eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.8هزار دنبال‌کننده
259 عکس
163 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
مژده ای ناب تر از ناب به دنیا دادند خبر از آمدن لیلی دل ها دادند چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی رحمت واسعه را هدیه به زهرا دادند حسن دوم این خانه به دنیا آمد شکر حق باز ولیعهد به مولا دادند باز زهرا و علی معجزه کردند امروز بین گهواره عجب معرکه ای جا دادند او همان است که پای عَلَمش روز ازل آن همه معجزه را یاد مسیحا دادند این چه عشقی است که آرامش عالم را برد این چه شوری است خدا بر دل شیدا دادند عالَم پیر ! نخور غم که جوانی آمد ساقیا باده بده عشق جهانی آمد ای دل و دلبر و دلدار سلام آقاجان حضرت سید و سالار سلام آقاجان بوی سیب حرم کرببلا می آید تا صدا می زنم هر بار سلام آقاجان دل و دین همه را روی تو نه ، نام  تو برد یوسف حیدر کرار سلام آقا جان ای وفادارترین عشق اباعبدالله بهترین مونس و غمخوار سلام آقاجان نا امید آمدم اما تو امیدم دادی آی مهتاب شب تار سلام آقاجان ای رفیق غم و شادی و من بیچاره بهترین محرم اسرار سلام آقاجان کرمت سنگ صبور دل ما نوکر هاست لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست آتش عشق تو از عالم ذر روشن بود دست هر کس که کسی بود برین دامن بود نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال اولین کار تو تقدیر عوض کردن بود روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود وقت مردن مدد حضرت زهرا گیرد دست آن بنده که مشهور به سینه زن بود جاودانه است کسی که شده مست جامت مرده آن است که یکبار نبرده نامت تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم در کرم خانه تو صاحب عزت هستیم از خدا ما چه بخواهیم ازین بالاتر سالیانی است که جارو کش هیئت هستیم خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم می خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین تا که با نام تو مشغول عبادت هستیم روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم کوله بار گنه از شانه ما بردارند در همان ثانیه که زیر علامت هستیم رحمت حضرت حق باد برین چشمه نور ما کجا این همه خیر ، این همه عشق ، این همه شور هر نفس اهل مناجات صدایت کردند عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند هر کجا تا که شنیدند بهشت ، عشاقت هوس علقمه و کرببلایت کردند به خدا ظرفیت معجزه کردن دارند آن جماعت که جوانی به فدایت کردند سال ها پیش تر از آمدنت روی زمین انبیا تک تکشان گریه برایت کردند عرش هم کرببلا گشته ، ملائک از بس گریه با فاطمه بر راس جدایت کردند نه شدی غسل و کفن ، نه بدنت شد تشییع تن بی سر ! ته گودال رهایت کردند یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت 《غسلت از خون گلو ، خاک بیابان کفنت 》 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
مدیونِ تو خلقت ممنونِ تو خالق ای بهترین معشوق ای بهترین عاشق نامِ تو مستم کرد باده پرستم کرد شد مست و مدهوش و... دیوانه این عاشق هر بار لغزیدم نامِ تو را بردم دستم بگیر آقا خورده زمین عاشق تو آبرو داری سردار و سالاری دارویِ هر دردی دارد یقین عاشق عشق از سرِ عاشق هرگز نمی افتد لبخند و بارانم آقا... ببین عاشق... دلبسته بر مِهرِ... اربابِ خوبی ها یا سیِّدالسادات ای یوسفِ زهرا ای جلوه هایِ رب ای حسرتِ مَربوب یا سیّدالاَحباب یا دائمَ المحبوب من بدترین بنده امّا نگاهِ تو... از بنده هایِ بد می سازد آقا خوب بد کردم و پاسخ‌... مِهر و وفایت شد هرگز نَراندی وُ... هرگز نخوردم چوب بینِ تلاطمها نامِ تو را بردم آرامشم بودی هر جا شدم آشوب من از خدا تنها این را طلب کردم بوسه به شش گوشه تنها تویی مطلوب تو جانی و جانان من از گرفتاران با صد زبان گفتم: "جانیم سَنَه گوربان" قنداقه ات رویِ... پرهایِ جبرائیل شوری حسینی بود در صورِ اسرافیل از پایِ این سفره نان و نمک برده آقا باذنِ الله، وَاللهِ میکائیل هرگز نمی گیرد بی رخصت از ارباب جانِ مرا وقتِ... جان دادنِ عزرائیل تا پرچمِ هیهات بر رویِ دوشِ ماست باید بترسد از هر شیعه اسرائیل بیت المقدّس را با ذکرِ ثارَالله گیرد اَبابیلت از صاحبانِ فیل دارد سر و سامان دینِ خدا با تو عاقل نکن هرگز مجنونِ خود را تو عاقل نخواهم شد دیوانگی عشق است از خود شدم بی خود دیوانگی عشق است هر روز خواهد شد سبک و سیاقی مَد من فارغم از مُد دیوانگی عشق است دریا به نامِ تو صحرا به نامِ تو نجوا کند هُدهد دیوانگی عشق است من از گِلِ یارم مخلوقِ معشوقم او می کُشد لابد دیوانگی عشق است دنیا و عقبی را با یار می خواهم با او نشدها... شد دیوانگی عشق است شغلم گدایی شد در محضرِ ارباب هر روز می گردم دورِ سرِ ارباب اصلاً بلایت را با جان خریدارم اَلمِنَّةُ لِله... زارم... گرفتارم... وقتی گِره خورده قلبم به عشقِ تو هر سو که رو کردی من در پیِ یارم در راهِ دینِ من سر داده ای حتماً... سَر را به دلدارِ... بی سر بدهکارم میلادِ اشک آمد گریان و خندانم اسمِ تو را بردم بر نیزه سر دارم آمد تهِ گودال با گریه زینب گفت ای غیرتی برخیز راهیِ بازارم تو می خوری سنگ و... ندبه کند خواهر شد مادرم مضطر مهدی بیا دیگر http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ای قبله‌یِ عوالمِ بالا حسین جان ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان حٰا سین و یا و نونِ خدا ، یاحسین جان ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست نامی که در گشودنِ در داشتی علیست جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست ای سر به پات رفته به مولا حسین جان چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد لطفش بلند باد که کارِ ثَواب کرد هرکس که بندگیِ تو را انتخاب کرد او را نگاهِ مادرت عالیجنات کرد گفتیم بعدِ حضرتِ زهرا حسین جان آشفته زُلفم و تبِ طوفانم آرزوست کنعانم آرزوست سُلیمانم آرزوست یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد ؟ آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان تو میرسی و با تو خبرها یکی یکی لبخند میزنی به پسرها یکی یکی اُفتاده‌اند پیشِ تو سرها یکی یکی با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان شعرم رسیده است به اَبیاتِ آذری هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری زینب واری نَقَدَ اَبلفضلَ یاوری نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو شبهای جمعه‌ایم پُر از بویِ سیبِ تو امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو جان خواستی به چشم بفرما حسین جان http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
السلام علیکَ یا ربیع الاَنام وَ نَضرة الایٰام خورده آقاجان گره بر کارِ عالم! ألعجل عیدهایمان گرفته رنگِ ماتم! ألعجل برنگشتی از سفر! تحویل شد امسال هم- بی حضورت با دلی آکنده از غم! ألعجل چشممان بر راه ماند و آه بر لب بغض کرد عمرِ بی حاصل گذشت و رفت کم کم! ألعجل روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها... قامتِ تقویم ها شد از غمت خم! ألعجل ذکر «حوّل حالنا»مان با تو «أحسن» میشود ای بهارِ بکر! ای بارانِ نم نم! ألعجل ندبه خواندیم و میانِ گریه عرضه داشتیم دردهامان مانده بی دارو و مرهم! ألعجل حالمان آشوب شد، دربِ حرم ها بسته شد سخت اوضاعِ جهان شد نامنظّم! ألعجل کعبه خلوت کرده دورش را به عشقِ دیدنت موج برمیدارد از شوقِ تو زمزم! ألعجل آخرین فرزندِ مولانا أمیرالمؤمنین(ع) حقّ مطلق! یا ولی اللهِ الأعظم! ألعجل! http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
