عاقبت قتله کربلا ۱:
یزید در سن ۳۸ سالگی و در سال ۶۴ق بوزینه ای را با خود رقصاند و بوزینه او را گاز گرفت و از شدت مستی با سر به زمین افتاد و سرش شکست و مغزش بیرون افتاد. برادرش خالد بر او نماز خواند و در قبرستان باب الصغیر دفن شد و بنابر گزارش قرمانی در قرن یازدهم هجری گورش به زباله دانی تبدیل شده بود.
سیراعلام النبلاء ج۴ص۳۷
الثقات ج۲ص۳۱۴
البدایه و النهایه ج۸ص۲۳۵
اخبارالدول و آثار الاول ج۲ص۱۴
https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه حرم در قرن چهارم :
آل بویه در حد فاصل میان سالهای ۳۳۴ق تا ۴۴۷ق قریب به صد سال پشتیبان شیعیان عراق و ایران بودند.اما در کنار آنها امیران محلی هم به بازسازی حرم امام حسین علیه السلام پرداختند در سال ۳۶۸ق به فرمان عمران بن شاهین ( موسس سلسله شاهینیه در منطقه بطیحه ) رواق هایی در حرم های امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) ساخته شد( فرحه الغری ص۱۴۸) عضدالدوله در سال ۳۷۱ق به زیارت نجف و کربلا رفت و کمک های بسیاری به فقرا این دو شهر نمود(همان ص ۱۳۲) و هنگام یورش ضبه بن محمد اسدی به کربلا و غارت حرم ،او را تعقیب و مجازات نمود( الکامل فی التاریخ ج۵ص۴۴۰).
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال چهارم در گزارش ۱۰:اضطراب مسلم(ع) برای مخفی شدن :
برخی از بزرگان برای دفع اشکال از فراموشی مسلم بن عقیل( ع ) از حدیث نبوی به این دلیل استناد کرده اند که شرایط خاص و ویژه مسلم بن عقیل(ع) و همچنین حضور نابهنگام ابن زیاد بر درب خانه هانی در همان لحظاتی که آنها مشغول صحبت پیرامون این مسئله بودند ، موجب اضطرابی گردید که مسلم(ع) سریع در مخفیگاه خود مخفی شود و دیگر فرصتی برای تامل و اندیشه پیرامون این واقعه وجود نداشت ( سیره الحسین (ع) فی الحدیث و التاریخ ج۱۲صص۲۷۱-۲۷۴ با تخلیص).
جواب :
فاصله زمانی کوتاه میان فرستادن پیغام ابن زیاد مبنی بر دیدار از هانی با حضور نابهنگام او بر درب خانه هانی را دینوری در اخبار الطوال نقل کرده است( اخبارالطوال ص۲۳۳)در دیگر گزارش ها این فاصله زمانی با مدت زمان بیشتری نقل شده است ،طبری این گونه نقل کرده است که عبیدالله برایش پیغام داد که امشب نزد تو می آیم( تاریخ طبری ج۵ص۳۶۳) ابن اعثم کوفی زمان این دیدار را صبح روز بعد از آن نقل کرده است( الفتوح ج۵ص۴۲) چرا این محقق والامقام نقل دینوری را بر دیگر نقل ها مقدم کرده است؟ بلکه به نظر می رسد نمی تواند به تفاصیل و جزئیات این واقعه به دلیل مختلف بودن گزارش ها در میان منابع معتبر و دسته اول اعتماد نمود و این فاصله زمانی را دلیلی و توجیه ی برای عدم التفات مسلم بن عقیل(ع) به حدیث نبوی دانست.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال پنجم در گزارش ۱۰:روایت فتک از اهل بیت(ع) نقل نشده است:
برخی بر این واقعه اشکال وارد کرده اند که روایت نبوی الایمان قید الفتک قبل از دینوری نقل نشده و در منابع متاخر مشهور شده است و این خبر عامی و از نقل های اهل سنت می باشد و به این لفظ از اهل بیت (ع) روایتی نقل نشده است( المولی الغریب مسلم بن عقیل ج۳ص۲۰۳)
جواب :
اولا: حدیث در گزارش های طبری( تاریخ طبری ج ۵ص۳۶۳) و ابن اعثم کوفی( الفتوح ج۵ص۴۲) نیز نقل شده است و این گونه نیست که تنها دینوری آن را نقل کرده باشد.
