eitaa logo
عاشورا پژوهی
385 دنبال‌کننده
263 عکس
113 ویدیو
7 فایل
مطالب تخصصی پیرامون امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا . اللهم سَلّم و تَمّم ارتباط با ادمین : @hoseinhamzeh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبرانی به اسنادش از ابراهیم نخعی از بزرگان تابعان و فقهای کوفه نقل می کند که : اگر از قاتلان حسین بن علی (ع) بودم و آمرزیده می شدم و وارد بهشت می شدم، شرم می کردم که از کنار رسول خدا (ص) عبور کنم و ایشان به صورت من بنگرد. المعجم الکبیر ج۳ص۱۱۲شماره ۲۸۲۹ تهذیب الکمال ج۲۵ص۱۵۴ https://eitaa.com/Ashuraresearch
💠کانال تخصصی عاشورا پژوهی💠 🔍 واکاوی وقایع صدر اسلام 🔍بررسی و هدف شناسی وقایع عاشورا 🔖بستر شناسی و نو تحلیل های پژوهشی از منابع دست اول تاریخی 🔖بازخوانی آموزه های نهضت عاشورا 🔖نقد و نو تحلیل هایی از نظریه های پیشین تاریخ نگاران در سیر مقاتل 🔖پژوهش پیرامون نقش نهضت عاشورا در تداوم و اثر بخشی حیات معاصرین 🔖نظریه پردازی در اختلافات تاریخی مقاتل 🔖 جستار در اندیشه ها در باب عزاداری و شعائر در بازه های تاریخی اگر علاقه مند به مباحث تخصصی تاریخ پژوهی عاشورا هستید به جمع ما بپیوندید👇 🆔 https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۵: چرا عبیدالله بن زیاد برای کوفه انتخاب شد؟
سوال اساسی که در این جا مطرح می شود این است که عبیدالله بن زیاد از چه ویژگی هایی برخوردار بوده که برای حکمرانی کوفه انتخاب شده است ؟ و چرا ابن زیاد در سخنان خود برای مردم بصره بر شباهتش به زیاد تاکید می نماید ؟ برای یافتن این پرسش باید درنگ کوتاهی در زندگانی عبیدالله بن زیاد نمود؛ ابوحفص عبیدالله سردار مشهور و والی خراسان و عراق در دوره حکومت و سلطنت امویان ، از مادری کنیز به نام مرجانه زاده شد ، که بعد از آن به ازدواج شیرویه ایرانی در آمد و عبیدالله در خانه او پرورش یافت ، از این رو گفته شده که خللی در گفتار ابن زیاد راه یافت و پاره ای از حروف عربی را نمی توانست به درستی ادا کند، مشهور ابن زیاد را به طعنه به مادرش منسوب کرده و ابن مرجانه نامیده اند، از فعالیت های سیاسی او در اوائل جوانیش آگاهی در دست نیست ، اما به نظر می رسد که در قلمرو پدرش زیاد بن ابیه والی کوفه و بصره ، از امور حکومتی بی بهره نبوده است ، با این همه زیاد به هنگام مرگ سمره بن جندب و عبدالله بن خالد بن اسید، او را به ولایت بصره و کوفه گمارد. اما معاویه در اواخر همان سال عبیدالله بیست و پنج ساله را به حکومت خراسان منصوب نمود ، عبیدالله بن زیاد با عبور از رود جیحون که برای نخستین بار ا ز سوی عربها انجام گرفت توانست م ناطقی چون رامیثن ، نسف و بیکند از شهر های بخارا را تصرف کند و قبج خاتون ملکه ثروتمند بخارا و لشکریان ترک را عقب براند ، اما ولایت او بر خراسان چندان به درازا نکشید و در فاصله سالهای 55تا57 هجری به جای عبدالله بن عمروبن غیلان از سوی معاویه به امارت بصره منصوب شد ، ابن زیاد در زمان حکومت بر بصره در سال 58 هجری با شورش خوارج روبروشد و با خشونت شگفت انگیزی آنان را سرکوب کرد وبسیاری را به قتل رساند( انساب الاشراف ج۴ص۷۵/ تجارب الامم ج۲ص۲۸/ البیان و التبین ج۱ص۷۶/ الطبقات الکبری ج۵ص۱۰۰/ تاریخ یعقوبی ج۲ص۲۳۶). همین نوع برخورد خشونت آمیز او و بی رحمی هایش در جنگها موجب گردید تا بهترین گزینه برای حاکمیت شهر کوفه از سوی بنی امیه باشد ، اما اینکه چرا عبید الله خود را به زیاد شبیه دانسته به دلیل شدت عمل و خشونت زیاد بن ابیه نسبت به مخالفان بوده است ،زیاد بعد از روی کار آمدن و حاکمیت در کوفه در دوره معاویه در اولین اقدام دست کسا نی را که با او بیعت نکرده بودند و تعداد آنها به هشتاد نفر می رسید قطع نمود ( الکامل فی التاریخ ج۳ص۴۶۲) نقل شده در بصره شب ها بعد از نماز عشا به مدت خواندن سوره بقره و رفتن و رسیدن مردم به منازلشان ، به مردم فرصت رفت و آمد در شهر داده می شد اما اگر بعد از آن افراد حکومتی کسی را در شهر می دیدند ، او را می کشتند ( همان ص ۴۵۰) ابن اعثم نقل می کند : او به طور مدام در پی شیعیان بود و هر کجا آنها را می یافت به قتل می رساند ، به طوری که شمار زیادی را کشت و دست و پای مردم را قطع و چشمانشان را کور می کرد( الفتوح ج۴ص۲۰۳)گفته شده او نخستین کسی است که روی مردم شمشیر کشیده و با تهمت به دستگیری مردم پرداخته و به صرف شک و شبهه ، عقوبت می کرد( تاریخ طبری ج۴ص۱۶۷/ الفتوح ج۴ص۱۷۴)درباره عبد الرحمن بن حسان العنزی از یاران حجر بن عدی آمده است او را نزد معاویه بردند، معاویه از او درباره اعتقادش به امیرالمومنین(ع) پرسید ،عبد الرحمن جواب داد که : بهتر است در این باره از او سوال نشود ، اما معاویه اصرار کرد و اوگفت : گواهی می دهم که او از کسانی بود که خدا را فراوان یاد می کرد ، از امر کنندگان به حق ، اقامه کنندگان به قسط و با گذشت بود ، معاویه سپس از او در باره عثمان پرسید ، او پاسخ داد : او اولین کسی بود که باب ظلم و تعدی را باز کرد و درهای حق رابست ، معاویه بعد از شنیدن این سخنان او را به عراق نزد زیاد فرستاد و گفت او را به بدترین وضع به قتل رساند ، زیاد نیز دستور داد تا او را زنده به گور کردند.( تاریخ طبری ج۴ص۲۰۵/ الاغانی ج۱۷ص ۱۵۱). https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل دوم گزارش ۵: سرجون و نقش او در انتخاب عبیدالله بن زیاد.
سَرجون بن منصور که برخی نامش را تعریب شده سرژیوس دانسته اند ، غلام معاویه بود که تا زمان عبدالملک بن مروان عهده دار دیوان و منصب کتابت بود ، گفته شده بر کیش و آیین مسیحیت بود و در بیرون (باب فرادیس) کلیسایی نیز داشته است و در می گساری ها همنشین یزید به شمار می آمد ، وی پیش از ترجمه و نقل دیوان ها به زبان عربی متصدی دیوان خراج شام بود چرا که دیوان شام به زبان رومی بوده است( احکام السلطانیه ماوردی ص۲۵۳/ مقدمه ابن خلدون ص۳۰۳) سر جون در سال 81 هجری به علت کوتاهی در امری که عبد الملک داده بود از ریاست دیوان معزول شد و سلیمان بن سعد به جای او تکیه زد ، ماوردی علت دیگری برای عزل سرجون نقل می کند ، او می گوید : مردی از کاتبان رومی قصد نوشتن چیزی داشت و چون آب نیافت ، در دوات بول کرد، هنگامی که خبر به عبد الملک رسید او را تادیب کرد و به سلیمان بن سعد دستور داد که دیوان را از رومی به عربی ترجمه کند( احکام السلطانیه ص ۲۵۳) و در زمان خلافت عبد الملک در گذشت ( انساب الاشراف ج۵ص۳۰۱/ الاغانی ج۱۷ص۳۰۱/ تاریخ دمشق ج۲۰ص۱۶۱/ تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸) در میان نقل های مطرح شده دراین واقعه ، تنها یک نقل وجود دارد که سخن از نامه معاویه و انتصاب عبید الله بن زیاد را بر حکمرانی کوفه را مطرح کرده است و آن نقل طبری از عوانه است ، در حالی که نقل های دیگر پیشنهاد حکمرانی عبید الله را از سوی خود سر جون دانسته اند ، از جانب دیگر عوانه بن حکم بن عیاض کلبی ازرواتی بوده که از تابعین زیاد نقل روایت می کرده وکتابی نیز با عنوان ((سیر معاویه و بنی امیه )) دارد و از لحاظ اندیشه ا ی عثمانی بوده است و از جمله راویانی بوده که اخبار و روایاتی را به نفع بنی امیه جعل می کرده است( لسان المیزان ج۴ص۴۴۶شماره ۶۳۷۵)بنابر این بعید نیست که اصل وجود نامه از معاویه جعل و ساختگی باشد ، اما چرا باید چنین نقلی جعلی شود؟ به عبارت دیگر اگر فرض کنیم که عوانه این فراز را {سرجون ، نامه معاویه را که درباره حکومت عبید الله بر کوفه بوده را بیرون آورد و گفت : این نظر معاویه است ، او از دنیا رفت و دستور داد این نامه نوشته شود ( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۶)} جعل کرده باشد ، به چه منظوری و به چه هدفی این کار صورت گرفته است ؟ شاید بتوان مبالغه در اندیشه سیاسی معاویه و زیرکی او را در این مورد جزء علل این جعل دانست ، بنی امیه افتخار می کردند که معاویه توانسته است حاکمیت و خلافت را از بنی هاشم گرفته و آن را در بنی امیه قرار داده است ، معاویه ای که با تدابیر سیاسی خود توانست یک قدرت نسبتا مستحکم را برای چندین سال فراهم نماید و از این راه بنی امیه و دوستداران آنها نیز به مطامع دنیوی خود برسند به خلاف یزید که حکومت سست وغیر عاقلانه او می توانست خلافت بنی امیه را تا ورطه فروپاشی جلو ببرد ؛ انتخاب عبید الله بن زیاد برای شهر کوفه که مرکز اصلی شیعیان اعتقادی و محبی بود ، انتخاب درستی بود چرا نباید این انتخاب و ح سن تدبیر را به معاویه نسبت داد و برای آن اصالتی قائل شد تا اینکه این دیدگاه را به یک مسلمانی که ریشه ای مسیحی دارد منتصب نمود ، ا ز طرف دیگر این احتمال از سوی جاعلان مطرح بوده است که اگر این پیشنهاد ، منتصب از سوی معاویه باشد و در این بین نامه ای نیز وجود داشته باشد ، پذیرش آن از سوی یزید بیشتر ممکن است ، بنابر این جعلی بودن این فراز دور از انتظار نیست . https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خبر شهادت حسین علیه السلام به ربیع بن خثیم رسید،گریست و گفت : آنان ، جوانمردانی را کشتند که رسول خدا (ص) آنها را دوست داشت و با دست خود به آنها غذا می داد و آنها را بر روی پایش می نشاند. مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی ج۲ص۴۴ ربیع الابرار ج۱ص۷۷۲ تذکره الخواص ص۲۶۸ شرح ابن ابی الحدید ج۷ص۹۳ https://eitaa.com/Ashuraresearch
گزارش ۶: عبیدالله بن زیاد در شهر کوفه
عبید الله بن زیاد از بصره خارج شد در حالی که برادرش عثمان بن زیاد را جانشین خود در شهر بصره کرد و به همراه مسلم بن عمرو باهلی ، شریک بن اعور حارثی و خدمتکاران و خانواده اش از راه بادیه به سمت کوفه حرکت کرد ،در نقل دیگری همراهان او را تا پانصد نفر ذکر کرده اند ، عبید الله بن زیاد قبل از ورود به کوفه عمامه ای سیاه بر سر گذاشت و همانند اهالی حجاز لباس پوشید و صورت خود را نیز پوشاند ، مردم با خبر شدند که امام حسین (ع) به سمت آنان در حرکت است و وارد کوفه شده است ، همگی به استقبال او آمدند و به او سلام می کردند و خوش آمد می گفتند ، اما عبید الله از این همه تمایل و گرایش مردم کوفه به امام حسین (ع)بسیار خشمگین شد اما چیزی به زبان نمی آورد ، نعمان بن بشیر که گمان می کرد امام حسین (ع) وارد کوفه شده و به سمت دارالاماره در حرکت است ، در های دارالاماره را بست تا او نتواند وارد دارالاماره گردد، نعمان بن بشیر از بالای دارالاماره به او گفت : تو را به خدا، از این جا دور شو ، من امانتی را که در اختیار دارم ، به تو تسلیم نمی کنم و نیازی هم به کشتن تو ندارم، عبید الله بن زیاد هنگامی که نزدیک دیوار قصر قرار گرفت، به نعمان گفت :در را باز کن ، پیروز نگردی! در این هنگام مسلم بن عمرو باهلی رو به مردم کوفه کرد و گفت : این امیر عبیدالله بن زیاد است ، بعد از آن مردم متفرق شدند و نعمان درب قصر را باز کرد و عبید الله بن زید وارد دارالاماره گردید. تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹ انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵ الارشاد ج۲ص۴۳ اخبارالطوال ۲۳۲ مقاتل الطالبین ص۹۹ https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۶: ۱:طبری در نقلی از عیسی بن یزید کنانی ، عبد الله بن حارث بن نوفل را نیز جزء همراهان عبید الله بن زیاد دانسته است و می آورد : اولین نفر که از این جمعیت جاماند و نتوانست حرکت کند ، شریک بن اعور بود ، گفته شده : او خود را به ناتوانی زد و جاماند و عده ای نیز با او از سفر باز ماندند ، بعد از شریک ، عبد الله بن حارث جاماند ، آنها امیدوار بودند که عبید الله برگردد و به آنها رسیدگی کند و حسین بن علی(ع) زودتر به کوفه برسد، ولی عبیدالله به بازماندگان توجهی نمی کرد و به راه خود ادامه داد تا به قادسیه رسید و غلامش مهران از پا درآمد ، عبیدالله گفت : ای مهران، در این اوضاع و احوال از حرکت ماندی؟ اگر تو را رها کنم تا به قصر برسی ، صد هزار جایزه داری، گفت : نه به خدا ، نمیتوانم ، آنگاه عبیدالله پیاده شد ، تکه پارچه های یمنی را بیرون آورد و عمامه ای یمنی بر سر گذارد ، آن گاه بر اسبش سوار شد و خودش به تنهایی به راه افتاد او از کنار نگهبانان می گذشت و هرکس به وی می نگریست، شک نمی کرد که حسین بن علی علیه السلام است.( تاریخ طبری ج۵ص۳۵۹) 2: طبری از عمار دهنی و او از امام باقر (ع) نقل می کند که عبیدالله بن زیاد به همراه چهره های سرشناس بصره حرکت کرد و با صورت پوشیده وارد کوفه شد. ( تاریخ طبری ج۵ص۳۴۸/ تهذیب الکمال ج۶ص۴۳۲/ سیر اعلام النبلا ج۳ص۳۰۶) 3: ابن سعد می آورد : عبیدالله بن زیاد بصورت ناشناس وارد بازار شد، بازاری ها و مردم پایین دست که او را دیدند ، شروع کردند در جلوی او دویدن و گمان کردند او حسین (ع) است ، چرا که منتظر او بودند و به عبیدالله می گفتند : ای پسر پیامبر خدا، ستایش خدا را که تو را به ما نشان داد و دست و پایش را می بوسیدند، عبیدالله بن زیاد گفت : چه قدر اینها فاسد شده اند ، عبیدالله بن زیاد به راهش ادامه داد تا اینکه وارد مسجد کوفه شد، دو رکعت نماز خواند و بر منبر رفت و چهره گشود، مردم چون اورا دیدند ، گروه گروه از او کناره گرفتند و پراکنده شدند.( الطبقات الکبری ج۱ص۴۵۹) 4: بلاذری ، منذر بن جارود عبدی را نیز جزء همراهان عبیدالله بن زیاد از بصره دانسته اند.( انساب الاشراف ج۲ص۳۳۵) 5: مسعودی در نقل خود می آورد : وقتی مردم متوجه شدند مرد ناشناس عبید الله بن زیاد است او را با سنگ زدند ولی او از دستشان گریخت و وارد قصر شد.( مروج الذهب ج۳ص۶۶) 6: ابن اعثم در نقل خود می آورد : عبیدالله بن زیاد چون به نزدیک کوفه سید ، فرود آمد و وقتی شب شد و هوا تاریک گشت ، عمامه ای تیره خواست وآن را بر سر نهاد ، شمشیرش را بر کمر بست ، کمان برداشته و جعبه تیرها را به پشت بست و در دست عصایی گرفت و بر اسب خود سوار شد ، همراهان او نیز سوار شدندو ا ز طریق بادیه وارد کوفه شدو آن شب ، مهتابی بود و مردم انتظار آمدن حسین بن علی (ع)را داشتند ؛ ابن نما و سیدبن طاووس نیزورود ابن زیاد به کوفه را شبانه دانسته اند. ( الفتوح ج۵ص۳۸/ مثیرالاحزان ص۳۰/ الملهوف ص۱۱۴) 7: ابن نما می آورد : عبیدالله بن زیاد از دروازه سمت نجف وارد کوفه گردید ،آنگاه زنی گفت : الله اکبر به پروردگار کعبه سوگند ، این پسر پیامبر خدا است، مردم فریاد می زدند و می گفتند : ما بیش از چهل هزار نفر همراه شماییم ، آنگاه گرد او ازدحام کردند و دم چارپایش را نیز گرفتند ، چرا که گمان داشتند او حسین بن علی (ع) است ، آن گاه عبید الله بن زیاد نقاب از چهره برداشت و گفت من عبیدالله بن زیاد هستم ، مردم چنان از اطراف او دور شدند که برخی لگد مال شدند .( مثیر الاحزان ص ۳۰) 8: در کتاب مطالب السوول آمده است که عبید الله بن زیاد شبانه و از طریق بادیه و در شکل و شمایل حجازی ها وارد کوفه شد.( مطالب السوول ص۷۴) https://eitaa.com/Ashuraresearch
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاذری گزارش می کند: یزید، سر حسین علیه السلام را برای زنان خاندانش فرستاد. عاتکه دختر او، مادر یزید بن عبدالملک ، سر را گرفت و شستشو داد و روغن مالی و معطر کرد. یزید به او گفت: این چه کاری است ؟! عاتکه در جواب گفت: سر خاک آلود پسر عمویم را برایم فرستادی .مرتب و معطرش کردم. انساب الاشراف ج۳ص۴۱۶ تذکره الخواص ص۲۶۱ https://eitaa.com/Ashuraresearch
تحلیل اول گزارش ۶: چرا ابن زیاد عمامه سیاه بر سر کرد؟