eitaa logo
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
930 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
328 فایل
✅ ارتباط با خادم کانال: @khadem_heyaat جلسات هفتگی:شب های پنج شنبه،اصفهان،درچه،خیابان جانبازان،کوی سیدمرتضی،مسجد سید مرتضی رحمه الله علیه هیئت عاشقان روح الله تاسیس ۱۳۷۷
مشاهده در ایتا
دانلود
1396-07-04(3).mp3@javad_Moghadam
زمان: حجم: 5.7M
🏴 امام حسنی ام❤️الحمدالله 🔺افتخار یه پدر مادر اینه 🔻بگه بچم تو حسن 🎤کربلایی 😭شورطوفانی وعده ما هر روز در کانال↙️ 🏴 @asheghaneruhollah
71.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در سیستان و بلوچستان 🔹اتوبوس پرسنل شیفت در محدوده چانعلی جاده خاش-زاهدان براثر عملیات انتخاری منفجر شده است. 🔹اوایل امشب این اقدام تروریستی انجام شده و گفته می شود فعلا ۳۰ نفر و ۱۰ نفر زخمی شده اند. 🔹گروهگ تروریستی جيش الظلم حادثه انتحاری در سیستان و بلوچستان را بر عهده گرفت. 🏴 @asheghaneruhollah
⛔ سخن‌نگاشت | نقشه ترامپ و شیاطین علیه سپاه و انقلاب به جایی نمی‌رسد 🔻 رهبرانقلاب، شب گذشته: دستگاه وسیع و همه‌کاره‌ی ، امروز یک دستگاه برجسته است در کشور... برای همین است که میبینید چه گربه رقصانی برای سپاه، آمریکایی‌ها میکنند. البته به جایی هم نمیرسد. آنها کید میکنند، آنها به خیال خودشان علیه سپاه و در واقع علیه انقلاب و علیه کشور نقشه میکشند، اما قرآن میگویند والَّذِينَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِيدُونَ. آنی که در واقع دارد فریب میخورد، آنی که دارد حرکت میکند به خیال اینکه به سمت قلّه میرود، در حالیکه دارد به سمت حضیض میرود، او «الَّذِينَ كَفَرُوا»اند یعنی ترامپ، یعنی همین شیاطین، اشرار و احمقهای دور و بر نظام حاکمه‌ی آمریکا. اینهایند. خیال میکنند دارد پیشرفت میکنند. ۹۸/۱/۱۹
✍️رمان زیبای 📚 🔻 نگاهم را به عمق چشمان با محبتش دوختم و پاسخ مهربانی‌اش را با مهربانی دادم: _«مجید جان! من که چیزیم نیس! تازه یه شب که هزار شب نمیشه!» و او برای اینکه خیالم را راحت کرده و عذاب وجدانم را از بین ببرد، بی‌درنگ جواب داد:😊 «الهه جان! من همینجا پای تلویزیون هم که بنشینم، برام مثل اینه که رفتم هیئت!» سپس چشمانش رنگ پدری به خود گرفت و با دلواپسی ادامه داد: _«الهه جان! تو نمی‌خواد غصه منو بخوری! مگه دکتر بهت نگفت نباید غصه هیچ چی رو بخوری؟ پس فقط به خودت و اون فسقلی فکر کن!»😊😍 ولی خوب می‌دانستم اگر من پابندش نبودم، شب عاشورا به جای ماندن در خانه، همچون دیگر جوانان شیعه، پا به پای دسته‌های عزاداری در خیابان‌ها سینه می‌زد و تنها به هوای همسر اهل سنتش، روی دل عاشقش پا نهاده و به شنیدن روضه از تلویزیون دل خوش کرده است، ولی من هم به قدری عاشقش بودم که حتی نتوانم حسرت پنهان در نگاهش را تحمل کنم و 🏴صبح عاشورا،🏴به هر زبانی بود راضی‌اش کردم تا مرا رها کرده و به دنبال هوای دلش به امامزاده برود. با اینکه از صبح سردرد و حالت تهوع گرفته بودم، هر چه اصرار کرد کنارم بماند، نپذیرفتم که دلم می‌خواست به آنچه علاقه دارد برسد. هر چند به که انجام می‌داد، و می‌دانستم که همین روضه‌ها، راهم را برای هدایتش به مذهب اهل تسنن دشوارتر می‌کند. روی تختم دراز کشیده و پیشانی‌ام را با سرانگشتانم فشار می‌دادم تا دردش قدری آرام بگیرد که کسی به در اتاق زد. عبدالله که دیروز به دیدنم آمده بود و خیال حضور🔥نوریه،🔥دلم را لرزاند.😰 از روی تخت بلند شدم و با حالت تهوعی که حالم را مدام به هم می‌زد، از اتاق خارج شدم و در را گشودم که نوریه با صورتی خندان به رویم سلام کرد. نخستین باری بود که به در خانه ما می‌آمد و از دیدارش هیچ احساس خوشی نداشتم. با کلام سردی تعارفش کردم که داخل بیاید، ولی نپذیرفت و با صدایی آهسته پرسید: _«شوهرت خونه‌اس؟» و چون جواب منفی‌ام را شنید، چشمان باریک و مشکی‌اش به رنگ شک در آمد و با لحنی لبریز تردید، سؤال بعدی‌اش را پرسید: _«میشه بهش اعتماد کرد؟» و در برابر نگاه متعجبم،😳 با لبخندی شرارت بار ادامه داد: _«منظورم اینه که با ارتباط نداره؟ یا مثلاً با یا ارتباط نداره؟» مات و متحیر😧😳 مانده بودم که چه می‌پرسد و من باید در پاسخش چه بگویم که از سکوت طولانی‌ام به شک افتاد و من دستپاچه جواب دادم: _«برای چی باید با شیعه‌ها ارتباط داشته باشه؟»😧 ابروی‌های نازک و تیزش را در هم کشید و بلاخره حرف دلش را زد: _«می‌خوام بهت یه چیزی بگم، می‌خوام بدونم شوهرت فضولی می‌کنه و به کسی گزارش میده یا نه؟»😏 از این همه محافظه کاری‌اش کلافه شده بودم و باز خودم را کنترل کردم که به آرامی جواب دادم: _«نه، به کسی چیزی نمیگه. بگو!» و تازه جزوه کوچکی📓 را که در دستش پنهان کرده بود، نشانم داد و گفت: _«این اعلامیه رو یه 🔥عالم وهابی🔥 توزیع کرده، برات اُوردم که بخونی.» و جزوه را به دستم داد و در اوج حیرت دیدم که روی جزوه با خطی درشت، جملاتی با مضمون نوشته شده است. از شدت ناراحتی گونه‌هایم آتش گرفت که اگر از اهل سنت بودم ولی روز کشته شدن فرزند پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) باز هم برایم روز شادی نبود و او برای توجیه کارش توضیح داد: _«این اعلامیه برای ارشاد مردم نوشته شده. به عبدالرحمن هم دادم بخونه. بهش گفتم به هر کی هم که اعتماد داره، بده. تو هم به هر کسی که اعتماد داری بده تا بخونه. با این کار هم به خدا نزدیک میشی هم به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)!... » حرفش که به اینجا رسید، بلاخره جرأت کردم و پرسیدم:😧😳 _«حالا چرا باید امروز شادی کرد؟» نگاه عاقل اندر سفیهی به چشمان متحیرم کرد و با حالتی فاضلانه پاسخ داد: ادامه👇
