eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
982 ویدیو
646 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام (شعر کاربردی) بقیة الله... آجرک الله... عزا گرفتی.. برای بابا فدای قلبت.. مهدیِ زهرا تو سامرا باز.. عزا به پا شد ابن الرضایِ.. سوم فدا شد یه شال مشکی.. رو دوشِت آقا اشکِت می باره.. شبیه ابرا.. بقیة الله... آجرک الله... میونِ حجره.. چه بی قراره ابا محمد.. آروم نداره توی غریبی.. چون مجتبی شد با زهر دشمن.. آخر فدا شد اونکه شبیه.. حسن غریبه تو سامرا بی.. یار و حبیبه بقیة الله... آجرک الله... لحظه ی آخر.. داره نوایی هی میگه بابا.. مهدی کجایی بیا که تشنه.. شده لب من میسوزه قلبِ.. پر از تب من شبیه جَدّم.. شهیدِ عطشان لبهای خشکم.. گردیده سوزان بقیة الله... آجرک الله... الهي که با.. دعای آقا بیاد یروزی.. مهدیِ زهرا بریم مدینه.. بریم سامرّا کربلا باشیم.. یه روز ایشالا شبای جمعه.. بخونه روضه تو قتلگاهش..با اشک و گریه غریبِ مادر... غریبِ مادر... آقای بی سر.. بریده حنجر فدای زخمات.. غریبِ مادر قتیل العطشان.. ذبیح العریان از داغ تو شد.. زینب پریشان امامِ تنها.. میونِ اَعدا ای قطعه قطعه.. به روی خاکا غریبِ مادر... غریبِ مادر... .👇
. 💢 مقتل- لحظات آخر امام حسن عسکری(ع) و آمدن فرزند به بالین پدر 💢 پس ابو سهل گفت كه: داخل شدم بر امام حسن عسكرى علیه السّلام در مرضى كه به همان مرض از دنیا رحلت فرمود و در نزد آن حضرت بودم كه امر فرمود خادم خود عقید را- و این خادمى بود سیاه از اهل نوبه و خدمت كرده بود حضرت امام علىّ نقى علیه السّلام را و پروریده و بزرگ كرده بود امام حسن علیه السّلام را- فرمود: اى عقید! بجوشان از براى من آب را با مصطكى، پس جوشانید و صیقل€ جاریه كه مادر حضرت حجت علیه السّلام باشد آن آب را براى امام حسن علیه السّلام آورد. پس همین كه قدح را به دست آن جناب داد و خواست بیاشامد دست مباركش لرزید و قدح به دندان‏هاى ثنایاى نازنینش خورد پس قدح را از دست نهاد و به عقید فرمود: داخل این اطاق مى‏شوى مى‏بینى كودكى را به حال سجده او را بیاور نزد من.ابو سهل گوید كه: عقید گفت من داخل شدم به جهت پیدا كردن آن طفل ناگاه نظرم افتاد به كودكى كه سر به سجده نهاده بود و انگشت سبّابه را به سوى آسمان بلند كرده بود، پس سلام كردم بر آن جناب، آن حضرت مختصر كرد نماز را و چون تمام كرد عرض كردم كه: سیّد من مى‏فرماید تو را كه نزد او بروى، پس در این هنگام مادرش صیقل آمد و دستش را گرفت و برد او را به نزد پدرش امام حسن علیه السّلام.ابو سهل مى‏گوید: چون آن كودك به خدمت امام حسن علیه السّلام رسید سلام كرد نگاه‏ كردم بر او.و اذا هو درّىّ اللّون و فى شعر رأسه قطط، مفلّج الاسنان.یعنى: دیدم كه رنگ مباركش روشنایى و تلألؤ دارد و موى سرش به هم پیچیده و مجعد است و ما بین دندان‏هایش گشاده است،همین كه امام حسن علیه السّلام نگاهش به كودك افتاد بگریست و فرمود: یا سید اهل بیته، اسقنى الماء فانى ذاهب الى ربى.اى سیّد اهل بیت خود! مرا آب بده همانا من مى‏روم به سوى پروردگار خود (یعنى وفاتم نزدیك شده). پس آن آقا زاده آن قدح آب جوشانیده با مصطكى را گرفت به دست خویش و حركت داد لبهایش را و سیرابش كرد، چون امام حسن علیه السّلام آب را آشامید فرمود: مرا مهیّا كنید از براى نماز، پس در كنار آن حضرت دستمالى افكندند و آن طفل وضو داد پدر خود را به یك مرتبه یك مرتبه (یعنى به اقلّ واجب) و مسح كرد بر سر و قدم‏هاى او، پس امام حسن علیه السّلام با وى فرمود: بشارت باد تو را اى پسرك من! تویى صاحب الزّمان و تویى مهدى و حجّت خدا بر روى زمین و تویى پسر من و كودك من و منم پدر تو، تویى م ح مّ د بن الحسن، بن على، بن محمّد، بن على، بن موسى، بن جعفر، بن محمّد، بن على، بن الحسین، بن على، بن ابى طالب علیهم السّلام و پدر تو است رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و تویى خاتم ائمّه طاهرین و بشارت داد به تو رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و نام و كنیه داد تو را، و این عهدى است به سوى من از پدرم از پدرهاى طاهرین تو.صلّى اللّه على اهل البیت ربّنا انّه حمید مجید.پس وفات كرد امام حسن علیه السّلام در همان وقت- صلوات اللّه علیهم اجمعین-.(1) ♦️متن عربی: قَالَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عَلِیٍ‏ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فِی الْمَرْضَةِ الَّتِی مَاتَ فِیهَا وَ أَنَا عِنْدَهُ إِذْ قَالَ لِخَادِمِهِ عَقِیدٍ وَ كَانَ الْخَادِمُ أَسْوَدَ نُوبِیّاً قَدْ خَدَمَ مِنْ قَبْلِهِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ هُوَ رَبَّى الْحَسَنَ ع فَقَالَ لَهُ یَا عَقِیدُ أَغْلِ لِی مَاءً بِمُصْطُكَى فَأَغْلَى لَهُ ثُمَّ جَاءَتْ بِهِ صَقِیلُ الْجَارِیَةُ أُمُّ الْخَلَفِ ع فَلَمَّا صَارَ الْقَدَحُ فِی یَدَیْهِ وَ هَمَّ بِشُرْبِهِ فَجَعَلَتْ یَدُهُ تَرْتَعِدُ حَتَّى ضَرَبَ الْقَدَحَ ثَنَایَا الْحَسَنِ فَتَرَكَهُ مِنْ یَدِهِ وَ قَالَ لِعَقِیدٍ ادْخُلِ الْبَیْتَ فَإِنَّكَ تَرَى صَبِیّاً سَاجِداً فَأْتِنِی بِهِ قَالَ أَبُو سَهْلٍ قَالَ عَقِیدٌ فَدَخَلْتُ أَتَحَرَّى فَإِذَا أَنَا بِصَبِیٍّ سَاجِدٍ رَافِعٌ سَبَّابَتَهُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَأَوْجَزَ فِی صَلَاتِهِ فَقُلْتُ إِنَّ سَیِّدِی یَأْمُرُكَ بِالْخُرُوجِ إِلَیْهِ إِذْ جَاءَتْ أُمُّهُ صَقِیلُ فَأَخَذَتْ بِیَدِهِ وَ أَخْرَجَتْهُ إِلَى أَبِیهِ الْحَسَنِ ع قَالَ أَبُو سَهْلٍ فَلَمَّا مَثُلَ الصَّبِیُّ بَیْنَ یَدَیْهِ سَلَّمَ وَ إِذَا هُوَ دُرِّیُّ اللَّوْنِ وَ فِی شَعْرِ رَأْسِهِ قَطَطٌ مُفَلَّجُ الْأَسْنَانِ فَلَمَّا رَآهُ الْحَسَنُ بَكَى وَ قَالَ یَا سَیِّدَ أَهْلِ بَیْتِهِ اسْقِنِی الْمَاءَ فَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی‏ وَ أَخَذَ الصَّبِیُّ الْقَدَحَ الْمَغْلِیَّ بِالْمُصْطُكَى بِیَدِهِ ثُمَّ حَرَّكَ‏ شَفَتَیْهِ ثُمَّ سَقَاهُ فَلَمَّا شَرِبَهُ قَالَ هَیِّئُونِی لِلصَّلَاةِ فَطُرِحَ فِی حَجْرِهِ مِنْدِیلٌ فَوَضَّأَهُ الصَّبِیُّ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ مَسَحَ عَلَى رَأْسِهِ وَ قَدَمَیْهِ فَقَالَ لَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ ع أَبْشِرْ یَابُنَی
