eitaa logo
عاشقان حسین🖤دوستداران حسن💚
141 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
73 فایل
اَعوذباللّٰه از تعَلقاتِ دُنیا،که ما را” دیر “به حُسین ع رِساند💚 خواستیم در این دنیایےکه از هر طرف جاذبه اےما را جذب می کند،کمے به خود بیاییم،و یاد خدا را در وجود خود تقویت کنیم https://eitaa.com/joinchat/3981049917C2c61c87e69
مشاهده در ایتا
دانلود
🙄🤔 فرض کنید دختر یک خانوادهٔ ثروتمندی هستید در تبریز . 👌 با یک طلبه ساده ازدواج می‌کنید و بخاطر ادامه تحصیل همین طلبهٔ ساده راهی نجف می‌شوید. 🌞 گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید! ❗️ خدا به شما فرزندی میدهد. بعد این فرزند می میرد ! بعد دوباره فرزند میدهد، دوباره در همان بچگی می میرد ! دوباره فرزند میدهد دوباره…!! 😔 این درحالیست که فقر گریبان تان را گرفته. در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را می‌فروشید. حتی و رختخواب را !!!….❗️ 🔸همسر همیشه مرا به فکر می‌برد. 🤔 👌 علامه درباره ایشان گفته بودند: ” من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم” !! یا “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمیتوانستم ادامهٔ تحصیل بدهم” !! 👌 صبر حیرت انگیز .. نوشتن المیزان… ! ☝️علامه نه تعارف داشته و نه اغراق می‌کند. 👈 علامه در جایی فرموده بودند: “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه سلام می‌دادند، من جواب خانوم را می‌شنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا می‌خواندند، من جواب سلام امام حسین(ع) را می‌شنیدم!” 🔸همیشه به جایگاه او حسرت می‌خورم! 🤔 با خودم فکر میکنم وقتی که داشته خانه را جارو می‌زده ، یا وقتی برای علامه چایی می‌ریخته ، میدانسته در آسمان ها آنقدر معروف است؟ ❓ میدانسته در پرورش یک مرد بزرگ، آنقدر موثر است؟ ❓ 🙏 کاش کتابی از زندگینامه اش چاپ شده بود. کاش برای ما کلاس آموزشی می‌گذاشت . کلاس اخلاق. کلاس اخلاص. کلاس مدیریت زندگی در شرایط بحرانی. کلاس چگونه از همسر خود علامه طباطبایی بسازیم؟ کلاس چگونه بدون قلم بدست گرفتن ، تفسیر المیزان بنویسیم؟ کلاس چگونه مهم باشیم اما مشهور نه؟ کلاس چگونه توانستم در اهداف والای همسرم، او را در بدترین شرایط یاری دهم؟ کلاس… 🔸همه ی این ها چند واحد میشود؟🤔 چقدر واحد پاس نکرده دارم! ❗️ •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @shidegomnam •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
🌺اگر درد را احساس کردی "زنده ای" اما اگر درد دیگران را احساس تا "انسانی". . . .!!!! ✅چه زیبا گفت مولانا... دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ، ای هیچ، برای هیچ، بر هیچ مپیچ، دانی که از آدمی، چه ماند پس مرگ؟؟؟ عشق است و محبت است و باقی همه هیچ ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند و چون دریا آرام شد، خود را اسیر صیاد دیدند... تلاطم زندگی حکمت خداست از خدا دل آرام بخواهیم؛ نه دریای ارام @shidegomnam
فصــ ــل ها همهــ آیتی از لطف خداست.. 🧡 @shidegomnam
🕊❤️🕊 ❤️💍❤️💍 😂 دختران را ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻋﻠﻢ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺛﺮﻭﺕ❓ ﻓﺮﻣﻮدند: شوهرررررررری که ثروتمنده، باعث پیشرفت علمی ما میشه 😂🤗😂 ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💑 ❤️اگر سر سفره عقد، دختر با پسر شرط کند که اجازه دهد ادامه تحصیل دهد مرد بعد از ازدواج نمیتواند مانع زن برای تحصیلش شود. 📕و زن میتواند بدون اجازه شوهرش تحصیلاتش را ادامه دهد. 📌ولی درهرحال اگر مرد زیر قولش زد و نگذاشت همسرش ادامه تحصیل دهد، زن نمیتواند به تلافی بدقولی همسرش در وظایف زناشویی اش تمکین نکند. •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @shidegomnam •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دعای به زبان 🌸 🌹فوق العاده زیبا👌👌👌 ♻️ 💯💯 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @shidegomnam •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
