فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪞𓆪•
.
.
•• #ویتامینه ••
شاید ندونی، ولی
بعضی رفتارهات، هم خودت
رو جهنمی میکنن، هم همسرت رو!
.
.
𓆩چشممستیارمنمیخانہمیریزدبهم𓆪
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🪞𓆪•
•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 موقعیت؛
مامان بابات رفتن مسافرت🍫☺️
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 772 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
•𓆩🥀𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
شهداي فراجا . .
حافظ امنیت کشور هستند🇮🇷
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🥀𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🪁𓆪•
.
.
•• #پشتڪ ••
مادرمان رو به قلبه است . . .💔
یااماه . . .
.
.
𓆩رنگو روےتازهبگیـر𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪁𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_صدوبیستودوم لباس عوض کردم و سریع مشغول تمی
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوبیستوسوم
احمد با لبخند گفت:
برای این که معلوماتت زیاد بشه.
دست برد و ساکش را جلو کشید. از داخل ساک چند نوار کاست در آورد به من داد و گفت:
روزها که داری کارات رو می کنی اینا رو بذار تو ضبط گوش کن.
نوار ها سخنرانی های آقای کافی، آقای خمینی، آقای مطهری و چند نفر دیگر بود.
رنگ از رخم پرید.
نوار ها تمام سخنرانی های کسانی بود که حکومت به خون شان تشنه بود.
احمد چه طور این ها را تهیه کرده و به خانه آورده بود؟
یعنی نترسیده بود؟
هر چه من از دیدن نوار ها خوف کردم و ترسیدم احمد آرام و مطمئن بود.
آرامش و اطمینان عجیبی داشت که مرا هم آرام کرد.
نوار ها را گرفتم و تشکر کردم.
ماه رمضان از راه رسید.
هر شب قبل از خواب سحری می پختم و بعد می خوابیدم.
برای نماز صبح و مغرب و عشا به مسجد می رفتیم و تقریبا بیشتر شب های ماه رمضان افطاری دعوت بودیم.
تمام فامیل ما را در ماه رمضان به خانه شان دعوت و پاگشا کردند.
گاهی در مهمانی ها از من سوال می کردند آیا حامله ام و من از خجالت سرخ می شدم.
یک شب که از مهمانی افطار برگشتیم وقت خواب با هزار خجالت به احمد گفتم:
هر جا دعوت میشیم میریم همه ازم سراغ می گیرن و می پرسن حامله نشدم؟
احمد در حالی که رختخواب را پهن می کرد گفت:
مردم چه عجولن هنوز یک ماه از ازدواج ما نگذشته
روسری ام را تا زدم و گفتم:
دیگه میگن آدم باید زود بچه بیاره نباید تاخیر انداخت.
احمد دکمه های پیراهنش را باز کرد و گفت:
هنوز دیرم نشده
موهایم را مرتب کردم و با خجالت پرسیدم:
یه سوال بپرسم ناراحت نمیشی؟
احمد کنارم نشست و گفت:
چرا باید ناراحت بشم عروسک خانم؟
با من و من گفتم:
واقعا میخوای به خاطر زن داداشت صبر کنی؟
احمد به رویم لبخند زد و گفت:
وقتی این جوری از من خواست به نظرت می تونم صبر نکنم؟
_اگه خدا نخواد اونا هیچ وقت بچه دار بشن چی؟
احمد به گل فرش خیره شد و گفت:
ان شاء الله که این طور نمیشه.
ان شاء الله خدا برای اونا هم بخواد و به زودی خبر خوشش رو بهمون بدن.
_ان شاء الله
ولی اگه نشد ...
تا کی میخوای به احترام شون صبر کنی؟
احمد به رویم لبخند زد و با شیطنت پرسید:
دلت بچه میخواد؟
از خجالت گر گرفتم و سر به زیر انداختم.
با همان خجالت گفتم:
راستش فرقی نمی کنه
فقط سوال پرسیدم.
