شهید بهشتی: #دانشجو موذن جامعه است كه اگر خواب بماند نماز امت قضا خواهد شد
🌷روز دانشجو گرامی باد🌷
خطرِ ریزش.mp3
1.64M
💥 💥 خطرِ ریزش!‼️
☝️چی میشه آدمایی که یک عمر در مسیر خدا حرکت کردن، سرِ بزنگاه از صراط مستقیم منحرف میشن؟!
#استاد_پناهیان
@asmaolhosnaa🍁
دخترونه اسماءالحسنى
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍂🌱 🍃 رمان نقاب ابلیس #قسمت_چهل_و_دوم: به روایت مصطفی دومین باری است که میبینمش. بین جمعیت
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🌱
🍃
رمان نقاب ابلیس
#قسمت_چهل_و_سوم: به روایت حسن
-وقتی طوفان شن میاد، اولین کاری که میکنید اینه که با یه پارچهای چیزی جلوی دهن و بینیتون رو بگیرید. درسته که میخواید نفس بکشید و به اکسیژن نیاز دارین، ولی غیر اکسیژن یه عالمه گرد و غبار اضافه هم توی هوا هست که براتون مضره! پس باید هوایی که نفس میکشید رو فیلتر کنید و فقط نیازتون رو ازش بگیرید. الانم شرایط همینطوره! فضای مجازی پره از اطلاعات، ولی شما به همش نیاز ندارید. اما چون فیلتری برای جداکردن خوب و بد و درست و غلط ندارید، همه اطلاعات یه جا وارد مغزتون میشه!
احمد پارازیت میاندازد:
-خب اینکه خوبه! پرفسور میشیم همهمون!
مرتضی پس کله احمد میزند:
-الان تو خیلی پرفسور شدی؟
سیدحسین به لبخند کمرنگی اکتفا میکند. اصلا انگار بعد از عباس، خندههای سیدحسین هم پژمرده. انگار عباس خنده را هم با خودش برد، نمیدانم! شاید اگر علی حالش بهتر شود، سیدحسین بازهم ما را به خندههای نمکینش مهمان کند. صدا صاف میکند و ادامه میدهد:
- دیگه اونجا تفکیک خوب و بد خیلی سخته! مغز شما که وقت نداره بشینه از بین یه کوه اطلاعات، درست و غلط رو جدا کنه! همش رو باهم میده پایین! چون نظارت درستی روی تلگرام و اینستاگرام نیست و فضاش دست ما نیست، دشمن خیلی راحت یه عالمه اطلاعات مضر رو میریزه اونجا؛ حالا دوتا پست مذهبی و انقلابیام به جایی برنمیخوره. بعدم همش رو خالی میکنه توی مغز شما، این یکی از انبوه دلایلیه که معتقدیم تلگرام و اینستا باید فیلتر شه. این که بالاخره مسئولین لطف کردن و تلگرام رو زدن فیلتر کردن، شاید به ظاهر اون اوایل یه ذره مردم رو اذیت کنه، چون با محیط کاربری تلگرام مأنوسن، ولی در عوض میتونه تا حد زیادی آرامش اذهان عمومی رو بیشتر کنه. چون دیگه همش از اینور و اونور خبرای راست و دروغ نمیشنون. اگه دقت کنید، بعد از فیلترینگ اغتشاشات هم خوابید. چون دقیقا اون فریب خوردههایی که آشوب میکردن، از تلگرام خط میگرفتن و تحریک میشدن.
با این جمله، امیرعلی سر به زیر میاندازد و آه میکشد. سیدحسین نگاهش نمیکند که شرمنده نشود. سامیار میپرسد:
-مگه نمیگید اینایی که اغتشاش کردن خیلیهاشون جاسوس بودن؟ دیگه تحریک نمیخواد! ماموریت داشته بیاد بزنه بشکنه بره!
صدای سامیار از خشم میلرزد. با علی خیلی رفیق شده بود، این روزها یک پایش بیمارستان است و پای دیگرش مسجد. میتوانم لرزش اشک را در چشمان مصطفی ببینم. میدانم سیدحسین بهتر از مصطفی نیست؛ اما در خودش میریزد که بچهها حال بدش را نبینند:
- نه، همشونم اینجوری نبودن. خیلیا جوونا و نوجوونای پاکی بودن که گول خورده بودن. تاحالا تشنهت شده؟ انقدر تشنه که حاضر بشی همه چیزت رو بدی تا آب بهت بدن؟
بجای سامیار، سعید جواب میدهد:
- آره، ماه رمضونا کامل تبخیر میشیم!
سامیار به سعید چشم غره میرود. سیدحسین میگوید:
-تو اون شرایط هرکی بگه بهت آب میده، قبولش میکنی! حتی اگه آب گل آلود و تلخ بهت بدن. آدم کلا همینطوره، مخصوصا از نوع جوون؛ تشنه حقیقته. حالا اگه حقیقت اصلی رو بهش نشون ندن و راست و دروغ رو برعکس جلوه بدن، همون دروغ رو به جای حقیقت قبول میکنه. به اون جوونام حقیقت نظام و انقلاب رو اشتباه و دروغ نشون داده بودن، باورتون نمیشه بعضی از شبهات کانالای ضدانقلاب رو که آدم میبینه، خندهش میگیره؛ اما وقتی جوونای ما اون شبهه رو میبینن، چون آگاهی ندارن و با انبوه اطلاعات مواجهن، سریع بدون فکر قبولش میکنن. مثلا میان عکس یه ویلا رو نشون میدن، زیرش مینویسن این مال پسر فلان سردار سپاه یا فلان روحانی یا فلان مسئوله! آخه با کدوم سند و مدرک؟ یه عکس خشک و خالی ویلا که نشد مدرک درست و حسابی! تازه این بهترین حالتشه که از فتوشاپ استفاده نکنن. نوجوون هم طبیعتش هیجانی و احساسی عمل کردنه. با کوچکترین تحریک، میره آشوب میکنه!
حال امیرعلی خوش نیست. بلند میشود و میرود. سیدحسین با نگاه امیر را بدرقه میکند؛ اما به جلسه ادامه میدهد تا کسی متوجه او نشود. خود سیدحسین میگفت این که امیر دنبال ری استارتی ها رفته، تقصیر هیچکس نیست جز ما. تقصیر ماست که حقیقت را به جوانانمان نگفتهایم و با این کار عملا به سمت بیراهه هلشان دادهایم.
ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نقاب_ابلیس، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@asmaolhosnaa
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍂🌱
🍃
رمان نقاب ابلیس
#قسمت_چهل_و_چهارم: به روایت مریم
-این خودش یه تناقضه! علی محمد باب (پایه گذار فرقه ضاله بهاییت) اول ادعای مهدویت میکنه، بعد ادعای خدایی! مسخره نیست؟ یکی از دلایل این ادعا هم خط خوش بوده! تازه جالبه که بعد نُه سال، پیرو و مرید هم پیدا میکنه!
ناگاه از دهانم میپرد که:
- اینا دیگه کی بودن!
فاطمه نیم نگاه و لبخندی تحویلم میدهد. مکث چندثانیهایاش، به یکی از بچهها فرصت سوال پرسیدن میدهد:
- کسی کاری به کارش نداشت که این راحت بیاد حرف مفت بزنه؟
لبخند پیروزمندانهای میزند:
- چرا! خدا امیرکبیر رو رحمت کنه، دستور داد باب رو اعدام کنن. اما این باعث نشد فتنهها کامل بخوابه! میرزا حسینعلی نوری که از پیروانش بوده، بعد اعدام باب ادعای «من یظهر اللهی» میکنه و میگه باب مبشر ظهور من بوده و مهدی موعود منم و اسم خودش رو میذاره بهاءالله. از اونجا به بعد به پیروانش میگن بهایی. بعدم پسرش عبدالبهاء جانشینش میشه و بعدم شوقی افندی نوه دختری عبدالبهاء. البته الان اداره امور بهاییها به عهده نُه نفره در بیت العدله که بهاییا معتقدن این عده ملهم به الهامات غیبیه هستن و معصومن و هر دستوری که ازشون صادر بشه از طرف خداست و باید اطاعت کرد! حالا این بیت العدل کجاست؟ کسی میدونه؟
نگاهی به بچهها میاندازد و چندلحظه بعد میگوید:
-بذارید کاملتر بپرسم... میدونید قبله بهاییها کجاست؟
بازهم با چشمانش میان دخترها دنبال پاسخ میگردد. الهام با سینی شربت سرمیرسد و خطاب به فاطمه میگوید:
-خانم اجازه ما بگیم؟
فاطمه میخندد:
-بگو ببینم!
-اسراییل!
فاطمه بلندتر جواب الهام را تکرار میکند:
-بعله! هم بیت العدل هم قبله بهاییها، اسراییله!
آه از نهاد بچهها بلند میشود. چهرههای بهت زده و متعجبشان دیدنی است! فاطمه با لبخندی از الهام تشکر میکند. مبینا که از نوجوانهای شلوغ مسجد است میگوید:
-آخه جا قحط بود؟ چرا اسراییل؟
فاطمه از سوال مبینا خوشش آمده و پاسخ میدهد:
-خب چون بهاء توی اسراییل مرد و قبرش اونجاست. یه وقتایی ادعای خدایی میکرد و میگفت باید به طرف من نماز بخونید. الانم قبلهشون سمت بهاء هست!
یکی از بچهها که متوجه نمیشوم کیست ناگاه میگوید:
- وا چه مسخره! اول ادعای پیامبری بعد خدایی؟
زینب میپرسد:
- وقتی بهاء زنده بود چطور به طرفش نماز میخوندن؟!
فاطمه با نیشخندی جواب میدهد:
-اینم جزو سوالاییه که هیچوقت بهش جواب ندادن! که چطور میشه رو به آدم زنده نماز خوند؟ یا اصلا خودش چطور نماز میخونده؟! بعدشم ادعای خدایی داشت ولی توی بعضی نوشتههاش از خدا کمک میخواست! وقتی هم ازش میپرسیدن که چرا تناقض گویی میکنی، میگفت شما نمیفهمین! ظاهر من باطنم رو صدا میزنه، باطنم ظاهرم رو!
در چهره همه بچهها میشود جمله «این بشر دیوانه بوده» را خواند. میپرسم:
-خب اونوقت رابطه بابیت و بهاییت چجوریه؟
فاطمه سوالم را میپسندد:
-نکته خوبی بود... بچهها میدونید که بابیت و بهاییت جدا از هم هستن و بهاء گفت تمام تعالیم باب رو به دریا بریزن. حالا باید پرسید اگه باب اومد که فقط بهاء رو بشارت بده، پس چطور انبوهی از تعالیم با خودش آورد که به هیچ کدوم هم عمل نشد؟ چون قبل از اجرایی شدنشون باب اعدام شد و بهاء بعد باب تعالیم جدیدی آورد و تمام تعالیم باب رو تو دریا ریخت! البته بعضی اسناد و متون از باب وجود داره که نشون میده باب اختلال عقلی داشته! اینا هم در دسترس همه بهائیا نیست، مگه این که کسی اهل تحقیق باشه و اونا رو پیدا کنه و به فارسی ترجمه کنه؛ تازه میبینه که متوجه معنی متن نمیشه!
مبینا میپرسد:
-یعنی تعالیم باب قابل ترجمه نیس؟
ادامه دارد...
✍️نویسنده خانم فاطمه شکیبا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نقاب_ابلیس، تحلیلی موشکافانه در رابطه با فرقه های ضاله به ویژه تشیع انگلیسی
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@asmaolhosnaa
مداحی آنلاین - دستورالعمل ویژه ایام فاطمیه - استاد مجاهدی.mp3
4.41M
صلواتخاصه✨
حضرت زهرا🕊
سلاماللهعلیها ✨
🔳 دستورالعمل
ویژه #ایام_فاطمیه🕊
🌷🌷🌷🌷🌷
🎤حجت الاسلام #مجاهدی
🏴🍁
https://eitaa.com/joinchat/2919104556Cdc5d47421e