🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔺ایران
🔺اشعار فردوسی
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بــس
ندادند شـیر ژیان را به کس
همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود
چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
اشعار کوتاه فردوسی
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔺ایستادگی
نعرهزنان ایستاد بر سر میدان شهر
رِند خیابان عشق، شیخ شهیدان شهر
حیله و ترفند را، مکر و زد و بند را
کیست که رسوا کند در بِده بِستان شهر!
شیخ شبی با چراغ آمد و پیدا نکرد
گفت کجا گم شدی ایّهاالانسان شهر
زاهد خلوتنشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت بر سر پیمان شهر
اینهمه نیرنگ چیست؟ قصّۀ امروز نیست
دوش به ما گفته بود پیر جماران شهر...
غیرت اگر گل کند، زین برِ دُلدُل کند،
بر سرِ نی کی رود قاری قرآن شهر
«سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست» نیست مسلمان شهر
شیردلان بعد از این از تو حکایت کنند
از تو روایت کنند تعزیهخوانان شهر
اشعار مهدی جهاندار
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
کانال اشعار زیبا
اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب را در کانال ما دنبال کنید
کانال ما را به دوستان خود معرفی کنید
https://eitaa.com/asharziba
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔺ولادت امیر المومنین(ع)
🔺روز پدر
دستی که عشق را به تو پیوند داده است
بیشک به کعبه فرصت لبخند داده است
مولا! تو کیستی که نبی، آبروی خلق
معبود را به نام تو سوگند داده است
حافظ خبر نداشت جهان وقف مرتضاست
از کیسه ی خلیفه سمرقند داده است!
بیشک گره زده است زمین را به آسمان
دستی که مرتضی به خداوند داده است
اشعار سید حمیدرضا برقعی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔺ولادت امیر المومنین(ع)
🔺روز پدر
غزلی نذر حضرت مولا
مولای ما نمونهء دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
توهین نمی کنم به کسی در غزل ولی
هر کس کمی محبت حیدر نداشته است
خود را برای شعله مهیا کند که او
حق را شنیده و باور نداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرِِییل واژهء بهتر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است
...
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
اشعار سید حمیدرضا برقعی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔺ولادت امیر المومنین(ع)
🔺روز پدر
مولای ما محافظ و لشکر نداشته است
دیدار او که وقت مقرر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک بر نداشته است
سوگند می خورم که "نبی" شهر علم بود
شهری که جز علی درِ دیگر نداشته است
چون روز روشن است که در جهل گمشده است
هر کس که ختم ناد علی بر نداشته است
طوری ز چارچوب، در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
دستی که عشق را به تو پیوند داده است
بی شک به کعبه فرصت لبخند داده است
مولا! تو کیستی که نبی، آبروی خلق
معبود را به نام تو سوگند داده است
حافظ خبر نداشت جهان وقف نام توست
از کیسه خلیفه سمرقند داده است
بی شک گره زده است زمین را به آسمان
دستی که مرتضی به خداوند داده است
اشعار سیدحمیدرضا برقعی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔺ولادت امیر المومنین(ع)
🔺روز پدر
صحرای حجاز آمده رشک ارم امشب
عالم همه گردیده محیط کرم امشب
تکبیر بگویید حرم شد حرم امشب
بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب
در خانه زده صاحبخانه قدم امشب
بتها همه گشتند به تعظیم خم امشب
در سیزده ماه رجب ماه مبارک
میلاد علی در حرمالله مبارک
این جانِ جهان است فدا باد جهانش
در قلب رسل چار کتاب است به شأنش
داده است خداوند به هر عصر نشانش
ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش
پیوسته بود نام محمد به زبانش
ای کعبه در آغوش به بر گیر چو جانش
گلبوسه بزن صورت الله صمد را
تبریک بگو فاطمة بنت اسد را
ارکان حرم راست به سر شور ولایت
بتها همه گشتند به توحید هدایت
زمزم به دوصد زمزمه کرده است روایت
کامشب به حرم نور علی گشته عنایت
نوری که نه مبدأ بود آن را نه نهایت
کز نور الهی کند این نور حکایت
این نور همان است که پیش از گِل آدم
تابید ز. حُسن ازلی در دِل آدم
این نور فروغ بصر آدم و حوّاست
این نور همان راهبر نوح به دریاست
این نور تجلای خدا در دل سیناست
این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست
این نور همان معجزه فیض مسیحاست
این نور خطابی است که در طور به موساست
این نور فروغی است که در غیب نهان بود
این نور چراغی است که در عرش عیان بود
ای بحر تجلایِ اَزَل، این گهر تواست
ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست
ای روحالامین مرشد تو راهبر تواست
ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست
ای آدم پاکیزه سرشت این پدر تواست
ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست
بر رویِ دو دست تو یدالله مبارک
دیدار جمال اسدالله مبارک
اشعار غلامرضا سازگار
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔺ولادت امیر المومنین(ع)
🔺روز پدر
مولا برای از تو سرودن غزل کم است
تلمیح و استعاره، مجاز و بدل کم است
باید برای مدح تو قرآن ناب خواند
شعر و خطابه، قصه و ضرب المثل کم است
آن لحظه که حلاوت نام تو بر لب است
شیرینیِ شکر که چه گویم، عسل کم است
باید برای مدح تو از صبح بدر گفت:
هیجای نهروان و شکوه جمل کم است
ای دست اقتدار خدا، فارس العرب
اصلا برای شان تو تعبیر «یل» کم است
شد شهره در میان عرب تکسواریات
آوازههای صاعقهی ذوالفقاریات
ای آفتاب علم و یقین یا ابوتراب
همواره در مدار تو دین یا ابوتراب
صبح نگات شمس ضحی یا ابالحسن
تار عبات حبل متین یا ابوتراب
از ابتدای خلقت خود کسب فیض کرد
در محضر تو روح الامین یا ابوتراب
مولای من ولایت تو از ازل شده
با روح و جان شیعه عجین یا ابوتراب
الطاف بی کران توای قبله گاه جود
میبارد از یسار و یمین یا ابوتراب
در رستخیز صبح قیامت برای ما
عشق تو است حصن حصین یا ابوتراب
با عطر و بوی هر نفست در مشام شهر
جاری شدهست خلد برین یا ابوتراب
چشمان روشن تو بهشت پیمبر است
اصلاً سرشت تو ز. سرشت پیمبر است
تفسیر کن برای همه محکمات را
اسرار ناب آیهی صبر و صلات را
مولای من تمام صفاتت الهی است
آئینهای تلألؤ انوار ذات را
شرط حیات طیبه نور ولایت است
از ما مگیر حضرت عشق، این حیات را
با نعمت ولایتت آقا خودِ خدا
بی شک گشوده بر همه باب نجات را
یک لحظه در ولایت تو شک نمیکند
هر کس شنیده زمزمهی کائنات را
تو آمدی کمی به زمین آسمان دهی
تا که تجلیات خدا را نشان دهی
تسبیح انبیاء معظم علی علیست
نقش لب پیمبر خاتم علی علیست
رمز نجات حضرت موسی میان نیل
فریاد استغاثهی آدم علی علیست
رمز تقربِ همهی اهل کائنات
آوای هر فرشته دمادم علی علیست
لبیک کعبه و حجر و مسجد الحرام
زیباترین ترنم زمزم علی علیست
هر گوشه را که مینگرم ذکر خیر توست
آقای من، عبادت عالم علی علیست
تو آمدی و عزت توحید پا گرفت
نور خدا زمین و زمان را فرا گرفت
یوسف رحیمی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🔺ولادت امیر المومنین(ع)
🔺روز پدر
آسمان باز شد... علی آمد
چشم کعبه، به زلف صاف افتاد
ناگهان تابدار شد کمرش
سجده کرد و به اعتکاف افتاد
قدر فهم کسی نبوده و نیست
از چه اینگونه "گونه بر خاک" است؟!
هیچکس پی نبرد کعبه چرا
روی پیشانی اش شکاف افتاد!
آنکه رسم تقیه اش بغض است
"خطبهی شقشقیه" اش بغض است...
آه! وصف بقیه اش بغض است...
بس که در کوفه اختلاف افتاد
درب علم نبی شکسته شد و
فاطمه ایستاد پشت سرش
تا که "در نجف" زمین نخورد
جسم یاقوت، در مصاف، افتاد
بعد زهراست، چاه، یار علی
تحت امر است ذوالفقارِ علی
که به امرش گهی به جنگ نشست
گاه در بستر غلاف افتاد
ای تو خرمای پای چوبهی دار!
مثل سلمان و یاسر و تمار
جان به عشق تو در نماز آمد
سر به پای تو در طواف افتاد
عارفه دهقانی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
▪️حضرت زینب(س)
نشسته بودم و دلشوره رو برویم بود
و بیتهای نگفته که در گلویم بود
قرار بود که مهمان خانهای باشم
شریک محفل اشک شبانهای باشم
نوشتم اینکه زمانش؟ نوشت فردا شب!
نوشتم از که بخوانیم گفت: از زینب(س)
نوشتم اینکه کجا ؟ گفت کوچه زمزم
- دقیقتر لطفاً! گفت علامت پرچم ...
دخیل قافله گشتم دخیل گریه و آه
چکید چشمم و دستم نوشت بسمالله
کدام آینه را از غبار «ها» کردم
که سرخ شد قلمم، سوختم.... رها کردم
کدام شهر؟ کجای زمانه پرت شدم؟
کجای غربت خاورمیانه پرت شدم
شبیه شهر خودم بود بلکه ویرانتر
و خانهها همه از ارگ بم پریشانتر
ستاره بود که در بغض نم میسوخت
و نام سرخ زنی روی پرچمی میسوخت
قرار بود بخوانیم و بشنویم از عشق
و عشق را نبود قافیه بهغیر دمشق
دمشق را که شنیدم غم و غبار آمد
صدای غرش وحشی انفجار آمد
پرنده بود که در گردباد کم میشد
مناره بود که با تازیانه خم میشد
شکوفهها همه پژمرده شب و باروت
و مرگها همه بیسوگوار و بیتابوت
و رعدی آمد و کفتارها هراسیدند
دهان خویش که خونابه بود لیسیدند
به زوزه قصد به ویرانی حرم کردند
صدای گله شیران وزید رم کردند
قرار نیست دلی غرق التهاب شود
مگر که شیعه بمیرد حرم خراب شود
قرار نیست اسارت، قرار نیست تعب
قرار نیست خرابهنشینی زینب
برای گریه و هر بغض بیامان کافیست
غمش برای دل هفت پشتمان کافی است ..
گذشتم از خم یک کوچه گنبدی پیداست
حماسه چون به غزل ختم میشود زیباست
نشستهام وسط صحن امن در دل شب
و دست بر سینه السلام یا زینب...
نسیم میافتد بین گیسویش کمکم
وزید روی لبم باز... علامت پرچم ...
اشعار حامد عسگری
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
▪️حضرت زینب (س)
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
شعر از : علی فردوسی
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
▪️حضرت زینب(س)
مادرِ گریه! مادرِ غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دارِ شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور، چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد، بس که زخم دلت فراوان است
بین بستر که روضه میخوانی، وسط گریه می روی از حال
وسط روضه در و دیوار، وسط روضه سر و گودال
رو به کربُبلا بکن بانو، لحظه های وداع سنگین است
درد دل کن تو با برادر خود، روضه بی شک دلیلِ تسکین است
خاطرم مانده ای برادر من، زلف هایت به چنگ گرگ افتاد
گره در بین زلف تو می خورد، روی سینه نشست یک صیاد
حرمتت را حرامیان بردند، غارت پیکر تو یادم هست
دست و پا می زدی مقابل من، شمر بالا سر تو یادم هست
نیزه ای میخ را به یاد انداخت، ناله ی مادر تو درآمد
آن قدر سعی کرد خواهر تا، نیزه از پیکر تو درآمد
از تو سر ولی ز خواهر تو، پیش چشمت غرور می بردند
دل من را که خوب سوزاندند، سر تو تا تنور می بردند...
حجتالاسلام محسن حنیفی
🖤💔🖤💔🖤💔🖤💔🖤
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح
🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد
🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن
🌹وعلی علی بْن الْحسین
🌹وعلی اولادالحسین
🌹وعلی اصحاب الحسین
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار، بسی فتنه زیر سر دارد
تو در هجوم حوادث، صبور باش، صبور
که صبر میوه ی شیرین تر از ظفر دارد
در آستان ولا، جای ناامیدی نیست
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
دل شکسته بیاور، که با شکسته دلان
نسیم مهر خدا، لطف بیشتر دارد
بخوان دعای فرج را، که صبح نزدیک است
که شام خسته دلان مژده ی سحر دارد
زمین چو پر شود از عدل، آسمان ها را
شمیم غنچه ی نرگس، ز جای بردارد
بخوان دعای فرج را، ز پشت پرده اشک
که یار، چشم عنایت به چشم تر دارد
برآر دست دعایی، که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد
غروب و دامنه نور آفتاب و شفق
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
محمدجواد غفورزاده
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🍃🌷🍃🌷🍃
🔺شعر مهدوی
تمام پنجره ها ...
رو به آسمان باز است
ببار حضرت باران ...
که فصل اعجاز است
کجا قدم زده ای ...
تا ببوسم آنجا را
که بوسه بر اثر پایت...
عین پرواز است
سلام حضرت باران ...
🍃🌷🍃🌷🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🔺اشعار مهدوی
من و مهتاب و شب و
فاصله ها هم دردیم
همه طوفان زده گانیم
که کم آوردیم
من و مهتاب ؛
عجب غصه ی مان مشترک ست
پی خورشید جهان تاب
شما می گردیم
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🍂🌺🍂🍃🍂🌺🍂🍃
گره گشای
پیرمردی، مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
هم پسر، هم دخترش بیمار بود
هم بلای فقر و هم تیمار بود
این، دوا میخواستی، آن یک پزشک
این، غذایش آه بودی، آن سرشک
این، عسل میخواست، آن یک شوربا
این، لحافش پاره بود، آن یک قبا
روزها میرفت بر بازار و کوی
نان طلب میکرد و میبرد آبروی
دست بر هر خودپرستی میگشود
تا پشیزی بر پشیزی میفزود
هر امیری را، روان میشد ز پی
تا مگر پیراهنی، بخشد به وی
شب، بسوی خانه می آمد زبون
قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون
روز، سائل بود و شب بیمار دار
روز از مردم، شب از خود شرمسار
صبحگاهی رفت و از اهل کرم
کس ندادش نه پشیز و نه درم
از دری میرفت حیران بر دری
رهنورد، اما نه پائی، نه سری
ناشمرده، برزن و کوئی نماند
دیگرش پای تکاپوئی نماند
درهمی در دست و در دامن نداشت
ساز و برگ خانه برگشتن نداشت
رفت سوی آسیا هنگام شام
گندمش بخشید دهقان یک دو جام
زد گره در دامن آن گندم، فقیر
شد روان و گفت کای حی قدیر
گر تو پیش آری بفضل خویش دست
برگشائی هر گره که ایام بست
چون کنم، یارب، در این فصل شتا
من علیل و کودکانم ناشتا
میخرید این گندم ار یک جای کس
هم عسل زان میخریدم، هم عدس
آن عدس، در شوربا میریختم
وان عسل، با آب میآمیختم
درد اگر باشد یکی، دارو یکی است
جان فدای آنکه درد او یکی است
بس گره بگشودهای، از هر قبیل
این گره را نیز بگشا، ای جلیل
این دعا میکرد و میپیمود راه
ناگه افتادش به پیش پا، نگاه
دید گفتارش فساد انگیخته
وان گره بگشوده، گندم ریخته
بانگ بر زد، کای خدای دادگر
چون تو دانائی، نمیداند مگر
سالها نرد خدائی باختی
این گره را زان گره نشناختی
این چه کار است، ای خدای شهر و ده
فرق ها بود این گره را زان گره
چون نمیبیند، چو تو بینندهای
کاین گره را برگشاید، بندهای
تا که بر دست تو دادم کار را
ناشتا بگذاشتی بیمار را
هر چه در غربال دیدی، بیختی
هم عسل، هم شوربا را ریختی
من ترا کی گفتم، ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
ابلهی کردم که گفتم، ای خدای
گر توانی این گره را برگشای
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت، دیگر چه بود؟
من خداوندی ندیدم زین نمط
یک گره بگشودی و آنهم غلط!
الغرض، برگشت مسکین ،دردناک
تا مگر برچیند آن گندم ،ز خاک
چون برای جستجو ،خم کرد سر
دید افتاده یکی، همیان زر
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند که آنچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، تا که گوهر دهی
در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش
ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
پروین اعتصامی
🍃🍂🌺🍂🍃🍂🌺🍂🍃
⛱کانال اشعار زیبا
:
https://eitaa.com/asharziba
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
▪️امام_حسین_علیه_السلام
▪️عرض_توسل
گره افتاده در کارم، حسین جان
امام و سرور و یارم،حسین جان
نظر کن بر دلِ بی تابم ارباب
هوای کربلا دارم،حسین جان
علاج درد من در روضه هایت
شفای دردِ بسیارم،حسین جان
به یاد کودکِ شش ماهه ی تو
ببین آقا که می بارم حسین جان
بدون روضه هایت شهر مُرده ....
دچار ترس بسیارم حسین جان
من از مردن نمی ترسم به والله
که هستی تو هوادارم حسین جان
فقط می ترسم از دوری ز رویت
به عشق تو بدهکارم، حسین جان
ز هرکس دشمن این روضه ها شد
خدا داند که بیزارم حسین جان
تمام لذت دنیایم این است
که باشی تو خریدارم،حسین جان
تمامِ آرزویم دیدنِ توست
دعا بهرِ فرج کارم حسین جان
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
هر که با پاکدلان صبح و مسائي دارد
دلش از پرتو انوار ، صفایی دارد
پروین اعتصامی
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
هدایت شده از اشعار زیبا
🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍂🍃
پندانه
ز خواب جهل، بس امسال ها که پار شدند
خوش آن که بیهده امسال خویش پار نکرد
روا مدار پس از مدت تو گفته شود
که دیر ماند فلانی و هیچ کار نکرد
پروین اعتصامی
🍃🍂🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍂🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🔺عاشقانه
مثلا شب بشود تا تو بیایی به برم
الکی چشم ببندم تو بشی همنفسم!
الکی فکر کنی خوابمو و من غرق توام!
زیر چشمی بشوي خیره و من دم نزنم!
واقعی چشم کنم باز و شوی دربه درم!
بشوی ذوق زده؛ خنده کنان در بروم!
بزنی پشت سرم بابت این شیطنتم.!
الکی بغض کنم ، تا تو بیایی بغلم!
دست اخر همه چی رو شود و ذوق کنم!
تو بگی ماهک من ، عاشقتم تاج سرم
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
اشعار فریدون_مشیري
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
گاه گاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم
آن که جانم را سوخت ،
یاد می آرد از این بنده هنوز ؟
سخت جانی را بین
که نمردم از هجر
مرگ صد بار بِه از
بی تو بودن باشد !
گفتم از عشق تو من خواهم مُرد
چون نمردم هستم ،
پیش چشمان تو شرمنده هنوز ...
گر چه از فرط غرور
اشکم از دیده نریخت
بعد تو لیک پس از آن همه سال
کس ندیده به لبم خنده هنوز
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سال ها هست که از دیده ی من رفتی، لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز ؛
دفتر عمر مرا
دست ایام ورق ها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
هم چنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
"آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش"
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقی است
آتشی سرکش و سوزنده هنوز . . .
"حمید مصدق"
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⛱کانال اشعار زیبا
https://eitaa.com/asharziba