. علیه السلام سامرا شد دوباره غرق آه و نوا مهدی فاطمه، گردیده صاحب عزا در غم عسکری کرده نوحه گری آه و واویلا(۴) مظهر مجتبی در سامرا کشته شد دست ظلم و ستم بر خونش آغشته شد شد غمش بی بدیل راوی اش جبرئيل آه و واویلا(۴) زهرِ کاری زده ، بر جان آقا شرر همدم او شده، در وقت مرگش پسر نزد او جان دهد جان به جانان دهد آه و واویلا(۴) از عطش سوخته است، پا تا سرت وای من تشنه لب کِی شدی، آن لحظه آقای من؟ تشنه لب یاحسین بر حسن نور عین آه و واویلا(۴) پیکرت لرزد از، بی حالیِ تو چرا؟ غرق خون شد دگر، دندان تو ای آقا غرق تاب و تبی زار و جان بر لبی آه و واویلا(۴) شد کفن عاقبت، با دست مهدی تنت کی دگر پاره شد، در معرکه پیرهنت؟ گفتی ای نور عین گریه کن بر حسین آه و واویلا(۴) تو حسن هستی اما قاتلت زن نشد پیکر تو هدفِ تیر دشمن نشد جان فدای حسن آن غریب وطن آه و واویلا(۴) سامرای تو چون کرببلا حاجتم در ظهورْ طوف قبرت ای شها حاجتم مهديا كن نظر سامرایم ببر آه و واویلا(۴) .👇
. شهادت امام حسن عسکری علیه السلام سامرا خاکت به سر، شد کشته دیگر عسکری گشته بر پا محشری مهدی اش در غربت او می کند نوحه گری گشته بر پا محشری از زهر جفا سوخته پا تا به سر من مهدی پسر من آبی برسان بر لب من ای قمر من مهدی پسر من مهدی شده خونین جگر واویلا گشته عزادار پدر واویلا شد موسم نوحه گری واویلا مسموم کین شد عسکری واویلا شد سامرا چون کربلا واویلا مهدی شده صاحب عزا واویلا .
211.4K
تسلیت بقیه الله ای خـدایا آسمــــان را غم گرفته باغ دیـن و باغـبان را غم گرفته از عـــــــزای عسکری درهالۀ غم چهرۀ صاحب زمان راغم گرفته شیعه گوید با غم وآه تســــــــــلیت بقیه الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای که با دردوغم وغصه ندیمی بر رخت پیدا شده گـــــرد یتیمی از غمـت عطر ملال ودردو اندوه می رود بـر روی هر بال نسیمی زین غم و اندوه جانگاه تســـــــــــــــلیت بقیه الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای فـــــــدای جــــــان وقلب بیقرارت ای تمـــــــــام عـــــــــــــالم وآدم نثارت هستی از اشک تودرموج غم افتاد جان بقـــــــــربان دوچشم اشکبارت ای قــــــرار جان آگاه تســـــــلیت بقیه الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ ای که مانـــــــند پــــــــــدر آزاده بودی ناله از داغــــــش زدل سرداده بودی چون پدر با دست تو سیراب گردید یاد لب های حســـــین افتاده بودی شد دلت باغصه همراه تســــــــــــــلیت بقیه الله 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ شعر:حاج سید هاشم وفایی ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
آغاز سال تحصیلی به همکاران محترم و دانش آموزان عزیزم مبارک من در کلاس خوبت آن روز طعم محبت راچشیدم ازعشق پرسیدم نشانی رنگ خدارا درتو دیدم درآن کلاس روشن تو با قاصدک گفتم ترانه با لهجه سبز قناری شعری سرودم عاشقانه درقعرچشمان سیاهت یک قصرزیباساختم من رفتم به شهر قصه هایت دل را درانجا باختم من وقتی نگه کردم به چشمت دیدم طلوعی آسمانی دل باتپش فریاد می زد ای کاش باز اینجا بمانی آنگاه که ای مهربانم دستی کشیدی بر سرمن گلهای احساسم شکوفا شددرمیان باغ وگلشن وقتی صدایم کردی آنروز پهلوی تخته با محبت بر گونه هایم گل درخشید گل کرد بین ما که صحبت ان روز گفتی از خدایم از انکه با من آشنا بود آنجا ملک پرواز می کرد آنجا طنین یا خدابود بر دفتر مشقم نوشتی با خودنویست یادگاری گفتی همیشه باخدا باش تازندگی رایابی آری امروز درصحن کلاسم بوی تو آید بانسیمی گوید به من هشدارهشدار آن گوشه بنشسته یتیمی آن یک پدر دارد ولیکن اورا پدر همدم نباشد ازجسم مادر بهره منداست بهتر که مادر هم نباشد از اعتیادمادر او داند فقط او وخدایش از من خجالت می کشداو گوید صریحا حرفهایش من درمیان چشم هایش یک بغض بی اندازه دیدم بر روی پیشانی صافش خط چروکی تازه دیدم آن دیگری در سوی دیگر برهم نهاده چشم خسته بر روی تخته روبرویش یک دار قالی نقش بسته فرمول های درس شیمی چون پتک آید برسراو باید کلامی تازه آورد تا جای گیرددرسر او آن دیگری با شیطنت ها گوید به من کمبودخودرا چون مرغکی از قید رسته هی می پرد اینجا وآنجا من در کلاسم بار دیگر نام خدا را بردم ان روز با خنده ای در را گشودم با خنده ای از درد جانسوز گفتم خدایا یاریم کن برلطف توامیدوارم بی شک دوپایم سخت لرزد وقتی نباشی در کنارم گفتم خدایا یاریم کن هستی برایم یار ویاور تنها معلم نیستم من نقشم دراینجا هست مادر یکبار دیگر در کلاسم ازعشق واز ایثار گفتم بر درس ها خطی کشیدم شعری دگر اینبار گفتم زینت کریمی نیا
4. بیا مهدی ع.mp3
2.03M
( علیه السلام ) بیا ، مهدی جان از غُصه بی تابم ببین ،دم ِ آخر تشنه ی آبم ... به وقت رفتنم ، بده آبی به من فتادم یاد ِ آن ، غریب ِ بی کفن (غریبم من غریب ...) من را غُسل و کفن میکنی آخر دلم ، سوزد بر آن کُشته ی بی سر ز داغ غربتش دو عالم سینه چاک به زیر سُمّ اسب تنش مانده به خاک حسین جانم حسین...
5. توو ماه ربیع الاول.mp3
1.76M
( علیه السلام ) توو ماهِ ربیع الاول دل ما سوی خدا رفت به دَمِ مولا حسن جان کربلا و سامرا رفت ناله داره امام ِ زمان نوحه خونه به اشک روان واسه عزای بابا دل بی قراره ... میون ِ حجره ی غریبی به دل زار و بی شکیبی بارون غم از ابر چشماش می باره لب تشنه بوده ، گریونه براش تمامی ِ عالَمین دلها بسوزه ، برا تشنگی و خستگی ِ حسین ای نور دو عین مولا یا حسین ... نوکر خوبی نبودم خودمم میدونم آقا ولی باز هر چی که باشم پای تو ، می مونم آقا دم غروب ، میگیره دلم نگو حرم ، که میره دلم همه رفیقام رفتن من موندم و آه به جون هر چی مَرده قسم اگه به کربلا برسم برا تو می میرم تنها با یه نگاه می بینی آقا شده گریه کار ِ نوکرت شب و روز می بینی آقا چِقَدَر حرم نرفنه مونده هنوز می بینی آقا می بینی آقا
2_144187756882041140.mp3
3.26M
تو ماتم صاحب زمان صحن چشا بارونه۲ شد رهسپار سامرا باز این دل بی خونه ۲ تو غمت مثل ابرای بهاری می بارم وقتی که بارون می باری من عزادارمو امیدم اینه لباس مشکیمو تو در بیاری برای غربتت آقا دل من مثل عاشورا آجرک الله بقیه الله▪️ جوونی و ارث بردی از جوونی زهرا۲ بغضی گلو گیر داری از مصیبت زهرا۲ بغض،تو چادر آتیش گرفتس بغضت،از مادر ومسمار وسینس گریه هات بر قتیل کربلاو روضه هات دائم ازشهر مدینه ست روضه ی کوچه های تنگ روضه ی صورت وسیلی روضه ی دستای بسته با آه جانکاه گفتی وااماه آجرک الله بقیة الله ▪️ توگوشه حجره تو از شرار غم میسوزی۲ چشاتو تا مهدیت بیاد داری به در میدوزی۲ سید اهل بیتی اسقنی الماء گفتی بارعش از عمق نفس هات غرق خونه لبات ای قاری حق ظرف آب ازبس که خود روی لبهات میخونی روضه با یاد خیزرون و لب وقرآن مثل جد غریب تو جون‌میدی با لب عطشان کشته بی سر غریب مادر▪️