ثانیا : این حدیث با عبارت ان الاسلام قید الفتک از امیر المومن ین علی (ع) در کافی شیخ کلینی نیز نقل شده است( الکافی کتاب الدیات باب نوادر حدیث ۱۶)
ثالثا : چرا جناب محقق محترم ، اشکال بر این روایت را بر عدم وجود لفظ روایت ((الایمان قید الفتک)) درمیان روایات اهل بیت (ع) حمل کرده اند ؟ با وجود این دو نقل چه با لفظ اسلام و چه با لفظ ایمان ، خبر از یک اصل می دهد و آن اینکه پدیده ترور و غافلگیرانه کشتن در شریعت و سیره رسول خدا (ص) امری مذموم و ناشایست است و وجود الفاظ مختلف در نقل یک خبر به اصل آن معنا و محتوا آسیب وارد نمی کند .
https://eitaa.com/Ashuraresearch
طبرانی به اسنادش از دربان عبیدالله بن زیاد نقل می کند:
پس از کشته شدن حسین ، پشت سر عبیدالله بن زیاد ،وارد قصر شدم .آتشی در صورتش شعله کشید .آستینش را بر صورتش گذاشت و گفت: دیدی؟
گفتم : آری
پس به من دستور داد آن حادثه را پوشیده نگه دارم .
المعجم الکبیر ج۳ص۱۱۲شماره ۲۸۳۱
تاریخ دمشق ج۳۷ص۴۵۱
مقتل خوارزمی ج۲ص۸۷
البدایه و النهایه ج۸ص۲۸۵
https://eitaa.com/Ashuraresearch
ذهبی از ابوحمزه بن یزید حضرمی نقل می کند :
یکی از خویشان ما، برایم گفت که دیده است سر حسین را سه روز در دمشق نصب کردند.
سیر اعلام النبلا ج۳ص۳۱۹
خوارزمی به نقل از ابومخنف می آورد: یزید ،فرمان داد که سر حسین را بر در خانه اش بیاویزند.
مقتل خوارزمی ج۲ص۷۳
https://eitaa.com/Ashuraresearch
1.91M
پادکست فرهنگ عاشورایی..... قسمت هشتم ....سیاه پوشی .
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال ششم در گزارش ۱۰: این نقل در شان مسلم بن عقیل (ع)نیست :
از دیگر اشکالات وارد شده براین واقعه این است که لازمه ای طرح تروری که توسط شریک ابن اعور طراحی گردید ه است که مسلم در آغاز به این امر رضایت داشته باشد و بعد از آن برای او کشف شده باشد که این عمل با سنت نبوی همخوانی ندارد ، آیا فقیه ی عالم همچون مسلم بن عقیل(ع) این روایت نبوی را فراموش کرده است و بعد از آن و در هنگام اجرای طرح به یاد آن افتاده است ؟ همانا این پندار پیرامون مسلم بن عقیل(ع) دور از ذهن است و جلالت قدر و بزرگواری او بیش از این است که چنین روایتی را فراموش کرده باشد( المولی الغریب مسلم بن عقیل ج۳ص۲۴۸)
جواب :
در این نقل سخن پیرامون جناب مسلم بن عقیل(ع) است که سفیر امام حسین(ع) به شهر کوفه بوده است ، انسانی بزرگوار و مطیع امر امام زمان خود که برای امام خود ازجان شیرینش نیز گذشته است، اما با تمامی این فضیلت ها و احترامی که شیعیان برای این شخصیت والا قائل هستند ، این نکته نیز واضح و روشن است که مسلم بن عقیل(ع) معصوم نبوده و عاری از اشتباه و خطا و فراموشی نیست ، در این رخداد روی سخن بر روی عملکرد انسانی است که می توان در حالت های گوناگون تصمیم گیری های متفاوت اتخاذ کند و یا این مسئله را فراموش نماید ، دایره عصمت در اندیشه شیعه تنها در باره معصومین(ع) ارائه شده که می توان آن را با استناد به آیات و روایات صریح ثابت نمود، اما اصحاب و یاران آنها از این قاعده مستثنی هستند، بنابر این در تحلیل این رویداد باید یک شخصیت غیر معصوم اما والا را در بستر یک واقعه تحلیل نمود و دید آیا این تصمیم و عملکرد از چه جایگاهی برخوردار است.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال هفتم در گزارش ۱۰ : چرا شریک در بصره ابن زیاد را نکشت؟
شریک ابن اعور بنابر تصریح منابع از دوستان ابن زیاد در بصره و از منزلت اجتماعی خاصی نیز نزد او برخوردار بوده است ، بنابر این شکی نیست که می توانست ابن زیاد را در فرصتی مناسب به قتل برساند و یا حتی در برخی گزارش ها آمده است که شریک به مسلم بن عقیل(ع)وعده داده بود که اگر ابن زیاد را بکشد خیال او را از بصره و بیعت مردم آن آسوده می کند ، اگر شریک به هر دلیلی مثلا بیماری در بصره باقی می ماند و ابن زیاد را در سفر کوفه همراهی نمی کرد ؛ می توانست شهر بصره را در اختیار مسلم بن عقیل(ع) قرار دهد( المولی الغریب مسلم بن عقیل ج۳ص۲۴۸)
جواب :
اولا : شریک بن اعور به چه عنوانی باید ابن زیاد را می کشت ؟ هنوز از جریان مسلم بن عقیل(ع) آگاهی نداشت و هنوز ابن زیاد به کوفه نیامده بود تا نوع عملکرد او را در این شهر با شیعیان بداند ، بنابر این کشتن ابن زیاد در بصره از هیچ وجه عقلی برخوردار نیست ، مضافا بر اینکه مگر ابن زیاد به عنوان امیر وحاکم شهر بصره دارای محافظ و سرباز و نگهبان نبوده که از جان او حفاظت کنند ؛ آیا با وجود چنین محافظانی هرگونه سوءقصد به ابن زیاد که دارای خدم وحشم هستند ، معقول به نظر می رسید؟ بنابراین دیگر نمی توان این احتمال را داد که شریک می توانسته دربصره دست به اقدامی بزند اما اهمال کرده است.
ثانیا : با حضور سلیمان فرستاده امام حسین (ع) در شهر بصره و جریان دعوت آن امام از بزرگان شیعه ، طبیعی به نظر می رسید که ابن زیاد هنگام خروج از بصره ، بزرگان شیعه ای را که احتمال دهد حضور آنها در بصره برای اداره کردن شهر خطرناک می باشد را به همراهی خود مجبور نماید ، مضافا بر اینکه با حضور سلیمان ، اگر شریک احتمال می داده است که می تواند در شهر بصره کاری انجام دهد ، دیگر نیازی به دادن پیشنهاد به مسلم بن عقیل(ع) نبود.
ثالثا : شریک هنوز به کوفه نیامده بود و از انگیزه و سفارت مسلم بن عقیل(ع) آگاهی نداشت تا بتواند یک تصمیم درست ومنطقی اتخاذ کند ، این احتمال زمانی معقول به نظر می رسد که شریک بن اعور قبل از حرکت از بصره و ورود به کوفه از انگیزه مسلم بن عقیل(ع) آگاهی داشته باشد ، با این حال نیز و در صورت آگاهی داشتن از این سفارت هم نمی توانست بدون اذن از امام معصوم (ع) دست به اقدامی بزند که منجر به ریختن خون تعداد زیادی ازشیعیان گردد.
رابعا : سفراء امام حسین(ع) به شهرها تنها برای دعوت مردم و فهمیدن میزان ارادت و پایبندی آنان به نامه نگاری هایشان ، ماموریت داشتند و در سخنان امام حسین(ع) به مسلم بن عقیل(ع) گذشت که حضرت از مسلم خواستند که امر خود را مخفی نماید و میزان پایبندی مردم به نامه های آنان را ارزیابی کند و از آنان بیعت بگیرد و او را از جریان کوفه آگاه نماید.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه حرم در قرن پنجم :
در آغاز قرن پنجم هجری، برخی از بادیه نشینان که زندگی سختی داشتند به کربلا یورش بردند.این امر سبب شد تا در سال ۴۰۰ق با حمایت حسن بن فضل بن سهلان رامهرمزی وزیر بهاءالدوله بویه دیواری دور شهر کربلا کشیده شود که تا سال ۴۰۳ق کشیدن آن طول کشید( المنتظم ج ۱۵ص۱۵۹) در ۱۴ ربیع الاول ۴۰۷ق حرم مطهر امام حسین علیه السلام آتش گرفت ( الکامل فی التاریخ ج۵ص۶۳۵) و در سال ۴۷۹ق سلطان ابوالفتح ملک شاه سلجوقی مرقد مطهر امام را زیارت کرد و دستور تعمیر دیوارهای آن را صادر نمود. ( المنتظم ج۱۶ص۲۵۹).
https://eitaa.com/Ashuraresearch
شیخ صدوق (ره) به اسنادش از فضل بن شاذان نقل می کند که شنیدم امام رضا علیه السلام می فرماید: هنگامی که سر حسین را به شام بردند، یزید فرمان داد آن را بر زمین بگذارند و در کنار آن، سفره انداخت و او و همراهانش به خوردن و نیز نوشیدن آب جو پرداختند و چون فارغ شدند، فرمان داد سر را در تشتی زیر تخت بگذارند و بساط شطرنج را در کنار آن گشود. یزید به شطرنج بازی نشست و حسین و پدر و پدربزرگش را یاد می کرد و مسخره شان می نمود و هرگاه همبازی اش را در قمار می برد، آب جو را می گرفت و آن را سه جرعه می نوشید و سپس ته مانده اش را نزدیک تشت بر زمین می ریخت.
پس هرکه شیعه ماست، باید از نوشیدن آب جو و قماربازی با شطرنج بپرهیزد . هرکس که به آب جو یا شطرنج نگریست،حسین را به یاد آورد و یزید و خاندان زیاد را لعنت کند که خدای گناهانش را به خاطر آن محو میکند، حتی اگر به تعداد ستارگان باشد.
من لایحضره الفقیه ج۴ص۴۱۹حدیث ۵۹۱۵
عیون اخبارالرضا ج۲ص۲۲حدیث ۵۰
جامع الاخبار ص۴۳۲حدیث ۱۲۰۸
الدعوات ص۱۶۲حدیث ۴۴۷
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال هشتم در گزارش ۱۰ : چه فایده ای بر مخفی کردن مسلم مترتب بوده است ؟
بنابر تصریح منابع ، هانی بن عروه ، مسلم را در خانه خود مخفی کرده است در حالی که مردم کوفه نزد او رفت و آمد می کردند و با او بیعت می نمودند ، اگرتعدادی از مردم با او بیعت کرده و نزد او رفت و آمد داشتند ، چه فایده ای از مخفی کردن او وجود دارد ؟ آیا نباید مسلم بن عقیل (ع)را تنها از ابن زیاد مخفی کرد ؟ بنابر این همه ی مردم ازمکان مسلم بن عقیل(ع) آگاهی داشتندو می دانستند که مسلم بن عقیل(ع) درخانه هانی است ، پس چرا سربازان ابن زیاد بر خانه هانی هجوم نیاوردند و مسلم بن عقیل(ع) را نگرفتند ؟
جواب :
اولا : مسلم بن عقیل(ع) شبانه تغییر مکان داده و از خانه مختار به خانه هانی وارد شده است ؛ بنابر این از تغییر مکان او کسی آگاهی نداشته است.
ثانیا : فاصله استقرار مسلم بن عقیل(ع) در خانه هانی با ورود شریک بن اعور در این خانه و بیماری شریک و هانی زیاد نبوده تا این احتمال مطرح گردد که شیعیان با مسلم در خانه هانی دیدار می کردند.
ثالثا : از منابع و گزارش های موجود چنین برداشت می شود که گرفتن بیعت ها از مردم تا هنگامی بوده که مسلم در خانه مختار حضور داشته است ، و بعد از جابجایی مسلم به خانه هانی دیگر افراد نزدیک به او از پناهگاه مسلم آگاهی داشتند ، و داستان جاسوسی معقل و فریفته شدن مسلم بن عوسجه تنها به دلیل اصرار زیاد معقل بوده و گرنه در خانه هانی بیعتی از مردم گرفته نشده و مردم با واسطه ها در ارتباط بودنند، بلکه بنابر برخی گزارش ها مسلم بن عقیل(ع) هنگامی که تغییر مکان داد و به خانه هانی بن عروه وارد شد و بیعت هجده هزار نفر را داشت به امام حسین(ع) نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد(تاریخ طبری ج۵ص۳۷۵)
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال نهم در گزارش ۱۰ : چرا کوفه را تصرف نکردند ؟
بنابر برخی گزارش ها عبیدالله بن زیاد فردی ترسو بوده است( سیراعلام النبلا ج۳ص۵۴۵) و زیارت عبیدالله بن زیاد از هانی در اوائل ورودش به شهر کوفه واقع شده است و به زعم مورخان تمام کوفه در اختیار مسلم قرار داشته و ابن زیاد نیز انزوای در قصر را برگزیده بود و دراطراف خود افراد معدودی را به همراه داشت ، در چنین شرایطی چرا اقدامی از سوی مسلم بن عقیل(ع) برای تصرف کوفه انجام نشده است ؟
جواب :
اولا : اینکه تمام شهر کوفه در اختیار مسلم بن عقیل(ع) بوده باشد ، ثابت نیست چرا که با مقایسه میان تعداد کسانی که با مسلم بن عقیل(ع)بیعت کرده اند و با جمعیت کوفه فهمیده می شود که تعدادکسانی که با مسلم بیعت کرده اند به نسبت با جمعیت کلی شهر کوفه کمتر از نصف را تشکیل می داده است و عبارت ((ان لک ها هنا مائه الف سیف ))( الارشاد ج۲ص۶۹) مبالغه و اشتباه تاریخی است که به احتمال قوی اشاره به تعداد احتمالی دارد که در صورت حضور امام حسین(ع) در شهر کوفه به او اقبال می نمایند.
ثانیا : با پیشینه سیاه زیاد بن ابیه در شهر کوفه و قلع و قمع مردم این شهر در زمان حکمرانی خود وقتی مردم کوفه فهمیدند عبیدالله ابن زیاد برای حکمرانی بر آنها تعیین شده است به شدت ناراحت شدند( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۸) و بر روحیه آنها بشدت تاثیر منفی گذاشته است ، مردم کوفه از شدت عمل ابن زیاد آگاهی داشتند و همین گونه نیز شد ، چنان جو خفقان و ترسی را در کوفه ایجاد نمود که هانی بن عروه که بزرگ قبیله مرادی بشمار می آمد را با دست بسته در بازار کوفه آورد و گردن زد و تعصب های قبیلگی نیز نتوانستند کاری از پیش ببرد ، با این اوصاف موازنه قدرت به گونه ای نبود که مسلم بن عقیل(ع) بتواند در برابر مردم کوفه که نصف آنها هنوز گرایش اموی داشتند و یا بی طرف بودند و همچنین مدیریت قوی شهری ابن زیاد تاب بیاورند و شهر را به تصرف خود در آورند.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
عاقبت جنایتکاران کربلا قسمت ۲:
عبیدالله بن زیاد در سال ۳۳ ق به دنیا آمد. در سال ۵۵ق در ۲۲سالگی حاکم بصره شد صورتی زیبا داشت و مادرش مرجانه از دختران پادشاهان ایران بود( سیراعلام النبلاءج ۳ص۵۴۵) در سن ۲۸سالگی واقعه عاشورا را فرماندهی کرد و در سال ۶۷ق در منطقه به نام خازر در پنج فرسخی موصل توسط ابراهیم بن مالک اشتر نخعی کشته شد (البدایه و النهایه ج ۸ص۲۸۱) ترمذی نقل می کند که وقتی سر عبیدالله بن زیاد و یارانش را نزد مختار آوردند و در ایوان مسجد بر روی هم چیدند ناگهان ماری آمد و داخل بینی ابن زیاد شد ( سنن الترمذی ج۵ص۶۶۰شماره ۳۷۸۰) مختار سر را برای امام سجاد (ع) فرستاد و امام آن را برای عبدالله بن زبیر فرستاد و ابن زبیر دستور داد آن را بر سر نیزه کنند و بعد از آن دستور داد تا آن را به یکی از دره های مکه پرتاب نمایند. (امالی طوسی ص۲۴۱حدیث ۴۲۴) و ابن عساکر نقل کرده است که ابراهیم بن اشتر جسد ابن زیاد را سوزاند.( تاریخ دمشق ج۱۴ص۳۸۸)
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاضی نعمان مغربی به اسنادش از امام صادق (ع) نقل می کند:
برای حسین در طول یک سالِ کامل، شبانه روزی،نوحه سرایی شد و سه سال هم روزانه از همان روزی که در آن کشته شد.
مسور بن مخرمه ،ابوهریره و بزرگانی از صحابیان رسول خدا ( ص) به صورت پنهانی و پوشیده می آمدند و به نوحه ها گوش می دادند و می گریستند.
دعائم الاسلام ج۱ص۲۲۷
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اشکال آخر در گزارش ۱۰:چرا ابن زیاد جرم هانی را بازگو نکرد ؟
در جریان بازداشت هانی ، چرا عبیدالله بن زیاد هنگام بر شمردن جرائم هانی ، سخن از طرح ترور آنها در هنگام بیماری شریک به میان نیاورده است ؟ همین دلیلی بر ساختگی بودن این واقعه است.
جواب :
این اشکال نیز وارد نیست ، چرا که در جریان بازداشت هانی بن عروه توسط عبیدالله بن زیاد ، در منابع گزارش شده است که وقتی هانی به عبید الله بن زیاد نزدیک شد ، عبیدالله رو به هانی کرد و این شعر را خواند :
ارید حباءه و یرید قتلی عذیرک من خلیلک من مراد
(من خیر او را می خواهم و او قصد جان من می کند ، عذر تو نسبت به دوستت از قبیله مراد مقبول است )( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۴/ الارشاد ج۲ص۴۶/ اخبارالطوال ص۲۳۰)
مصرع اول این بیت شعر دقیقا اشاره به طرح تروری دارد که در خانه هانی طرح ریزی شد اما به سرانجام نرسید ، اما اگر کسی قائل شود که این بیت شعر به این واقعه اشاره ندارد بلکه مرادش وقایع کوفه و بیعت گرفتن مسلم بن عقیل (ع)از مردم است ، در جواب گفته می شود که صرف بیعت گرفتن از مردم را که اراده قتل نمی توان دانست ، چرا که ابن زیاد با ادبیاتی هانی را مخاطب خود قرار داده است که این واقعه اتفاق افتاده و او از یک توطئه قتل ، جان سالم بدر برده است .
ثانیا : در نقل دیگری از عیسی بن یزید کنانی گزارش شده است که عبیدالله بن زیاد به هانی گفت : آیا جزای من ، آن است که مردی را در خانه ات پنهان کنی تا مرا بکشد ؟( تاریخ طبری ج۵ص۳۶۰)
https://eitaa.com/Ashuraresearch
ابن زیاد برای شکار مسلم بن عقیل(ع) و آرام کردن اوضاع کوفه به این شهر آمده بود ، تا مسلم بن عقیل(ع) را به چنگ بیاورد ، هر روز اوضاع کوفه آشفته تر می شد ، بنابر این تصمیم گرفت برای پیدا کردن مخفی گاه مسلم بن عقیل(ع) از غلامش معقل که از اهالی شام بود استفاده نماید ، او را احضار کرد و به او سه هزار درهم داد و به او گفت : مسلم و یارانش را پیدا کن و این سه هزار درهم را به آنها بده و بگو با این پول با دشمنانتان بجنگید و خود را یکی از آنها نشان بده تا به تو اعتماد کنند تا از اسرار شان آگاه شوی و برای این کار صبح و شب با آنان رفت و آمد کن ، معقل پول را برداشت و به مسجد جامع کوفه وارد شد ، در آنجا چشمش به پیر مردی افتاد که بسیار نماز می خواند ، و از مردم نیز شنید که او برای امام حسین(ع) بیعت می گیرد ، نزد او آمد و منتظر ماند تا از نماز فارغ شد، و به او گفت : جانم فدایت ! من مردی شامی هستم ، هم پیمان قبیله ذو کلاع ، خداوند نعمت دوستی خاندان رسول خدا رابه من عنایت کرده است ، سه هزار درهم به همراه دارم و دوست دارم آن را به مردی از این خانواده برسانم ، با خبر شدم که آن مرد وارد این شهر شده و برای حسین بن علی (ع) بیعت می گیرد ، آیا می توانی مرا نزد او ببری تا این پول ها را به او بدهم تا برای کارهایش از آن استفاده نماید ، پیر مرد از معقل سوال کرد : در مسجد چطور به سراغ من آمده ای ؟ معقل در جواب گفت : از چهره ات نشان خوبی دیدم پس امید داشتم که جزء کسانی باشی که از دوست داران خاندان رسول خدا (ص) هستند ؛ پیرمرد گفت : من مسلم بن عوسجه نام دارم و از ملاقات با تو هم خوشحالم و هم ناراحت ، خوشحالم که به آنچه می خواهی می رسی و امید دارم که خداوند به وسیله تو خاندان رسول خدا (ص) را یاری رساند واندوهناکم که هنوز کارها محکم واستوار نشده است و تو مرا شناختی و من از شیعیان اهل بیت هستم و از ابن زیاد هراس دارم ، مسلم بن عوسجه برای اینکه از این مرد شامی خیالش آسوده باشد از او پیمان و قسم های سختی گرفت تا امور را پنهان نماید ، سپس به او گفت : امروز از نزد من برو تا در این باره بیندیشم و فردا به منزل من بیا ، معقل چند روز به خانه مسلم بن عوسجه رفت و آمد می کرد تا اینکه مسلم بن عوسجه به او اعتماد نمود اما با مرگ شریک بن اعور باز ملاقات میان معقل و مسلم بن عقیل به تاخیر افتاد ، معقل روزی به سراغ مسلم بن عوسجه امد و به او گفت : تو به من وعده دادی که مرا نزد مسلم بن عقیل ببری تا پول ها را به او بدهم ، پس چرا تصمیمت عوض شد ؟مسلم بن عوسجه درجواب گفت : گرفتار مرگ شریک بن عبدالله که از خوبان شیعه و دوست دار اهل بیت (ع) است ، شدیم ، معقل گفت : آیا مسلم بن عقیل در خانه هانی بن عروه سکونت دارد ؟ مسلم بن عوسجه گفت : آری معقل گفت: برخیز و مرا نزد او ببر تا مال را به او بدهم ، مسلم بن عوسجه ، معقل را نزد مسلم بن عقیل برد و از او بیعت گرفت و اموال را به ابوثمامه صاعدی داد که مسئول جمع آوری اموال و خرید سلاح بود ، معقل چند روز نزد مسلم بن عقیل رفت و آمد می کرد و پیش از همه به خانه هانی می رفت و بعد از همه از آن جا خارج می شد و اخبار را می شنید و آخر شب آنها را برای ابن زیاد باز گو می کرد.
تاریخ طبری ج۵ص۳۶۲
الارشاد ج۲ص۴۵
انساب الاشراف ج۲ص۳۳۶
مروج الذهب ج۳ص۶۷
تهذیب التهذیب ج۱ص۵۹۱
الاصابه ج۲ص۷۰
اخبارالطوال ص۲۳۵
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۱۱:
-خوارزمی نقل کرده است که : ابن زیاد به معقل گفت : این سه هزار درهم را بگیر و در کوفه در جستجوی مسلم بن عقیل باش ، وقتی محل او را شناسایی کردی نزد او برو و به او بگو که شیعه و از طرفداران او هستی و درهم ها را به او بده وبگو : این پول را صرف نبرد با دشمنانتان کنید وقتی پول را به وی دادی به تو اطمینان و اعتماد پیدا می کند و چیزی را از تو پنهان نخواهد کرد. ( مقتل خوارزمی ج۱ص۲۰۱)
-ابن اعثم آورده است که : مسلم بن عقیل بعد از گرفتن بیعت با معقل از خانه هانی به جای دیگری نقل مکان کرد اما معقل باسختی از مکان مسلم آگاهی پیدا کرد.( الفتوح ج۵ص۴۱)
-دینوری نقل می کند : معقل به راه افتاد تا به مسجدجامع رسید و نمی دانست چگونه مسئله را دنبال کند ، چشمش به مردی افتاد که در گوشه ای از مسجد بسیار نماز می خواند، پیش خود گفت : شیعیان بسیار نماز می خوانند و گمان می کنم که این مرد ، یکی از شیعیان باشد.( اخبارالطوال ص۲۳۵)
-ابن کثیر نام غلام ابن زیاد را (ابی رهم ) ذکر کرده که خود را قاصدی از سرزمین حمص معرفی کرده است. ( البدایه و النهایه ج۵ص۴۶۴)
https://eitaa.com/Ashuraresearch
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠
🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام
🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا
🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی
🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا
🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل
🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین
🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل
🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی
اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇
🆔 https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اسحاق بن راهویه نقل می کند:
ام سلمه آخرین نفر از همسران رسول خدا (ص) بود که در گذشت . او تا زمان کشته شدن حسین (ع) شهید زیست و از فرط اندوه برای شهادت حسین از سخن گفتن بازماند و بیهوش شد و بسیار اندوهگین گردید و پس از آن طولی نکشید که به سوی خداوند منتقل شد.
مسند اسحاق بن راهویه ج۴ص۱۶/ سیر اعلام النبلا ج۲ص۲۰۲
https://eitaa.com/Ashuraresearch
ابونعیم به اسناد خود می آورد:
وقتی خبر کشته شدن حسین به ام سلمه رسید در مسجد رسول خدا (ص) خیمه ای برپا کرد و در آن نشست و لباس سیاه پوشید .
شرح اخبار ج۳ص۱۷۱حدیث ۱۱۱۹
https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۱۱: معقل چرا به مسجد آمد ؟
خلفا به تبعیت از رسول خدا (ص)که اقامت گاه خود را در شهر مدینه کنار مسجد قرار می دادند ، دارالاماره ها را کنار مساجد می ساختند ، دارالاماره کوفه نیز از این قاعده مستثنی نبود و بنا برگفته ماسینیون تردیدی نیست که قصر درجنوب مسجد با اندکی انحراف به سوی مشرق قرار داشته است که گزارش های محلی نیز این سخن را تایید می کند( جغرافیایی تاریخی کوفه ص۳۶) از دیگر سو در قرون اولیه اسلام، مسجد محوریت مهمی در امور اجتماعی در میان مسلمانان بر عهده داشته است و مسجد جامع کوفه نیز وسط شهر کوفه قرار داشت و بنابر نقل یعقوبی ، خانه های کوفه بر گرد مسجد ساخته شده بود( البلدان ص۷۳)بنابر این مسجد مسجد جامع به محلات شهر کوفه راه داشته و نقش محوریتی در این شهر ایفا می کرده است ، نزدیکی این مسجد به دارالاماره و راه داشتن آن به اماکن دیگر شهر ، احتمالا این گمان را در معقل تقویت کرد که اگر حرکتی بخواهد در شهر به وقوع بیانجامد باید از این مکان آغاز شود ، در نتیجه خود را در آغاز ماموریت به مسجد جامع رسانید.
https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل دوم در گزارش ۱۱: چرا به معقل اطمینان پیدا کردند ؟
برخی از محققان بر این عقیده اند که دلیل مشخصی برای اعتماد به معقل وجود نداشت ، چرا که اولا : او از اهل شام بود و اهل این سرزمین نیز به بغض و کراهت داشتن به اهل بیت(ع) معروف می باشند، ثانیا : هنگامی که پول هارا به مسلم بن عوسجه تسلیم نمود ، معقل شروع به گریه کردن نمود یا خودش را به گریه زد ، آیا در چنین حالتی نباید در راستگویی مدعایش شک می شد ؟ ثالثا : بعد از آنکه با مسلم ملاقات کرد ، اولین فردی که برآنها داخل می شد و آخرین فردی بود که از نزد آنها خارج می گردید، آیا این چنین رفتاری شک بر انگیز نیست ؟ بنابر این بهتر بود که آنها از معقل دوری می گزیدند اما معقل نیز در جاسوسی بسیار ماهر و زرنگ بود و نقش خود را به درستی ایفا کرد.( الصحیح من سیره الامام الحسین (ع) ج۱۱ص۸۱)
اشکال :
اولا : اعرابی که در سرزمین شامات زندگی می کردند ب ه دلیل مجاورت و همسایگی که با رو میان داشتند و قبل از فتح آن در زمان خلافت عمر بن خطاب ، تحت سلطه امپراطوری روم شرقی بود ، عمدتا به کیش مسیحیت در آمده بودند و تا حدود زیادی آداب و رسوم عربی خود را فراموش کردند و حتی زبان عربی با زبان سریانی آمیخته گردید و این آمیختگی تا به آن حد رسید که سپاه روم ترکیب ی از سربازان رومی و افرادی از قبائل عربی شام بود ، بنابر این در آغاز مردم شام بر دین مسحیت بودند ، اما بعد از پذیرش اسلام و حاکمیت یزید بن ابی سفیان و سپس معاویه بن ابی سفیان براین شهرها ، نتیجه ی جز بسط قرائت اسلام اموی در میان مردم این سرزمین ها نداشته است ، هر چه بود در وهله اول حضور معقل آن هم از شام نزد مسلم بن عوسجه شک بر انگیز بود ، اما چرا خود معقل ، نام شام را به میان آورد ؟ او که در صدد جاسوسی بود به راحتی می توانست نام مکان دیگری که گرایشات شیعی دارند را به مسلم بن عوسجه بگوید ، شاید به این دلیل نام شهر ی از شام را آورد تا مسلم بن عو سجه نتواند پیرامون آن تحقیق کند و از افراد هم قبیله ای او درباره شخصیتش سوال نماید، اما صرف اهالی شام بودن نیز دلیلی بر این نبوده که مسلم بن عوسجه بخواهد در او تردید نموده و از کمک های او ممانعت نماید ، بلکه عقلا این احتمال وجود داشته است که افرادی از اهالی شام گرایشات شیعی داشته باشند ، هر چند غالب آنها با بنی امیه بودند ، بنابر این می بینیم که مسلم بن عوسجه در آغاز امر با مانع تراشی های فراوان و گرفتن قسم های زیاد سعی نمود تا از طرف م عقل آسوده خاطر گردد.
ثانیا : گریه معقل در هنگام دادن پول به مسلم بن عوسجه همانگونه که می توانست محملی برای شک و ریا باشد ، می توانست نشانه ی دلدادگی و شیدایی او نسبت به اهل بیت (ع) نیز باشد ، بنابر این نمی توان با این رفتار به افراد سوء ظن پیدا نمود یا آنها را به حاشیه برد.
ثالثا : این گونه رفتارها ، برای انسان هایی که هزار سال پس از وقوع واقعه در حال تحلیل این رخداد مهم هستند، امری مشکوک و ریا کارانه است اما در شرایط پیچیده و خفقان آن زمان و احتیاط هایی که از سوی مسلم بن عوسجه انجام می گردید ، درست و منطقی بوده است ، بنابراین نمی توانیم وقایع آن زمان را با اندیشه های امروزی تحلیل کنیم و بستر زمانی وقوع رویدادها را نادیده بگیریم.
رابعا : ورود و خروج معقل از نزد مسلم بن عقیل بعد از پیمان ها و امتحاناتی است که توسط مسلم بن عوسجه از معقل گرفته شده بود تا میزان وفاداری معقل را بسنجد ، با این حال و بعد از گرفتن این گونه پیمان ها، دیگر شک و تردید داشتن هم خلاف شیوه مسلمانی بوده و هم اینکه بررسی و واکاوی آن عقلا امکان نداشته است .
https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قال رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله): حُسَيْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَيْناً
رسول خدا (ص) فرمودند:
حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد كسی را كه حسین را دوست بدارد.
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۲۷
https://eitaa.com/Ashuraresearch