هدایت شده از مـجـنـوט الـحـسـیـن🇵🇸
از خداوند بخواهید:)🥲
➥︎ 𝒉𝒕𝒕𝒑𝒔://𝒆𝒊𝒕𝒂𝒂.𝒄𝒐𝒎/𝒇𝒌𝒎𝑭𝒎𝒌┃):مـجـنـوט الـحـسـیـن
.
و تویِ همین ساعتی که داری این
پیام رو میخونی؛ هیچکس جز مهدی
فاطمه (سلام الله علیها)به فکر تو نیست!
حتی اگه تو طول روز به یادش نبودی ..💔
- حاجحسـینیکتا
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #سی_و_یکم
مهمانی بزرگ
بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون …
علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره … اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه …
منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه … نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره …
بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش …قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده …
همه چیز تا این بخشش خوب بود …
اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن …
هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد …
پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت …
زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش …دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه …
مراقب پدرم و دوست های علی باشم … یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد …
یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم …
و زینب و مریم رو دعوا کردم …. و یکی محکم زدم پشت دست مریم…
نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن …
قهر کردن و رفتن توی اتاق … و دیگه نیومدن بیرون …
توی همین حال و هوا … و عذاب وجدان بودم …
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد … قولش قول بود … راس ساعت زنگ خونه رو زد …
بچه ها با هم دویدن دم در … و هنوز سلام نکرده …
– بابا … بابا … مامان، مریم رو زد …
ادامه دارد...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #سی_و_دوم
تنبیه عمومی!
علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد …
اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم … ✋
به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود … خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد …
تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن …اون هم جلوی مهمون ها …
و از همه بدتر، پدرم …😕
علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت …
نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت …
– جدی؟ … واقعا مامان، مریم رو زد؟ …
بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن … و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن …
و علی بدون توجه به مهمون ها … و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه… غرق داستان جنایی بچه ها شده بود …
داستان شون که تموم شد …
با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت …
– خوب بگید ببینم … مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد …
و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن … و با ذوق تمام گفتن …
_با دست چپ …
علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من …
خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید … و لبخند ملیحی زد…😊😘
– خسته نباشی خانم … من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام …☺️
و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها …
هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود… بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن …
منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین … از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود …
چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد …
اون روز علی … با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد …
این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد … و اولین و آخرین بار من…😊✋
ادامه دارد.....
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
سلام دوستانتون رو به گروه احکام شرعی بانوان دعوت کنید
با اشتراک گذاری لینک گروه
در ثواب نشر احکام سهیم باشید.
(باقیات و صالحات)
https://eitaa.com/joinchat/3802202312C7dd9367f63
-وَقتیڪَربَلارودیدَم؛
فَهمیدَممیشہبایِڪنِگاھ
عــاشــِقشُد . .
حَتۍاَگہاَزراھِیِڪعَکسباشہ...:)💔
هرشهیدیدرسینهاش...
زنیرابهمیدانجنگمیبرد
آمارشهدایِجنگهمیشهغلطبوده
هرگلولهدونفرراازپادرمیآورد
شهیدوعشقیکهدرسینهاشمیتپد...! 💔
#تلنگرانه
پا رو قلب ِخودتون
بگذارید و گناه نکنید ؛
این بهتر ِتا اینکه
پا رو قلب ِمولا بگذارید
هنگام ِگناه کردن...💔
#اللهمعجللولیکالفرج
-
وسط عـَملیات ،
زیر آتش؛
فـَرقی براش نداشت .
اذان که میشد
میگفت:
[ من میرم موقعیت الله 🤍🥤 ]
-
آدمها دو دسته اند:
غیرتی! و قیمتی!
غیرتیها با خدا معامله کردند
قیمتیها با بنده خدا
-شهیدبرونسی
میگفت:
ما بچــه هیئتیــــا
زیاد برامـون مهـم نیست
بهمـون بگن دکــــتر یا مهــندس...
همهی عشــقمون اینه که بهمــون بگن؛
ڪـــــربلایی♥️🌱!
.
در طوس دلم هیچ زمان خسته نبود
آغوش بهشت، لحظه ای بسته نبود
مشهد به کدام جلوه دل خوش می کرد
گر منظر این گنبد و گلدسته نبود
.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
مداحی_آنلاین_نماهنگ_یا_امام_رضا_مدد.mp3
4M
🍃آقا جون سر از من و سروری از تو
آقا جون اشاره از تو و سر از من❤️
مداح #مجید_بنی_فاطمه
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
💔
دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با امام زمان آغاز کرد.
در روز آخرین چله، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت:
آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید.
دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست...
همان روز با او تماس گرفتند و گفتند:
به همراه دیگر جانبازان برای افطار به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد.
چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار نائب امام نائل شد.
ایشان میگفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نائب امام عصر عج است.
📚منتظر.
خاطرات جانباز #شهید_محمود_رفیعی.
#شهید_جانباز
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخوان دعایفرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیب به ما نظر دارد✨
#امام_زمان
#قرار_عاشقی ♥️
متاسفانه خیلیا خواب می مونن و نمــــــاز
صبحاشون قضا میشه، نماز صبح رو جدی
بگیریم، حتما بیدار بشیم و بخونیم ...
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
این دو گروه از من نیستند
۱: کسانی که نماز را سبک بشمارند
۲: کسانی که شـــراب و مواد مست کننده می
نوشند. سپس در ادامه فرمودند، به خدا قسم
این دو گروه بر من وارد نمی شوند، بر حوض
کوثر هم وارد نمیشوند.
بحث بر سبکشمردن است نه ترک نماز. تارک
الصلات که کارش تمومه. خدا بهش رحم کند.
شخصی اومد پیش امام صادق برای سفـــــر
کاری استخاره کرد، امام فرمود خوب نیست.
گوش نکرد و رفت سفر و کلی سود کرد.
بعد برگشت اومد پیش حضرت و گفت من که
خیلی سود کردم ، چرا استخــــــاره ی شما بد
اومد.
حضرت فرمود: بخاطر اینکه در این مدت یک
بار نماز صبحت قضا شد . تمــام آن پول و هر
چه پول در دنیـــــاست براى جبران آن نماز از
دست رفته در راه خدا بدهى ، زیـــــــان آن را
جبران نمى کند.
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی
معروف به آیت الله نخــودکی در وصیت نامه
خویش به فرزنـدش مینویسد : اگر انسان ۴۰
روز به ریاضــــت و عبادت بپردازد اما یک بار
نماز صبح از او فوت بشود ، نتیجـه آن ۴۰ روز
عبادت بی ارزش خواهد شد.
تمرین کنیم ، نمازامون رو اول وقت بخونیم،
خصوصا نماز صبحامون رو . هرچی داریم رو
بدیم جای یک نماز صبح رو نمیگیره....
.
سلام برکسی که
وجودش خیر محضر است..
#امام_زمان ♥️
#سلامتمامخیرهایم..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور و زیارت مجروحین لبنانی در حرم امام رضا علیه السلام😭
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
📸 دلنوشته دختر شهید رئیسی
امروز داشتیم یک دسته از دارو ها را جابجا می کردیم. مامان گفتند ببین روی این کرم ها چی نوشته بلند خواندم کرم ترک پا ، کرم ....، ...
دلم تکان خورد دیدم مامان زیر دست هایشان بی صدا گریه می کنند.
مدت زیادی بود که به خاطر سفر های زیاد و پشت هم و سفر با ماشین تو جاده های سخت زانو های بابا درد های زیادی داشت . گاهی حتی نشستن در نماز براشون سخت میشد . به زحمت نماز می خواندند. این هفته های قبل از شهادت درد پا اذیت میکرد. یک دکتری آمده بود چسب درد زده بود . نمی دونم چسب درد رو بد زده بود، چسب بد بود یا پوست حاج آقا خیلی حساس بود که اطرافش پر از تاول شده بود. کار به اورژانس و پانسمان و...کشید. من با شنیدن این خبر خیلی بهم ریختم. از تصور دردی که می کشیدن خیلی اذیت بودیم. حساسیت فصلی پوستی هم اضافه شده بود . پاشنه پاشون ترک میزد. این همه کرم برای همان بود.
وقتی می رفتند تبریز هنوز پاشون پانسمان داشت.
پوست حساس لطیف و پانسمان و تاول ها همه در چند ثانیه سوخت .
بعد تر ها فهمیدیم بخشی از پای ایشان در ورزقان جا مانده بود و دوستانمان همانجا به خاک سپرده اند.
پیکر اربا اربا سهم روضه های شب هشتم محرم بود برای حاج آقا...
ما را بخرد کاش
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روبهحرم ؛
روبهحسین ؛
حالمتوکربلاخوبهحسین 💔:) .
#سیدمحمدرضانوشهور