«حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری » که از مراجع تقلید بودند، به دلیل بیماری زخم معده،به دستور پزشک معالج در بیمارستان بستری شدند. چون ایشان سالخورده و ضعیف البنیه بودند و در وقت بستری شدنشان هشتاد و نه سال از عمرشان می گذشت، لذا طاقت تحمل جراحی شدن بدون بیهوشی ممکن نبود و از طرفی هم ایشان، اجازه بیهوش کردن را نمی دادند؛زیرا معتقد بودند که در هنگام بیهوشی، تقلید مقلدین اشکال پیدا می کند.
دکتر معالج به ایشان عرض می کنند که طبق آزمایشها و عکس برداری ها، باید حتماً عمل جراحی روی حضرتعالی صورت گیرد. آیت الله خوانساری می فرمایند: «مانعی ندارد، عمل جراحی را هر وقت خواستید شروع کنید.ولی قبل از آن به من خبر دهید که با تلاوت قرآن و توجه به آن، مشکل بیهوش شدن شما هم حل شود.»
دکتر جراح پذیرفت و لحظاتی بعد عرض کرد: «ما آماده هستیم که دست به کارشویم.»
آیت الله خوانساری فرمودند:«هر وقت من شروع به خواندن کردم،شما هم شروع
کنید.»
دکتر می گوید: «تا ایشان شروع به خواندن سوره#انعام کردند، چاقوی جراحی را روی شکم ایشان گذاشتیم و دست به کار شدیم. ایشان چنان بی حرکت بودند که گویی در حال بیهوشی کامل هستند. بعد از پاره کردن و دوختن و اتمام کار، عرض شد که:« حضرت آقا، کار ما تمام شد.»ایشان هم قرآن را بستند و فرمودند: «صَدَقَ اللهُ الْعَلِيُّ العظيم.»
عرض کردم: «آقا، دردتان نیامد؟»
فرمودند: «مشغول خواندن قرآن بودم نفهمیدم»
منبع:بدیع الحکمه ص۲۲۰،۲۲۱
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#رفتار_خوب_با_همسایه_ها
آقای مصطفی کفاش زاده: امام در پاریس که بودند خیلی با همسایه های خود خوب بودند، سراغشان را می گرفتند و احوالشان را می پرسیدند و در ایام عیدشان برای آنها پیام میفرستادند و گل هدیه می کردند.
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#پاداش_چشم_پوشی_از_نگاه_حرام
عبد صالح مرحوم حاج ابوالفضل صنوبری فرمود: با تاکسی خودم، از میدان سپاه کنونی (عشرت آباد) ، پایین می آمدم که دیدم خانمی بلند بالا،با چادر و به ظاهر ، خیلی زیبا ایستاده. صورتم را برگرداندم و پس از استغفار، او را سوار کردم و به مقصد رساندم.
روز بعد که خدمت شیخ رسیدم، گویا این حادثه را از نزدیک مشاهده کرده باشد،
به من گفت:
آن خانم بلند بالا بود که نگاهش کردی و صورتت را بر گرداندی و استغفار کردی .... خداوند - تبارک و تعالی - یک قصر برایت در بهشت ذخیره کرده و یک حوری، شبیه
همان.
منبع:کیمیای محبت ص۹۹
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#احترام_امام_خمینی_به_قران_کریم
همه دیدند که حضرت امام خمینی در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران به طور استثنایی به جای آنکه در جایگاه روی صندلی بنشینند _ با آنکه صندلی را مثل همیشه آماده کرده بودند - بر روی زمین نشستند. این همان روزی بود که برندگان مسابقه قرائت قرآن به جماران آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آیه از قرآن تلاوت شود.
منبع:هزار و یک حکایت قرآنی ص۳۴۷
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#اهمیت_خدمت_به_خلق
یکی از ارادتمندان شیخ از ایشان نقل می کند که فرمود:
اسم پسرم برای سربازی در آمده بود میخواستم دنبال کار او بروم که زن و مردی برای حل اختلاف، نزد من آمدند. ماندم تا قضیه آن دو را فیصله دهم. بعد از ظهر، پسرم آمد و گفت: نزدیک پادگان به چنان سردردی مبتلا شدم که سرم متورم شد. دکتر آن جا معاینه ام کرد و مرا از خدمت معاف دانست.همین که از پادگان بیرون آمدم دیگر هیچ اثری از ورم و سردرد نبود!
شیخ، در پایان افزود:
ما رفتیم کار مردم را درست کنیم، خدا هم کار ما را درست کرد.
منبع:کیمیای محبت ص۱۸۲
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت آیت الله العظمی مظاهری:راهکار عاطفی برای اجتناب از گناه
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#فرش_نخ_نما
در سال های اول رهبری، آقا تحت عمل جراحی قرار گرفتند و دوران نقاهت را در منزل گذراندند. روزی ما را به حضور پذیرفتند. اتاق ملاقات، اتاق پذیرایی بود. من چون وارد اتاق شدم و فضای آن جا و وسایل و تجهیزات اتاق را دیدم سخت تحت تأثیر قرار گرفتم. وسایل در حد اقشار#فقیر جامعه بود و فرش اتاق پذیرایی،یک قالی تمام نخ نما که گل سالمی در آن دیده نمی شد. آن قالی نیز#جهیزیه همسرشان بود. سایر وسایل اتاق نیز کاملاً عادی و معمولی می نمود از زندگی افراد متوسط جامعه نیز
پایین تر بود.
منبع:پرتوی از خورشید ص۶۵
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#التزام_به_ذکر_صلوات
یکی از ارادتمندان جناب شیخ میگوید: ایشان به «استغفار» و «صلوات»، خیلی اهمیت می داد و دریافته بود که این دو ذکر دو بال پرواز برای سالک اند.
شیخ می فرمود:
هر کس در طول زندگی زیاد صلوات بفرستند به هنگام مرگ رسول خدا لب او
را می بوسد.
منبع:کیمیای محبت ص۱۹۰
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#عزت_و_ذلت_دست_خداست
حجة الاسلام والمسلمین سید موسی موسوی اصفهانی فرمود: پدر من از خواص مرحوم حاج رحیم ارباب بودند. مرحوم حاج رحیم ارباب - به قول مرحوم علامه طباطبایی - در شمار عارفان بود سنت ایشان در احترام به سادات زبانزد است. هم ایشان وصیت کرده بودند:مرا در گوشه ای از قبرستان تخت فولاد در جایی که نام و نشانی ندارد دفن کنید تا مردم به خاطر شهرت من به سوی قبر روی نیاورند.
مطابق این وصیت ایشان را در محلی مناسب با رعایت این وصیت در تخت فولادبه خاک می سپارند. جالب این که چیزی نمی گذرد آن منطقه محل دفن شهدا می شود،به گونه ای که اکنون قبر ایشان مورد توجه بیشتر خاص و عام قرار می گیرد.
منبع:روزنه های از عالم غیب ص۲۸۵،۲۸۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله فاطمی نیا:وَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِيزِ ٱلرَّحِيمِ
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
#اهمیت_انتخاب_مرجع_تقلید
مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد فرمودند: یکی از علمای مشهد در مسجد گوهرشاد در حال سجده از دنیا رفت من شنیده بودم که مرحوم میرزای شیرازی سه روز در حال سکرات بود تا از دنیا رفت. برای من مسئله شد که چگونه میشود یک امام جماعت این طور به راحتی درمکانی مقدس و در حال سجده جان دهد ولی آن مرجع بزرگ سه روز طول بکشد تا از دنیا برود؟ در خواب حضرت ولی عصر ارواحنا فداه -را دیدم، ایشان فرمودند: برخی از بندگان خاص خدا، مرگشان با اذن خودشان است. آن امام جماعت زود اذن داد ولی میرزای شیرازی اذن نداد تا آمرزش مقلدین خود را گرفت.
منبع:روزنه های از عالم غیب ص۳۰۶
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🔻نگفتم نیا؛ گرسنگی دارد!
🔹#سیدابوالحسن_اصفهانی در سن 14سالگی وارد اصفهان شده و در مدرسه صدر، #حجره گرفت و به درس و بحث مشغول میشود.
🔸شبی از شبهای زمستان پدرش به دیدن او میآید و وقتی زندگی او را میبیند که نه فرش و #گلیم و نه حتی چراغی برای روشن کردن حجره دارد با سخنانی سرزنش آمیز به او میگوید: نگفتم نیا، #گرسنگی و ... دارد.
🔹سید ناراحت شده و به طرف قبله میایستد و #امام زمان (عج) را مورد خطاب قرار میدهد و با چشمانی اشک بار میگويد: آقا! عنایتی کنید تا نگویند شما #آقا ندارید!
🔸لحظاتی نمیگذرد که فردی #ناشناس درب مدرسه صدر را به صدا درمیآورد. وقتی خادم در را باز میکند، فرد ناشناس از او سراغ سیدابوالحسن را میگیرد و خادم، سید را فرا میخواند.
🔹سیدابوالحسن با سیدی #خوشسیما روبهرو میشود که پس از دلجویی به او #۵قِران میدهد و میگوید: شمعی نیز در طاقچه حجره است، آن را بردار و روشن کن تا نگویند شما آقا ندارید.
📚توجهات ولیعصر (عج) به علما و مراجع تقلید، ص۱۲۳
https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea