eitaa logo
اشعار زیبا
414 دنبال‌کننده
1هزار عکس
114 ویدیو
2 فایل
شما میتواتید اشعار و مطالب زیبا و دو بیتی های ناب مورد علاقه تان را در این کانال پیدا کنید اگر لذت بردید صلواتی برای سلامتی و فرج امام زمان(عج) هدیه بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/1623261194C5 @Asharziba تأسیس کانال ۱۳۹۷/۲/۲۰
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار زیبا
[WWW.FOTROS.IR]Nohe-HazratAbbas[20]_448967053303349709.mp3
2.55M
🏴واویلا واویلا شهید علقمه 🎤
باز اين چه شورش است که در خلق عالم است باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله درهم است گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامي ذرات عالم است گرخوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است جن و ملک بر آدميان نوحه مي کنند گويا عزاي اشرف اولاد آدم است خورشيد آسمان و زمين، نور مشرقين پرورده ي کنار رسول خدا، حسين کشتي شکست خورده ي طوفان کربلا در خاک و خون طپيده ميدان کربلا گر چشم روزگار به رو زار مي گريست خون مي گذشت از سر ايوان کربلا نگرفت دست دهر گلابيبه غير اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضايقه کردندکوفيان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکند خاتم ز قحط آب سليمان کربلا زان تشنگان هنوز به عيوق مي­رسد فرياد العطش ز بيابان کربلا آه از دمي که لشگر اعدا نکرد شرم کردند رو به خيمه ي سلطان کربلا آن دم فلک بر آتش غيرت سپند شد کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي وين خرگه بلند ستون  بيستون شدي کاش آن زمان در آمدي از کوه تا به کوه سيل سيه که روي زمين قيرگون شدي کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت يک شعله ي برق خرمن گردون دون شدي کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان سيماب وار گوي زمين بي سکون شدي کاش آن زمان که پيکر او شد درون خاک جان جهانيان همه از تن برون شدي کاش آن زمانکه کشتي آل نبي شکست عالم تمام غرقه درياي خون شدي آن انتقام گر نفتادي به روزحشر با اين عمل معامله ي دهر چون شدي آل نبي چو دست تظلم  بر آورند ارکان عرش را به تلاطم در آورند بر خوان غم چو عالميان را صلا زدند اول صلا به سلسله ي انبيا زدند نوبت به اوليا چو رسيد آسمان طپيد زان ضربتي که بر سر شيرخدا زدند آن در که جبرئيل امين بود خادمش اهل ستم به پهلوي خيرالنسا زدند بس آتشي ز اخگر الماس ريزه ها افروختند و در حسن مجتبي زدند وآنگه سرادقي که ملک مجرمش نبود کندند از مدينه و در کربلا زدند وز تيشه ي ستيزه درآن دشت کوفيان بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند پس ضربتي کزان جگر مصطفي دريد بر حلق تشنه ي خلف مرتضي زدند اهل حرم دريده گريبان، گشوده مو فرياد بر در ِ  حرم کبريا زدند روح الامين نهاده به زانو سر حجاب تاريک شد ز ديدن آن چشم آفتاب چون خون ز حلق تشنه ي او بر زمين رسيد جوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد نزديک شد که خانه ي ايمان شود خراب از بس شکست ها که به ارکان دين رسيد نخل بلند او چو خسان بر زمين زدند طوفان به آسمان ز غبار زمين رسيد باد آن غبار چون به مزار نبي رساند گرد از مدينه بر فلک هفتمين رسيد يکباره جامه در خم گردون به نيل زد چون اين خبر به عيسي گردون نشين رسيد پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبيا به حضرت روح الامين رسيد کرد اين خيال وهم غلط کار کان غبار تا دامن جلال جهان آفرين رسيد هست از ملال گرچه بري ذات ذوالجلال او در دلست و هيچ دلي نيست بي ملال ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند يک باره بر جريده ي رحمت قلم زنند ترسم کزين گناه شفيعان روز حشر دارند شرم  کز گنه خلق دم زنند دست عتاب حق به در آيد ز آستين چون اهل بيت دست در اهل ستم زنند آه از دمي که باکفن خون چکان ز خاک آل علي چو شعله ي آتش علم زنند فرياد از آن زمان که جوانان اهل بيت گلگون کفن به عرصه ي محشر قدم زنند جمعي که زد به هم صفشان شور کربلا در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند از صاحب حرم چه توقع کنند باز آن ناکسان که تيغ به صيد حرم زنند پس بر سنان کنند سري را که جبرئيل شويد غبار گيسويش از آب سلسبيل روزي که شد به نيزه سر آن بزرگوار خورشيد سربرهنه برآمد ز کوهسار موجي به جنبش آمد و برخاست کوه ابري به بارش آمد وبگريست زار زار گفتي تمام زلزله شد خاک مطمئن گفتي فتاد از حرکت چرخ بي‌قرار عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پير افتاد در گمان که قيامت شدآشکار آن خيمه‌اي که گيسوي حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار جمعي که پاس محملشان داشت جبرئيل گشتند بي‌عماري محمل شتر سوار با آنکه سر زد آن عمل از امت نبي روح‌الامين ز روح نبي گشت شرمسار وانگه ز کوفه خيل الم رو به شام کرد نوعي که عقل گفت قيامت قيام کرد بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد شور و نشور واهمه را در گمان فتاد هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند هم گريه بر ملائک هفت آسمان فتاد هرجا که بود آهويي از دشت پا کشيد هرجا که بود طايري از آشيان فتاد شد وحشتي که شور قيامت به باد رفت چون چشم اهل بيت بر آن کشتگان فتاد هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد بر زخم هاي کاري تيغ و سنان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيکر شريف امام زمان فتاد بي اختيار نعره ي هذا حسين زود سر زد چنانکه آتش ازو در جهان فتاد
🖤💚❤️🖤💚❤️🖤💚❤️ کنون که حسرت پرواز فرصتم داده برای بوسه ات ای تیر هستم آماده گمان مبرکه علی رفت و مادرش هم رفت مرا رباب برای همین زمان زاده برای بوسه زدن برگلوی پاره من تمام عرش خداهم به سجده افتاده کسی ندیده کبوترشبیه من این قدر که نوع پرزدنش ساده رفتنش ساده نماز عاشقیم را درآسمان خواندم که دست های پدربوده اند سجاده به نیزه دار بگوئید قدری آهسته مباد تا که بیفتد سرم در این جاده 🖤💚❤️🖤💚❤️🖤💚❤️ ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
یاسر مسافر کاش این قبر تو گم باشد و پیدا نشود اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود گفته بودم بنشینی به سر تیغ پسر که به سرنیزه سر کوچک تو جا نشود کاش با دیدن تو در همه ی راه علی بیش از این قامت خم گشته ی من تا نشود ؟ من هنوز از نگه حرمله ها می ترسم کاش دیگر کسی مشغول تماشا نشود لب به گریه نکنی باز اگر می خواهی بوسه ی چوب به لبهای تو پیدا نشود گر چه خالیست علی جای تو در آغوشم ولی بهتر که زآغوشه ی زهرا نشود غارت اینجا نه فقط درهم و دینار و زر است کاش این سوخته معجر زسرم وا نشود ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
عالم همه قطره و دریاست حسین خوبان همه بنده و مولاست حسین ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
آبروی حسین به کهکشان می‌ارزد یک موی حسین بر دو جهان می‌ارزد گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست گفتا که حسین بیش از آن می‌ارزد ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
هدایت شده از اشعار زیبا
آبروی حسین به کهکشان می‌ارزد یک موی حسین بر دو جهان می‌ارزد گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست گفتا که حسین بیش از آن می‌ارزد ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
▪️باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ▪️باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است ▪️این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است ▪️گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است ▪️گر خوانمش قیامتِ دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرّم است ▪️در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است... ▪️کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا در خاک و خون طپیده میدان کربلا ▪️گر چشم روزگار بر او زار می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا ▪️نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا... ▪️زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد فریاد العطش ز بیابان کربلا ▪️از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا... ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
جاده و اسب مهیاست،بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم   ایستاده ست به تفسیر قیامت زینب   آن سوی واقعه پیداست بیا تا برویم   خاک درخون خدا می شکفد می بالد آسمان غرق تماشاست بیا تا برویم تیغ در معرکه می افتد و بر می خیزد   رقص شمشیر چه زیباست بیا تا برویم   از سراشیبی تردید اگر بر گردیم   عرش،زیر قدم ماست بیا تا برویم دست عباس به خونخواهی آب آمده است آتش معرکه برپاست بیا تا برویم   زره از موج بپوشیم و ردا از طوفان   راه ما از دل دریاست بیا تا برویم کاش ای کاش که دنیای عطش می فهمید آب، مهریه زهراست بیا تا برویم   چیزی از راه نمانده ست چرا برگردیم   آخر راه همین جاست بیا تا برویم خواننده: صادق آهنگران ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند همه اربــاب مقــاتل به تفــاهم گفتند گرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت ناتوانم که مجسم کنم این همهمه را پســر ام بنین و پســر فــاطمه(سلام الله علیها) را قمر هاشمی از اصل و نَسَب می گوید دیگری هم اَنا قتّالُ عــرب می گوید دارم از مستیِ بی حدّ خدا می گویم شور القارعه ما القارعه را می گویم پرده افتاده و پیـدا شده یک راز دگر سر زد از هاشمیان باز هم اعجاز دگر گفتم اعجاز ! از اعجاز فراتر دیدند زور و بازوی علی(علیه السلام) را دو برابر دیدند شانه در شانه دو تا کوه ، سراسر محشر حمزه و جعفر طیار، نه ، طوفـــانی تر شانه در شانه دوتا کوه ،خودت می دانی در دلِ لشکرِ انبوه ، خودت می دانی که در آن لحظه جهان ، از حرکت افتاده ست اتفاقی است که یکبار فقط افتاده ست باز کرده است خدا هم درِ أو أدنی را تا تماشا کند این منظره ی زیبا را ماه را من چه بگویم که چنین ست و چنان شاه شمشماد قَدان ، خسرو شیرین دهنان ماه ، در کسوت سقا به میان آمده بود رود برخواست ، که موسی به میان آمده بود رود ، از بس که شعف داشت تلاطم می کرد رود ، با خاک کفِ پاش تیمم می کرد ماه افتاد در آئینه به تصویر بگو مشک لبریز شد از علقمه ، تکبیر بگو ماه اگر چه همه ی علقمه را پیموده غرقه گشته ست و نگشته ست به آب آلوده رود را تا به ابد ، تشنه ی مهتاب گذاشت داغ لبهای خودش را به دل آب گذاشت لب اگر تر کند از چشمه ی دریا عباس(علیه السلام) چه جوابی بدهد ام بنین را عباس(علیه السلام) ؟ دیگر این مشک نه مشک است که میخانه ی اوست چشم امید رباب است که بر شانه ی اوست می توانست به آنی همه رو سنگ کند نشد آنگونه که می خواست دلش ، جنگ کند دستش افتاد ولی ، راه دگر پیدا کرد کوه غیرت ، گرهِ کار به دندان وا کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می دانند داستان را همه ی اهل حرم می دانند  بعد عباس(علیه السلام) دگر آب سراب است ، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است ، رباب  چه بگویم که چه شد ؟ یا که چه برسر آمد ؟ ناگهان رایحه ی چادر مادر آمد... بنویسید که در علقمه سقا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهراء(سلام الله علیها) افتاد پسرم ، دست مریزاد قیامت کردی تا نفس داشتی از عشق ، حمایت کردی از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده کور شود  آسمان ها همه یکپارچه بارانیِ توست من بمیرم ، عرق شرم به پیشانی توست داغ پرواز تو بر سینه اثر خواهد کرد رفتنت حرمله را حرمله تر خواهد کرد  مشک خالی شده برخیز که تا برگردیم اتفاقیست که افتاده ، بیا برگردیم آه !!! برخیز که گهواره به غارت نرود دختر فاتح خیبر به اسارت نرود  سید حمیدرضا برقعی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
ای ساربان آهسته ران آرام جان گم کرده ام آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام   در میکده بودم ولی بیرون شدم چون غافلین ای وای ازین بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام   پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره اما خدا حالم ببین من مهربان گم کرده ام   ای وای ازین غوغای دل از دلبرم هستم خجل وقت سفر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام   نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام   من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام آقا تو را گم کرده ام مولا تو را گم کرده ام بنوشتم این نامه چنین با خون دل ای مه جبین اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
یاسر مسافر کاش این قبر تو گم باشد و پیدا نشود اگرم شد سر نبش قبر بلوا نشود از تو گهواره ای مانده ببرندش غارت ولی ای کاش سر راس تو دعوا نشود گفته بودم بنشینی به سر تیغ پسر که به سرنیزه سر کوچک تو جا نشود کاش با دیدن تو در همه ی راه علی بیش از این قامت خم گشته ی من تا نشود ؟ من هنوز از نگه حرمله ها می ترسم کاش دیگر کسی مشغول تماشا نشود لب به گریه نکنی باز اگر می خواهی بوسه ی چوب به لبهای تو پیدا نشود گر چه خالیست علی جای تو در آغوشم ولی بهتر که زآغوشه ی زهرا نشود غارت اینجا نه فقط درهم و دینار و زر است کاش این سوخته معجر زسرم وا نشود ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
