eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
- - - 💐🍃 - - - #قرار_عاشقی از درد کهنه ای که مداوا نمیشود یا میشود گلایه کنم یا نمیشود اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح لطفت نگو که شامل ماها نمیشود - - - 💐🍃 @asheghaneh_halal - - -
🍃👑 #همسفرانه ☺️•°《قالیچہ‌وایوان‌قشنڱےدارم ☔️•°》موسیقےِباران‌قشنڱےدارم 🍁•°《پاییزو هواےِخش‌خش‌خوشبخٺے 😍•°》من‌باٺوچہ‌آبان‌قشنڱےدارم..🎈♡ #بهترین‌آبان‌زندگیم😌 @Asheghaneh_halal 🍃🍁
°🐝| #نےنے_شو|🐝° بله انگده نیدا تُن ته منم بهت خیله سَم👀 بعد تسام خسته سه بعد حوابم ببله 😴 بعد تو همینجولی باز ندا تُنی بعد تو هم👀 خسته سی بعد تو هم حوابت ببله 😴 😐 : چشم! استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
[• #آقامونه😌☝️ •] ☺️(• بخنـــد برایـم.. 😉)• ڪمی بـا چشــم‌هایـت؛ 🏞(• برای‌ِمن زیباترین چشم‌انداز 👌)• چشــم‌هـای تــوسـت ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #حمیدرضا_عبداللهی|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(558)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] ــــــــــــــــــــ☕️🍃 صُبح‌ خواهد‌ شد و به اين كاسہ‌ے آب آسمان هجرٺ خواهد كرد... #سهراب_سپهری #صبحتون‌قشنــگ😍🍃 [•♡•] @asheghaneh_halal
- - - 💐🍃 - - - #پابوس دارد دوباره رنگ می بازد حنایم پس با چه رویی سوی تو آقا بیایم دریا تویی، مولا تویی، آقا تویی تو من دست خالی آمدم، آقا ... گدایم - - - 💐🍃 @asheghaneh_halal - - -
[• #مجردانه♡•] «جمعه» اسـت... و منتظـر هیچ اتفاقـی نیستـم جـز آمـدن «تــو» ••💚 که زیباترین حادثهٔ عاشقیست. #فرزانه_طالبی_پور مجردان ـانقلابے😌👇 [•♡•] @asheghaneh_halal
[• ღ •] « مردان در عمل دوست داشتن را بیان می‌کنند ! » 💌 بیشتر مردان ترجیح می‌دهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی برخلاف میل باطنی‌شان، همراه شما در یک مهمانی خانوادگی شرکت می‌کنند، دوست داشتن خود را نشان می‌دهند. 👈 حتی خرید کردن روزمره و زیباسازی محیط هم بیانگر این است که شما را خیلی دوست دارند ویتامینہ ـزندگے ڪنید😉👇 [•ღ•] @asheghaneh_halal
🎈|• #همسفرانه •|🎈 صبح ابرے پاییز🍁 بــا " تـــــ💗ــــو " پنجره آفتاب🌤 مهمانی میدهد پرستو🕊 کوچ را منصرف میشود و درخت گیلاس🌳 هواے شکوفہ بہ سردارد #هستی_دارایی🍃 🌹|♡ @Asheghaneh_halal
#چفیه🌷🍃 شهیدشوشتری بادیدن‌این‌عکس‌گفت: عکس عجیبے است... #نشسته‌ها پرواز ڪردند،🕊 ولے ما #ایستاده‌ها ، هنوز هم ایستاده‌ ایم! کاشکے من‌هم‌ توی‌‌این‌عکس آن روز مے‌نشستم، بلڪه تا امروز #شهید شده بودیم!💔 [سردار شهید نورعلےشوشتری نفر اول ایستاده از سمت چپ در تصویر] #شهدا‌را‌یاد‌کنیم‌با‌ذکرصلوات •🕊• @Asheghaneh_halal •🕊•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷|○ سربازان 💚|○ امام‌زمـان‌عج‌ ✋🏻|○ از هیـچ‌ چیز 💥|○ جز گناهانشـان 😊|○ نمی‌ترسند! 🌱🥀 @asheghaneh_halal 🍃🎈
🌸🍃 🍃   ✨/ راستےخدیجه، سفیدبخت ترین عروس شهر، به کدام ضریح دخیل بسته بود؟ به کدام ریسمان چنگ زده بود که نصیبش، ارزش مندترین انسان عالم شد؟ آری خدیجه خوشبخت‌ترین زن عالم شد. این پیوندآسمانے بر عالمیان مبارک باد./✨ 💐 •• @asheghaneh_halal •• 🍃 🌸🍃
🌼🍃•// #قائمانه بھ خودم آمدم انگـار تـویےدرمـن بود//•✨ ایـن ڪمـےبیشتراز دلــ بھ ڪسےبستن بـود//•💚 #السلام‌علیک‌یااباصالح‌المهدی #اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج‌ #من‌و‌امام‌زمانم #جمعہ‌هاے‌بے‌قرارے @asheghaneh_halal 🌼🍃•//
💐🍃 آسمان مےخندد این اتفاق زیبا را زمین کِل مےڪشد این پیوند آسمانے را.. •• سالگــرد ازدواج پیامبر(ص)و حضرت خدیجه(س) مبارڪ❤️•• 😍🍃 |💓| @asheghaneH_Halal 💐🍃
[• •] برات نمیگم الاݧ برات میخوام .📖.. شب عملیات بگم که مۍ‌گفت: با صورت میخوابم روۍ سیم خاردار بگو بچه‌ها از روۍ کمرم رد شن.. که بچه‌ها تو من نیفته.. گوشت بدنش چرخ شده بود لای حلقوۍ..⚙. تو کِش به سَر ناخنت بره یک ماه چرڪ میکنه..🧪. حالا ایثار ما ڪجاست اخلاص ما ڪجاست که دست یکی رو بگیریم و تو شب عملیات دنیا..🌍. برسونیم اون‌طرف معبر ڪه خداست... ڪه امام زمان(عج) اونجاست.. ـشھید اند،امـا زندھ😌👇 [•🕊•] @asheghaneh_halal
- - - 💛✨ - - - #قرار_عاشقی مشهد ، حــرم ، ورودے باب الجوادتان }😇{ آقـا دلم عجیب گـرفتہ برایتان }🙂{ - - - 💛✨ @asheghaneh_halal - - -
••🍃 [ #همسفرانه ] |من| همواره تاریخ |قلبــم| را مےنگارم! از |روزے| ڪه در آن به |ٺو| عاشق شدم!...♡ 👤[ #نزار_قبانے [ @asheghaneh_halal ] ••🍃
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
••🍃 [ #همسفرانه ] |من| همواره تاریخ |قلبــم| را مےنگارم! از |روزے| ڪه در آن به |ٺو| عاشق شدم!...♡
🍃💌 اهم اهم 😁 پیام خادمانه کوچیک ازامشب نوعروس ما رو بارگذاری میکنن برای خوشبختیشون دعا کنیم... روزی تمام مجردا☺️ تقدیم به همسرشون👌 🍃💌
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_سیزدهم فاطمه لبخند زیبایی زد و گفت: اوهوم، عاشق حرف زدن با شمام
💐•• 💚 فاطمه نگاه غمگینی به مادرش کرد، بعد هم آغوشش رو باز کرد و دوست داشتنی ترین موجود روی زمین رو در آغوشش کشید. توی ذهنتش فقط یک اسم بود، ساجده، ساجده، ساجده، احساس کرد چقدر دلش براش تنگ شده... همون روز بعدازظهر فاطمه، بچه ها رو پیش مادرش گذاشت و چادرش رو سرش کرد و رفت سر مزار تنها خواهرش، ساجده. توی راه داشت باخودش فکر میکرد چند وقته که نیومدم سر خاکش، آخ که چقدر خواهر بی احساسیم، اون الان دستش از دنیا کوتاست و نیازمند یک صلوات ما،اون وقت من... سری به نشانه افسوس برای خودش تکون داد و به سمت مزارش حرکت کرد. از دور مردی رو دید که اون جا نشسته و سرش رو توی کتش مخفی کرده، نمی تونست تشخیص بده کیه اما هر چفدر نزدیکتر شد، جزئیات بیشتری از اون چهره آشنا رو میدید و یکهو فهمید این محسنه، برادر شوهر ساجده... متعجب بود، محسن اینجا چیکار میکرد؟ برای چی اومده سر قبر زن داداش مرحومش که 7 ساله پیش فوت کرده؟ وقتی بالای سر قبر رسید سلامی کرد. محسن که تازه متوجه حضور کس دیگه ای شده بود دستپاچه از جاش بلند شد و گفت: سلام بعد از کمی دقیق شدن توی چهره فاطمه انگار تازه یادش اومد این خانم که اینقدر چهره آشنایی داره کیه. با شرمندگی و دستپاچگی گفت: فاطمه خانم شمایید؟ -بله خودمم، شما اینجا چیکار میکنید؟ -راستش، راستش اومدم اینجا فاتحه بخونم.... بعد مستقیم زل زد توی چشمای قهوه ای فاطمه، نگاهش فاطمه رو آزار میداد برای همین فاطمه سرش رو پایین انداخت و کنار قبر خواهرش نشست، دست گلی که آورده بود رو روی قبر گذاشت و شروع کرد به فاتحه خوندن . محسن هم که کمی آروم شده بود نشست و به نوشته های روی سنگ قبر زل زد... بعد از اینکه فاطمه فاتحه شو خوند برگشت به سمت محسن و گفت: مادر پدر خوبند؟ -بله خوبند. با خوبی و خوشی دارند زندگی میکنند لبخند تلخی روی لبهای فاطمه نشست، دقیقا همون لبخند هم روی لبهای محسن نشست ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💐•• #عشقینه #سجاده_صبر💚 #قسمت_چهاردهم فاطمه نگاه غمگینی به مادرش کرد، بعد هم آغوشش رو باز کرد و د
💐•• 💚 فاطمه گفت: خدا رو شکر - خدا رو شکر؟... واقعا دوست نداشتید الان بگم که به انواع و اقسام بلاها و مصیبتهای دنیا مبتلا شدند؟... دوست نداشتید بشنوید عوض اون بلاهایی که سر خواهرتون آوردن دارند تقاص پس میدن؟ -چرا، دوست داشتم. اما هم به عدالت خدا ایمان دارم، هم حکمتش. پس اگه قراره تقاصی پس داده بشه، میشه و لازم نیست من منتظرش باشم... - شما همیشه خیلی متفاوت به زندگی نگاه میکردید... راستی شنیدم ازدواج کردید، درسته؟ -بله. -بچه هم دارید؟ فاطمه نگاه مشکوکی به محسن انداخت، از لحن صحبتش خوشش نیومد، برای همین خیلی سرد و خشن گفت: بله. بعدم برای اینکه این صحبت به درازا نکشه از جاش بلند شد، خداحافظ کوتاهی گفت و حرکت کرد، اما محسن دست بردار نبود، پشت سرش اومد و گفت: ماشین دارید؟ می خواید برسونمتون؟ -نیازی نیست، ممنون. -فاطمه خانم، میشه چند لحظه صبر کنید؟ فاطمه ایستاد و خیلی عادی گفت: بفرمایید . گرچه توی دلش غوغا بود، یادش نرفته بود که محسن خواستگار سرسخت خودش بود، اما خانوادش که از ازدواج ساجده ومهران دل خوشی نداشتند، بهش جواب رد دادند، فردای اون روزی که مادرش تلفنی جواب منفی شونو اعلام کرده بود ساجده با تنی کبود و خرد و خمیر اومد خونه، مهران تا جایی که می خورد کتکش زده بود فقط به خاطر اینکه خواهرش به محسن جواب رد داده بود! با یاد آوری این صحنه اخماش رفت توی هم، محسن که متوجه اخم فاطمه شد فوری گفت: -هیچ وقت فرصت نشد بهتون بگم، احساس میکنم الان وقتشه، یعنی شاید ما دیگه همدیگه رو هیچ وقت نبینیم، کار خدا بود که امروز هم من و هم شما اینجا همدیگه رو دیدیم، پس بهتره حرفی رو که این همه ساله توی دلم نگه داشتم ☺️👌 •• @asheghaneh_halal •• 💐••
°🐝| #نےنے_شو|🐝° منو با خلگوسم تنها بسالین میخوام استلاحت تنم همین ته دفتم به مامانم هم دفتم لیباس خلگوسیمو تنم تنه☺️ نداه چه ست تلدم؟ خواب خرگوش ببینی لباس خرگوشی جان😘 ست کردن هم بلدی وروجک😉 استودیو نےنے شو؛ آبـ قنـ🍭ـد فراموش نشه👼👇 °🍼° @Asheghaneh_Halal
[• #آقامونه😌☝️ •] 🌙(• مـــاه.. 😉)• چه بی‌جلـوه شود 💚(• پـای «تــــو» ۱۴ ثانیه به عڪس☝️😍 بنگرید! ••چه تفاهم نابے داریم😉•• #قدیر_عبداللهی|✍ #سلامتے_امام‌خامنــه‌اے_صلوات📿 #شبنشینے_با_مقام‌معظم_دلبرے😍 #نگاره(559)📸 #ڪپے⛔️🙏 °•🍁•° @Asheghaneh_Halal
[• #صبحونه 🌤•] ــــــــــــــــــــــــــ🌼🍃 . صبح از رُخِ او تحفہ به گلزار فرستاد... #طالب‌آملے { صُبحِتون بهشٺے } [•♡•] @asheghaneh_halal
🎈|• •|🎈 روزای اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت: "خانومی...❤ بیا پیشم بشین کارِت دارم..." گفتم... "بفرما آقای گلم من سراپا گوشم...😍" گفن "ببین خانومی...❤ همین اول بهت گفته باشمااا... کار خونه رو تقسیم میکنیم هر وقت نیاز به کمک داشتی باید بهم بگی...☺️❤" گفتم "آخه شما از سر کار برمیگری خسته میشی☹️ گفت "حرف نباشه ،حرف آخر با منه..😏 اونم هر چی تو بگی من باید بگم چشم...!😁🌹 واقعاً هم به قولش عمل کرد از سر کار که برمیگشت با وجود خستگی شروع میکرد کمک کردن...😍 مهمون که میومد بهم میگفت "شما بشین خانوم...👌😊 من از مهمونا پذیرایی ميکنم..."😉 فامیلا که ميومدن خونه مون به حال زندگیمون غبطه میخوردن و بهم میگفتن "خوش به حالت طاهره خانوم...😍❤️ آقا مهدی،واقعاً یه مرد واقعیه..."😌 منم تو دلم صدها بار خدا رو شکر میکردم...🌹 واسه زندگی اومده بودیم تهران... با وجود اینکه از سختیاش برام گفته بود ولی با حضورش طعم تلخ غربت واسم شیرین بود...🙂 سر کار که میرفت دلتنگ میشدم..☹️ بر که میگشت،میفهمید با وجود خستگی میگفت... "نبینم خانومی من...😍 دلش گرفته باشه هااا...❤ پاشو حاضر شو بریم بیرون...😉 میرفتیم و یه حال و هوایی عوض میکردیم...👌😊 اونقدر شوخی و بگو و بخند راه مینداخت...😍😁❤️ که همه اون ساعتایی که کنارم نبودو هم جبران میکرد...😌 و من بیشتر عاشقش میشدم و البته وابسته تر از قبل...😊 🕊 🌹|♡ @asheghaneh_halal