اختلاف منابع در گزارش ۷:
1: دینوری در اخبار الطوال نقل می کند که بعد از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه ، نعمان به سوی وطن خود شام حرکت کرد. ( اخبارالطوال ص۲۳۲)
2: ابن اعثم کوفی نقل کرده است : ابن زیاد مردم را برای اجتماع در مسجد و نماز فراخواند و هنگامی که از قصر بیرون آمد در حالی که شمشیر بر کمر و عمامه بر سر داشت و بالای منبر رفت ، او روز دوم نیز از قصر بیرون آمد و مردم را به مسجد فراخواند ، وقتی مردم اجتماع کردند ، با شکل و شمایلی غیر از روز گذشته نزد مردم آمد و بر منبر رفت و خدا را حمد کرد و او را سپاس گذارد ، آن گاه گفت اما بعد ، به راستی که این کارها جز با قاطعیت بدون خشونت و نرمی بدون سستی سامان نمی گیرد ، من بی گ ناه را به خاطر گناهکار و حاضر را به خاطر غایب و دوست را به خاطر دوست ، کیفر خواهم کرد ، آن گاه مردی کوفی به نام اسد بن عبدالله مری برخواست و گفت : ای امیر خداوند می فرماید : گناه کسی را کسی دیگر، بر گردن نمی گیرد ، همانا آدمی را به تلاش ، شمشیر را به برندگی و اسب را به دوندگی می شناسند ، وظیفه تو سخن گفتن است و وظیفه ما شنیدن است ، در حق ما بدی را پیش از خوبی ، عرضه مدار. ( الفتوح ج۵ص۳۹)
3: ابن نما در مثیر الاحزان در ادامه آن چه که در دیگر منابع آمده است ، آورده است : سخنم را به این مرد هاشمی برسانید تا از خشم من پروا کند ، آن گاه از منبر پایین آمد ، منظور او از هاشمی مسلم بن عقیل بود. ( مثیرالاحزان ص۳۰)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابن سعد ( متوفای ۲۳۰ق) از مالک بن اسماعیل نهدی نقل می کند:
ابوعثمان نهدی، از ساکنان کوفه بود، ولی بنی نهد در کوفه ،خانه ای نداشتند .هنگامی که حسین بن علی (ع) کشته شد، او از کوفه به بصره رفت و گفت: من در شهری که در آن ،پسر دختر رسول خدا (ص) کشته شد، اقامت نمیکنم.
الطبقات الکبری ج۷ص۹۸
الثقات ابن حبان ج۵ص۷۵
https://eitaa.com/Ashuraresearch
تاریخچه بنای حرم در قرن اول (قسمت دوم):
به روایت خوارزمی ،مختار اندکی پیش از قیامش در کوفه زمانی که از مکه به کوفه می آمد ،ابتدا به قادسیه و از آن جا به کربلا بر سر قبر امام حسین (ع) رفت و آن را زیارت کرد. وی ،خطاب به امام (ع) گفت:
لباسم را از تنم در نخواهم آورد، مگر آن که از کسی که تو را کشت و با تو جنگید، انتقام بگیرم ،یا آن که کشته گردم و آن گاه با قبر وداع کرد( مقتل خوارزمی ج ۲ص۲۳۸). در گزارش دیگری نیز مصعب بن زبیر در سال ۷۱ق یا ۷۲ق پیش از جنگ با عبدالملک بن مروان بر سر مزار امام حسین (ع) حاضر شده و آمده است که وقتی به حرم رسید وارد شد و کنار قبر حسین (ع) ایستاد ( الاصول السته عشر ص۱۲۳) از این عبارت برداشت می شود که قبر امام (ع) دست کم دارای سایبانی بوده است .
https://eitaa.com/Ashuraresearch
2.11M
پادکست فرهنگ عاشورایی ....قسمت ششم ...روضه خوانی (قسمت دوم).....
#پادکست
https://eitaa.com/Ashuraresearch
May 11
خوارج به عنوان فرقه ای که خاستگاه آغازین آن ها به دوران خلافت امیرالمومنین(ع) و رخداد صفین و پذیرش حکمیت از جانب آن امام باز می گردد ، از جمله گروه های اثر گذار در برهه هایی از تاریخ اسلام به شمار می آیند ، برخی پیدایش خوارج را به عبدالله بن سبا و مبانی فکری او باز می گرداند، و در تعلیل این نظریه به وجود اندیشه ی مبارزه با خلفا و حکم به کفر آنها در میان آراء او اشاره کرده اند( ادب المعتزله ص۲۷) اما ولهوزن با مناقشه در این ادعا می نویسد : خوارج ، دشمنان شیعه ِ مسلک خویش را در کوفه با صفت سبایی تحقیر و مذمت می کردند بنابراین نمی توان خاستگاه خوارج را عبدالله بن سبا دانست( تاریخ سیاسی صدر اسلام ص۳۸)هر چه بود آنان توانستند به سرعت بر ای خودچارچوب نظری و تئوری سیاسی ترسیم نمایند ، در اندیشه خوارج مقوله ی تکفیر از ارزش زیادی برخوردار است ،آنان بر این عقیده بودند که مرتکب گناهان کبیره از زمره ی کافران است و قیام بر ضد حکمران گناهکار نیز واجب می باشد ، بعدها فرقه ی نجرات که متشکل از پیروان نجد بن عامر ب ودند ، کفر را بر دونوع تقسیم کر دند ، کفر دین و کفر نعمت ، اگر مرتکب گناه کبیره به اصول عقیده خوارج ایمان داشته باشد ، تنها کافر نعمت است و در غیر از این صورت کافر از دین به حساب می آید( الفرق بین الفرق ص۷۳)از دیگر عقاید مهم خوارج می توان به مسئله خلافت اشاره نمود ، آنان بر این عقیده بودند که خلافت تنها از رهگذر انتخاب مردم مشخص می گردد و تعیین وانتصاب در این امر باطل است و قریشی بودن خلیفه نیز ملاک نیست ؛ پیشینه ی پرداختن به آموزه های خوارج به کتاب الکامل ابوالعباس محمد بن یزید مبرد(متوفای 285ق)باز می گردد ، که در این کتاب اشعار و خطبه های ادبی خوارج به خوبی منعکس شده است ، در دوره معاصر نیز کارهای خوبی درباره خوارج انجام شده که به برخی اشاره می شود :
1: الخوارج فی العصر الاموی ، نش اتهم ، تاریخهم ، عقائدهم ، ادبهم نوشته نایف معروف
2:الاباضیه ، عقیده و مذهباه نوشته صابر طعیمه
3:الاباضیه بالجدید فی العصور الاسلامیه نوشته صالح باجیه
4: خلفیات ، نشاه الحرکه الاباضیه نگاشته محمد عوض
از نظر تعداد فرق خوارج ، گروه های خوارج را تا بیست مورد شمرده اند ، اما ظاهرا هشت مورد از آنها قطعی است و ما بقی تلفیقی از این بیست گروه در همدیگر است که با این احتساب این هشت گروه عبارتند از : اباضیه ، صفریه ، محکمه ، ازارقه ، عمریه ، نجدیه ، حمزیه ، صلدیه است( التنبیه و الرد ص۴۷) در حال حاضر خوارج در اندیشه اباضیه عمان و شمال آفریقا هنوز باقی مانده است ، شاید با بررسی زندگانی برخی از سران سپاه یزید در واقعه عاشورا به توان به ردپای آنها در این رویداد پی برد ، افرادی چون شمر بن ذی الجوشن ، شب ث بن ربعی و فرزندان اشعث بن قیس که از معروف ترین خوارج به حساب می آمدند ، یا در نقلی که منبع و ماخذ آن بدرستی معلوم نیست نقل شده است که زنی از طائفه بکر بن وائل بعد از شهادت امام حسین (ع) وحمله به خیام آن حضرت ، با شعار لاحکم الا الله به سمت خیام حسینی حمله ور شدند( ملهوف ص۷۷)آیا می توان با کمک این دو گزاره ،حضور خوارج را در واقعه عاشورا ثابت دانست؟ با نگاه به تاریخ جنبش خوارج پیش از واقعه عاشورا ، شاید بتوان حضور خوارج و اندیشه های آنها را در این واقعه به صفر تقلیل داد ، خوارج در جنگ نهروان (سال 38ق) قریب به پنج هزار کشته دادند( وقعه صفین ص۵۵۸)و برخی شمار جان دادگان آنها را به چهار هزار نفر ضبط کرده اند( الفتوح ج۴ص۱۳۲)که تنها نه نفر از آنها جان سالم به در بردند ، دو نفر از آنان به سجستان رفتند و دو تن به عمان ، دو تن در یمن ساکن شدند و دو نفر در سرزمین جزیره ، نفر نهم نیز در تل مورون در یمن اقامت کرد و خوارج این مناطق همگی پیروان این نه تن هستند( الملل و النحل ج۱ص۱۱۷)و فاصله نبرد نهروان تا شهادت امیرالمومنین(ع) توسط یکی از خوارج ، یکسال و پنج ماه و پنج روز بوده است( معجم الادباءج۵ص۲۶۴)بعد از نهروان خوارج ساکت ننشستند و در گروه های کوچک دست به تحرک هایی علیه خلافت امیر المومنین (ع) زدند که حضرت با فرستادن گروههای کوچک آنها را از بین می برد ، بنابر این ضبط برخی مورخان، خوارج علاوه بر منطقه نخلیه ، در ابغا، ما سیذان ، جرجرایا ، مدائن و اطراف کوفه نیز دست به تحرک می زدند(الکامل فی التاریخ ج۳ص۳۷۲)که در جنگی میان عبدالله بن عباس با خوارج در نخلیه تمامی آنها را ریشه کن نمود که تنها پنج نفر توانستند جان سالم به در ببرند ( قضایا فی التاریخ الاسلامی ص۸۱)خوارج در برهه هایی نزدیک بود به تمامی ریشه کن شوند ،اما باز این اندیشه در مناطقی رشد نمود و می توانست برای خود یارانی را فراهم نماید، به گفته مهلب بن ابن صفره : به خدا سوگند ، مردمی همانند خوارج ندیدم ، هرچه از آنان کم می شود ، دوباره به آنها افزوده می شود( شرح نهج البلاغه ج۴ص۱۹۹) ......
خوارج با این حال تا سال 43ق و در دوران خلافت معاویه دست به حرکت جدی نزدند ، در این سال مستورد بن علقمه در دوره حکومت مغیره بر کوفه دست به شورش زدند،که مغیره توانست با کمک شیعیان که از دشمنان سرسخت خوارج به حساب می آمدند ،آنها را تا بصره تعقیب کند، در بصره نیز شریک بن اعور که از شیعیان بشمار می آمد با سه هزار نفر به تعقیب آنها پرداخت و آنان را تا ساباط مدائن عقب راند و در یک جنگ سخت تقریبا تمام خوارج را کشت( تاریخ طبری ج۵ص۱۸۸)این حرکت برای خوارج گران تمام شد و دیگر نتوانستند حرکت جدی در سرزمین های اسلامی نمایند ، تا اینکه در سال 58ق این بار با حیان بن ظبیان بیعت کرده و بر فرماندار کوفه ، عبدالرحمن بن ام الحکم شوریدند که این حرکت نیز در ربیع الاول سال59 ق خاموش شد و تمامی شرکت کنندگان در آنها کشته شدند( همان ص ۳۰۹)آغاز حرکت امام حسین(ع)در سال 60ق و اوج گیری آن در محرم سال 61ق ظاهرا دیگر رمقی برای خوارج باقی نگذاشته بود که بتوانند در این حرکت نقش آفرینی کنند ، هر چند اگر هم چنین قدرتی داشتند ، هیچگاه در صفوف شیعیان و بنی هاشم قرار نمی گرفتند و حاضر نبودند با کسانی هم رزم شوند که در نهروان آنان را قلع و قمع کرده اند، از دیگر سو شاید حضور تعدادی از خوارج برای مطامع دنیوی در سپاه یزید بن معاویه دور از انتظار نباشد ، اما نمی توان آن را به تمامی خوارج سرایت داد، مظافا بر اینکه بر شمردن سران لشکر یزید به عنوان خوارج شاید دور از وقایع تاریخی باشد ، زیرا اینان متمایل به معاویه و بنی امیه بودند و اساسا با امیرالمومنین(ع) و بنی هاشم عناد و دشمنی داشتند ، هرچند حضور شمر در واقعه صفین تنها به دلیل مبانی و نگاه دینی و اندیشه عامه بوده که اطاعت از خلیفه را واجب می دانستند، نه اینکه معتقد به امامت آن حضرت به معنای مصطلح شیعه باشند ، بنابر این در واقعه حکمیت دیگر جایگاه خلافتی برای امیرالمومنین(ع) قائل نبودند و خلیفه چهارم را معاویه می پنداشتند .
https://eitaa.com/Ashuraresearch
#خوارج
9.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طبری از سعد بن عبیده نقل می کند :
بزرگانی از اهل کوفه،بر تپه ای ایستاده بودند و گریه می کردند و می گفتند: خداوندا یاری ات را بفرست.
گفتم: ای دشمنان خدا،چرا نمی روید یاری اش کنید ؟!
تاریخ طبری ج۵ص۳۹۲
#رویداد
https://eitaa.com/Ashuraresearch
مسلم بن عقیل(ع) بعداز شنیدن اخبار کوفه و آمدن عبیدالله بن زیاد و تهدید و ارعاب مردم کوفه این احتمال را می داد که دیر یا زود محل اقامتش در خانه مختار توسط جاسوسان به عبید الله بن زیاد گزارش شود ، بنابراین شبانه ازخانه مختار خارج گردید و به خانه هانی بن عروه نقل مکان کرد ، هانی در اندرون خانه خود بود و مسلم(ع) در بیرون آن ایستاد و غلام خانه را به سوی هانی فرستاد ، هانی نزد مسلم(ع) آمد ، مسلم(ع) بر او سلام کرد و گفت : آمده ام تا مرا پناه دهی و در خانه تو منزل کنم ، هانی گفت : با این کار ، مرا به بیش از طاقتم تکلیف کردی، اگر نه این بود که وارد خانه من شده ای دوست داشتم که از نزد من به جای دیگر بروی ، ولی با این کار حقی بر من پیداکرده ای و سزاوار نیست کسی مانند من کسی مانند تو را برگرداند ، داخل شو ، هانی جایگاهی را به مسلم(ع) اختصاص داد و شیعیان همان جا با او رفت و آمد می کردند ، تا اینکه حدود بیست و پنج و یا سی هزار نفر با او بیعت کردند.
تاریخ طبری ج۵ص۳۶۱
انساب الاشراف ج۲ص۳۳۶
مقاتل الطاابین ص۱۰۰
الارشاد ج۲ص۴۵
اخبارالطوال ص۲۳۳
الفتوح ج۵ص۴۰
#هانی
#مسلم
https://eitaa.com/Ashuraresearch
اختلاف منابع در گزارش ۸:
1: شیخ مفید در ارشاد آورده است: شیعیان به صورت ناشناس و پنهانی و با سفارش یکدیگر به کتمان امور با مسلم(ع) در خانه هانی رفت و آمد می کردند.( الارشاد ج۲ص۴۵)
2: دینوری می نویسد : مسلم بن عقیل(ع) وارد خانه هانی بن ورقه مذحجی شده است.( اخبارالطوال ص۲۳۳)
3: ابن اعثم کوفی گزارش کرده است : مسلم بن عقیل(ع) بر هانی وارد شد، هانی وقتی او را دید ، برایش بلند شدو گفت : جانم به فدایت پشت سرت چه خبر است ؟ مسلم گفت : آنچه تو خود می دانی ، عبیدالله بن زیاد فاسق پسر فاسق وارد کوفه شد و از او بر جان خود ترسیدم ، نزد تو آمده ام تا مرا پناه دهی و میزبانم باشی تا ببینم چه اتفاقی می افتد ، هانی به وی گفت : جانم فدایت ، مرا به کاری بیش از طاقتم تکلیف کردی ، اگر نه این بود که به خانه ام وارد شده ای ، دوست داشتم بازگردی ولی این کار را برای خود ننگ می دانم که کسی را که بر من پناه آورده ، باز گردانم ، وارد شو به برکت خدا ، مسلم بن عقیل(ع) به خانه هانی مذحجی داخل شد ، عبیدالله بن زیاد یکسر در باره مسلم می پرسید ولی کسی او را به محل مسلم راه نمایی نمی کرد ، شیعیان در خانه هانی با مسلم رفت و آمد داشتند و پنهانی با حسین بن علی (ع) بیعت می کردند و مسلم بن عقیل(ع) نام آنها را می نوشت و از آنان عهد و پیمان می گرفت که به سمت عبیدالله نروند و بهانه نیاورند تا اینکه حدود بیست و چند هزار نفر با مسلم بن عقیل(ع) بیعت کردند.( الفتوح ج۵ص۴۰)
4: ابن شهر آشوب در المناقب می نویسد : مسلم از خانه سالم به خانه هانی رفت نه از خانه مختار. ( المناقب ج۴ص۹۱)
5: ابن عبدر به در کتاب العقد الفرید در قولی شاذ و نادر از ابو عبید قاسم بن سلام نقل کرده است که سی هزار نفر از کوفیان با مسلم بن عقیل علیه عبیدالله بن زیاد قیام کردند اما مردم او را رها کرده و از بالای خانه ها به او آجر پرتاب می کردند، مسلم بعد از دیدن این وضعیت به خانه هانی پناه برده است.( العقد الفرید ج۳ص۳۶۴)
https://eitaa.com/Ashuraresearch