شبیهِ هر چه که عاشق، سَرَت جدا شده است تمام هستیِ پهناورت جدا شده است غزل چگونه بگویم ز قطعه‌تنت؟!  که بیت بیتِ تو از پیکـرت جدا شده است چه سرگذشتِ غریبی گذشت از سَرِ تو!  چگونه تاخت که سرتا سرت جدا شده است؟!  کبوتران حرم، بال و پر نمی‌خواهند که از حریمِ تو بال و پرت جدا شده است فدای قامت انگشتِ تو که رفت از دست به این بهانه که انگشترت جدا شده است طلوع کرده سَرَت... کاروان به دنبالش می‌انِ راه ولی دخترت جدا شده است که در تنِ او جان نیست، که بیامان بدَوَد چگونه از پیِ این سَر، دوان دوان بدود؟  نشسته داغِ تو بر قلبِ پاره پاره او کبود شده در این آسمان ستاره او کمی گذشت که یک سایه‌ای از راه رسید که تازیانه به دست گرفته و ناگاه به ضرب میزند آن را به پهلویش که بیا کِشیده است کمان دار، گیسویش که بیا دوباره خاطره ی کوچه تازه در دشت شد خمیده قامت و بیجان به کاروان برگشت رسیده‌اند به شام ​​و خرابه منزلشان سَری به دامن و سِرّی نهفته در دلشان وصالِ دختر و بابا رسیده امشب به غیرِ اشک، چه کَس حل کرده مشکلشان؟  * «نماز شامِ غریبان...» که گفته اند، اینجاست!  وضو، ز خونِ سَر و قبله بود مایلشان میانِ عاشق و معشوق، جانِ دختر بود که ذرّه ذرّه به پایان رسید حائلشان هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست در این سکوت که پیچید دورِ محملشان وزیده است صدایی... شبیهِ لالایی ست بغل گرفته پدر را! عجیب بابایی ست به روی پای کبودش، نشسته خوابیده شبیهِ مادرِ پهلو شکسته خوابیده خرابه ساکت و آرام، اشک میریزد شکسته بغض و سرانجام اشک میریزد رسیده است سحرگاهِ شستنِ بدنش رسیده است سحر... یا شبِ کبودِ تنش؟!  خمیده‌تر شده زینب در این سحر انگار خرابه از غمِ او خراب شد! شاعر:عارفه دهقانی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
گاهی دلم برای پدر تنگ می شود دلگیر از این زمانه ی نیرنگ می شود اینجا کسی یتیم نوازی نمی کند اینجا نصیب صورتمان چنگ می شود عمه بیا اجازه بده تا رها شوم رحمی بر این یتیم که دلتنگ می شود عمه بگو چگونه تماشا کنم، ببین دارد سرِ عبایِ عمو جنگ می شود پیراهنی که داشت عمویم سپید بود از فرط  زخم، قرمز پُر رنگ می شود من میروم سپر بشوم حیف کوچکم پیشانی اش ولی هدف سنگ می شود ناکام اگر که من بروم باز بهتر است این زندگی بدون عمو ننگ می شود شکرخدا نصیب من و اصغرت یکیست شمشیر با سه شعبه هماهنگ می شود نـوكــر نـوشــت: حـسـیـن جـان احلی من العسل نه فقط مال قاسم است وقتش شده فدای تو و مادرت شوم صلي الله عليک يا سيدنا المظلوم يا اباعبدالله الحسين ملت_امام_حسینیم ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
(ع) وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت آمد عمود و سر به سرت بی هوا گذاشت چون ابرویت شکافت دگر چاره ای نماند امّا دوباره تیر به چشمت چرا گذاشت بی دست آمدی به زمین صورتت شکست پس درد عشق بر لب تو اخا گذاشت چندین هزار تیر تنت را نشانه رفت تیری نبود که هدفش را خطا گذاشت شرم تو و ارادۀ حق پیش پای یار مشکت جدا دو دست تو را هم جدا گذاشت آن جلوۀ عبوسیِ رویت بهم که ریخت دشمن تو را بحال خود آیا رها گذاشت قبل از حسین پیکر تو شقّه شقّه شد اول عدو به جسم علمدار پا گذاشت دستی که بود بوسه گه پنج مصطفی یک نانجیب خنده کنان زیر پا گذاشت وقتی که خصم حکم تهاجم به خیمه داد این کار را به عهدۀ یک بی حیا گذاشت اهل خیام دست به معجر شده، حسین تا بر زمین ستون خیام ترا گذاشت ای بهترین ذخیرۀ اربابِ بی کفن ذُخرُ الحسین! نام تو را هم خدا گذاشت دریا اگر به مشک تو سقا وفا نکرد دریایی از وفای تو را عشق جا گذاشت یاد حسین، آب روی آب ریختی وقتی فرات تشنه لبان را رها گذاشت (محمود ژولیده) ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
خواندی حدیث خود را، هیهات منا الذله پیچید بین صحرا ، هیهات منا الذله تو فاطمی‌سرشتی، با خون خود نوشتی در موجی از بلایا ، هیهات منا الذله تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی گفتی به پیش اعدا ، هیهات منا الذله خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار یک‌جا شده‌است معنا، هیهات منا الذله تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی پر گشت از تو صحرا ، هیهات منا الذله هم روی خاک صحرا ، هم پیش چشم زهرا بنوشت خون سقا، هیهات منا الذله با داغ اکبر تو ، با خون اصغر تو حک شد به آسمان‌ها، هیهات منا الذله با نغمه‌ی رضائک، صبرا علی بلائک گفتی تو در مصلا، هیهات منا الذله ای در گلوی نیزه، حتی به روی نیزه پیچید از تو آوا، هیهات منا الذله در راه دین و مکتب، می‌خواند خطبه زینب با ما رأیت و الا...، هیهات منا الذله با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت شد ذکر ما به هرجا، هیهات منا الذله روز ظهور مهدی ، با عشق و با هم‌عهدی باشد شعار دنیا، هیهات منا الذله خورشید آشنایی، شد نغمه‌ی "وفایی" در سایه‌ی تولا، هیهات منا الذله 🔸شاعر:سید هاشم وفایی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
پس با زبان پر گله آن بضعةالرسول رو در مدينه کرد که يا ايها الرسول اين کشته ي فتاده به هامون حسين توست وين صيد دست و پا زده در خون حسين توست اين نخل تر کز آتش جانسوز تشنگي دود از زمين رسانده به گردون حسين توست اين ماهي فتاده به درياي خون که هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين توست اين غرقه محيط شهادت که روي دشت از موج خون او شده گلگون حسين توست اين خشک لب فتاده دور از لب فرات کز خون او زمين شده جيحون حسين توست اين شاه کم سپاه که باخيل اشگ و آه خرگاه زين جهان زده بيرون حسين توست اين قالب طپان که چنين مانده بر زمين شاه شهيد ناشده مدفون حسين توست چون روي در بقيع به زهرا خطاب کرد وحش زمين و مرغ هوا را کباب کرد کاي مونس شکسته دلان حال ماببين ما را غريب و بي کس و بي آشنا ببين اولاد خويش را که شفيعان محشرند در ورطه ي عقوبت اهل جفا ببين در خلد بر حجاب دو کون آستين فشان واندر جهان مصيبت ما بر ملا ببين ني ورا چو ابر خروشان به کربلا طغيان سيل فتنه و موج بلاببين تن هاي کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهاي سروران همه بر نيزه هاببين آن سر که بود بر سر دوش نبي مدام يک نيزه اش ز دوش مخالف جدا ببين آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکه ي کربلا ببين يا بضعةالرسول ز ابن زياد داد کو خاک اهل بيت رسالت به باد داد خاموش محتشم که دلسنگ آب شد بنياد صبر و خانه ي طاقت خراب شد خاموش محتشم که ازين حرف سوزناک مرغ هوا و ماهي دريا کباب شد خاموش محتشم که ازين شعر خون چکان در ديده ي اشگ مستمعان خوناب شد خاموش محتشم که ازين نظم گريه خيز روي زمين به اشک جگرگون کباب شد خاموش محتشم که فلک بس که خون گريست دريا هزار مرتبه گلگون حباب شد خاموش محتشم که بسوز تو آفتاب از آه سرد ماتميان ماهتاب شد خاموش محتشم که ز ذکر غم حسين جبريل را ز روي پيامبر حجاب شد تا چرخ سفله بود خطايي چنين نکرد بر هيچ آفريده جفايي چنين نکرد اي چرخ غافلي که چه بيداد کرده اي وز کين چه ها درين ستم آباد کرده اي بر طعنت اين بس است که با عترت رسول بيداد کرده خصم و تو امداد کرده اي اي زاده زياد نکرده است هيچگه نمرود اين عمل که تو شداد کرده اي کام يزيد داده اي از کشتن حسين بنگر که را به قتل که دلشاد کرده اي بهر خسي که بار درخت شقاوتست درباغ دين چه با گل و شمشاد کرده اي با دشمنان دين نتوان کرد آن چه تو با مصطفي و حيدر و اولاد کرده اي حلقي که سوده لعل لب خود نبي بر آن آزرده اش به خنجر بيداد کرده اي ترسم تو را دمي که به محشر برآورند از آتش تو دود به محشردرآورند شعر از محتشم کاشانی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
◾️ تقدیم به شما ؛ جان فدای اسلام و ایران، جانم به فدات جانفدای اسلامی و ایرانی؛ قاسم سلیمانی تو مجاهدی و مرد میدانی؛ قاسم سلیمانی شمشیر حزب‌الله لبنانی؛ قاسم سلیمانی ای عزیز سید خراسانی؛ قاسم سلیمانی تو زنده‌ای زنده‌تر از هر روزی مثل حسین کشتۀ پیروزی مقاومت به نام تو می‌نازد کار سپاه کفر را می‌سازد الگوی صداقت و مسلمانی؛ قاسم سلیمانی اسوۀ بزرگ اهل ایمانی؛ قاسم سلیمانی سردار! تو سید شهیدانی؛ قاسم سلیمانی نابودگرِ لشکر سفیانی؛ قاسم سلیمانی تو رهروِ مسیرهای صعبی قدرت نیروهای حشدالشعبی رفیق سیدحسن‌ِ نصرالله فدایی سیدعلی در این راه خون تو شده سیل خروشانی؛ قاسم سلیمانی جانم به تو ای غرّش طوفانی؛ قاسم سلیمانی نام تو شده چه تیغ برّانی؛ قاسم سلیمانی تو هنوز هم معرکه‌گردانی؛ قاسم سلیمانی گرفته‌ای خواب خوش از دشمن‌ها نام تو شد کابوس اهریمن‌ها پایان داعش با تو بوده اما اعلام پایان صهیون با ما به امید پیروزی هر چه زودتر جبهه مقاومت ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
(ع) وقتی که بغض کوفه بنای جفا گذاشت آمد عمود و سر به سرت بی هوا گذاشت چون ابرویت شکافت دگر چاره ای نماند امّا دوباره تیر به چشمت چرا گذاشت بی دست آمدی به زمین صورتت شکست پس درد عشق بر لب تو اخا گذاشت چندین هزار تیر تنت را نشانه رفت تیری نبود که هدفش را خطا گذاشت شرم تو و ارادۀ حق پیش پای یار مشکت جدا دو دست تو را هم جدا گذاشت آن جلوۀ عبوسیِ رویت بهم که ریخت دشمن تو را بحال خود آیا رها گذاشت قبل از حسین پیکر تو شقّه شقّه شد اول عدو به جسم علمدار پا گذاشت دستی که بود بوسه گه پنج مصطفی یک نانجیب خنده کنان زیر پا گذاشت وقتی که خصم حکم تهاجم به خیمه داد این کار را به عهدۀ یک بی حیا گذاشت اهل خیام دست به معجر شده، حسین تا بر زمین ستون خیام ترا گذاشت ای بهترین ذخیرۀ اربابِ بی کفن ذُخرُ الحسین! نام تو را هم خدا گذاشت دریا اگر به مشک تو سقا وفا نکرد دریایی از وفای تو را عشق جا گذاشت یاد حسین، آب روی آب ریختی وقتی فرات تشنه لبان را رها گذاشت (محمود ژولیده) ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
(س) سر ني در نينوا مي ماند، اگر زينب نبود كربلا در كربلا مي ماند، اگر زينب نبود چهره ی سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود چشمه ی فرياد مظلوميت لب تشنگان در كوير تفته جا مي ماند اگر زينب نبود زخمه ی زخمي ترين فرياد در چنگ سكوت از طراز نغمه وا مي ماند اگر زينب نبود در طلوع داغ اصغر، استخوان اشك سرخ در گلوي چشم ها مي ماند اگر زينب نبود ذوالجناح دادخواهي ، بي سوار و بي لگام در بيابان ها رها مي ماند اگر زينب نبود در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود شعر از : قادر طهماسبی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع امشب همه اذن از او بگیرند تا در یم خون وضو بگیرند امشب همه در راز و نیازند فردا به بهشت در نمازند امشب شب بیعت حبیب است در دشت شمیم بوی سیب است امشب شه دین به خیمه گاه است فردا به میان قتلگاه است امشب، شب قیامت کبرای دیگر است هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است امشب رسد به گوش، مناجات عاشقان فردا، به روی خاک، بدن‌های بی‌‌سر است امشب، علم به دست علمدار کربلاست فردا، تنش به علقمه، در خون شناور است ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
🖤شام غریبان🖤 اندک اندک لحظه ی شام غریبان می شود خیمه ها می سوزد و عالم پریشان می شود اشک ها ی آسمان خشکیده از هول و هراس آب هم شرمنده ی سردار عطشان می شود روز عاشورا خبر گوید زمین از سِّر خود نیزه ها می بارد و یکباره طوفان می شود ماه بانویی سه ساله می دود از خیمه ای پای نازش زخمی از خار مغیلان می شود عرش صیحه می زند ، می نالد از این ماجرا فاطمه می آید و محشر نمایان می شود پیکر پاک شهیدان ، بی کفن روی زمین قطعه قطعه زیر آن سُّمِّ ستوران می شود دست و پای کودکان زنجیر سوزان بسته اند یوسف زهرا بیا ، زینب هراسان می شود بی کس و تنها و بی یاور اسیری می روند از برای عمه اش، سجاد گریان می شود خدیجه درستی ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》
💠 آیا می دانید؟ در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟ آیا میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدند که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین 😭 ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی میشود . 👇👇👇👇👇👇 *تِزورونی اَعاهِـدکُم* به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم ▪ *تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم* می‌دانید که من شفيع شمایم ▪ *أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم* اسامی‌تان را ثبت می‌کنم ▪ *هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید ▪ *وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه* قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او ▪ *أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه* من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید ▪ *یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه* ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید ▪ *عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه* بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران! ▪ *تواسینی شَعائرْکُم* عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد ▪ *تْرَوّینی مَدامِعْـکُم* و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند ▪ *اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم* من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید ▪ *هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ* خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید ▪ *إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ* آمدید در حالی که نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما ▪ *وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر* قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر ▪ *اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ* در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم ▪ *عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم* در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم ▪ *مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم* پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید ▪ *یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی* ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید ▪ *تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟* می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟ ▪ *بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی* به یاد آن دست بریده‌ای که فریاد زد: مرا دریاب ▪ *صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی* و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بی‌برادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد ▪ *کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ* تیر هجرت کمرم را شکست ▪ *نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ* بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید ▪ *اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ* سفارش این پرچم را به شما می‌کنم ▪ *هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید ▪ *یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ* ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کرده‌اید ▪ *اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ* حاجت‌تان را می‌دانم، نیازی به گفتن نیست ▪ *وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ* قسم به گلوی شیرخواره، حاجت‌تان را برآورده می‌کنم ▪ *یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ* زائران من، عهده کرده‌ام که هر بیماری را شفا دهم ▪ *اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ* برادر زینب به خاطرتان شاد شد ▪ *هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم* خوش آمدید صدایتان می‌زند ▪ *یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم* مرد غیرتمند به شما درود می‌گوید ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید ▪ *زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی* زینب هنگامی که شما را می‌بیند که زیارتم می‌کنید، می‌گوید: ▪ *تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!* کاش در جنگ حاضر می‌شدید ▪ *ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی* که مرا به اسیری نمی‌بردند و مرا غارت نمی‌کردند ▪ *و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی* با تازیانه‌های خیانت نمی‌زدند ▪ *تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره* صدایم می‌زند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت ▪ *اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم* شما را بر این مصیبت می‌گریانم ▪ *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم* خوش آمدید ای زائران من،‌خوش آمدید. ⛱کانال اشعار زیبا 《🍃🍂@asharziba🍂🍃》