوی
روز مردی درشجاعت تالی سقاشوی
سینه سرخ گلشن سرسبز عاشورا شوی
ای که انوار رشادت ازجمال منجلی است
رزم تو یادآور رزم آوری های علی است
ای اذان گوی حرم درصبح عاشورای دین
شد نماز عاشقان برپا ازاین آوای دین
گشت ظاهر از وجود قدسیت معنای دین
سرخ شد از خون پاکت آبی دریای دین
باغبـان را گرچه بار داغ تو بی تاب کرد
گلشن دین را زلال خون تو سیراب کرد
توکریم بن کریمی ما گدا وسائلیم
درگدائی از شما گرچه همه ناقابلیم
ما به شوق طوف کویت عاشقانه مایلیم
خود برات ما کرم فرما که بسته محملیم
روز میلاد توقلبی شاد می خواهیم ما
چون «وفایی» عیدی میلاد می خواهیم ما
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
شب رؤیائی
چون گشودند زهم دفتر دانایی را
زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدایی را
کرد پرنور خدا این شب رؤیایی را
تا ببینند همه جلوۀ زیبایی را
هاتفی گفت در رحمت حق واشده است
خلقت روی علی اکبر لیلا شده است
این گل سرخ که رخساره ی احمد دارد
خال برگونه ی خود ابروی ممتد دارد
رنگ وبو ازچمن گلشن ایزد دارد
صورت وسیرت خود را زمحمّد دارد
همه گل ها بنشستند به نظاره ی او
تاکه بابا بزند بوسه به رخساره ی او
شاد شد قلب از دل خرسند حسین
شد زمین محو جمال گل دلبند حسین
آسمان مات شد از چهره ی فرزند حسین
همچو غنچه زده لبخند به لبخند حسین
ام لیلا همه دم غنچه خود می بوید
باحسین بن علی شکر خدا می گوید
مادر افکند نظر تا به مه دلجویش
دید یک هاله ی نوری به رخ نیکویش
که گل انداخته از بوسه ی بابا رویش
بوسه زد بررخ او کرد چوغنچه بویش
گفت ای نوگل من یوسف لیلا هستی
بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی
خوبرویان جهان محوجمالش هستند
باکمالان نه همین مات کمالش هستند
عرشیان باخبراز جاه وجلالش هستند
فرشیان عاشق دیدار ووصالش هستند
بنگرد هرکه ورا جلوه ی سرمد دیده
هم علی اکبرو هم روی محمّد دیده
دروجودش ز ازل روح عبادت دیدند
روی پیشانی او نور سعادت دیدند
درقدوقامت او شور رشادت دیدند
قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند
شادی وغم شب میلاد علی درهم شد
غم چوآمد طرب وشوق ومسّرت کم شد
کاش ما آینه دار گل مولا باشیم
همه جا آبروی اهل تولا باشیم
ای «وفایی» همه آسوده به فردا باشیم
گرمحبان علی اکبر لیلا باشیم
هرکه درراه خدا با علی اکبر باشد
روز محشر همه جا با علی اکبر باشد
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#آخر_مجلس
أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِ الله
قصد کردم رود مِی جاری کنم
از دلم آواربرداری کنم
بعد با انگور معماری کنم
جای آنکه کار تکراری کنم
با توسل کارهایی نو کنم
چندرکعت سجده سمت تو کنم
گرچه ابروی تو محرابی کج است
این مسیر کج به ایمان مُنتَج است
دور تو گردیدنِ ما صد حج است
این عبارت صورتش چون مخرج است
نفس تو نفس نفیس حیدر است
خَلق و خُلق و منطقت پیغمبر است
مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت
با گُلات هوش از سر باغات رفت
آینه ، قربانِ سر تا پات رفت
تا که خندیدی دل بابات رفت
نور را منشور ، طِیفی می کند
با تو اربابم چه کیفی می کند
مَسلَکت ، آدابِ یک فرهیخته!
صوت تو شب را به تب آمیخته
پای محرابت مُوذن ریخته
از اذانت صد بلال آویخته
بارِ رودِ اَشهَدَت را ، جو کشید
یاعلی گفتی و عالم هو کشید
نام حیدر قاب قرآنت علی
ما عجمهائیم سلمانت ، علی
در نجف خوردیم از نانت علی
فاطمهوار است احسانت..، علی
قنبر خوان سِترگت بوده ایم
نوکرِ مادربزرگت بوده ایم
ما گداها عشق را فهمیده ایم
هر زمان خندیده ای..، خندیده ایم
وصف جودت را فقط نشنیده ایم
دودِ بامِ خانه ات را دیده ایم
بانی رزق گدایانی..، خودت
در کَرَم یکپا حسنجانی خودت
در طلوعت گریه ی شب را ببین
ماه! دورت رقص کوکب را ببین
رد شدی از کوچهها..،تب را ببین
با تو ذوقِ عمهزینب را ببین
عمه تشویشش به ظاهر جمع شد
از رکاب خویش خاطرجمع شد
با تو خواهر سرفرازی می کند
حس امنِ بی نیازی می کند
گیسوانت چه نازی می کند!
روی دستت تاببازی می کند
سهم لب هایش به جز لبخند نیست
این سهساله روی پایش بند نیست
نیزه را تا اختیارش می کنی
دشمنت را تار و مارش می کنی
تیغ خود را ذوالفقارش می کنی
هر کسی آمد ، شکارش می کنی
رزم حیدروارِ تو بیداد کرد
ساقی اهل حرم را شاد کرد
آب را آتش زده لب های تو
خیمه راه افتاد..، پشت پای تو
آه از اندوهِ جانفرسای تو
مُرد وقت رفتنت..، بابای تو
وای اگر پیمانه خون در خُم کند
اسب تو راه حرم را گم کند
کوچه وا کردند...، زهرایت کنند
خون به قلب ام لیلایت کنند
قطرهقطره ، قدرِ دریایت کنند
تکّهتکه ، ارباًاربایت کنند
آه! بابا دیگر آن بابا نشد
چند عضوی از تنت پیدا نشد
سید پوریا هاشمی✍
بردیا محمدی✍
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
والا علی اکبر علیه السلام
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت
صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت
نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت
تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد
به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد
عروس فاطمه با یک گُلَش بهار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد
گلاب های جهان مست عطر شببویند
هزار شانهبهسر لابهلای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!
حسین در بغل خویش لایلایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد
ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت
دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته
خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمهسار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد
نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است
از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند
فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند
به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماهپاره کند
اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند
هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد
شکوه کوه حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده
علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت
نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است
همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است
عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد
رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جانپناه حسین
بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند
چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده
مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای باز شکاری عقاب آوردند
تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علیاکبرش رکاب گرفت
دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همه ی آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود
شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علیاکبر آفرین دارد
چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد...
قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد
لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد
ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!
نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او
#ولادت #حضرت_علی_اکبر
#بردیا_محمدی ✍
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#مدح_حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
خورشیدی و میان قمرها نشاندنت
مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت
نامِ تو میبرم جگرم داغ میشود
تو آتشی به روی جگرها نشاندنت
جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی
تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت
حک کردهاند نام تو را فاتحانِ رزم
حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت
هرجا که رد شدی همهاش سجدهگاه شد
هرجا که آمدی رویِ سرها نشاندنت
ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه
تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت
گفتند یاعلی و خدا جان درست کرد
بین نجف برای تو ایوان درست کرد
لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد
خورشید آید و به تماشا بایستد
موجی به گیسوان سیاهت بده که باز...
...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد
از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر
کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد
چیزی که نیست عالم اگر سجدهات کند
وقتی به احترام تو بابا بایستد
جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟
اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد
هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست
روز قیامت از همه بالا بایستد
دردت به جانِ ما به فدای جوانیات
باید سرود از تو و میدان تکانیات
اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد
دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد
سوم مقابلش ملکالموت هم نماند
او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد
رَم کرده بود لشکر و میرفت هرطرف
چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد
جبریل غرقِ بُهت صدا میزند علی
شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد
پنجم عجیب نیست اگر میگُریختند
خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد
وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاکها
دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد...
انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده
آری علی به شکل علیاکبر آمده
ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر
از هرچه گفتهام به پیمبر شبیهتر
ای شیوهی کریمیِ تو مجتبی سرشت
ای برکتت به حضرت کوثر شبیهتر
اللهاکبر از رجزَت بینِ ضربهها
ای ضربهات به ضربهی حیدر شبیهتر
با دستمال زردِ نبردِ علی تویی
از هرکسی به خواجهی قنبر شبیهتر
هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه
هم جنگِ تو به صحنهی محشر شبیهتر
طوری به روی دست تکاندی سپاه را
باشد به کندن درِ خیبر شبیهتر
مَرحَب میان قبر کشد مرحبا علی
باید کشید یکصد و ده بار یاعلی
با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتهای
با دست باز دست گدایان گرفتهای
بینِ مدینه خانهی تو خانهی همه است
این شیوه از امامِ کریمان گرفتهای
آرامش پدر به مدینه گمان کنم
هرشب سر حسین به دامان گرفتهای
وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را
این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفتهای
خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف
اکبر چقدر از پدرت جان گرفتهای
دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی
دیدم که آب از لب سوزان گرفتهای
لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی
آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟
#یاشبیر
#دکتر_حسن_لطفی ۱۴۰۲
.
.
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
روشنی بخش ِ دلِ آل کسا آمده است
به تمنّایِ علی(ع) خیل گدا آمده است
گفته تبریک و پیِ نان و نوا آمده است
نوهٔ فاطمه(س) و شیر خدا آمده است
رنگ و رخساره ای از حضرتِ حیدر دارد
علی اکبر(ع) لقبِ شبه پیمبر(ص) دارد
داده شد جرعه ای از باده به أمّ لیلا(س)
بادهٔ کامل و آماده به أمّ لیلا(س)
قرعهٔ مادری افتاده به أمّ لیلا(س)
چه دل-آرا پسری داده به أمّ لیلا(س)
کعبه را گل زده و بازگشایی کرده
آن خدایی که علی بن حسین(ع) آورده
صوتِ زیبایِ اذان؛ دور و برَش میگردد
قبله حیران شده و دورِ سرش میگردد
دورِ لبخندِ ملیحِ پدرش میگردد
پدرش هم که به دورِ پسرش میگردد
دلِ عاشق شده! با نغمهٔ دلخواه بگو
أشهدُ أنّ علیا ولی الله بگو
در اصالت علوی، خَلقاً و خُلقاً نبوی
در سخاوت حسنی، صاحبِ گفتارِ قوی
شده شهزاده ای از طایفهٔ مرتضوی
هست با سیدِ سجّاده نشینان؛ أخَوی
وقتِ جاری شدنِ چشمهٔ احساس رسید
قامتش تا که به سرشانهٔ عباس(ع) رسید
درس ِ آزادگی و لطف و کرَم را آموخت
راهِ ویرانیِ بنیانِ ستم را آموخت
سبکِ جنگیدنِ در اوجِ جنم را آموخت
از عمو؛ پیر شدن پایِ علَم را آموخت
یاعلی(ع) گفته و شمشیر گرفتند به دست
عمه زینب(س) به تماشایِ دو آیینه نشست
خوش عمل کرد به قولِ ازلی روز دهم
بود، دور و برِ ناموسِ علی(ع) روز دهم
در جواب پدرش گفت: بلی... روز دهم
ماند، بی چون و چرا پایِ "ولی" روز دهم
بسکه از هر چه به جز؛ عشقِ پدر دست کشید
رزقِ پرواز رقم خورد و به شهزاده رسید
*
رفت از خیمه و با آه نمیرفت ایکاش
با لبِ تشنه و جانکاه نمیرفت ایکاش
طرفِ لشکرِ بدخواه نمیرفت ایکاش
پیش چشمانِ پدر راه نمیرفت ایکاش
دوره کردند و همین خورد زمین؛ جانِ حسین(ع)
حلقه زد اشک، سراسیمه به چشمانِ حسین(ع)
نفس ِ تازه-جوانش نفسی-دائم بود
غرقِ خون در وسطِ هلهلهٔ ظالم بود
چند مردِ قدَر و تازه-نفس لازم بود
بُردنش کارِ جوانانِ بنی هاشم بود
شد سراپایِ تنش یکسره إرباً إربا
جمع شد عشقِ حسین بن علی(ع) بینِ عبا!
#مرضیه_عاطفی - اسفند ۱۴۰۲
#ولادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_علی_اکبر
.