12-haftegi-13.mp3
2.43M
به نام خالق اشک 😭 بنده بدون گریه مقرب نمی شود.... هیأت اگر نبود بساط جنون نبود  روحی فداک حضرت عشق آفرین حسین  اول خدا برای تو روضه گرفته است  اول گریست بحر تو روح الامین حسین  http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
هدایت شده از  کلیپ و تصاویر کربلاء
حُبُّ الّحُسِین یَجمَعُنا: علیه‌السلام فراز از یک 🔸خورشید علقمه🔸 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ باید حسین دم بزند از فضائلت وقتی حسینی است تمام خصائلت تعبیرهای ما همه محدود و نارساست در شرح بی‌کرانی اوصاف کاملت بی‌شک در آن به غیر جمال حسین نیست آیینه‌ای اگر بگذاری مقابلت ای کاشف الکروب عزیزان فاطمه غم می‌بری ز قلب همه با شمایلت در آستانۀ تو گدایی بهانه است دلتنگ دیدن تو شده باز سائلت با زورق شکستۀ دل، سال‌های سال پهلو گرفته‌ایم حوالی ساحلت چشم امید عالم و آدم به دست توست باب الحسین هستی و پرچم به دست توست تو آمدی و روشنی روز و شب شدی از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت الگوی بندگی و وقار و ادب شدی هم چشم‌های روشنت آیینۀ رجاست هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم تو اسوۀ زهیر و حبیب و وَهب شدی در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست فرزند مرتضایی و شیر عرب شدی فرمانده سپاهی و آب آور حسین ای نافذ البصیره ترین یاور حسین فردوس دل همیشه اسیر خیال توست حتی نگاه آینه محو جمال توست تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی این آب نیست زمزمه‌های زلال توست ایثار و پایمردی و اوج وفا و صبر تنها بیان مختصری از کمال توست در محضر امام تو تسلیم محضی و والاترین خصائل تو امتثال توست فردا همه به منزلتت غبطه می‌خورند فردا تمام عرش خدا زیر بال توست باب الحوائجی و اجابت به دست تو تنها بخواه، عالم هستی مجال توست بی‌شک خدا سرشته تو را از گل حسین سقای با فضیلت و دریادل حسین...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم ‌الله الرحمن الرحیم چه ماهِ پُر بَرَکاتی...... چه ماورایِ صفات.... چه سروقامت رعنا، چه نوری از وَجَنات.... وَ جبرئیل زِ حیرت؛ به عَجّلوا بِصلات..... وَ عِندَهُ حَسَناتٌ...... وَ عِندَهُ بَرَکات..... خدا سپُرد به دستش کلیدِ بابِ نجات، جمالِ چهره یِ فرزندِ مرتضی صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم گشوده است به جنّت، خدا، عجب دربی..... چه آفتابِ بلندی......... ز پرتویِ غربی...... چه جنگجویِ دلیری..... چه فارِسُ الحَربی..... چه ذکرِ لعلِ حسینی.... چه کاشِفَ الکَربی..... ببین چه آب حیاتی..... چه دجله ای..... چه فرات.... به ذکر گفتنِ در بینِ شعرها صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم به جانِ حضرتِ جانان، نه حضرت عبّاسی...... ز باغِ پُر گُلِ حیدر دمید عجب یاسی...... درونِ خانه ی مولا......چه شور و احساسی...... خِجِل شدند همه لاله های عباسی....... شکوهِ قبله یِ جانی و جان ما بفدات به تابِ گیسویِ عباسِ باوفا صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم اگر که حضرتِ سقّا به ما دعا نکند سعادتِ ابدی رو به سوی ما نکند اگر چه واقف آنم دلم وفا نکند، من و جدایی از این بارِگَه،؟؟؟!!!! خدانکند..... به بارگاهِ پر از شورِ کاشِفَ الکرَبات.... به تکسوارِ میادینِ جنگها صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم ملائک از سرِ شکرِ خدا ، وضو کردند...... دهانِ خویش معطّر به ذکر هو کردند..... به وصفِ حضرتِ سقّا بگومگو کردند..... چه طفل ها که ندیده عموعمو کردند..... مرا اگر که ببخشند جمله ی سادات؛ به تشنه بودنِ سقّایِ کربلا صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم به قلبِ عالمیان خانه ای بنا کرده..... یکی یکی ز میانِ همه سوا کرده..... و عازمِ سفری سویِ کربلا کرده...... چقدر حاجتِ ناگفته را روا کرده...... دمیده بر سرِ دنیا چه ماهِ پُربَرَکات نثارِ گُل پسرِ مرتضی علی صلوات اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
صدای چِک‌چِک باران؛ صدای گریه‌ی آب است پس از تو آبی اگر هست هم؛ شبیهِ سراب است دو قطره ریخت، زمین داغ شد به زلزله افتاد چرا که داخلِ مشکِ تو آب نیست، شراب است حرارتِ غمت افتاده است، بر دلِ خورشید که دردِ دوری‌ات ای ماه، درد نیست، عذاب است در آسمان؛ «شَرَفُ‌الشّمسی» ای که ماهِ زمینی برای عکسِ تو آغوشِ پاکِ برکه رکاب است پناهِ آخرِ من شو؛ پناهگاه، ندارم چرا که پشتِ سرم هر پلی که بود، خراب است شب است، اولِ رویای صادقه‌ست، دوباره که عکسی از حرمِ ماه، روی پنجره قاب است دوباره پرچمت از راهِ دور، دست تکان داد سلام‌های مرا رقصِ پرچمِ تو جواب است زبان گرفته زنی در حرم : «بخواب عزیزم» هنوز، قصه‌ی مشکِ تو لای‌لایِ رباب است دوباره دست مرا داده‌ای به دستِ ضریحت صدای «اَشهَدُ اَنّ عَلی»‌ست، آخرِ خواب است
اگر نقطه‌ی با تنزُّل نمی‌کرد اگر اسمِ اعظم تغزل نمی‌کرد اگر بر ظهورش تفَئُل نمی‌کرد دو عالم نبود و جهان گُل نمی‌کرد علی بود و خلقت سراسر علی دید خدا عکسِ خود را فقط در علی دید علی با خدا رمز و رازش یکی بود علی ذوالفقار و نمازش یکی بود علی جبهه و جانمازش یکی بود علی گریه و رویِ بازش یکی بود خدا شد علی و پیمبر علی شد علی در علی در علی در علی شد که هست اینکه حق غَرقِ اوقاتِ او شد خدا جلوه‌های مناجاتِ او شد همینکه زمانِ ملاقاتِ او شد خدا ماتِ او شد علی ماتِ او شد دلم بُرد و هربار گفتم اباالفضل صد و سی و سه بار گفتم ابالفضل ببین بند آمد نفسها سخنها ببین بازمانده نظرها دهنها از این پس تمام است این در زدنها نیازی نباشد به این آمدنها که می‌بیند امشب دلم پر زدن را که می‌بینم امشب دوباره حسن را اگر آبِ دریا مرَّکب شود باز زمین از غزلها لباب شود باز ادب پیشِ مدحش مودب شود باز رسیده است جا پایِ زینب شود - باز که زینب بگوید که ای جان من تو که باب الحسین و که بابُ الحسن تو دعا کرد میدان علَم برندارد در این معرکه یک قدم برندارد دعا کرد تیغ دو دَم برندارد که لشگر سر از خاکِ غم برندارد فقط یال و کوپال یکسر بریزد فقط سر بریزد فقط سر بریزد علی بین میدان که تصویر می‌شد چنان ضربه‌های تو تکثیر می‌شد زمان فرارِ همه دیر می‌شد که لشگر به خاکت  زمین گیر می‌شد پناه حرم دست آب آورِ توست دعاهایِ زینب به پشتِ سرِ توست خدا این حرم را عجب دیدنی گرد پُر از دست خالی پر از ارمنی کرد وَ لطف تو درد مرا گفتنی کرد دلم را به زلف تو پیوستنی کرد مرا دست خالی رها میکنی  نه مرا دور از کربلا میکنی  نه تو نور قمرهای ام‌البَنینی دعای سحرهای ام‌البَنینی تو شاه پسرهای ام‌البَنینی یل شیرِ نرهای ام‌البَنینی  فقط بوسه زد روی بالت عزیزم فقط گفت شیرم حالت عزیزم نظر میخوری رویِ خود را بپوشان از این تیر اَبروی خود را بپوشان از این نیزه پهلوی خود را بپوشان از این تیع بازوی خود را بپوشان  زمین می‌خورم تا زمین می‌خوری به روی زمین با جبین می‌خوری  
همراهان گرانقدر! ضمن عرض تبریک اعیاد شعبانیه ،🍃🌸 برای دسترسی به اشعار این ایام ،هشتکهای را جستجو بفرمایید. التماس دعا یا علی
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین🌸🍃 هم کاشفِ کربِ پسر فاطمه  هستی هم خیل بنی فاطمه را یار ، اباالفضل! بر حاجت خود کرده صد و سی و سه نوبت هر خسته دلی نام تو تکرار ، اباالفضل
شعبان که همه سُرور و مهر است و صفا باغی است ز گلهای الهی وِلا هم عطر حسین دارد وُ عباس وُ علی هم عطر علی اکبر و موعود خدا
قلم در صفحه وصف یاس بنویس شب عید است از عبّاس بنویس رقم زن وصف یار نازنین را گل نورسته ی امّ البنین را قلم بنویس ماه انجم است این ولایت را حسین دوّم است این قلم بنویس با میلاد خورشید رخ ماه بنی هاشم درخشید قلم بنویس خیر النّاس آمد گل امّ البنین عبّاس آمد برای یار حقّ یار آفریدند ابوالفضل علمدار آفریدند مدینه بار دیگر گشته گلشن امیرالمؤمنین چشم تو روشن خداوند تعالی گوهرت داد تعالی الله حسین دیگرت داد که مِهر و مه به یک دیدار دیده؟ دو یوسف بر سر بازار دیده به خورشید ولایت ماه دادند به ثارالله، ثارالله دادند زآغوش پدر، دامان مادر دلش پر می زند سوی برادر برادر گشته محو چشم مستش پدر گل بوسه بنهاده به دستش قمر پیش رخ آن ماه پاره قمر نبود بود کم از ستاره علی با فاطمه زآن گشت همسر که آرد مثل عبّاس دلاور در او می دید کو هستِ حسین است به خود می گفت این دستِ حسین است به چشم خویش دید آقائی اش را علم بگرفتن و سقّائی اش را به خود می گفت شیر از شیر باید به دست این پسر شمشیر باید ادب از دامن امّ البنینش شجاعت از امیرالمؤمنینش دل مادر به نورش منجلی بود نگاهش بر حسین بن علی بود زبس آن فاطمی خو را ادب بود کلامی با حسینش زیر لب بود به او می گفت عبّاسم فدایت گل زهرا گل یاسم فدایت پسر آورده ام یار تو باشد تن تنها علمدار تو باشد مهی آوردم ای شمس ولایت که دورت گردد و گردد فدایت لب جان بخش خود را باز کرده به گهواره سخن آغاز کرده که من یار وفادار حسینم علمدارم علمدار حسینم الهی اوست عشقم، اوست دردم پر و بالم بده دورش بگردم سلام ای یوسف مصر ولایت سرم، چشمم، تنم، دستم، فدایت غلام نجل زهرای بتولم قبولم کن، قبولم، کن قبولم تو را عبدو سپاهت را امیرم اگر چه طفل شیرم طفل شیرم مرا شیر شجاعت داد مادر وجودم را حسینی زاد مادر منم شعله غم تو پنج و تابم منم تشنه تویی دریای آبم مرا بر تو فدایی خوانده مادر مرا دور سرت گردانده مادر به شیری تشنه ی جام بلایم بود دل در هوای کربلایم وجودم از ولادت همدم توست دو چشمم عاشق تیر غم توست الا ای شیر زاد شیر داور حسین دوّم زهرا و حیدر کثیر السّجده ای و اشجع النّاس تو عبّاسی تو عبّاسی تو عبّاس تو جندالله اکبر را امیری تو در شب عابد و در روز شیری علمداری، سقّایت، پاسداری ادب، ایمان، شجاعت، بردباری مروّت، عشق آقائی ست از تو علمداری و سقّائی ست از تو تو ماه دامن امّ البنینی تو فرزند امیرالمؤمنینی تو پرچمدار احباب الحسینی تو جان زینبی باب الحسینی تویی دستی ولی دست خدایی زپا افتاده پا بست خدایی تو ذبح عید قربان حسینی تو پاره پاره قرآنن حسینی ولایت بوسه بر دست تو داده محبّت بر روی پایت فتاده عرب دیوانه ی ماه جمالت ادب یک لاله از باغ کمالت نیایش عاشق و دلداده توست نماز شب گُل سجّاده ی توست شفاعت سجده بر خاک تو آرد شجاعت انس با تیغ تو دارد چراغ آسمان گلدسته هایت وفا خشتی زایوان طلایت جوان مردی غلام آستانت تمام کربلا در داستانت تو رفتی پای در دریا نهادی مروّت را، ادب را، درس دادی به دریا قصّه ی تاب تبت ماند به قلب آب هم داغ لبت ماند تو در آیینه ی دریا، چه دیدی که آتش در دل آب آفریدی سرشک از دیده در دریا فشاندی دو دریا را به یک دریا نشاندی نخورده آب، چشمت بود بر آب گمانم عکس اصغر بود در آب جهاد و جنگ تو با نفسِ سرکش شراری گشت و دریا را زد آتش فدای همت و ایثار و صبرت که گردد آب دریا دو قبرت نه تنها اشگ «میثم» تشنه ی توست تو دریایی و عالم تشنه ی توست استاد سازگار 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 فرزند دلیر حیدر آمد عباس امیر لشکر آمد می خواست نشان دهد ادب را یک روز پس از برادر آمد.... میلاد حضرت عباس ابن علی، علمدار باوفای کربلا، بر آقاامام زمان عج و همه ی شیعیان مبارک
امشب به حسین ابن علی یار آمد سرمایه و سرلشکر و سردار آمد گویید به لشکر اباعبدالله خیزید و ادب کنید علمدار آمد
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ❤ ای بهترین ذخیره ی اربابِ بی کفن ذُخرُ الحسین! نام تو را هم خدا گذاشت
مُرشِدَم گفت كه امروز طرب بايد داشت مثل تسبيح فقط ذكر به لب بايد داشت نرسی پای پياده نفسی تا معراج رهرو راهِ خدا مركب شب بايد داشت ای كه سلمان شده و در پی مِنّا شدنی بر سر سفره ات از يار رطب بايد داشت سائلی بر در اين خانه تفاوت دارد پيش ارباب كرم دست طلب بايد داشت از مقامات ابالفضل چنين دانستم پيش از هرچه در اين راه ادب بايد داشت هركه از سيره ی سقا خبری داشت پريد هركه از راهِ ادب بال و پری داشت پريد دل من حرف به اندازه ی دنيا دارد هر چه امروز قلم حرف زند جا دارد چشم طبعم به قد و قامت سروی خورده كه چنين قامت شعرم قد و بالا دارد يا الهی به ابالفضل شده مشق شبم لفظ بی صحبت از دوست چه معنا دارد بين خورشيدترين های دو عالم امشب ماهی از راه رسيده كه تماشا دارد شوق بانوی كلابيّه عظيم است كه حال تُحفه ای پيشكش حضرت زهرا دارد جان به قربان كسی كه ز امامش حكم انّ العباس دَقّ العلم و دَقّا دارد پرورش يافته ي آل عبا عباس است عالِم غير معلم به خدا عباس است از دلِ تو به خدا نيست دلی درياتر از دو چشم تو نديده ست كسی گيراتر به خدا ماهِ شب چهاردهم مُعتَرف است نيست از ماهِ بنی هاشميان زيباتر در دلِ جنگ چنانی كه همه ميگويند بعد مولا نبُوَد از تو كسی مولاتر آن كه گفته رفع الله به ما فهمانده نيست از رايت عباس علمی بالاتر گرچه سيراب دهد آب به تشنه ساقی آنكه لب تشنه دهد آب بُوَد سقاتر شب ميلاد تو با حالِ خراب آمده ام با لب تشنه پی ِجرعه ی آب آمده ام دلِ من جز تو نبوده است گرفتار كسی نه گرفتار كسی نه پی ِديدار كسی مرغ باغ ملكوتِ توام و ننشينم غير ديوار تو يک لحظه به ديوار كسی جز سر كوی تو جايی خبری نيست كه نيست مشتری ات نرود بر سر بازار كسی سر سال آمده و آمده ام محضر تو راه انداختن ِمن ، نبُوَد كار كسی زير دِين احدی نيستم الّا عباس نشوم غير تو يک لحظه بدهكار كسی دلم از بس كه نديده است تورا سنگ شده به هوای حرم علقمه دلتنگ شده علقمه گفتم و ديدم دلم از پا افتاد ياد لبهای علی اصغر و دريا افتاد علقمه گفتم و ديدم كه سواری بی دست تير آنقدر به او خورد كه از نا افتاد علقمه گفتم و ديدم كه عمودی آمد ناگهان در وسط معركه سقا افتاد شيری افتاد ز پا و همگی شير شدند گذر گرگ به آهوی حرم ها افتاد وسط اين همه سرنيزه و شمشير و سنان ناگهان چشم علمدار به زهرا افتاد روضه ی دست بريده وسط علقمه بود روضه خوان دست بدون رمق فاطمه بود محسن عرب خالقی
گلزار زمین خوب تر از خلد برین است هر سو نگرم نور خداوند مبین است دامان زمین سجده گه روح الامین است در بیت ولایت پسری ماه جبین است این شمع فروزان حرمخانۀ دین است این نخل علی دسته گل ام بنین است در باغ ولا عطر گل یاس مبارک آمد به جهان حضرت عباس مبارک امروز بنی هاشمیان را قمر آمد از بحر خروشان ولایت گهر آمد گلزار امید علوی را ثمر آمد یا فاطمۀ ام بنین را پسر آمد گویی ملکی بود و به شکل بشر آمد بر حیدر کرّار، حسینی دگر آمد لبخند حسن بر گل رخسار حسین است خیزید که میلاد علمدار حسین است ای شیر خدا بوسه بزن بر سر و رویش ای فاطمه با خنده بزن شانه به مویش ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش ای ماه ز گردون بگشا دیده به سویش ای خضر ببر آب بقا از لب جویش ای بحر بگیر آبرو از خون گلویش او یوسف دو فاطمه و پنج امام است در بین تمام شهدا ماه تمام است عبّاس که شد فوق بشر قدر و جلالش عباس که گردیده ملک محو جمالش هرگز نرسد دست به دامان کمالش عطر نبوی می دمد از باغ خصالش بر قامت رعنا و به حُسن و خط و خالش دائم صلوات نبی و احمد و آلش بنوشته به پیشانیش از روز ولادت عباس بود عاشق ایثار و شهادت من روز ازل رشتۀ آمال گسستم من دل به ولای پسر فاطمه بستم من عاشق و دل باختۀ عهد الستم من درهم و دینار عدو را نپرستم من منتظر تیر بلا بودم و هستم این سینه و پیشانی و چشم و سر و دستم من در طلب شیر نی ام، تشنۀ دردم من کودک گهواره نی ام، مرد نبردم قنداقه ام از دامن گهواره برآرید در زیر قدم های امامم بگذارید شیرم به چه کار آید!؟ شمشیر بیارید بر دامن گهواره به خونم بنگارید عباس، حسینی است حقیرش نشمارید بر گوش دل این نکتۀ شیرین بسپارید آن لحظه که عاشق به جهان چشم گشاید از لعل لبش زمزمۀ عشق برآید از روز ازل دست تو تقدیم خدا شد هر چند که در صحنۀ عاشور جدا شد جسمت به زمین قبلۀ جان شهدا شد بر نی سرت آئینۀ مصباح هدی شد افسوس که حقّ تو به شمشیر ادا شد یکبار نگو، جان تو صد بار فدا شد آن لحظه شدی کشته تو ای ماه مدینه کُافتاد نگاهت به لب خشک سکینه
ای حرمت قبلۀ حاجات ما یاد تو تسبیح و مناجات ما تاج شهیدان همه عالمی دست علی ماه بنی هاشمی ماه کجا روی دل آرای تو سرو کجا قامت رعنای تو ماه و درخشنده تر از آفتاب مطلع تو جان وتن بوتراب هم قدم قافله سالار عشق ساقی عشّاق و علم دار عشق سرور و سالار سپاه حسین داده سر و دست به راه حسین عمّ امام و اَخ وُ اِبنِ امام حضرت عبّاس علیه السّلام ای علم کفر نگون ساخته پرچم اسلام برافراخته مکتب تو مکتب عشق و وفاست درس الفبای تو صدق و صفاست مکتب جان‌بازی و سربازی است بی‌سری آن‌گاه سرافرازی است شمع شده آب شده سوخته روح ادب را ادب آموخته آب فُرات از ادب توست مات موج زند اشک به چشم فُرات یاد حسین و لب عطشان او و آن لب خشکیدۀ طفلان او تشنه برون آمده از موج آب ای جگر آب برایت کباب ساقی کوثر پدرت مرتضی است کار تو سقّایی کرب و بلاست مشک پر از آب حیاتت به دوش طفل حقیقت ز کفت آب نوش درگه والای تو در نشأتین هست در رحمت و باب حسین هر که به دردیّ و غمی شد دچار گوید اگر یک صد و سی و سه بار ای علم افراشته در عالمین اکشف یا کاشف کرب الحسین از کرم و لطف جوابش دهی تشنه اگر آمده آبش دهی چون نهم ماه محّرم رسید کار بدان جا که نباید کشید از عقب خیمۀ صدر جهان شاه فلک جاه ملک پاسبان شمر به آواز، ترا، زد صدا گفت کجایید بَنُو اُختنا تا برهانند ز هنگامه‌ات داد نشان خطّ امان نامه‌ات رنگ پرید از رخ زیبای تو لرزه بیافتاد بر اعضای تو من به امان باشم وجان جهان از دم شمشیر و سنان بی امان دست تو نگرفت امان نامه را تا که شد از پیکر پاکت جدا مزد تو زین سوختن و ساختن دست سپر کردن و سر باختن دست تو شد دست شه لافتی خطّ تو شد خطّ امان خدا پنج امامی که ترا دیده‌اند دست علم گیر تو بوسیده‌اند طفل بدی مادر والاگهر برد ترا، ساحت قُدس پدر چشم خداوند چو دست تو دید بوسه زد و اشک ز چشمش چکید با لب آغشته به زهر جفا بوسه به دست تو بزد مجتبی دید چو در کرب و بلا شاه دین دست تو افتاده به روی زمین خم شد و بگذاشت سر دیده‌اش بوسه بزد با لب خشکیده‌اش حضرت سجّاد هم آن دست پاک بوسه زد و کرد نهان زیر خاک حضرت باقر به صفّ کربلا بوسه به دست تو بزد بارها کای تو به اطفال حرم غم‌گسار جان ز عطش در تب و دل بی قرار مطلع شعبان همایون اثر بر ادب توست دلیلی دگر سوم این ماه چو نور امید شعشعۀ صبح حسینی دمید چارم این مه که پر از عطر و بوست نوبت میلاد علم دار اوست شد به هم آمیخته از مشرقین نور ابوالفضل و شعاع حسین وقت ولادت قدمی پشت سر وقت شهادت قدمی پیش‌تر ای به فدای سر و جان و تنت وین ادب آمدن و رفتنت مدح تو این بس که شه ملک جان شاه شهیدان و امام زمان گفت به تو گوهر والانژاد جان برادر به فدای تو باد شه چو به قربان برادر رود کیست «ریاضی» که فدایت شود
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین ❤ ای بهترین ذخیره ی اربابِ بی کفن ذُخرُ الحسین! نام تو را هم خدا گذاشت
امشب از بیت علی بوی گل یاس آمد بوی عشق و ادب و غیرت و احساس آمد اشجع النّاس ز صلب شرف النّاس آمد جان بگیرید به ایثار که عبّاس آمد بر علی نور دو عین دگری پیدا شد همه گفتند حسین دگری پیدا شد بحر موّاج ولایت گهری دیگر زاد نخل سرسبز امامت ثمری دیگر زاد یا مگر حضرت زهرا پسری دیگر زاد فَلَک مجد و کرامت قمری دیگر زاد دامن گلبن توحید بهار آورده فاطمه بر پسر فاطمه یار آورده قامتش نخلۀ طوباست، فدایش گردم هیبتش هیبت باباست، فدایش گردم صورتش جنّت اعلاست، فدایش گردم پسر سوّم زهراست، فدایش گردم از ولادت خط ایثار نشانش دادند الف قامت دلدار نشانش دادند صورت‌وخال‌ولبش مصحف حُسن ازلی است پای تا فرق جمال احد لم یزنی است از طفولیّت، شاگرد کلاس سه ولی است پدرش شیرِحق،این شیرحسین‌بن‌علی است او ولی اللّه و این زادۀ خیرالنّاس است او علیّ‌بن‌ابی‌طالب و این عبّاس است نه عجب مِهر برد سجده به خاک راهش نه عجب از مه رخ نور ستاند ماهش مادرش فاطمه مبهوت جلال و جاهش بُرد و گرداند به دور سر ثاراللّهش گفت: ای مادر عبّاس فدایت گردد دست و چشم و سر عبّاس فدایت گردد من نگویم به جهان قرص قمر آوردم یا که خورشید در آغوش سحر آوردم یا که بر شیرخدا شیر دگر آوردم تا کند جان به فدای تو پسر آوردم این امیر سپه توست قبولش فرما این فداییّ ره توست قبولش فرما ای فروغ دل مصباح هدی یا عبّاس! ای همه جان جهانت به فدا یا عبّاس! ای حسین دگر شیر خدا یا عبّاس! رتبه‌ات فوق تمام شهدا یا عبّاس! پسر شیرخدا، شیر حسین بن علی دست رزمنده و شمشیر حسین بن علی ای همه خون علی در رگ و در پیکر تو! پدرم باد فدای پدر و مادر تو! یوسف فاطمه دلباختۀ منظر تو! هدیۀ‌دوست شده دست‌تو،چشم‌وسرتو چه بیارم چه بگویم چه بخوانم به ثنات پسر فاطمه فرمود که جانم به فدات تو به رخ لالۀ عبّاسی دو فاطمه‌ای تو حسین دگر و باب نجات همه‌ای مرگ، شمع تو، تو پروانۀ بی واهمه‌ای میزبان علی و فاطمه در علقمه‌ای گرچه زهرا به کنارت عوض مادر بود اوّلین زائر دیدار تو پیغمبر بود ای همه خلق جهان بندۀ آقایی تو! خضر با آب بقا تشنۀ سقّایی تو! خجل از تشنه لبان دیدۀ دریایی تو! شهدا داده دل از کف به دل آرایی تو! بحر از شوق کف دست تو بی‌تاب شده آب با یاد لبت سوخته و آب شده آب می‌گفت مرا از لب خود آب بده موج می‌گفت مرا با تب خود تاب بده بحر می‌گفت ز اشکم گهر ناب بده مشک می‌گفت بتاز آب به ارباب بده دشت‌وصحراومه‌وماهی‌وموج‌ویم‌ومشک همه گشتند بر احوال تو تبدیل به اشک تو ابوفاضلی و فضل و شرف را پدری تو شهید و ز تمام شهدا خوب تری هاشمیّون قمرند و تو بر آنان قمری زادۀ امِّ بنیّنی و به زهرا پسری باء بسم اللَّه ایثار ز خال لب توست مرغ شب شیفتۀ اشک نماز شب توست آب‌ها تشنه‌لب لعل گهر بار تواند بحرها شیفتۀ لحظۀ ایثار تواند خلق‌ها جان به سر دست،خریدار تواند ناله‌ها شعله کشیدند و علمدار تواند نخل«میثم» همه در وصف تو بار آورده برگ برگش شده باغیّ و بهار آورده