🌑🌕روضه ورود کاروان به مدینه
#روضه_ورود_به_مدینه
#بانوان_خادم
کاروان اهل بیت امام حسین علیه السّلام در روز جمعه هنگامی که خطیّب سرگرم خواندن نماز جمعه بود، وارد مدینه شدند و مصائب حسین علیه السّلام و آنچه را که بر او وارد شده بود، برای مردم بازگو کردند.
داغها تازه شد و باز آنان را حزن و اندوه را فرا گرفت. در سوگ شهیدان کربلا نوحه سرایی و گریه کردند و آن روز همانند روز رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و آله شد که تمام مردم مدینه جمع شده بودند و عزاداری میکردند.
ام کلثوم در حالی که میگریست، وارد مسجد پیامبر شد و روی به قبر پیامبر کرد و گفت:« سلام برتو، ای جد بزرگوار من! خبر شهادت فرزندت حسین را برایت آورده ام.» ناله جانگداز بلندی از قبر مقدّس رسول خدا صلی الله علیه و آله برخاست. مردم با شنیدن این ناله به شدت گریستند و ناله و شیون همه جا را گرفت.
آن گاه علیّ بن حسین علیه السّلام به زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و صورت بر قبر مطهّر نهاد و گریست.
زینب علیهاسلام دو طرف در مسجد را گرفت و شیونکنان فریاد زد:« یا جداه، خبر مرگ برادرم حسین را برایت آورده ام.»
زینب هرگاه به علیّ بن الحسین علیه السّلام نگاه می کرد، داغش تازه و غمش افزون میشد.
ام سلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله، با شیشهای در دست که تربت حسین علیه السّلام در آن به خون مبدل شده بود، دست فاطمه، فرزند حسین علیه السّلام، را گرفته بود و از حجره خود بیرون آمد.
اهل بیت وقتی ام سلمه و شیشهی تربت را دیدند، صدا به گریه بلند کردند، ام سلمه را در آغوش گرفتند و بسیار گریستند.
منابع:
قصه کربلا، ص ۵۴۳٫
الدمعه الساکیه، ج ۵، صفحه ۱۶۲
بحار الانوار ج ۴۵ صفحه ۱۹۸
.
می کرد.
بهش گفتم تو چرا گریه می کنی؟ گفت من با آقا رسول میونم خوب نبود. یه کمی شکر آب شده بود. فاصله گرفته بودم ازش.
نمی دونستم از دنیا رفته. دیشب خواب دیدم تشییع جنازه رسوله. خیلی جمعیت. ولی جلوی جمعیت، جلوی جنازش، یه تیکه ای یه جای خالی هست یه خانمی داره حرکت می کنه.
به یکی دو نفر گفتم بابا به این خانم بگین بره عقب، جمعیت زیاده. هیشکی به من اعتنا نکرد. خودم رفتم جلو گفتم خواهر برید عقب.
اینجا یه وقت زیر دست و پا اذیت می شی. برگشت فرمود می دونی من کیم؟ گفتم نه. فرمود من زینبم. این بدن رو هم خودم باید برم تحویل بدم.
ان شاء الله زینب اجر همه مونو می ده. کاری هم نکردیم براش ها! به خدا لذت می بریم از این که گریه کنیم. پولا رو گذاشتن جلو ساربان .
گفت اینا چیه؟ من مزد می گیرم. این چیه اینا؟ گفتن اینو خانم زینب کبری دادن از باب تشکر از این که توی این راه به ما احترام گذاشتین.(بحار الانوار ج۴۷ ص۱۹۷) اینقدر گریه کرد، زد خودشو.
گفت ما با چه خانواده ای چه کردیم. به چه خانواده ای ظلم کردیم.امروز می خوایم از زینب کبری تشکر کنیم.
زینب ممنونتیم. مادر شهید. هر چی بهش بگی که یا زینب بچه هاتو در راه حسین دادی آجرک الله. بهت می گه فقط بگو حسینم. همه فدای حسینم بشن. همه فدای حسینم بشن.
ألا لعنه الله علی القوم الظالمین.
🌕🌑 روضه ورود کاروان به مدینه و روضه امام سجاد ع
#روضه_ورود_به_مدینه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
خیلی این آقا غریبِ ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردم میزاشت کنار ، گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار ، گریه می کرد ... هی می گفتن آقا ، چرا انقدر گریه می کنی؟ ناله ش بلند میشد ، می گفت خودم دیدم ... بابام گرسنه بود ، تشنه بود ...
همچین که برگشتن مدینه ( خیلی جانسوزِ این روضه ) همچنین که از کربلا برگشتن مدینه وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهلِ مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از مدینه میگفتن آقا چطوری شد باباتون رو کشتن ؟ ... فقط یه جمله جواب می داد ( به امام حسین ، ساعت ها باید برا این جمله گریه کنی ) میگفت فقط همینُ براتون بگم حیوانات هم کربلا آب خوردن .... میفرمود أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا ... من فرزندِ اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... (یعنی چی آقا ) یعنی یواش یواش کشتنش ... یعنی اول با نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن .... تازه سنگ میزدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ...
ته گودال پیکر اُفتاده
توی گودال مادر افتاده
خواهر افتاده ، یک سر افتاده ...
نالۀ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جملۀ بَکّائون است
اشک از گوشۀ چشمانِ ترش می افتاد
شیرخواره بغل تازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار مدینه گذرش می افتاد
جلوی پای سکینه دم دروازۀ شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد
میشکست آینۀ صبر و غرورش را زجر
تا به جانِ اُسرا با کمرش می افتاد
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجرِ کُند و گلویِ پدرش می افتاد ....
شاعر : رضا قربانی
*تا می دید گوسفندی رو دارن سر میبرن ، سریع میومد به قصاب میگفت ببینم آب بهش دادید یا نه ؟ عرضه میداشت آقا ما مسلمانیم ، خودِ شما به ما یاد دادید آب بدیم به قربانی قبل از ذبح شدن ... آقا می نشست گریه میکرد ... میگفت بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون کربلا بابایِ منو .... آب بهش ندادن ... آی حسین .... *
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر آن لبُ دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد
*یه چیزی همیشه آقا رو خیلی اذیت میکرد ، تا نگاه به دستاش می کرد ، هی می گفت با همین دستا خاکش کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابام رو تو قبر گذاشتم ...*
حسین ......
. ادامه👇👇👇
ص
🌑🌕روضه ورود کاروان به مدینه
استادپناهیان
وقتی کاروان برگشت به سمت مدینه، یزید از بس نابود شده بود در اثر فشاری که به اهل بیت آورده بود، گفت دیگه این کاروانُ اذیت نکنید.
به ساربان گفت دیگه اذیت نکنید با احترام ببرید. می خواست دیگه اینجوری برا خودش آبرو درست بکنه. که ما به اهل بیت احترام گذاشتیم.
چقدر بچه های حسین مقاومت کردن تا کار به اینجا رسید. چقدر زجر کشیدن تا کار به اینجا رسید.
خب این کاروان رو آوردن، خسته، کوفته، بی حسین. زینب می خواد برسه، وارد شهر مدینه بشه. نزدیکی های شهر مدینه اطراق کردن، خیمه زدن.
دیگه فردا روز بشه وارد مدینه بشن. مردم به استقبال می خوان بیان. حالا زینب چه دلی داره؟ تو بگو؟ به خدا مرگبارترین لحظه ها اونجاست.
از همون جا زینب مریض شد. کربلا مریض نشد. شام مریض نشد. برگرده خانه ی خالی حسینشو ببینه. می دونید یعنی چی؟
دیگه می تونه بدون حسین مدینه رو تحمل کنه زینب؟ بغض گلوگیر نمیاد؟ خفه کنه زینبُ؟! مریض شد. یک سال و خورده ای بیشتر دوام نیاورد.
اطباء می گفتن چیزیش نیست این خانم.
حالا زینبی که تو این حال و هواست، برگشت به خانمای کاروان گفت، کسی از طلاجات و دارایی ها چیزی پیشش مونده بیاره؟از غارت حفظ شده باشه؟ آوردن همه رو تو دستمال کوچیکی ریختن آخرین دارایی هاشونُ. خانم اینا رو برای چی می خوای.اینا رو بدید ساربان ازش تشکر کنید ما رو تازیانه نزد. (بحار الانوار ج۴۷ ص۱۹۷)
زینب. فکر همه هستی. گرفتی مطلبو؟ زینب شرمنده شما هم باقی نمی مونه.
از شرمندگی شما هم درمیاد. حالا تو روز قیامت بگو خانم اصلا حرفشُ نزن من کاری نکردم. نه.
من یه دعای خصوصی دارم با صدای بلند بگم اشکالی نداره؟ خدایا اجر عزاداریای ما رو روز قیامت از دست زینب به ما بده.
یه چیز دیگس. اسم عزادارا رو کی می نویسه؟ اباالفضل العباس. اسم روضه خونارو. یکی از علمای بزرگ به من گفتن.
یکی از مراجع فعلی. اجرُ کی می ده؟ زینب. داستان رسول ترک که شنیدی کتابشو اینا رو خوندی بچه ها کار کردن؟ قبل از انقلاب از دنیا رفت.
گریه کن مشتی حسین. اولش اوضاش خراب بود. از هیئت بیرونش کردن. دلش گرفت. حالا دیگه شاید شب جمعس اونم باید از جلسه ی ما بهره ای ببره بذارید بگم داستانشو.
بیرونش کردن گفتن بابا این عرق خوره، این به درد نمی خوره اینا. حرفی نزد رفت. بعد فرداش رئیس هیئت رفت خونش گفت آقا رسول غلط کردم تو بیا هیئت.
گفت برای چی؟ گفت تو بیا هیئت. فقط می بوسیدش آقا رسول ببخشید. بیا هیئت. اگه خواستی بیای هیئت ما، قدمت روی چشم. باید بگی. باید بگی.
پس اون چه برخوردی بود دیشب داشتی؟ آقاجون من یه خوابی دیدم تو کاری نداشته باش. خوابَ رو نمی خواست تعریف کنه. گفت نه بگو. بگو نمیام وإلّا.
از دلم بیرون نمیاد.گفتش که آقا رسول دیشب خواب دیدم، خیمه ی اباعبدالله الحسین تو کربلا تنهاست. دشمن اونو محاصره کرده، میخوان برن به خیمه، یه سگی نمیگذاره.
اومدم جلو دیدم چهره ی سگ ببخشیدا، چهره ی توِ بدنش بدن سگ. می گن آقا رسول نشست گریه کرد، گفت پس بالاخره ما رو به عنوان سگ خودشون پذیرفتن. عوض شد.
گفت دیگه حسین پذیرفته، سگ حسین شراب نمی خوره. گذاشت کنار. رفت تو جلسه، گریه کن مشتی، میگن یه ماه رمضون، خاطراتی که نوشتن با مصاحبه همه رو درآورده.
گفت یه ماه رمضون، یه آقایی روحانی صحبت می کرده، ظهر تو بازار، مردم دیگه ناهار که نمی خوردن بعد از سخنرانی. بعد از نماز سخنرانی می شنیدن و برمی گشتن بازار.
صحبت می کرد از عذاب الهی صحبت کرد، ترس رفت بالا. میگن آقا رسول تو وسط جمعیت نشسته بود گریه می کرد.
یه دفه ای بلند شد گفت آقا ببخشید من می تونم یه سوال کنم؟ صحرای محشر که عذابش اینجوریه پس عباس کجاست؟ اباالفضل کجاست؟ می گه آقا مردم زدن زیر گریه.
ول کردن مردمُ شروع کرد با عباس. عباس تو تحمل می کنی منو با صورت تو صحرای محشر بکشن. میگن تا دو سه ساعت همینجوری شروع کرد حرف زدن، گریه کردن.
مردم گریه بکن. یه چیزی، یه آتیش پاره ای شده بود. یه کسی بهت می گم یه کسی می شنوی. می گن یه افسر طاغوتی با غرور و نمی دونم تکبر وایساده بوده کنار دستگاه های عزاداری، این ناراحت می شه. میگه من یه کاری می رم می کنم که این خورد بشه. بشکنمش. اشکشو در میارم برای حسین.
ناراحت می شده.نفس خدا بهش داده بوده. میگه می ره کنار. می گه آقا، آقای جناب مثلا افسر، درجه دار، هر چی . یه حرفی هست این مردم نمی فهمن. تو می فهمی می خوام به تو بگم .
می گن همینجور نگاه می کرده. بعد این شروع می کنه توضیح دادن، میگه توی میدان جنگ یه دونه سربازُ بکشن کسی بهش نگاه نمی کنه، اما یه دونه افسر زمین بخوره، همه هلهله می کنن.
عباس افسر حسین بود. میگن این کلاهشو زد زمین، نشست اینقدر گریه کرد.
بعد خودش میومد اینور گریه می کرد. می گفت عباس زدمش. یه آتیش پاره ای شده بود.
تشییع جنازش خیلی شلوغ بود،یه کسی نقل می کنه با یکی از رفقا رفتیمُ قم به خاک سپردیم. خیلی گریه
🌑🌕 متن روضه ورود کاروان به مدینه
#روضه_ورود_به_مدینه
ـ مرحوم کافی
تا مدینه نرفته باشی آتش نمی گیری. از کسی که مدینه رفته بپرسید. هر سال وقتی ما از مکه می آییم به سمت مدینه، نزدیک مدینه که می شویم به راننده اتوبوسها می گویم: بایستید. می گویند: چه کار داری؟ می گویم: صبر کنید. بیایید پایین چند دقیقه ای کارتان دارم. آنها هم می دانند وقتی می گویم: بیایید پایین خبری است. می آیند پایین می ایستند. می پرسند: حاج آقا! اینجا کجاست؟ می گویم: اینجا جایی است که یک روزی زن و بچه امام حسین(ع) ایستاده بودند. آنها از کربلا برگشته بودند. اینجا دروازه مدینه است. آی امان! امان!…
هر کس از مسافرت به وطنش می آید خوشحال می شود. اما زن و بچه امام حسین(ع) وقتی به مدینه رسیدند دلهایشان می تپید. تا چشمهایشان به در و دیوار مدینه افتاد نمی دانی چه حالی شدند؟ مدینه! ما با مردها و جوانها رفتیم اما حالا فقط یک عده زن و بچه آمده ایم. امام سجاد(ع) سراغ بشیر را گرفت، بشیر آمد. آقا صدا زد: بشیر! بابایت شاعر بود آیا تو هم بهره ای از شعر داری یا نه؟ گفت: بله آقا بی بهره نیستم. فرمود: دلم می خواهد بروی در شهر مدینه آمدن ما را به مردم خبر بدهی. گفت: چشم آقا. سوار بر اسب شد یک پرچم سیاه به دستش گرفت. و در شهر مدینه می چرخاند. این کار در میان عرب علامت آشوب است.
یا أهل یثرب لا مُقام لکم بها؛ آی مردم مدینه! دیگر مدینه نمانید. مردم دویدند، گفتند: بشیر ! مگر چه خبر است؟ چرا میان مردم وحشت می اندازی؟ گفت: یک خبر مهمی دارم. مردم به حرم رسول الله آمدند. بشیر بالای منبر رفت و ندا داد. مردم! دیگر مدینه نمانید. ای مردم! قُتِلَ الحسین(ع)؛ مردم! حسین را کشتند.مردم از حرم پیغمبر (ص) بیرون ریختند. این قسمت را جایی ننوشته، من می گویم. من خیال می کنم وقتی مردم از حرم پیغمبر(ص) بیرون رفتند هی به هم می گفتند: فلانی مواظب باشید خبر به محله بنی هاشم نرسد. آی حسین! حسین!…
التماس دعا صحت
.
آذر صحت:
اگه همه رهام کنند، غمی ندارم
همه ردم کنند، امام رضا رو دارم *♫
تو باشی حالِ نوکرت که بد نمیشه
هیچ جایِ دنیا برایِ من مشهد نمیشه.. *♫
من هر دفعه؛ یه کوله بار غَم میارم
تو صحنِ جامعه چقدر خاطره دارم *♫
صحن تو از جنت حق برتره یا سلطان
هر کی میاد دعوتیه مادر یا سلطان *♫
من چی بگم وقتی امامم میگه یا سلطان!!
زیارتت از کربلا بِهتره یا سلطان *♫
مددی سلطان مددی سلطان…
{ با صدای سید رضا نریمانی }
همه یه بارم حداقل مشهد رو دیدن *♫
مزه یِ آب سقا خونتو چشیدن
وقتی که خسته میشَم از تموم دنیا *♫
اگه نیام پیش تو دل میمیره آقا!
هر جوری که باشه؛ خودم رو میرسونم *♫
یاد یه شعر میفتمو برات میخونم..
آمدم ای شاه !! پناهم بده یا سلطان *♫
خط امانی زِ گناهم بده یا سلطان
لایق وصلِ تو که من نیستم یا سلطان *♫

اذن به یک لحظه نگاهم بده یا سلطان
ای حرمت ملجإ درماندگان یا سلطان *♫
دور مران از در رو راهم بده یا سلطان…
مددی سلطان مددی سلطان!! *♫
آمدم ای شاه پناهم بده یا سلطان
خط امانی ز گناهم بده یا سلطان *♫
ای حرمت ملجا درماندگان یا سلطان…
دور مران از در رو راهم بده یا سلطان *♫
مددی سلطان، مددی سلطان
غبطه ملائک میخورن به کفتراتون! *♫
نور میگیره خورشید؛ از اون گنبد طلاتون
پالتوی خادمات توشون پر و قشنگه.. *♫
تا چشم من کار میکنه؛ صحنِ تو سنگه
خادمات هر چی پیر بشن، بازم جوونن *♫
جارو کشات با هم دیگه سرود میخونن
مناجاتای پشت پنجره ی فولاد *♫
اون میگه: هر چی دارم این آقا به من داد!
ذکرِ دلم شد؛ علی موسی الرضا یا سلطان… *♫
ای تو به هر درد و غم، من دوا یا سلطان
ای پسر حیدر و یابن الزهرا یا سلطان *♫
لحظه یِ آخرم کنارم بیا یا سلطان
مددی سلطان مددی سلطان…… *♫
—–|●♯♩♪♫♬♬♫♪♩♯●|—–
❣﷽
⚫️#دفتری_حسن ع 2
🍁برصبر حسن و خوی احمد صلوات
🍁 براختر دوم امامت صلوات
🍁خواهیکهخداوندبخشدهمهعصیانتورا
🍁بفرستبرغریبمدینهامامحسنمجتبیصلوات
✅(#دعای_فرج)
❣#السلام_علیک_یاابامحمد_یاحسن_ابن_علی_ایهاالمجتبی_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا...
🌹من گدایم من گدایم یا حسن
🌹من گدای بینوایم یا حسن
🌹تو گل زهرائی ومن خار توام
🌹عشق تو داده بهایم یا حسن
🌹مبتلای درد هجران توام
🌹من مریضم ده شفایم یاحسن
🌹توطبیب قلب هردل خستهای
🌹کوی تو دارالشفایم یا حسن
🌷آقا جان...
🌹بر ندارم دست از دامان تو
🌹تا کنی حاجت روایم یا حسن
🌹هر چه دارم از تو دارم یا حسن
🌹هرچه خواهم ازتوخواهم یاحسن
🌹گر نبودم نوکر/کنیز خوبی تو را
🌹باز امیدشفاعت ازتودارم یاحسن
✳️نقل میکنند عربی بود تو مدینه ..هر وقت میخواست از مدینه به امام رضا سلام بده..روشو میکرد طرف طوس...میگفت السلام علیک یا غریب الغربا...
یه سال اومد مشهدالرضا...وقتی وارد صحن و سرای امام رضا شد..
شروع کرد گریه کردن..
گفت ای عزیز زهرا ..آقا جان .یا امام رضا ع..
آقا از مدینه بهت سلام میدادم...
میگفتم... السلام علیک یا غریب الغربا..
میگفتن امام رضا غریبه..
غریب الغرباست..
آقا جان... یا امام رضا...آقا با تمام سختی اومدم زیارت ..
(ان شاالله خدا قسمت وروزیت بکنه..)
آقا حالا که اومدم زیارتت..
میبینم، صحن و سرا داری..
گنبد طلا داری..
آقا جان ضریح داری...
این همه زائر داری..
زائرا مثل پروانه دور حرمت میگردند..
⚫️شروع کرد ناله زدن..
گفت آقا ...اگه میخوای غریب ببینی پاشو بریم مدینه...
چهار تا قبر غریب نشونت بدم با خاک یکسانه...حتی یه سایبونم ندارن...
🎋(رحمت خدا به این گریه ها..)
🎋(رحمت خدا به این ناله ها...)
🥀الهی بری مدینه..
الهی قسمت و روزیت بشه مدینه...
اگه شب برسی مدینه میبینی همه شهر چراغونه..
اما من بمیرم یه جا تاریکه..اونم بقیعه..
قربان غربت ائمه بقیع..
⏹قربون غربت امام حسن ع..
چقدر مظلومه...چقدر غریبه..
الهی هیچ کس غریب نباشه...
من بمیرم برا اون آقایی که تو خونشم غریب بود محرم نداشت....
✅پیغمبر ص فرمود به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان براش گریه میکنند..
✅فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه کور وارد محشر نمیشه
💫(امان از غربت امام حسن ع)
خوشا بحال اونایی که امروز برا امام حسن ع گریه میکنند..
همه میدونید مادش زهرا خیلی روضه امام حسنو دوست داره...
اما چه کردند با عزیز دل زهرا..
چه کردند با میوه قلب رسول الله ص
⏹آی حاجت دارا..آی ناله دارا..آی جوون دارا..آی مریض دارا...
یه لحظه دلتو ببرم مدینه...
(کدوم لحظه رو یاد کنم)
🔰لحظه ای که امام حسین نشست کنار بدن تیر خورده برادرش امام حسن..
چه صحنه ای دید..
شروع کرد ناله زدن..
(دشتی)
◼️برای تو دلم دارد بهانه
◼️گرفت از آه من آتش زبانه
◼️به زیرلبحسیناینگونه میگفت
◼️الهی دفن می گشتی شبانه
🔆صدا زد داداش..
دیگه به خودم عطر نمیزنم..
دیگه محاسنمو خضاب نمیکنم...
آخ..غارت زده به کسی نمیگن که اموالشو به غارت برده باشن .. غارت زده به منه غریبی میگن... که مثل تو برادر رو باید تو خاک بگذارم..
🔲امان از دل حسین ع..،2
اما آی کربلائیا..آی ناله دارا...آی آبرودارا..
دلتو یه لحظه ببرم کربلا..
(چی میخام بگم..)
میخام بگم..
اینجا امام حسین تیرهارو از بدن برادرش حسن بیرون کشید.. ناله کرد...گریه کرد...
(اما دلت کربلاست..)
تو کربلا هم ناله زد...
لحظه ای که اومد کنار نهر علقمه..
آخ نشست کنار بدن ابالفضل..
صدا زد..
💔"«الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»"
💔کمرم شکست داداش..
⬆️ (اوج) ⬅️داداش..امیدم نا امید شد..
داداش پاشو رقیه ام تو خیمه منتظره..
پاشو رباب منتظره..
پاشو عباسم...نزار خواهرمون زینب اسیری بره......
🍂تو مثل جون عزیزی
🍂اگر که برنخیزی
🍂رقیه ام رو میبره
🍂عدو برا کنیزی
🌟اَخا اَخا اباالفضل 4
🍂خیمه ها میشه غارت
🍂زن ها میرن اسارت
🍂میشه به پیش چشمات
🍂به زینبت جسارت
🌟اَخا اَخا اباالفضل 4
💔هر چقدر ناله داری به سوز جگر امام حسین کنار بدن برادر.. از سویدای دل ناله بزن بگو.. #یاحسین..
👇👇صلوات حذف نشه لطفا👇👇
Emam Hasan Bi Harame Emam Hosein Bi Kafane.mp3
9.59M
امام حسن بی حرمه امام حسین بی کفنه بی کفنه بی کفنه ♬!
زد غربت آقام حسن بر این دلامون شراره ♬!
حسن کنار جدشه اما ضریحی نداره ♬!
شب روی تربت خاکیش صاحب زمان سر میزاره ♬!
از پادشاه مدینه اشکای حسرت میباره ♬!
ضربالمثل در کرمه در کرمه ♬!
امام حسین بی کفنه بی کفنه ♬!
امام حسن بی حرمه امام حسین بی کفنه بی کفنه بی کفنه ♬!
ای وای که حسن با غربتش دلارو از جا میکنه ♬!
اون طربت بی سایبون آتیش به دلها میزنه ♬!
با ناله میگه فاطمه حسن که نور دلمه ♬!
دین نداره اون کسی که با سپت اکبر دشمنه ♬!
اما غریب تو وطنه تو وطنه ♬!
آقام امام حسن بی حرمه امام حسین بی کفنه بی کفنه بی کفنه ♬!
این حسن و حسین دوتا دست گلای کثرند ♬!
هر شعیه باید بدونه هر دو عزیز مادرند ♬!

همیشه گریونه حسن اون شه بار جگرن ♬!
همیشه دل خونه حسین اون تشنه کام بی سرند ♬!
روی زمین اون بدنه اون بدن اون بدن ♬!
امام حسین بی کفنه ♬!
آقام امام حسن بی حرمه امام حسین بی کفنه بی کفنه بی کفنه ♬!
امام حسن میگفت حسین گریه نکن داداش برام ♬!
یه لحظه از کربلای تو نمیشه مصیبتام ♬!
من برای تو یا حسین همیشه خون باره چشام ♬!
من برای تو یا حسین همیشه خون باره چشام ♬!
این لحظه آخر داداش ولی یه چیز از تو میخام ♬!
دلواپسین به قاسم به قاسم به قاسمه ♬!
امام حسین بی کفنه ♬!
امام حسن بی حرمه امام حسین بی کفنه بی کفنه بی کفنه ♬!
#نوحه_امام_حسن
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab
43.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 تمرین #صدای_فارنجیل
🎙استاد عبدالرحیم ایزدی
🔻 آکادمی صداسازی نفس، علمی ترین کانال صداسازی در ایتا🔥
#صدا_سازی
#سُلفژ
#آکادمی_نفس
🎙 @sedasazi_nafas
•┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
روضه شهادت
پیامبر وامام حسن مجتبی علیه السلام اَ
للّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدسته هایی که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبد طلایی ...که نداری
باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم
بعضی ها خیلی با معرفت هستند، هر وقت میرن حرم امام رضا،روز اول فقط برا امام حسن مجتبی گریه می کنند
باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد باب المجتبایی ...که نداری
قالیچه ارثیه مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی ...که نداری
من هر شب جمعه سلامی می دهم به
شش گوشه ی کرببلایی ...که نداری
ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه
در مجلس دارُ البُکایی ...که نداری
دو ماه برا امام حسین گریه می کنی،دو ماه برا حسین به سر و سینه می زنی، یه امروز اومدی برا این آقا گریه کنی، یه امروز اومدی برا این آقا ناله بزنی، طول سال هم میگی :حسین! فقط یه روز تو سال اومدی بگی:حسن!.
همچین که حسن و حسین شروع کردن با هم کشتی بگیرن، پیغمبر نسشته،امیرالمؤمنین هم نشسته، بی بی دو عالم هم نشسته، همه دارن یه حرفی میزنن،اما دیدن پیغبر هی دارن میگن:جانم حسن! بی بی دوعالم سئوال کرد:بابا جان! حسین کوچیکتر از حسنِِ ،اگرم بخوای تشویق کنی، باید حسین رو تشویق کنی، چرا هی دارید میگی: جانم حسن! پیغمبر صدا زد:دخترم مگه نمی شنوی؟ همه ی عالم دارن میگن:حسین.. من دیدم کسی نمیگه:حسن! خیلی پسرم غریب ِ...فرمود: هر کسی به اندازه ی بال مگسی برا حسنم گریه کنه، فردای قیامت که همه چشما گریانِ، چشمی که برا حسنم اشک ریخته باشه،گریان نمیشه
دردی که داری در خودت میریزی آقا
دردش رو به هیچ کسی نمیگه آقا، تا حالا دیده بودی کسی تو خونه ی خودش هم غریب باشه؟تا حالا دیده بودی کسی بین زن و بچه اش هم غریب باشه؟
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق می دهم درد آشنایی ...که نداری
دیدن یکی داره در خونه رو میزنه، بی بی دو عالم اومد پشت در، هر وقت در این خونه رو میزنن بی بی میاد در و باز میکنه،بی بی میشه امروزم ما اومدیم برا حسنت گریه کنیم،تو بیایی در و به رومون باز کنی؟تا در و باز کرد دید مرد عربی ِ، بهش فرمود: چی می خوای؟ گفت: اومدم پیغمبر رو زیارت کنم، گفت: مگه نمیدونی بابام مریضِِ، تو بستر افتاده، اجازه نمیده کسی بیاد عیادتش. رفت دوباره در زد، برا بار دوم بی بی همون جواب رو بهش دادن،بار سوم که در زد،پیغبر فرمود: دخترم،کیه داره در میزنه؟ گفت:بابا نمیدونم، یه مرد عربیِ،میخواد شما رو ببینه، تا این حرف رو زد، پیغمبر صدا زد: دخترم بخدا، برادرم عزرائیلِ.پیغمبر میخواد به فاطمه اش بگه: ببین،عزرائیلم میخواد بیاد داخل باید از تو اجازه بگیره.... اما من یه عده رو سراغ دارم اجازه که نگرفتن که هیچ تازه هیزم آوردن، اول در خونه رو آتیش زدن، هی داد میزدن میگفتن: علی بیا بیرون
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد
با رفتنش صد قصه دیگر شروع شد
دلشوره هایش یک به یک معنا گرفت و
از آنچه می ترسید پیغمبر شروع شد
در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود
javad_moghadam_arbab_kafan nadare_128.mp3
11.97M
ای شه تشنه لب عمر ما فداته
تموم غصه ی ما غم کربلاته
ارباب کفن نداره الهی بمیرم
خدایا قسمتم کن بی کفن بمیرم
کربلا کربلا اللهم الرزقنا(2)
بهشت تو اون دنیا نیست ایوون طلاته
تو سجده مهر نماز خاک کربلاته
یکی برای ارباب یکم آب بیاره
حسی داره می میره دیگه یار نداره
حسین داره می میره زیر سم اسبا
خداکنه رقیه باباشو نبینه
مادرت از تو گودال خواهرت تو خیمه
اومده توی گودال دخترت سکینه
زینب داره می بینه سرت بریدن
شکر خدا آقاجون بچه ها ندیدن
کمتر تو دست و پا زن جلو چشم زینب
بچه ها بی قراران امون از دل زینب
کربلا کربلا اللهم الرزقنا(2)
سر تو روی نیزه عاشقی همینه
چیکار کنه سکینه رقیه نبینه
داداش حسین نگاه کن خواهر ببینی
زینب و بچه هات می برن اسیری