eitaa logo
کانــال رسمــــــی اندیشـــــکـده اسمــــــا
736 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
7.9هزار ویدیو
76 فایل
اندیشکده اسما @asmaandishkade ارتباط با آدمین @AK00TA
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسئله ای بسیار مهمی که به تازگی نشر پیدا کرده است. کافیست فقط کلیپ رو ببینید تا به هوش رهبر حکیم و فرزانه خودمان پی ببریم. نشر حداکثری @asmaandishkade
967.8K
بسم الله الرحمن الرحیم مختصری در مورد جریان های انحرافی مهدویت (سید حسینی) انجمن حجتیه صادق شیرازی عرفان های قلابی ..... دونشانه دارند 1⃣ مذهبی را به جامعه نشان بدهند تا مردم از دین و مذهب متنفر شوند 2⃣ عده ای دیگر با بدبین کردن مردم به مذهب با مذهبی های منحرف مزدور لندن فحشاء و فساد ترویج میکنند 🔶 هردو جریان فوق مانند دو لبه قیچی بر ضد اسلام و انقلاب عمل می کنند دسته قیچی در دست آمریکا و اسرائیل است روشنگری محور اصلی جهاد مقدس تبیین است. @asmaandishkade
اسیب پذیری انقلاب اسلامی از نگاه امام خمینی (ره) همه آنانکه در این ۴۴ سال گذشته، بهر دلیلی و به هر شکلی ،(حتی با ارث حلال پدرشان) طبقه اجتماعی ، محل زندگی ، ظاهر و پوشش خودرا تغییر داده اند، همه‌ متمولین، خوش خورها ، خوش پوش ها، مرفهین بی درد، آنانکه درد استضعاف را نکشیده و جزئ این طبقه از جامعه نیستند و... - هرگز توان مبارزه با طاغوت، بامفاسد اخلاقی و اقتصادی و سیاسی و... را نداشته و ندارند. - هرگز خودشان را برای این نظام و انقلاب هزینه نمی کنند . - هرگز نمی توانند همراه با جریان انقلاب اسلامی تا انتها بمانند. - اگر تا امروز ضد انقلاب نشده باشند، در آینده خواهند شند. - اگر تاکنون ظاهر خودرا حفظ کرده اند ، حتما باطن آنها فاسد است. این مطلب، از باورهای مسلم امام خمینی(ره) است . به هیچ وجه ، این جماعت را با هر جایگاه ، مقام ، مسئولیت عنوان ، سابقه ، تحصیلات، اسم، رسم ، پوشش، ظاهر ، شعارها ، عبادتها ، ارتباطات و... جز یاران و همراهان حضرت امام (ره) ندانید. لطفا به جوانان بگوئید؛؛ اعمال و رفتار این دسته از مسئولین و مدعیان را به پای انقلاب و این نظام ننویسند. اینها؛ - حتما روزی نیش خودرا به انقلاب و این کشور میزنند ، - حتما روزی زهر خود را می ریزند، ' حتما روزی خودرا ، از جریان انقلاب اسلامی جدا خواهند کرد. این مساله را بعنوان یک اصل مسلم ، وصیت آن پیر فرزانه و یک قانون الهی به همه یاد آوری کنید. البته موارد دیگری هم هست که موجب ریزش افراد میشود، اما اهمیت آنها در مرتبه پایین تر قرار دارد. با این ترازو ، با این معیار ، لطفا همه وزرا ، وکلا، مدیران، مسئولین در این نظام را مورد ارزیابی قرار دهید . عزیزان من ؛ - گناه مسئولی که روی سفره پر چرب بنشیند و روی تشک نرم بخوابد، از گناه ترک نماز بیشتر است . - وزیری و وکیلی که در کاخ و ویلا زندگی کند و اهل شکم و مسافرت های آنچنانی باشد. - مسئولی که هزینه روزانه اش، (چه از بودجه بیت المال و چه از ارث پدرش و چه از محل درآمد های شخصی اش) ، از درامد های اشخاص ضعیف جامعه بیشتر باشد ، حتما فسادش از خیرش بیشتر است. حتما خادم این مردم و این نظام نیست ، حتی اگر دو متر ریش داشته باشد. حتی اگر جد و آبادش از خانواده های معزز شهدا و مراجع تقلید باشند. پس چپ و راست نروید . با خودتان و امام راحل و این نظام و خون مقدس شهدا ، شوخی نکنید . مسئولین متمول و خوش خور و خوش خواب و بی سابقه، به هیچ وجه مفید بحال جامعه نیستند . در آستانه سالگرد رحلت امام (ره)، بهترین زمان برای لعنت کردن کسانی است که؛ وزارت ، وکالت ، مدیریت و مسئولیت در این کشور را، با هزار ترفند، طرح و نقشه تصاحب کردند و سپس آنرا مترادف با حقوق های نجومی ، خانه های آنچنانی ، محافظ ، ماشین های لوکس ، مسافرت های به خارج و... تعریف کردند . خداوندا؛** همین ها را مانند یزید لعنه الله دربیایان، گم و گور نما، امین یا رب العالمین @asmaandishkade
اشاره ضمنی امام خامنه ای حفطه الله به نتیجه عقب‌نشینی در برابر آمریکا در دولت‌های هاشمی و خاتمی. رهبر معظم انقلاب اسلامی : دشمنی استکبار با ملت ایران، با عقب‌نشینی‌های موضعی از بین نمی‌رود؛ بعضی‌ها اشتباه می‌کنند، خیال می‌کنند [اگر] ما در فلان قضیه عقب‌نشینی کنیم، این موجب می‌شود که دشمنی آمریکا یا دشمنی استکبار جهانی یا صهیونیست‌ها با ما کمتر بشود، نه این خطاست. در موارد متعددی، عقب‌نشینی‌های ما موجب شد که آن‌ها جلو آمدند، بیشتر متعرض شدند! در برخی از دولت‌های این چند دهه، بودند کسانی که عقیده‌شان این بود؛ «باید در یک مواردی به جبهه مقابل امتیاز بدهیم، یک مقدار عقب‌نشینی کنیم». در یکی از این دولت‌ها، همان کشورهایی که ما در مقابل آن‌ها عقب‌نشینی کردیم، رییس‌جمهور ما را به دادگاه غیابی کشاندند! برای رییس‌جمهور ایران کیفرخواست در دادگاه صادر کردند! {اشاره به دولت هاشمی} در یکی از آن دولت‌ها که متأسفانه گویا کمک هم به آمریکایی‌ها شده بود، ایران را محور شرارت نامیدند! {اشاره به دولت خاتمی و همکاری ایشان با آمریکایی‌ها در حمله به افغانستان} اینها به این عقب‌نشینی‌ها راضی نمی‌شوند! @asmaandishkade
الغرض ؛ "ولایت مداری را از ولی خود بیاموزیم" ایا غلوّ و اغراق است اگر بگوئیم؛ امام خامنه ای حفظه الله سرآمد ولایتمداران چه در زمان حیات و چه پس از ارتحال حضرت امام خمینی (ره) تا به امروز بوده اند؟ آیا غلو و اغراق است اگر بگوئیم؛ امام خمینی (ره) هم بر ولایت امام خامنه ای پایدار و راسخ بوده اند ؟ که اگر چنین نبود، برای آمدنش بر سفره افطار، دقایق طولانی بر روی پا نمی ایستادند و از او به عنوان کسی که؛ "چون خورشید می درخشد"، یا، "شایسته ترین فرد برای رهبری نظام هستند"، بارها نام نمی بردند. آیا کسی را سراغ دارید که بیش از امام خامنه ای ، بر ولایت مداری امام خمینی ره در این ۳۴ سال استوار مانده باشد؟ آیا کسی را سراغ دارید که پیش از امام خمینی (ره) بر ولایت مداری امان خامنه ای شهادت داده باشد، ؟؟ کدامیک از همراهان نهضت امام خمینی (ره) از سابقون تا رویش های جدید را سراغ دارید که در تمام سخنرانی های خود بعد از خرداد ۶۸ تا کنون (تقریبا بدون استثنا) نام امام خمینی (ره) را بر زبان جاری کرده باشد ؟ کدام مدعی از مدعیان راه امام را سراغ دارید که علی رغم همه مصائب ، مشکلات ، طعنه ها ، جسارتها و فتنه‌ها، در خفا و آشکار، کماکان بر اهداف ، آرمانهای امام و انقلاب اسلامی تاکید کرده و پایدار مانده باشد؟ الغرض؛ ولایتمداری را هم باید از ولی آموخت. @asmaandishkade
انتخابات امسال انتخابات بسیاری مهمی است رهبر معظم انقلاب امروز در سالگرد رحلت امام (ره): 🔹 انتخابات امسال انتخابات بسیاری مهمی است و دشمن از همین حالا توپخانه های خود را به‌ سمت آن روشن کرده و مشغول بمباران انتخاباتی است که ۹ماه تا آن فاصله دارد. @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۳۳ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ 🔹 چشمم افتاد به یک دسته مرد که پالتوها و چکمه هایشان یک جور بود. چشم‌های همه‌شان به اطراف می‌دوید. هیچ کدام حرف نمی زدند. به آنها نزدیک شدم و تک تکشان را نگاه کردم. بعد از کنارشان گذشتم. ناگهان به یاد چمدانم افتادم. به طرف نیمکت دویدم. چمدان دست نخورده سرجایش بود. - مواظب چمدانت باش. دزد زیاد است‌ها. موقع خواب هم بغل بگیر. این را داداش عباس و خانم خانما چندبار موقع سوار شدن به اتوبوس به هم گفته بودند. تمام زندگی و دار و ندارم در آن بود. از همه مهمتر مدرک دیپلم طبیعی ام که با هزار خون و دل گرفته بودمش. به خاطر آن بود که داداش قاسم برایم پذیرش فرستاده بود. اگر تو دانشگاه‌های ایران بودی این همه مکافات نداشتی. - چه کار کنم. ورود، کار حضرت فیل است.... دانشگاه ملی هم کلی ورودی می‌خواهد. چمدانم را برداشتم و با چشمان سرگردان دوباره شروع کردم به متر کردن ایستگاه قطار. چند بار از کنار دسته مردها گذشتم. احساس کردم آنها هم مثل من به دنبال کسی می‌گردند. یکی از آنها به طرف اتاق اطلاعات رفت و از پشت پنجره چیزی پرسید و زودی برگشت. مثل کسی که تازه دو قرانی اش افتاده باشد دویدم طرف اتاق اطلاعات. چند متر مانده به اتاق سر جایم میخکوب شدم. یادم افتاده بود که زبان آلمانی نمی‌دانم. نیش خندی به اطلاعاتچی که خیلی جدی نگاهم می‌کرد زدم و زود برگشتم. - عجب آدم.های خشک و سردی! چنان قیافه‌ای می‌گیرند که انگار فقط خودشان آدم هستند. خوب است متفقین دمشان را چیده‌اند و گرنه به خدا بندگی نمی‌کردند. حتما یارو از نازیهای زمان جنگ است. صدای موسیقی تندی به گوش رسید. برگشتم طرف صدا. از تو اتاق اطلاعات بود. با حرص پاتند کردم به طرف نیمکت. اگر در خانه بودم رادیو را تو حیاط پرت می‌کردم. موقعی که داش اسدالله خانه بود کسی حق رادیو گوش کردن نداشت. حتی وقتی بیرون بودم با احتیاط کامل پیچ رادیو را می چرخاندند. بیچاره ها ترس از این داشتند که به گوش من برسد. همیشه کسی بود که خبر ورود من را به خانم خانما و دخترهای خانه بدهد. پیرمرد و پیرزنی چسبیده به هم رو نیمکت نشسته بودند. به آسمان نگاه کردم. رگه‌های ذغالی رنگی کم کم در حال پوشاندن آسمان ابری بودند. آخرین دقایق نمایش زشت و زیبای آن روز رسیده بود. زیر لب گفتم خدا کند قبل از افتادن پرده شب داداش قاسم را پیدا کنم. به یکی از ستون‌های ایستگاه تكيه دادم. تنهایی و غربت تو وجودم چنگ انداخته بود. اولین بار بود که به یک کشور دیگر رفته بودم. همان طور که در فکر بودم چشمانم اطرافم را می پایید. دسته مردهای یک شکل آنجا بودند. چقدر شبیه بزن بهادرهای ایران اند. هنوز حرفم را تمام نکرده بودم که کسی صدایم زد. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🍂 @asmaandishkade
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۳۴ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ 🔹 هنوز حرفم را تمام نکرده بودم که کسی صدایم زد. مثل برق برگشتم. داداش قاسم خنده به لب در حالی که چند مرد دنبالش می‌دویدند به طرفم آمدند. دسته مردهای یک شکل، دارو دسته داداش قاسم بودند. شنیده بودم داداش قاسم عنوان قویترین مرد جنوب آلمان را یدک می‌کشد. ولی فکر نمی‌کردم دار و دسته‌ای هم داشته باشد. ده، دوازده سال دوری باعث شده بود همدیگر را نشناسیم. بغلم زد و سر و صورتم را ماچ باران کرد. قلبم از شادی و هیجان نزدیک بود بترکد. خانه تجردی داداش قاسم آپارتمان زیر شیروانی یک خوابه بود. از پنجره اتاق خواب می‌شد ریل‌های آهن و ناقوس کلیسای آن طرف خیابان را دید. آنجا هم خدا نخواسته بود من از مذهب دور بمانم. دیدن کلیسا از آن فاصله آرامش خاصی را در وجودم می‌ریخت. به نماز می ایستادم و با خدا راز و نیاز می‌کردم. - پس چرا چیزی نمی خوری؟ تو که می‌گفتی از تشنگی و گرسنگی نا نداری. مانده بودم در جواب داداش قاسم چه بگویم. به عمرم لب به مشروبات آن‌چنانی و گوشت خوک و کالباس و سوسیس نزده بودم. رو صندلی راحتی جابه جا شدم و آهسته و اما محکم گفتم - من از این چیزها نمی‌خورم ... داداش قاسم. انگار که حرف نامربوطی زده باشم دار و دسته داداش قاسم خاموش شدند و زل زدند به صورتم که مثل چغندر قرمز شده بود. داداش قاسم در یک چشم به هم زدن شیشه ها و ظرف‌های غذا را از رو میز برداشت و به آشپزخانه کوچک آپارتمان برد. - بگیر این را بخور برایت خوب است. رنگ سبز شربت داخل لیوان دوباره من را به شک انداخت. دودل لیوان را گرفتم و رومیز گذاشتم. - آبجو نیست ... شربت سیب است ... از رنگش نمی‌فهمی؟! در میان تکه هایی که دوستان داداش قاسم حواله ام می‌کردند لیوان پر از شربت سیب را سر کشیدم. شب موقعی که همه رفتند؛ با داداش قاسم تا دم دمای صبح از خیلی چیزها حرف زدیم. از پدر و خانم خانما و داداش عباس و داداش عبدالله و فخری و صدیقه و محله مان و بچه‌های محل. حتی از مهدی پنج شای و قاسم گاوکش و مهدی موش برایش گفتم. چنان زل زده بود به چشم هایم که انگار تصویر آنها را از آن جا می‌دید. - باید خیلی دلت تنگ شده باشی داداش قاسم. - آره ... آره خیلی ... باور کن برای سنگ‌فرش کوچه ها و خیابان هم دلم تنگ شده. هیچ جا وطن نمی‌شود. مطمئن هستم خیلی زود این را می فهمی، به خصوص با این طرز فکری که داری ... - خیلی عوض شدی .... یک آدم دیگر شدی ... فکر می‌کردم با تحولات به اصطلاح فرهنگی ای که تو ایران در حال رشد است تو هم جلد عوض کرده باشی. - نه، نه، خدا نکند من همان داش اسدالله مانده ام. با این تغییر که مذهبی تر هم شده ام. - ولی تو اصلا عوض نشدی، تازه پیشرفت هم کرده ای داداش قاسم. دستی به سرش کشید و نفس‌اش را با صدا بیرون داد و زل زد به گل‌های ریز پتوی روی تخت. - این‌جا زندگی این‌جوری است مذهب کاری با این کارها ندارد. به پشت دراز کشیدم و به سقف خیره شدم. اما یک لحظه نمی توانستم سرجایم آرام بگیرم. انگار چیزی می گزیدم. نیشم می‌زد. قلبم درد گرفته بود. می‌دانستم تمام دردهایم از حرف‌های داداش قاسم بود. صدایش جوری بود که دلم سوخت باید چیزی می‌گفتم. کاری می‌کردم. نباید با همین چند تا کلمه و جمله سر و ته قضیه به آن مهمی هم می آمد. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد 🍂 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام بزرگان سیاسی روزگار ما حسرت میخوردند که امام خمینی «ره» بهشون توجه کنند. «استاد شجاعی»🍃 @asmaandishkade
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد زارعی از کارخانجات شهریار پس از پایان شیفت کارودر حال مراجعه به منزل مشاهده میکند 2 نفرموتور سواراقدام به مزاحمت برای یک خانم وسوار کردن ایشان به موتور بوده اند که اقدام به امربه معروف و‌ کمک به خانم مورد نظر توسط راکبین موتور سوار باچاقو از ناحیه سینه بالای قلب دچار زخم عمیق شده و متواری شده اند که درحال حاضر دربیمارستان امام سجاد شهریار مورد عمل جراحی قرار گرفته اند! @asmaandishkade
🔴امام خامنه ای : ♦️امام آن روح‌الله بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی، به نجات مظلومان کمر بست؛ تخت فرعونهای زمان را لرزاند و دل مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. او به انسانها کرامت، و به مؤمنان عزت، و به مسلمانان قوّت و شوکت، و به دنیای مادّی و بی‌روحْ معنویت، و به جهان اسلام حرکت، و به مبارزان و مجاهدان فی‌سبیل‌الله شهامت و شهادت داد. ۱۳۶۸/۰۴/۲۳ 🌹امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: ♦️مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می کند. گروهی با او هم پیمان می شوند که مانند پاره های آهن هستند، بادهای تند قدم هایشان را نمی لغزاند، از نبرد و دفاع ترسی ندارند و از آن خسته نمی شوند، و توکلشان بر خدا است. 📚بحارالأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۵، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ هـ ش. @asmaandishkade