37.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹چله دعای هفتم صحیفه ی سجادیه 🌷 🌷 🌈به نیت👇👇 🌸🍃 فرج 🌸🍃 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @shidegomnam •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازدواج موفق6-دکتر فرهنگ.mp3
36.48M
💓 ازدواج موفق ۶💓 🎥 👌🏻 🌹بسیار زیبا 😍🍃 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @shidegomnam •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹💠 حضرت امام خامنه ای: اون وقت معنا پیدا میکنه که... ام؛ دیپلمات نیستم... ۹۱/۱۱/۱۹ ✌️🏻 👊🏻⛔️ 🚨 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈•• @shidegomnam •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
✅ گوشه ای از فداکاری‌های بزرگ همسر علامه طباطبایی و عاقبت وقتی مهاجرت (ره) از تبریز به قم اتفاق افتاد، همسر ایشان زندگی مرفه تبریز را کنار گذاشت و به زندگی ساده‌ی در قم رضایت داد و هرگز نگذاشت علامه از شرایط سخت زندگی چیزی بداند. در اتاقی که کرایه کرده بودند، پرده ای آویزان کردند. در یک طرف ، علامه برای طلاب تدریس می‌ کرد و خانواده اش در پشت پرده زندگی می‌ کردند. ؛ در حالی كه در تبریز دو مطبخ كه هر كدام به ترتیب 24 متر و 35 متر مربع وسعت داشت استفاده می کرد، حالا آشپزخانه نداشت؛ خانواده‏ ای كه هر سه ماه یك بار نان سنتی، مرغوب و خوشمزه در خانه می‏پختند، حالا باید به مغازه‏ای دوردست رفته و نان تهیه كنند و به خانه آورند. همسر علامه مشکلات را از همسرش پنهان می‌ کرد و معتقد بود حتی یک ساعت اشتغال ذهن علامه به مسائل زندگی، برای او گناه محسوب خواهد شد. و تمامی مشکلات زندگی را از همسرش پنهان می‌ کرد تا ایشان با خیال آسوده به تحصیل و تدریس بپردازند. وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودند ، با ایشان سخن نمی‏گفت که رشته افکار گسسته نشود. علامه هر نیم ساعت چای می خورد. همسر ایشان وقتی چای می‌برد به ایشان نگاه نمی کرد و آرام چای را می‏گذاشت و می‏رفت، بطوری که علامه اصلا متوجه آمد ورفت ایشان نمی شدند. بعد از اینکه علامه طباطبایی از دنیا رفتند، علّامه حسن‌زاده آملی ایشان را در خواب می‌بینند، ایشان می‌گویند: در آنجا به من گفتند که نصف ثواب ، مال خانمت است که آن‌گونه برای تو، چای را می‌آورد. اسلامی @shidegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🎥 🏎ترور صاحب مازراتی، فراری، لامبورگینی و باشگاه یوونتوس توسط صهیونیست‌ها 🏔 به یاد ، شهیدی که خدایش از دنیای خیلی از مردم دنیا بزرگتر بود @shidegomnam
با چه پسری ازدواج کنم؟🤔 قابل توجه دختر خانم ها🌸🍃 💐 @shidegomnam
🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁 مقدمه گروه فرهنگی شهيد ابراهيم هادی، سال هاست كه در زمينه شهدا فعاليت دارند. ده ها عنوان كتاب كه هر كدام به نوعی با موضوع شهدا در ارتباط است، توسط اين مجموعه منتشر شده و مورد استقبال مردم قرار گرفته است. سال 1396 سفری به اصفهان داشتيم. آنجا از يك دوست عزيز كه از فرماندهان سپاه بود، شنيدم كه ماجرای عجیبی برای همكارشان اتفاق افتاده. ايشان ميگفت: همكار ما جانباز و از مدافعين حرم است. او در جريان يك عمل جراحی، برای مدت سه دقيقه از دنيا ميرود و سپس با شوك ايجاد شده در اتاق عمل، دوباره به زندگی بر ميگردد. اما در همين زمان كوتاه، چيزهايی ديده كه درك آن برای افراد عادی خيلی سخت است! همکار ما برای چند نفر از رفقای صمیمی، ماجرايش را تعريف كرد، اما خيلی نمی خواست ماجرايش پخش شود. در ضمن، از زمانی كه اين اتفاق افتاده و از آن سوی هستی برگشته، اخلاق و رفتار فوق العاده خوبي پيدا كرده! مشتاق ديدار اين شخص شدم. تلفن تماس او را گرفتم و چندين بار زنگ زدم تا بالاخره گوشی را برداشت. نتيجه چندين بار مصاحبه و چند سفر و ديدار و... كتابی شد كه در پيش روی شماست. البته ساعت ها طول کشيد تا ايشان را راضی کنيم که اجازه چاپ مطالب را بدهند. در ضمن، شرط ايشان برای چاپ کتاب، عدم ذکر راوی ماجرا بود. لذا از بيان جزئيات و مشخصات و نام ايشان معذوريم. در اين كتاب سعی بر اختصارگويی بوده و برخی موارد كه ايشان راضی به بيانش نبود را حذف كرديم. اين کتاب در درجه اول بر روی اعضای گروه بسيار تأثيرگذار بود. اميدواريم ماحصل پيگيری ما، در بهبود معنويت همگان مؤثر باشد. @shidegomnam
