eitaa logo
اشعار زیبا
372 دنبال‌کننده
971 عکس
108 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرة العین نبی جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود بشر از لطف خداوند مکدّر می‌شد شرم می‌کرد اگر صاحب دختر می‌شد اشک لالایی بی‌واژۀ مادرها بود گورِ بی‌فاتحه گهوارۀ دخترها بود ناگهان یک نفر این غائله را بر هم زد «عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد» آن‌که بر شانۀ خود پرچم اسلام گرفت دخترش فاطمه بانوی جهان نام گرفت عشق را طبع خداوند به توصیف آورد شَرفِ هر دو جهان فاطمه تشریف آورد سَیِّده، مُحتَرَمه، مُمتَحَنه، حَنّانه حانیه، عالِمه، اُم النُّجَباء، ریحانه عطر او آمد و عالم نفسی تازه گرفت و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد زن به شکرانۀ او چادر شوکت سر کرد خواست تا خیر کثیرش به دو عالم برسد تا عقیقِ شرفُ الشمس به خاتم برسد مادرانه به طرفداری احمد برخاست تا ابوجهل سَرِ عقل بیاید برخاست جلوه‌ای کرد و دلیل زهق الباطل شد و از آن نور سه آیه به زمین نازل شد بی‌گمان بولهب آن‌روز پر از واهمه بود دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود بنویسید که معصومۀ عصمت زهراست سند محکم اثبات نبوّت زهراست دختری که لقب اُم اَبیها دارد پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد و خداوند اگر وَاعتصموا می‌گوید از کرامات نخ چادر او می‌گوید سورۀ دَهر چنین گفته به مدحش سخنی تا ابد دَهر نبیند به خود این‌گونه زنی نه فقط جلوۀ او سورۀ انسان آورد چادرش یک‌شبه هفتاد مسلمان آورد راه عرفان خداوند به او وابسته‌ست جز در خانۀ زهرا همه درها بسته‌ست زُهد با دیدن او حسِّ تفاخر دارد قُرة العین نبی وصله به چادر دارد همه در خدمت بانوی دو عالم بودند ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند فضه هم بود، ولی باز خودش نان می‌پخت نان برای دل بی‌تاب فقیران می‌پخت بارها خادمه‌اش گفت: به لطفت شادم «من از آن روز که در بند توام آزادم» فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود یعنی آیینۀ پیغمبر و مولا شده بود غیر زهرا که به جز حق به کسی راغب نیست اَحدی کفو علی بن ابی‌طالب نیست عشق باید که پس از این سخن آغاز کند مرتضی در بزند فاطمه در باز کند آفتاب از افق خانه‌شان سر می‌زد هر زمان فاطمه لبخند به حیدر می‌زد کار او عشق علی بود چه خیرُالعملی کیست خوشبخت‌ترین مرد جهان غیر علی وقت آن شد بنویسید که حجت، زهراست سند محکم اثبات ولایت زهراست اولین شیعۀ بی‌تابِ علی، زهرا بود که سراپای وجودش سپر مولا بود یک جهان هم اگر از بیعت خود برمی‌گشت باز هم فاطمه دور سر حیدر می‌گشت نسل زهرا و علی سلسلۀ طوبی شد میوۀ این شجره نایبةُ الزهرا شد آسمان‌ها پس از او یکسره کوکب دیدند چادر فاطمه را بر سر زینب دیدند زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است خطبۀ دم‌به‌دمش وارث تیغ دو دم است او که چون مادر خود پای ولایت مانده یک‌تنه فاتحۀ کاخ ستم را خوانده تا ابد در دل ما هست غم عاشورا این خبر را برسانید به تکفیری‌ها «یا علی» از لبِ سردار نیفتاده هنوز علم از دستِ علمدار نیفتاده هنوز کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟ پسر فاطمه کافی‌ست که فَرمان بدهد همه از خاتمۀ معرکه آگاه شوند فاتحان با خبر از «نَصرُ مِنَ الله» شوند باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود شیعه عکس‌العملش سخت و خشن خواهد بود ننگ بادا به ابوجهل، به همدستِ یهود لعنِ تاریخ به موذی‌گری آل سعود سپر خویش کنم غیرت سرداران را به جهانی ندهم یک وجب از ایران را پس چه شد دبدبه و کبکبۀ نادان‌ها داغ شد بر دلشان داغی تابستان‌ها چشم بَد دور که این دشت پُر از لاله شده‌ست سرو خوش قامتمان تازه چهل ساله شده‌ست سربلندیم اگر تکیه به دنیا نکنیم آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده سایۀ چادر او از سرمان کم نشده بنویسید امیدِ دل زهرا مهدی‌ست چارۀ کار همه مردم دنیا مهدی‌ست اشعار مجید تال ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ انار «عاشق شده است دانه به دانه هزار بار دل خون و سینه چاک و برافروخته انار فریاد بی صداست ترک‌های پیکرش از بس که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان بسته حنا به پینه دستان شاخسار در سرزمین گرم، انار آتشین شود یاقوت را می‌آورد آتشفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانه از بهشت در او آفریدگار آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش شُکر است بر زبانش، فی الیل و النهار آن میوه ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار نامی که داده است به زن قیمتی دگر نامی که داده است به مردان هم اعتبار آن نام را می‌آورم ،اما نه بی‌وضو دل را به آب میزنم ،اما نه بی گدار جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست برخاست آن قیامت عظمی به اختیار رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی محمد است به معراج رهسپار شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار برگشت زخم خورده ،ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تن یاران بعد از او آنها که نام "فاطمه" را می‌زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند حجاج‌ها به ورطه تاریخ بی‌شمار آنها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه های احمری از خونِ این تبار از کربلا به واقعه فَخ رسیده‌ایم از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم می کند حسنک را به سنگسار در لمعه الدمشقیه جاریست همچنان خون شهید اول و ثانی چون آبشار اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه نام علیست روی لبِ شیعه آشکار بیت از هلالی جُغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار "جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار تا صد هزار بار بمیرم برای یار" فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار اینک مدافعان حرم شعله پرورند تا در بیاورند از آن دودمان دمار با تیغ آبدیده‌ای از نوع اعتقاد با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار زهراست مادر من و من بی قرار او آن نام را می آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می آیند و او سوار فریاد می‌زنند که سر خم کنید، هان تا از صراط بگذرد آیات سجده دار هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌ اینها که گفته‌ایم یکی بود از هزار اما هنوز شیعه مصمم، امیدوار...» حمید رضا برقعی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
✅روزگاری خانه هامان سرد بود روزگاری خانه هامان سرد بود بردن نفت زمستان درد بود یک چراغ والور و یک گرد سوز زیر کرسی با لحافی دست دوز خانواده دور هم بودن همه در کنار هم می آسودن همه روی سفره لقمه نانی تازه بود روی خوش در خانه بی اندازه بود عمر بعضی در صف کپسول رفت بعضیا هم درصف نامرد نفت گر برای مرد زن، نامرد بود صد تفاوت بین زن تا مرد بود آن قدیما عاشقی یادش بخیر عطر و بوی رازقی یادش بخیر عصر پست و تلگراف و نامه بود روزگار خواندن شه نامه بود قلبهامان اندک اندک سرد شد رنگ و روی زندگیمان زرد شد تبلت و همراه و لب تابی نبود عصر دلتنگی و بی تابی نبود تنبلی دامان زنها را گرفت مای بیبی مصرفش بالا گرفت بینی خیلی کسا باطل شدند باپروتز بعضیا خوشگل شدند عصر ساکشن آمدو لاغر شدیم در خیال خود چقد بهتر شدیم میوه هم گلخانه ای شد عاقبت آب هم پیمانه ای شد عاقبت عصر نت شد عصر پی ام عصر چت عصر ایرانسل ،فراوانی خط عصر آقایان آرایش شده عصر خانمهای پالایش شده وای بر عصر تلخ بی کسی عصر تلخ استرس...دلواپسی. ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 برای شاهچراغ و شهیدانش 🎬 نماهنگ "قول مادرانه" کودک کنار دستفروشی درنگ کرد با دست اشاره‌ای به حبابی قشنگ کرد اصرار، کودکانه شد و چشمْ تنگ کرد مادر! حباب‌ساز برایم نمی‌خری؟ ذکر اذان به أشهدُ أنّ عَلی رسید کودک شتاب مادر خود را چنین شنید اوّل نماز، بعد زیارت، سپس خرید یک قول مادرانه، نه یک حرف سرسری همبازی شلوغ تمام فصول بود پاکی کودکانه‌اش اذن دخول بود در پیش هر فرشته جوازش قبول بود رد می‌شد از شلوغی آغاز هر دری به‌به! خوش آمدی!... کلمات همیشگی لبخند خادم و شکلات همیشگی پیچیده در حرم صلوات همیشگی دیوارها نشسته به آیینه‌پروری بازی، حریم امن حرم، شوق کودکی قایم شدن کنار ستون‌ها، یکی‌یکی بر سنگفرش، سرسره‌های یواشکی حالا رسیده نوبت بازی آخری تیر آمد و شکافت صف ازدحام را مادر؟ ستون؟... پناه بگیرد کدام را جا می‌گذاشت کودکی ناتمام را در ردّ خون ریخته بر سنگ مرمری در فصل سرخ حرمله، بازی خراب شد کودکْ تمام دلهره شد، اضطراب شد در بهت کودکانه‌اش این صحنه قاب شد خون می‌چکید گل به گل از زیر روسری یکدفعه دید صحن حرم جور دیگری است انگار نور هست ولی نور دیگری است در اشتیاق آینه‌ها شور دیگری است آقا رسیده بود ولی جور دیگری شالش ز هرچه باغ بهاری است باغ‌تر با زائران ساده‌ی کوچک، ایاق‌تر از آنچه می‌شناخته شاهِ‌چراغ‌تر چشمش امام‌زاده، نگاهش پیمبری کودک تمام گریه و بغض و بهانه بود آقا نگاه مادر و گرمای خانه بود آغوش گرم او حرم کودکانه بود او را گرفت در بغل و گفت: بهتری؟ آماده بود مادر و بوی بهار داشت... ✍️ شاعر: سیده اعظم حسیینی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
سلام اما زمانم✋❤️ 🍂ای آن که عزیزی و مرا جانی و جانان صد یوسف مصری ز غمت،سر به بیابان... 🍂ای کاش بیایی و بگویند که آمد بر مصرِ وجودِ منِ قحطی زده، باران... ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
✅مادر انقلاب تو شده مبدأ ایمان مادر! شده مدیون تو و خون تو قرآن مادر! مکتب سرخ ولای تو حسینی‌ها داشت نسل تو خامنه‌ای‌ها و خمینی‌ها داشت رشته مهر دل ما همه در دست شماست کشور ما به خدا خانه دربست شماست هرچه تهدید و یا هرچه که تحریم شویم به خداوند محال است که تسلیم شویم آی ای دشمن زهرا و علی ننگت باد کمتر ای بی‌سروپا زمزمه جنگت باد که مرا زمزمه جنگ تو آزار دهد و اگر رهبر من رخصت پیکار دهد به خدا سر ز تن نحس تو سرکش بزنم دفتر و میز و گزینه‌هایت آتش بزنم ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
✅ امام زمانم فرض کن حضرت مهدی(عج) به تو ظاهرگردد، ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟ باطنت هست پسندیده ي صاحب نظری؟؟؟ خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟ لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟؟؟ پول بی شبهه و سالم زهمه داراییت داری آن قدرکه یک هدیه برایش بخری؟؟؟ حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟ با چنین شرط ،که درحافظه دستی نبری!!! واقفی برعمل خویش تو بیش از دگران، میتوان گفت تو را شیعه ي اثنی عشری؟؟؟ ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ نماهنگ دکان دارها 🚩 شهرها میدان مین بودند و میدانگاه جنگ گر میانداری نمی‌کردند میدان‌دارها ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
" دکّان دارها" نان به دزدان قرض می‌دادند دکان دارها ناخدا را خون به دل کردند سُکان دارها چاله‌ها را چاه کردند و ستون‌ها را تباه بسکه فرمان غلط دادند فرمان دارها تا شکست فتنه‌ها دَه ضربه‌ی شمشیر بود باز هم قرآن به نِی کردند قرآن دارها دزد مهمان نیست افطارش تعارف می‌کنی احترام سفره را بردند مهمان دارها شهرها میدان مین بودند و میدانگاه جنگ گر میانداری نمی‌کردند میدان دارها عصر، عصر إنّ الانسانَ لفی خُسر است و بس بی تکاپوی عمل داران و ایمان دارها ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤امام هادی علیه السلام🖤 . چشم هایت فرات دلتنگی اشک هایت تلاطم غم هاست حال و روز دل شکسته ی تو از نگاه غریب تو پیداست . ای غریب مدینه ی دوم مرد خلوت نشین سامرّا التماس همیشه ی باران حضرت عشق التماس دعا . آه آقا تو خوب می دانی که دل بی قرار یعنی چه پشت دروازه های شهر ستم آن همه انتظار یعنی چه . چه به روز دل تو آوردند رمق ناله در صدایت نیست بگو ای نسل کوثر و زمزم بزم شوم شراب جایت نیست . آری آن لحظه ماتم قلبت بی کسی های عمه زینب بود قاتلت زهر کینه ها ،نه ،نه ! روضه خیزرانی لب بود 🔳عرض تسلیت به مناسبت شهادت امام هادی علی السلام 🖤 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤امام هادی علیه السلام🖤 ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیم ها با گَرد و خاک صحنِ تو ادغام شد گِلَم ویران شده چنان حرمت بارها دلم تاریکی جهان مرا نور مطلقی ای جان فدای روی تو یا ایها النقی در گوشه گوشه ی همه عالم نوشته اند بنگر که در متون کهن هم نوشته اند : از بس که سبک بخشش و لطفش جوادی است گاهی توکل متوکّل به هادی است بی شک همیشه بخشش تو عاری از چراست ثروت همیشه نزد گدایان سامراست ای خاک پات سرمه ی چشم امیرها سر می نهند پای قدوم تو شیرها بعد از تو بس که دل به تو حسّ نیاز کرد ” صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد “ یک عده با تو گرچه کمی هم قبیله اند در پشت دین و اسم شما غرق حیله اند بیزارم از تمامی ارباب های شهر دلخسته ام ز جعفر کذاب های شهر با سیب سرخ حیله همه ناتوان شدیم ننگا به ما که آدمک این و آن شدیم از بس که خیری از همه عالم ندیده است این جامعه به جامعه خواندن رسیده است آقا ؛ پدر بزرگ گُل آخرین تویی یعنی برای خواندن او بهترین تویی تا از قفس تمام جهان را رها کنی باید خودت برای ظهورش دعا کنی با یک دعای خود غم ما را مَحار کن با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود هادی شدی که بر همگان سر شویم ما هادی شدی که از همه برتر شویم ما هادی شدی که جلد غم سامرا شویم هادی شدی شما که کبوتر شویم ما گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما هادی شدی که که فاتح دل ها شوی و بعد از عاشقان فاتح خیبر شویم ما هر کس غلام خان شما شد امیر شد هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما هادی شدی که در همه ی کوچه های شهر از بانیان روضه ی مادر شویم ما زخم زبان زدن به تو جور است دائماً وقتی که هم علی شده ای هم ابالحسن آه ای امام شاعر ما شاعران سلام ای چارمین علی ! گُل حیدر نشان سلام ای نام دلبرانه ی تو ذکر ناب ما یک قطره از غدیریه ات شد شراب ما گفتم شراب و ذهن من انگار پر کشید هی جرعه جرعه روضه ی سر بسته سر کشید دنیای شعر و شاعری ام بی شراب باد بزم شراب دفتر شعرم خراب باد شعرم به سر رسید و به پای تو اشک ریخت وقت گریز شد به کجا می توان گریخت ؟ دندان گرفته ام به جگر ! روضه خوان بس است تنها برای کشتن ما خیزران بس است ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان … محسن کاویانی 🏴 ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدایی که جان آفرید زمین و زمان و مکان آفرید خداوند دانا، خداوند هوش خداوند روزی ده عیب پوش خدایی که داراست، علم غیوب توانای مطلق بپوشد عیوب خدایی که در خلقت این جهان نبودست محتاج، بر این و آن خدایی که بخشید هستی به ما دلیل وجودش زهستیّ ما خداوند رحمان، خدای رحیم که هم قهروهم عفو او شد عظیم امید همه بندگان، عفو اوست نشاید که نومید گشتن ز دوست و من هم امیدم، به بخشایش است که از لطف یزدان در آسایش است اشعار فردوسی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》