🔰 آمریکایی‌ها با رفتار خصمانه‌ای که با سپاه نشان دادند، عزت سپاه را بیشتر کردند 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در مراسم دانش‌آموختگی دانشجویان افسری دانشگاه امام حسین (ع): 🔹 امروز بحمدالله هم در داخل، هم در خارج از کشور دارای است. 🔹 اتفاقاً دشمنان هم به این عزت کمک کردند. آمریکایی‌ها با چهره‌ی خشن و عبوسشان و با رفتار خصمانه‌ای که با سپاه نشان دادند، عزت سپاه را بیشتر کردند. 🔺 دشمنان خدا با بندگان خدا دشمنی میکنند و این دشمنی، چهره‌ی بندگان خدا را روشن‌تر میکند و آنان را عزیزتر میکند. ۹۸/۷/۲۱ 🏷 ❤️ 🏴 @asheghaneruhollah
هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همان جبهه خودی است (شهید همت) #سپاه #قهرمان_ملی #سردار_حاجی_زاده #ایران_تسلیت 🏴 @asheghaneruhollah
💪 این همه گفتیم ما همه قاسم سلیمانی هستیم... ⇚ بسم الله... ☄️ جنگ نرم شروع شد جنگی که تلفاتش به مراتب بیشتر از جنگ سخت است... ⚠️ اما حواستان باشد ⚠️ زمان مخلوط بودن حق و باطل، به هر سوئی گرایش پیدا کنید کمک به یک جانب فتنه است ... ❖✨ امیرمؤمنان، علی علیه السلام بسیـــار زیبا فرمودند: 『در فتنه‌ها، مثل بچه‌ی شتر باش نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه شیری دارد که بدوشند.』 📚 نهج البلاغه، حکمت ۱ 👈 کمی هوشیارانه تأمل کنیم... ⚠️ نکند با یک تحلیل اشتباه... ⚠️ با یک جو سازی نا حق... ⚠️ با انتشار یک پیام، ساخته شده دست دشمن... آب به آسیاب دشمن بریزیم... ⚠️⚠️ نکند های هفته‌ی گذشته، بی بصیرت شوند و در جهت خلاف راه سردارشان حرکت کنند... ⚠️⚠️⚠️ نکند دشمن شاد شویم... 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🏴 @asheghaneruhollah
20.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️شهادت حضرت زینب_سلام الله علیها_ 🖐ما روشنیم از مهر و ماه از پرتو نور نگاه زینب عالم فدای بارگاه زینب❤️ های ما زینب اصل ما همین است رزمایش ما روز است... اماااااااااااااااااااااااااااااااااااا با ما خصم آشنا نیست یکی دو تا نیست✊ 🎤کربلایی 👌پیشنهاد ویژه دانلود ❤️به عشق ⚫️ @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و #امنیتی 🇮🇶 #تنــها_میان‌_داعش 💣قس
💞☘️بسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘️💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت عمو لبخندی زد و با صبوری پاسخ داد : _انشاءالله بازم میان. و عباس یال و ڪوپال لشگر داعش را به چشم دیده بود ڪه جواب خوشبینی عمو را با نگرانی داد : _این حرومزاده‌ها انقدر تجهیزات از پادگان‌های موصل و تڪریت جمع ڪردن ڪه امروزم خدا رحم ڪرد هلیڪوپترها سالم نشستن! عمو ڪنار عباس روی پله نشست و با تعجب پرسید : _با این وضع، چطور جرأت ڪردن با هلیڪوپتر بیان اینجا؟ و عباس هنوز باورش نمیشد ڪه باهیجان جواب داد : _اونی که بهش میگفتن و همه دورش بودن، یڪی از فرمانده‌های ایرانه. من ڪه نمیشناختمش ولی بچه‌ها میگفتن ! لبخند معناداری صورت عمو را پُر ڪرد و رو به ما دخترها مژده داد : _ فرمانده‌هاشو برای به ما فرستاده آمرلی! تا آن لحظه نام قاسم سلیمانی را نشنیده بودم و باورم نمیشد به خاطر ما خطر ڪرده و با پرواز برفراز جهنم داعش خود را به ما رسانده‌اند ڪه از عباس پرسیدم : _برامون اسلحه اوردن؟ حال عباس هنوز از خمپاره‌ای ڪه دیشب ممڪن بود جان ما را بگیرد، خراب بود ڪه با نگاه نگرانش به محل اصابت خمپاره درحیاط خیره شد و پاسخ داد : _نمیدونم چی آوردن، ولی وقتی با پای خودشون میان تو محاصره داعش حتماً یه نقشه‌ای دارن! حیدر هم امروز وعده آغاز عملیاتی را داده بود، شاید فرماندهان ایرانی برای همین راهی آمرلی شده بودند و خواستم از عباس بپرسم ڪه خبر آوردند میخواهد با مدافعان آمرلی صحبت کند. عباس با تمام خستگی رفت و ما نمیدانستیم ڪلام این میڪند ڪه ساعتی بعد با دو نفر از رزمندگان و چند لوله و یک جعبه ابزار برگشت، اجازه تویوتای عمو را گرفت و روی بار تویوتا لوله‌ها را سر هم ڪردند. غریبه‌ها ڪه رفتند، بیرون آمدم، عباس در برابر نگاه پرسش‌گرم دستی به لوله‌ها زد و با لحنی ڪه حالا قدرت گرفته بود، رجز خواند : _این خمپاره اندازه! داعشی‌ها از هرجا خواستن شهر رو بزنن، ماشین رو میبریم همون سمت و با خمپاره میڪوبیمشون! سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان ڪه رسید با رشادتی عجیب وعده داد : _از هیچی نترس خواهرجون! مرگ داعش نزدیڪ شده، فقط دعا ڪن! احساس ڪردم حاج قاسم در همین یڪ ساعت در سینه برادرم قلبی پولادین ڪاشته ڪه دیگر از ساز و برگ داعش نمیترسید و برایشان خط و نشان هم میڪشید، ولی دل من هنوز از وحشت داعش و ڪابوس عدنان میلرزید و میترسیدم از روزی ڪه سرعباسم را بریده ببینم. بیش از یک ماه از محاصره گذشت، هر شب با ده‌ها خمپاره و راڪتی ڪه روی‌سر شهر خراب میشد از خواب میپریدیم و هر روز غرش گلوله‌های تانڪ را میشنیدیم ڪه به قصد حمله به شهر، خاڪریز رزمندگان را میڪوبید، اما دلمان به گرم بود ڪه به نشانه مقاومت بر بام همه خانه‌ها "پرچم‌های سبز و سرخ یاحسین" نصب ڪرده بودیم. حتی بر فراز گنبد سفید مقام امام حسن﴿؏﴾ پرچم سرخ {یا قمر بنی هاشم﴿؏﴾}افراشته شده بود و من دوباره به نیت حیدر به زیارت مقام آمده بودم. حاج قاسم به مدافعان رمز مقاومت را گفته بود اما من هنوز راز تحمل دلتنگی حیدر را نمیدانستم ڪه دلم از دوری‌اش زیر و رو شده بود. تنها پناهم ڪنج همین مقام بود، جایی ڪه عصرروزعقدمان برای اولین بار دستم را گرفت و من از حرارت لمس احساسش گرما گرفتم و حالا از داغ دوری‌اش هر لحظه میسوختم. چشمان محجوب و خنده‌های خجالتی‌اش خوب به یادم مانده و حالا چشمم به هوای حضورش بی‌صدا میبارید ڪه نیت ڪردم اگر حیدر سالم برگردد و خدا فرزندی به ما ببخشد، نامش را "حسن" بگذاریم. ساعتی به افطار مانده، از دامن امن امام دل ڪَندم و بیرون آمدم ڪه حس ڪردم... ادامه دارد.... 💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد @asheghaneruhollah
🇮🇷🇵🇸 حسینیه مجازی عاشقان روح الله 🇵🇸🇮🇷
✅ اگر #سپاه نبود... #حاج_قاسم_سلیمانی 🇮🇷 @asheghaneruhollah
🔰 ضد انقلاب و اجانب به سپاه حمله می‌کنند. از این حملات انسان می‌فهمد که سپاه برای ایران و اسلام مفید است.  📅 امام خمینی(ره) | ۲۹ مهر ۱۳۶۰ 🇮🇷 @asheghaneruhollah