تقدیم به پیشگاه مجاهد شهیدی كه تا زنده بود، برای آرمان تنها دولت تقديم به پيشگاه منتظر ظهور در جهان زحمت كشيد و دشمنان اسلام راستين را نابود كرد و رفتنش به دست خبيث ترين دشمنان خدا صورت گرفت. پيشكش به روح بلند سرباز اسلام و ولايت حاج قاسم سلیمانی
سه دقیقه در قیامت قسمت اول: پسری بودم كه در مسجد و پای منبرها بزرگ شدم. در خانوادهای مذهبی رشد كردم و در پايگاه بسيج يكی از مساجد شهر فعاليت داشتم. در دوران مدرسه و سالهای پایانی دفاع مقدس، شب و روز ما حضور در مسجد بود. سالهای آخر دفاع مقدس، با اصرار و التماس و دعا و ناله به درگاه خداوند، سرانجام توانستم برای مدتی كوتاه، حضور در جمع رزمندگان اسلام و فضای معنوی جبهه را تجربه كنم. راستی، من در آن زمان در يكی از شهرستانهای كوچك استان اصفهان زندگی ميكردم. دوران جبهه و جهاد برای من خيلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند. اما از آن روز، تمام تلاش خودم را در راه كسب معنويت انجام ميدادم. ميدانستم كه شهدا، قبل از جهاد اصغر، در جهاد اكبر موفق بودند، لذا در نوجوانی تمام همت من اين بود كه گناه نكنم. وقتی به مسجد ميرفتم، سرم پايين بود كه نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد. يك شب با خدا خلوت كردم و خيلی گريه كردم. در همان حال و هوای هفده سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به اين دنيا و زشتيها و گناهان نشوم. بعد با التماس از خدا خواستم كه مرگم را زودتر برساند. گفتم: من نميخواهم باطن آلوده داشته باشم. من ميترسم به روزمرگی دنيا مبتال شوم و عاقبت خودم را تباه كنم. لذا به حضرت عزرائیل 🌹@shidegomnam🌹
سه دقیقه در قیامت قسمت دوم: التماس ميكردم كه زودتر به سراغم بيايد! چند روز بعد، با دوستان مسجدی پيگيری كرديم تا يك كاروان مشهد برای اهالی محل و خانواده شهدا راه اندازی كنيم. با سختی فراوان، كارهای اين سفر را انجام دادم و قرار شد، قبل از ظهر پنجشنبه، كاروان ما حركت كند. روز چهارشنبه، با خستگی زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرت عزرائيل افتادم و شروع به دعا برای نزديكی مرگ كردم. البته آن زمان سن من كم بود و فكر ميكردم كار خوبی ميكنم. نميدانستم كه اهل بيت: ما هيچگاه چنين دعايي نكرده اند. آنها دنيا را پلی برای رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. خسته بودم و سريع خوابم برد. نيمه های شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم. بلافاصله ديدم جوانی بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. از هيبت و زيبايی او از جا بلند شدم. با ادب سلام كردم.ايشان فرمود: با من چكار داری؟ چرا اينقدر طلب مرگ ميكنی؟ هنوز نوبت شما نرسيده.« فهميدم ايشان حضرت عزرائيل است. ترسيده بودم. اما باخودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتنی است، پس چرا مردم از او ميترسند؟! ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماس های من بيفايده بود. با اشاره حضرت عزرائيل برگشتم به سرجايم و گويی محكم به زمين خوردم!در همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعت 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود! موقع زمين خوردن، نيمه چپ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود. ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد!! خواب از چشمانم رفت. اين چه رؤيايی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم!؟ ايشان چقدر زيبا بود!؟ @shidegomnam☘️
🍂✨بسم الله الرحمن الرحیم✨🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 قتل مدرن 😔جاهلیت مدرن 🔺خدا یقه اینها رو خواهد چسبید😱 😡وعده شیطان، فقر است🔻 @shidegomnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا