eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [☺️] تـابم میاد تُـبـ😴ـ َاَسـتَه ام ولم تُنیـد😕 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_halal
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_بیست_ودو ♡﷽♡ راست میگفت خدا بود که خواست .... یاد نازنین و اشکهای
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ جرعه اے از چایش را مینوشد و میگوید: چند تا دانشگاه درخواست دادن براے تدریس. ولے من آدم تدریس نیستم .یه پرژه اونور داشتم که نیمه کاره موند میخوام با چند تا از بچه ها همینجا تمومش کنم.بیشتر تو فکر تاسیس یه شرکت دانش بنیانم. متنها پول! پولش نیست! _خب وام بگیر! _ابوذر دلت خوشه ها! کے به چهارتا جوون آس و پاس که ضامن درست حسابے هم ندارن واسه فعالیت تولیدے وام میده؟ تازه چندر غازے هم که با کلے منت و تدابیر امنیتے میدن بدنه کار رو هم نمیگیره! _خب پس چیکار میکنے؟ _دنبال یه حامے ام. صداے کربلایے ذوالفقار صحبتشان را قطع میکند:خوب دوتا رفیق چیک تو چیک هم شدیدا. ابوذر میخندد و محمد میگوید: کربلایے به ابوذر بیشتر از شما سخت نگذشته باشه کمتر نگذشته. الیاس کنار ابوذر مینشیند و روے شانه اش میزند و میگوید: بله آقا محمد از سر زدن هاے مداومش پیداست! ابوذر با لبخند سرش را به زیر مےاندازد و امیرحیدر با خنده میگوید: بیاد به کے سر بزنه؟ به تو؟ نه داداشم بهونه باید میبود که نبود! جمع به خنده مے افتد و حاج رضا علے میگوید: حیدر جان حالا یکے مراعات حالتو کرده هندونه نمیده زیر بغلت شما هم کوتاه بیا دیگه! اینهمه هندونه زیر بلغت جا نمیشه! بعد نگاهے به ساعت دیوار خانه مے اندازد و یاعلے گویان از جا بلند میشود. کربلایے ذوالفقار جدے میگوید: کجا حاجے؟ _با اجازه زحمت رو کم کنیم کربلایے ذوالفقار هم بلند میشود میگوید: حاجے این کار چیه؟ شام تا چند دقیقه دیگه آماده میشه! لبخندے میزند و میگوید: ما نمک پر ورده ایم کربلایے راستش بچه ها شب میهمانند و منزل تاکید کردن اگر شد زود برگردم خونه! بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_بیست_وسه ♡﷽♡ جرعه اے از چایش را مینوشد و میگوید: چند تا دانشگاه د
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ الیاس زیر گوش ابوذر میگوید: زن ذلیلے حاجے رو ندیده بودیم که دیدیم! ابوذر اخم میکند و دم گوشش میگوید: لا شعور اسم این کار احترامه!😁 الیاس آرام میخندد و ابوذر هم از جا برمیخیزد و میگوید: حاجے اگه عازمید بریم تعارفهاے کربلایے ذوالفقار افاقه نکردند و حاج رضا علے راهے میشود امیر حیدر کتش را میپوشد و دم گوش کربلایے ذوالفقار میگوید: بابا من با ابوذر میرم بر میگردم. کربلایے ذوالفقار نگاهے به ساعت میکند و میگوید: زود بیا بابا زشته تو نباشے چشمے میگوید و به سمت گوشه حیاط که پرده اے کشیده شده و خانمها مشغول پخت شام هستند میرود و مادرش را صدا میزند:مامان...مامان جان طاهره خانم چادرش را به کمرش سفت میکند و به سمت پرده میرود: جانم ... امیرحیدر با لبخند میگوید:جانت بے بلا.. بے زحمت تو یه ظرف یکم از شام امشب بده طاهره خانم با کنجکاوے میپرسد: برای چے میخواے؟ _براے حاج رضا علے داره میره شام نمیمونه طاهره خانم با اخم میگوید:وا چرا؟ نگهشون دار شام الان آماده میشه _نه مامان جان نمیتونن شما کاریت نباشه بیزحمت بریز بیار دیرمون شد. طاهره خانم با وسواس برنج و خورشت را میکشد و میخواهد تحویل بدهد که نظرش عوض میشود نگار برادر زاده اش را صدا میزند و میگوید:نگار جان بیا عمه ... نگار نزدیکش میشود:بله عمه _اینو ببر بده به امیر حیدر نگار چشمی میگوید و حینے که ظرف را میبرد روسرے اش را مرتب میکند و باخود می اندیشد کاش آینه اے همراهش داشت! عقیله و پریناز که مثل تمام زنهاے آشنا و همسایه به پخت شام امشب کمک میکردند توجهشان به این صحنه جلب شد و عقیله با لبخند شیطنت بارے رو به پریناز گفت:نگفتم؟ بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
🎀🍃 🍃 #عشقینه #عقیق♥️ #قسمت_صد_و_بیست_وچهار ♡﷽♡ الیاس زیر گوش ابوذر میگوید: زن ذلیلے حاجے رو ندیده
🎀🍃 🍃 ♥️ ♡﷽♡ پریناز نگاهے به نگار می اندازد و میگوید: همونه؟ عقیله سرے تکان میدهد و میگوید: خودم با گوشاے گناهکار خودم شنیدم مادرش پری روز به سپیده خانم تو روضه میگفت :امیرحیدر هوا خواه دخترمه! پریناز نگاهش بین نگار و طاهره خانم در گردش است:این که خیلے از امیرحیدر کوچیک تره ۱۸ سالش شده؟ عقیله میخندد و میگوید:نمیدونم والا ولے مثل اینکه این قرار و مدار ها از وقتے بچه بودن بین خانواده ها گذاشته شده! پریناز به کار خودش مشغول میشود و بے تفاوت میگوید: چه میدونم والا ان شاءالله که خوشبخت بشن ولے مادر دختره اسمش چے بود؟ _مهرے _آره همون مهرے خانم کار درستے نمیکنه همه جا چو انداخته امیرحیدر دخترمو میخواد اومدیمو نشد .اونوقت آبروے دخترش میره. عقیله هم با سر موافقت میکند و بعد میگوید:البته پز دادن هم داره! امیرحیدر خان جابرے! پریناز به این لحن بامزه عقیله میخندد درحالے که فکرش درگیر این است که کاش آیه امشب اینجا بود! خودش هم نمیدانست چرا اما دوست داشت اینجا میبود و آیه را به رخ مهرے خانم.میکشید. اعتراف میکرد کمے فقط کمے به مهرے خانم حسودے کرده! خنده اش گرفته بود اویے که باید حسودے میکرد بے تفاوت شیفت شب ایستاده و سرم بیمار چک میکند بعد خودش اینجا ایستاده به مهرے خانم حسودے میکند! هشتمین روزے است که مهران بے آنکه خود بداند چرا روبه روے مغازه مانتو فروشے ایستاده و شیوا نامے را تماشا میکند! نه نزدیک میرود و در کمال ناباورے حتے جرات این را که با او حرفے بزند را ندارد این دختر با آن مانتوے سنتے و شال و روسرے جالب و محجبه و صورتے که تمام آرایشش همان سرمه ے چشمهایش است به طرز عجیبے یک حائل نامرئے بین خود و هر مرد غریبه اے کشیده!این را مهران که یک مرد بود خوب درک میکرد!خیلے خوب. بہ قلم🖊 " ۲ "✨ ☺️ هرشب از ڪانال😌👇 🍃 @asheghaneh_halal 🎀🍃
🍃بَسمــِ ربِ المهــّدے 🍃
🍃🍒 سلام علیڪم شبتون بخیـــر وخداقوت😊✋ یه شب مارو ندیدین خوشین؟ دلتـــون براے دورهمے تنگ نشــده؟ شماڪه نظرنمیدین ببینیم ادامه بدیم یانه☺️ 🍃🍒
🍃🍒 با مدد حضرت ام البنین دورهمے امشبـــو شروع میڪنیمـ دوستان وضو فراموش نشه😊 🍃🍒
🍃🍒 یادتون هست کجا بحثو تموم کردیم؟؟؟ گفتیـــم خدا از عمد عبادتے رو انتخاب ڪرده ڪه بااکراه انجامش میدیم حالا چرا بااکراه؟؟ میگــم براتون 🍃🍒
🍃🍒 ما چرانماز میخونیـــم ؟؟ ڪه آدم بشیــم وقتے ڪه آدم شدیم اونوقتــه که ازنماز لذت میبریــم بعدش باخــدا رفیق میشیــم 🍃🍒
🍃🍒 مثلا وسط بازے و تفریح موذن اذانو میگــه پاشـــو نمازتو بخــون باید نمازو بخــورے میخواے باخودت مبارزه ڪنے 👈ڪتڪ نماز رو بخــور 🍃🍒
🍃🍒 یڪے میگه آقا من هرچے چله میگیرم هرڪار میڪنم نمیتونم چشممو ڪنترل ڪنم اون یڪے میگه من نمیتونم زبونمو ڪنترل ڪنم ڇکار باید بڪنم؟ هیچ ڪار میدونے ایراد ڪار ڪجاست؟ 🍃🍒
🍃🍒 وقتی یه نفــر بگه مال ڪاریه ڪه تونستــه انجام بده ولے انجام نداده 🍃🍒
🍃🍒 کلا نماز نخوندن بے احتــرامے به خداست دیر نماز خوندن هم یه نوع بے احترامے بخداست مثل اینڪه یه نفر صدات بزنــه همون موقع جوابشو ندے بذارے براے چند دیقه یا چند ساعت ناراحت نمیـــشه؟؟ میشه دیگــه 🍃🍒
🍃🍒 پس نماز براے چیــه؟؟ براے اینڪه حالتــو بگیــره خب مرحلــه اول خوب نمازخــوندن بنظــرتون چیــه؟؟ 🍃🍒
🍃🍒 مرحلـــه اول 👈رعایت است نماز تو مرحلــه اول سختے دادن به خوده 🍃🍒
🍃🍒 یادتونه گفتــم یچیزي رو از کوچیکے اشتبــاه یادگرفتیــم؟ این بود ڪه والدین بد نمازخوندنو براي بچه هاشون تعریف میڪنن. والدین میان میگن بچمون نماز نمےخونه ازش میپـرسی نماز رو چطور معرفے کردے به بچتــ؟ میگه گفتــم نماز عشق بازے باخداست 🍃🍒
🍃🍒 خدایی تو نماز میخونی همیشه باخداعشق بازے میڪنے؟ بچه میره نماز میخونه میگه پس چرا خبــری از عشق نیس چــرا به دلم نمیچسبــه .. ول میکنه میره نماز ابتدایی عشق بازے باخدا نیس اول بایــد تو نمازت ادب رو رعایت ڪنی 🍃🍒
🍃🍒 رفقا امشب مقدمه مرحله اول رو گفتیـــم ان شالله شب هاے دیگه درمورد مرحله اول صحبت میکنیـــم . ان شالله ڪه این دوخط رو حضرت مهدے ازما قبول ڪنن اگه پیشنهاد انتقادی دارید نذارید تودلتون بمونه همین الان به دوست عزیزمون بگین @fb_313 التماس دعاے خیــر و فرج شبتون مهدوے پسنــد یاعلے 🍃🍒
🌙•| #آقامونه |•🌙 ↯• بس‌ڪه سالـ و ماهـ و روزشـ📆 فـاطمـــےسـتـ ↜🌺• ↯• در دل امـــتـ👥 امامــــتـ مےڪنـــد ↜👏• ↯• هر ڪه یـــارے داد👇 اینـ مظلــــومـ را↜☺️• ↯• یــارےِ قــرآنـ و عتــرتـ📖 مےڪنـــد ↜☝️• #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے #نگاره(303)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🌺•° @Asheghaneh_Halal
#صبحونه مےتـوان زیـبـا زيـسـتـ😍ـ لحـظـ⏳ـه ها مےگذرند گـ🔥ـرمـ باشیمـ پر از فڪر و #امید عشـ💕ـق باشیمـ و سراسـر خـورشـیـ☀️ــد #صبح_چهارشنبه‌تون_زیبا🌸 🍃🏔/ @asheghaneh_halal
••|🌺 #پابوس چشـ👀ـم‌هايش، همه را ياد خدا می‌انداخت لرزه‌برجان ودل تک‌تک ما می‌انداخت پا برهنه👣 همه بر بُشر شدن محتاجيم🙏 نظری‌کاش که بر ما، گذرا می انداخت #السلام‌علیڪ‌یاموسےبن‌جعفر #چهارشنبہ‌هاےکاظمینے ••|🌺 @asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه 💍|• سر سفره عقد قرآن رو که دستش گرفت، نیت کرد تا هر صفحه ای که اومد باهم بخونیم. 🌹|° قرآنُ باز کرد و آیه اول صفحه رو که دید لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق ميزد. آیه ۲۳ سوره احزاب دلش رو آروم کرده بود. ﴾﷽﴿ { مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا} 📋|• ترجمه آیه ۲۳ احزاب برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند. #زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷 #به_روایت_همسر_شهید_نوید_صفری_طلابری 🕊 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇 🍎°• @asheghaneh_halal
🍃❤️ از سر عجز، فرار و یا با تئورے "از این ستون تا اون ستون فرجے است" ازدواج نڪنید! بلڪه ابتدا با تدبیر و اعتماد به نفس مشڪلتان را برطرف ڪنید... 💚 پ.ن: شعلھ‌هابرافروخت‌این‌آتش‌عشق😍👌 [خداازشاعرے ڪمم نڪنه😁] @asheghaneh_halal 🍃❤️
°•| 🍹 |•° هر چقدر هم ڪه بانـ💗ـویے باشید با تمام جذابیتـ✨هاے ظاهرے، اگر نسبت به مسائل با نگاهے منـ❌ـفے بنگرید، تمامـ🍃ارزش‌هاے خود را نزد همسرتون به تدریج از دستـ✋🏻 خواهید داد! پس خوش بینے را تمرین ڪنید...☺️ 💚 لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇 °•|🍊|•° @asheghaneh_halal