eitaa logo
عـــاشقــان اهــل بیـــت(ع)🌹
1.3هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
8هزار ویدیو
119 فایل
مداحی و مولودی، سخنان ناب عالمان و همین طور سخنان ناب امامان معصوم علیهم السلام 🌹🌹🌹🌹 ایدی مدیر و مدیر تبادل : @f8t8y9 🌹" کاش به مطالب، به صورت درک محور خیره میشدیم، نه مدرک محور"🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
1_969691845.mp3
4.16M
دنبالت میگردم خونه به خونه از عشق کربلا گشتم دیوونه 😭 🎤با نوای محمدحسین پویانفر https://eitaa.com//goodarzi100
🔺 🔺 🌹 امروز متعلق است به: 💎 حضرت حسن بن علي العسكري عليه السلام https://eitaa.com//goodarzi100
مداحی_آنلاین_نروم_از_سر_کویت_چه_برانی_چه_بخوانی_حاج_حسن_خلج.mp3
4.02M
🌙 ویژه 🍃نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی 🍃به خداییت قسم برتر از آنی که برانی 🎤حاج 👌بسیار دلنشین https://eitaa.com//goodarzi100
مداحی_آنلاین_این_روزا_حالم_تعریفی.mp3
6.99M
احساسی 🍃این روزا حالم تعریفی نداره 🍃ثانیه هارو قلبم میشماره 🎤 👌بسیار دلنشین https://eitaa.com//goodarzi100
مداحی آنلاین - آقامون امام رضا میگن عشق عالم تابه - جواد مقدم.mp3
4.4M
احساسی 🍃آقامون امام رضا میگن عشق عالم تابه 🍃برای اونا كه عاشقن هشتمین اربابه 🎤 👌فوق زیبا https://eitaa.com//goodarzi100
🔅امام علی علیه السلام: ♦️بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود. 📚بحارالانوار ج51 ص109 https://eitaa.com//goodarzi100
✨﷽✨ ✅دعای مادر و زنده شدن فرزند جوان ✍آقای محمد حسین قمشه‌ای در نجف اشرف به (ازگور گریخته مشهور بود )و خود در این رابطه می گفت در سن 18 سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا شدم در ایام مریضی مقدار زیادی انگور خوردم و از این رو مرضم شدیدتر شد تا اینکه از دنیا رفتم در همان حال می دیدم که افراد حاضر در منزل گریه می کردند و مادرم آمد و به آنان گفت کسی به جنازه فرزندم دست نزند تا برگردم . دیدم قران‌مجید را برداشت و به پشت بام رفت با تضرع و زاری به درگاه پروردگار متعال قرآن کریم و آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام را شفیع قرارداد. پس از چند لحظه‌ای روح به بدنم برگشت و چشمانم را باز کردم و با نگاه به اطرافیان دنبال مادرم میگشتم ولی او را بین آنها نمی دیدم از این رو به افراد حاضر در منزل گفتم به مادرم بگویید بیاید که خداوند مرا به آقا امام حسین علیه السلام بخشید. مادرم را خبر کردند وقتی مادرم آمد مسائلی را که اتفاق افتاده بود به او گفتم مبنی بر اینکه دونفر نورانی که لباس سفید بر تن داشتند نزد من آمدند و یکی از ایشان وقتی دست بر پایم کشید درد پایم راحت شد و دستش را به هر عضوی از بدن میگذاشت درد آنجا راحت می شد و یک دفعه دیدم تمام اهل خانه را که می گریند . و هر چه خواستم به ایشان بفهمانم که من راحت شدم نتوانستم تا اینکه آن دو نفر مرا در حالی که بسیار خوشحال بودم به بالا می‌بردند ولی در بین راه شخصی والامقام و نورانی آشکار شد و به آن دو فرمودند در اثر توسل مادرش ما سی سال عمر به او بخشیدیم او را برگردانید. آنانیکه او را می‌شناختند و این داستان زندگی اش را از خودش شنیده بودند در سال سی ام منتظر رحلت او بودند و درست سر سی سال در نجف اشرف مرحوم شد . 📚داستانهای شگفت شهیدآیة الله دستغیب صفحه 31 تا 33 https://eitaa.com//goodarzi100
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا