eitaa logo
دلــداده‌ٔحـســیــــن(؏)❤
316 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
33 فایل
﷽بی...خیـال‌ھࢪ‌لغٺ‌نامہ‌؛بدان..! ؏شق معنایـ؎‌ندارد‌جز‌حسین❤ مدیر کانال: @kimia667 ناشناسمونـه👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16551992315882 کپی با ذکر صلوات و اللهم عجل لولیک الفرج حلال💜
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکس که باید ببیند میبیند...❤️
میشود نیمه شبی در کربلا من فقط اشک بریزم تو تماشا کنی؟.‌‌..💔💔😭
🖇 غصہ‌هاۍدنیا ڪم‌یا‌ڪوچڪ‌نمیشـوند تو‌باید‌بزرگ‌شوۍ..!♡🍃 @ashejh
دورۍِ تُ؛ جانِ مَرا بہ‌ݪب رسانده...(:" -جنآبِ‌یآس🌻
『 گروهےمرگ‌رادرآغوش‌گرفتندو شهیدشدند؛ومارامرگ‌در آغوش‌گرفت‌ومُردیم🌱°•』
دلــداده‌ٔحـســیــــن(؏)❤
『🖤͜͡🌿』 حیفِ‌نوڪرنیست‌بآمرگ‌ِطبیعےجان‌دهد ؟! هیچ‌مرگےجزشهادت‌نیست‌شأن‌نوکرت (:" -یاابآعبدلݪـہ♡
دلــداده‌ٔحـســیــــن(؏)❤
『🧡͜͡💍♡』 「حقاڪہ‌پایدارۍمقابݪِ (:"」 - مگر‌چشمانت‌چہ‌دارد؛دݪبر ؟!
✠﷽✠ ♥️📌 📖❥ 💞 سوار ماشین شدیم امیر هم قبل از اینکه حرکت کنه ،ساندویجش و خورد و کلی تشکر کرد از سارا و قربون صدقه اش رفت سارا هم پشیمون شد بره خونشون با هم رفتیم سمت پارک نزدیک خونمون ماشین و گذاشتیم پارکینگ و پیاده سمت پارک حرکت کردیم وارد پارک شدیم چند قدمی رفتیم که دیدم هاشمی روی یه نیمکت نشسته هاشمی با دیدنمون بلند شد و سمت ما اومد بعد از احوالپرسی منو سارا روی نیمکت نشستیم ده دقیقه ای گذشت و کسی حرفی نزد هاشمی رو کرد به امیر گفت : داداش احیانأ دلت نمیخواد واسه خانومت یه بستنی بخری ؟ امیرم که منظور حرفشو فهمید خندید و گفت: پول ندارم 😁 هاشمی هم دست کرد تو جیبش یه ده تومنی داد به امیر امیر هم بدون هیچ خجالتی پول و ازش گرفت و به سارا اشاره زد که پاشه از کار امیر خندم گرفت بعد از رفتن امیر هاشمی با فاصله روی نیمکت نشست هاشمی: امیر گفت که میخواین باهام صحبت کنین - ببخشید میشه حرفایی که دیشب زدین و دوباره بگین! هاشمی با تعجب نگاهم کرد و گفت: چرا؟ - آخه دیشب اینقدر از دیدنتون شکه بودم که نفهمیدم چی گفتین هاشمی خندید و گفت: باشه چشم نمیدونم کی دلبسته شما شدم ،اولین روز دیدارمون ،یا تو شلمچه یا شایدم معراج ،اولش فکر میکردم دختر سرسختی باشین ولی کم کم که با روحیه اتون آشنا شدم فهمیدم نه شما سرسختیتون فقط با نامحرماست ،این باعث شد بیشتر بهتون علاقه مند بشم ،وقتی موضوع رو به امیر گفتم ،فکر میکردم الان میزنه سیاه و کبودم میکنه ،ولی برخلاف انتظارم خیلی با لبخند جوابمو داد درباره شما گفت ،درباره گذشته تون ،اینکه میترسین دوباره عاشق بشین ،اینکه شاید اصلا عاشق نشین،من بهتون حق میدم که همچین فکری داشته باشین ولی من از شما فقط میخوام که یه فرصت به من بدین تا بتونم قلبتونو مال خودم کنم از شنیدن حرفاش آروم شدم ،نمیدونستم دلیل این آرامش چیه 💕 ... ✦ ✦ ✦ @ashejh