مثلا هر روز من تا این ساعت ها
۷ ،۸ تا کار باید انجام بدم
۲یا ۳ تا جلسه برگزار یا شرکت کنم
در کنارش کارای آینده و نامه نگاری ها رو پیگیر باشم
خرید و شست و شو و غذا و کارای دیگه هم که در جریانید بخش جدایی ناپذیر از زندگی ما ماماناس
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم...
به قدر وسع بکوشم
به قدر وسع بکوشم
به نظر من
تلاشِ آدمیزاد
جهان رو زیبا میکنه.
پ.ن : صد تا آدمو تصور کن که هدفمند دارن روزهاشونو به شب میرسونن. صد تا آدمی که توی سخت ترین شرایط هم دست از تلاش برنمیدارن. قشنگه نه؟
این روزها روزهای تلخ و دردناکی بود
روزهای شهادت و پر کشیدن و زیر آوار ماندن ها ....
از کارگران معدن طبس گرفته
تا ۵۰۰ شهید و هزار و اندی زخمی لبنان
تا کودکان بی گناه غزه
تا حرف ها و لبخند ها و زخم های سفر نیویورک
همه و همه انقدر من رو مبهوت خودشون کرده بودن که
جز نگاه و آه کاری ازم ساخته نبود
غم
واژه ی
با اصالتِ
پیچیده ی
نشسته
بر قلبم ...