چقدرزیباستروۍتابلویۍبنویسیم :
⚠️ جادهلغزندهاست!
🏁 دشمنانمشغولـکارند!
🚦بااحتیاطبرانید!
⛔️ سبقتـممنوع...!
📛 دیررسیدݧبہپسٺومقام،
بهترازهرگزنرسیدنبہ "امام زمان" است..!
♨️ حداکثرسرعٺ،
امابیشترازسرعت "ولےفقیه" نباشد.
⛔️ دورزدناسلامواعتقاداټممنوع!
🛑 بادندهلجحرڪتنکنید
وباوضوواردشوید..
🚩 چراکهاینجاده،
آغشتہبہخونمطهرشهداست
#تلنگر
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
میگنڪہ
استغفـاࢪخیلیخوبہ...!
حتـیاگہبہخیالخودت
گناهـیࢪومرتڪبنشدهباشے،
استغفـاࢪڪن
دلࢪوجلامیده...!
"اَسْتَغْفِرُاللّهَرَبِّـےوَاَتُـوبُاِلَیـهِ"
#تلنگر
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
CQACAgQAAx0CVBp6RAACEKlgWXZNLRRKTitKFdxLI0i3pIX0fgACdwkAAkZqwFKtdjL0REakdR4E.mp3
3.15M
#مداحی
#موسیقی
#جوادمقدم
#دلتنگ_شلمچه
#اباعبدالله
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم
🍃بیان باهم بریم به سرزمین کربلا
🍃به یاد بچه های جنگ و شیمیایی
🥀به رسم رفاقت🥀التماس دعای شهادت🥀
میگن؛
همش دنبال این نباش ؛
کہ چی ثواب داره ..!
اَول دنبال این باش ؛
چے گناه داره ..!
تا بویِ گناه رو نشناسے؛
کیسہ ی ثوابهات سوراخ میمونه
#تلنگر
#استادشجاعی
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
یه موتور گازی داشت...
که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باهاش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر
که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت
رسید به چراغ قرمز .
ترمز زد و ایستاد.
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک
رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب
اشهد ان لا اله الا الله...
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید...
و متلک مینداخت
و هرکی هم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه؟ قاطی کرده چرا؟
خلاصه چراغ سبز شد
و ماشینا راه افتادن
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید چطور شد یهو؟
حالتون خُب بود که؟
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت... و گفت : "مگه متوجه نشدید
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود
که عروس توش بی حجاب نشسته بود
و آدمای دورش نگاهش میکردن...
من دیدم تو روزِ روشن
جلو چشم امام زمان داره گناه میشه
به خودم گفتم چیکار کنم
که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه...
دیدم این بهترین کاره
همین
#شهیدمجیدزین_الدین
#خاطره_شهدا
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
سه نوع گناه در بیان رسول خدا صلی الله علیه وآله👇🏻👇🏻
پيامبر خدا صلی الله وعلیه وآله می فرمایند👇🏻
🍃گناهى هست كه بخشيدنى نيست🍃
🌱 گناهى هست كه قابل بخشش است🌱
🍀گناهى هست كه از ان نگذرند🍀
🍃آنچه بخشــــيدنى نيست، شرک به
خداست🍃
🌱 آنچـــه قابل بخشش اســت
گناه بنده مــــيان خود و خدا اســت 🌱
🍀وآنچه از آن نگذرند، ظلم كردن بنـدگان
به يكديگر است🍀
#کلام_بزرگان
#حدیث
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
رفیقمیدونۍچیھ😔
مشکلازجایۍشروعشد
کھالعجلهاشدوِردزبانوسایہعمل
رویشنیفتاد...😓
مشکلزمانۍرخدادکھ
پروفایلهاشدامامزمانۍ-عج-
ودلشدجایگاهگناه😭
مشکلزمانےشروعشدکہ
درزبانجانفداکردیمبراۍدلبر
ودرعملعلتگریھاششدیم🥺😥
بہکجاچنینشتابانبچہشیعہ😥🤔
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#تلنگر
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
در زمانهای قدیم مردمی بادیهنشین زندگی میکردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد.
اين امر مرد را آزار میداد و فكر میكرد در چشم مردم کوچک شده است.
هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت: مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار که از شرش راحت شوم تا گرگ او را بخورد یا بمیرد.
همسرش گفت: باشه آنچه میگویی انجام میدهم!
همه آماده کوچ شدند، زن هم مادرشوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود، مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت، اوقات فراغت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.
وقتی مسافتی را رفتند و هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند، مرد به زنش گفت: پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.
زن به شوهرش گفت: او را پیش مادرت گذاشتم!!
مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟؟!!
همسرش پاسخ داد: ما او را نمیخواهیم زیرا بعدها او من را همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیرم!
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد، سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگها به سمت آنجا میآمدند تا از باقیمانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
مرد وقتی رسید؛ دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگها دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.
مرد گرگها را دور کرد و مادر و فرزندش را باز گرداند و از آن به بعد، موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و مقام زنش در نزدش بالا رفت.
"انسان وقتی به دنیا میآید، بند نافش را میبرند ولی جایش همیشه میماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود..."
#داستان_های_آموزنده
#حتمابخوانید
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
@Asheghaneh_Shahadat
•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا