eitaa logo
هیئت‌‌ عاشقان‌‌ امام‌ زمان‌‌(عج)
369 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
118 فایل
🔹هیئت عاشقان امام زمان (عج) قم🔹 🔹کانون فرهنگی هنری عصر ظهور🔹 🔹پایگاه ٢ امام خمینی ره 🔹 🔹مرکز نیکوکاری امام خمینی🔹 -جهاد تبیین -اطلاع رسانی مراسمات -انتشار تصاویر،صوت،فیلم -انتشار محتوای دینی و سیاسی جهت ارتباط با ادمین کانال 🆔 @admin_paiegah2
مشاهده در ایتا
دانلود
"اجتماعى بودن" با همه یک جور صحبت كردن و بگو بخند کردن نيست❗️ بودن يعنى: بدونيد كجا و با چه كسى از چه كلام و لفظى استفاده كنيد! و حدّ و‌ حدود صمیمیت و بگو باید تا کجا باشه⁉️ ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
ا🌸🍃🌼🌿 ا🍂🌺🌾 ا🌹 🔸حقیقت وجود آدمی، چشم است چشم می‌بیند، دل می‌خواهد! این چشم را به دیدن چیزهای پست و بی‌ارزش عادت دادی دلت را هم به پَست‌خواهی عادت می‌دهی نعمات عقبی را به عیش دو روزه دنیای فانی می‌فروشی! 🔸عادت بده این چشم را به رنگ خدایی تا دلت هر چه خواست، خدایی باشد صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً (بقره:138) ‌ ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقای من❣ 💛اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَباعَبدِالله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسوُلِ الله اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ اَمیرِالمُؤمِنینَ وَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراء سَیِّدَةَ نِساءِ العالَمینَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ✨       •‌┈┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄• 💛اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا غَریبَ الغُرَباء اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُعینَ الضُّعَفاءِ وَ الفُقَراء اَلسُّلطانَ اَبَاالحَسَنِ عَلیَّ بنَ موُسَی الرِّضا وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ✨        •‌┈┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄• 💛اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مَولانا یا صاحِبَ الزَّمان اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا خَلیفَةَ الرَّحمنِ اَلسَّلامُ عَلَیکَ یاشَریکَ القُرآنِ عَجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللهُ مَخرَجَهُ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ✨                •‌┈•• ✾🍃🌸🍃✾ ••┈• 🌐با روزگار باشیم... ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
روزمان را با آغاز کنیم ✨وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا ﴿۱۲﴾ و چرا بر خدا توكل نكنيم حال آنكه ما را به راه‌‏هايمان رهبرى كرده است (۱۲) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍بخشی از آیه ۱۲ •┈••✾•|༺‌‌🏴🏴🏴༺‌‌|•✾••┈• 🌐با روزگار باشیم... ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
♥️🤚 تا که لب گفت: سَلامٌ عَلَی‌الَأرباب،حُســـــین(؏) یک نفس رفت دلم... تا خود بین الحرمین ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
.: یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه,مانتو تنگه و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد. همینطوری که داشت راه میرفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش رو جلب کرد : ❌خواهرم حجابت !! خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!. نگاه کرد، دید یه جوون ریشوئه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده. به دوستش گفت من باید حال اینو بگیرم وگرنه شب خوابم نمیبره مرتیکه سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید. تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ وقتی مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات ، بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن.. پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت : خدایا این کم رو از من قبول کن !! شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد. فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت. توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند شب وقتی که داشت از پارک برمیگشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی برسونیمت؟ لبخند زد و گفت برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده ، پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید. دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد اما کسی جلو نمیومد ، اینبار با صدای بلند التماس کرد  اما همه تماشاچی بودن ، هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن، حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه : آهای ولش کن بی غیرت !! مگه خودت ناموس نداری ؟؟ وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو ، و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد !! دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش میلرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید یه جوون ریشو از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه  ناخودآگاه یاد دیروز افتاد ، اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد : وقتی خواستن به زور سوارش کنند ، همون کسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : خواهرم حجابت !! همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید.. اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود ، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود💪 دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود✌️ 🌹حالا متوجه شدیم که این جوون ریشو کسی نیست جز شهید امر به معروف و نهی ازمنکر 🌹 💚 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈
‌ ●شب ، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ ●طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ ●موقع نماز صبح، از خواب . نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. ●مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. ●من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... ✍️ به روایت همسر بزرگوار شهید 🌷 ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈ @ashegane_emamzaman_qom ┈┈┈┈••✾🌿🌺🌿✾••┈┈┈┈