احمد دستم را گرفت و گفت:
دروغه اگه بگم دلم بچه نمیخواد.
ولی نمی تونم دل داداشم و زن داداشم رو نادیده بگیرم.
زن داداش تو این هفت سال کم حرف و حدیث نشنیده.
تو این سالا به خاطر بچه دار نشدنش خیلی عذاب کشیده
درسته مادرم و حاج بابا مستقیم به روش نمیارن ولی اون اولا که خونه حاج بابام زندگی می کردن خیلی مادر ذوق و شوق نشون می داد که اینا زود بچه بیارن
وقتی یه سال گذشت و خبری نشد آواره این دکتر و اون دکتر شدن.
دعا نویس رمال جن گیر همه چی.
هر کی از راه می رسید می پرسید چرا بچه ندارین نکنه عیب و ایرادی دارین
یه مدت بود هر وقت زن داداشو می دیدم چشماش خیس اشک بود.
شب و روز کارش گریه بود.
مادر دلداریش می داد می گفت عیب نداره خدا به وقتش میده هنوز مصلحت نیست ولی خانواده خودش اذیتش می کردن.
بهش می گفتن نازایی با طلاق برگشت می خوری
بهش می گفتن قبول کن محمد زن بگیره بچه دار بشه هوو داشتن ننگش از طلاق گرفتن کمتره.
حتی یه بار خودشون برای داداش محمد رفتن خواستگاری.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوبیستوچهارم
هینی کشیدم و گفتم:
واقعا؟!
احمد سر تکان داد و گفت:
آره.
داداش مثلا سوگل رو برد گذاشت اونجا دلش باز بشه اینام نشستن زیر پاش گفتن نازایی اجاقت کوره طلاقت میده بیا یه دختر خوب و بساز رو خودمون پیدا کردیم همینو برای شوهرت خواستگاری کنیم اینو بگیره براش بچه بیاره این جوری هم تو رو نگه میداره هم بچه دار میشه.
دیگه زن داداشم راضی میشه پا میشه با مادرش میرن خواستگاری یکی از دخترای همسایه شون
_طفلکی ...
داداشت چه کار کرد؟ قبول کرد؟
احمد خندید و گفت:
اگه قبول می کرد که تو الان دو تا جاری داشتی
من زیاد در جریان ماجراهاشون نبودم اینو چون داداش درد و دل کرد فهمیدم.
خیلی عصبانی شده بود.
خودش که تا یه سال با خانواده سوگل رفت و آمد نکرد.
به مدت سوگل رو هم نمی ذاشت بره می گفت چرا بری جایی که با حرفاشون خون به جیگرت می کنن؟
دیگه حاج بابا باهاش صحبت کرد گفت تو نمیخوای بری نرو ولی صله رحم واجبه بذار سوگل بره پدر و مادرش ازش انتظار دارن دلتنگ میشن.
دیگه محمد هم کوتاه اومد گذاشت سوگل بره خودشم باز بعد یه سال رفت و آمد کرد.
زن داداش خیلی سختی کشیده
من همیشه دعا می کنم خدا دلش رو شاد کنه و چشمش روشن بشه.
می دونم چه فشاری روش بوده که اومد هم چی چیزی ازمون خواست.
اگه بدونم با چند ماه صبر و تحمل ما حال اون بهتره کمتر اشک می ریزه چرا چند ماه صبوری نکنم؟
سر تکان دادم و گفتم:
حق با توئه
الهی هر چه زودتر دامنش سبز شه خدا بهش بچه سالم صالح بده
احمد زیر لب ان شاء الله گفت و از جا برخاست.
چه وحشتناک بود.
اگر من هم بچه دار نشوم چه؟
رو به احمد پرسیدم:
از کجا میشه فهمید آدم بچه دار میشه یا نمیشه
نکنه منم ...
احمد به سمتم برگشت و گفت:
فکر و خیالش رو نکن
زیر لب گفتم:
اگه منم بچه دار نشدم چی؟
احمد دوباره کنارم نشست و دستش را پشتم گذاشت و گفت:
این فکرا چیه می کنی خوشگل خانم؟
به صورت احمد چشم دوختم و گفتم:
اگه من بچه دار نشم ناراحت میشی؟
احمد به رویم لبخند زد و گفت:
نه ناراحت نمیشم.
_الکی میگی خودت الان گفتی دلت بچه میخواد.
احمد خندید که گفتم:
یه چیزی رو بهم قول میدی؟
احمد روی موهایم دست کشید و گفت:
چه قولی بدم بهت؟
با خجالت گفتم:
اگه من بچه دار نشدم سرم هوو نیار
من دلش رو ندارم.
دوست ندارم تو رو با کسی غیر خودم ببینم.
احمد مرا بغل گرفت و روی پایش نشاند و گفت:
این حرفا چیه می زنی آخه؟
مگه من دلم میاد به کسی غیر تو نگاه کنم؟
مگه وقتی تو رو دارم کسی جرات می کنه بیاد تو زندگیم؟
همه زندگی من تویی.
اگرم میگم دلم بچه میخواد، دلم از تو بچه میخواد نه کس دیگه.
دلم میخواد چند تا فرشته مثل خودت از تو داشته باشم
حاضر نیستم به خاطر دل خودم خم به ابروت بیاد.
من از همه دنیا فقط تو رو میخوام و تو برام کافی هستی
سرم را به شانه اش تکیه دادم و گفتم:
راست میگی؟
احمد سر تکان داد و گفت:
دلیلی نداره بهت دروغ بگم.
اون قدر دوست دارم که جز بودنت و خوشحالیت هیچ چیز دیگه ای برام اهمیت نداره.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی ••
پر کرده قلب من را🤍
غمهای دانه دانه🕊
با پرچمت که دارد🏴
از غصهها نشانه✨
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🥀𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
مادرم . .
داري تو قلب عالم حرم💔🏴
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🥀𓆪•
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #نےنے_شو ••
امشب بنویسم از غم دل[😢]•
آن غم که نموده بر درِ دل منزل [😔]•
بانوی بی نشانم[ 🥀]•
راهی بده نشانم[🍂]•
من بی تو نمی توانم .....[😔😭]•
.
.
𓆩نسلآیندهسازاینجاست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
🌿⃟🔥نمایان شد
ز خط آتش و دود
که جرم فاطمه🌸
حب علی بود |•🪴
🌿⃟😔 پس از زهرا
علی بی هم زبان شد✋🏼
اسیر امتی👥
نامهربان شد|•🖤
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1217»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
برخیز
که صبــح رنگے پـ🍁ـاییزاست
این منظرہ
پرشرار وشورانگیز است😍
نقاش کشیدہ🎨
نقشے ازمهر و سپهر
این تابلو ازعشـ❤️ـق وهنر
لبریزاست😌👌🏻
#صبحرنگیرنگیتونبخیر🍂☔️
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
علے ڪہ دید😔
ولـے ڪاش بعد از این دیگر
میان ِ شـعــ🔥ــله نبیند
ڪسـے نگـارش را 💔🍂
#ممـنونـم_اگر_نـروے
#میمیرم_اگر_بروے
#زهرا_مرو_مرو
#یا_زهرا 🖤
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🎀𓆪•
.
.
•• #چه_جالب ••
⇦ایدھدوختدرپوش
پارچھایواسھظرفغذا☺️☝️
⇦بهترینراهکارواسھغذاهایۍ
کھاضافھمیانومیزاریمیخچال!
"براۍجلوگیریازکپكزدگی🍱"
#ترفندهایخانهداری
.
.
𓆩حالِخونھباتوخوبھبآنوےِخونھ𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
.
.
•𓆩🎀𓆪•
•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 از دست دادن مامانم، فقط اونجاش که
دیگه تو خونمون سر و صدا مهمون نیست، بو
غذا نمیاد، خونه ساکته، صبحا که بیدار میشم
هیشکی نمیگه صبحونه چی میخوری؟ و وقتی
میرم بیرون هیچ میس کالی ندارم و هیشکی
نگرانم نیس.. و تلفن خونمون که دیگه زنگ
نمیخوره و من داد بزنم مامان بیا خالس…😔
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 773 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🥀𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
تسبیح فاطمه بعد الله اکبر
حیدرحیدر یاحیدر 🖤
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🥀𓆪•
enc_16719986672899775086333 (1).mp3
3.39M
•𓆩🥀𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
دستم دخیلِ
چادر نمازت
کار خوبه وقتی
زهرا بسازه..🙃🖤
#مادر💔
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🥀𓆪•
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی ••
دلم شکسته💔
و از حال من خبر داری🥀
به مادرت قسم آقا🪽
بگیر دستم را..✋️
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
•𓆩🍭𓆪•
.
.
•• #نےنے_شو ••
✍ بچه ها تو این سن با حافظه
خوبی که دارن میتونن هرچیزی
رو به راحتی حفظ کنن.
👌ازین حافظه اونا استفاده کنین و
بهشون نورانیت معنوی هدیه کنین.
☝️اما یادمون باشه که جملات
و آیات کوتاه و از نظر تلفظ ساده
و روان و نهایتش 🖐 کلمه باشه.
مثل✨کُلوا واَشرَبوا ولاتُسرِفوا....✨
.
.
𓆩نسلآیندهسازاینجاست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🍭𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
🌿⃟🔥هوای دیده
بارانی است امشب😔
بده ما را
به آغوشت پناهی...|•🖤
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1218»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
قسم به صبـ🌹ـح
که شب طے نگشت😌✋🏻
بـےتـ❤️ـو دمـے
قسم به شبـ🌙
که صبح
بے تو نگشت آغاز😍🥺
#سعید_نجف_آبادی
#دوشنبهتون_بخیر💐
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
/💙/ مــــــن 😌
چــــــنـــــــــــــان
غــ🌊ــرق
شـــــدم
در
تُ
ڪہ
پـیـــدا
شـــــدنـم
ممــــــکــــن
نیســ❌ـت!/💙/
#غـرق_دریـاے_تـوام🥰
#جانانم💕
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩💌𓆪•
.
.
•• #مجردانه ••
آمادگیها 2 :
گفتیم که
برای یه ازدواج موفق
چندتا آمادگیِ ضروری
وجود داره
که مهمه اونها رو تمرین کنیم:
قبلا دوتاش رو گفتیم،
امروز هم دوتاش:
💜 سه. #مهارت_سازگاری:
هرکسی خودش رو دوست داره و برای
سلایق و افکار و علایقش محدودهای
داره که دوست داره همه بهشون احترام
بذارند
اما یه ازدواج موفق، ازدواجیه که هر
دو طرف، یعنی زن و شوهر بتونن از
خودخواهی دست بردارند و سلیقه و
نظر طرف مقابل رو بپذیرند
اگه سلایق خودمون رو به هررر چیزی
ترجیح میدیم مهمه مهارت سازگاری با
جمع و افراد دیگه رو تمرین کنیم...
💜 چهار. #مهارت_لذت_بردن_از_زندگی:
تم کلی زندگیت چیه...؟ آیا از اونایی
هستی که مدام ناله و شکایت میکنن
یا اوناییکه با یه اتفاق ساده هم
شاد میشن؟
توی زندگی لزوما همه چیز بر وفق مراد
نیست اما مهمه به جزییات توجه کنیم و
تمرین کنیم که به نعمتهای ساده اطراف
خودمون توجه کنیم و شادتر باشیم...
یادت باشه:
معمولا اونایی که توی دوران مجردی،
روحیه شاد داشتن رو تمرین میکنن، راه
مواجه با مشکلات متاهلی رو بهتر بلدند...
#ادامه_داره..
.
.
𓆩ازتوبهیڪاشارتازمابهسردویدن𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩💌𓆪•