🔰 دربارهی سعید محمد
🔹 تصمیم گیری درباره حمایت یا عدم حمایت از سعید محمد بسیار بسیار زود است اطلاعات زیادی درباره ایشان در دسترس نیست و عجیب است که چطور برخی فقط با شنیدن اسم و دیدن چهره ایشان شیفتهشان شدهاند!
👈 در خلال همین اطلاعات ناقصی که در این مدت کوتاه در دسترس قرار گرفته است، بعضی نکات مثبت به چشم میخورد که مرورشان خالی از لطف نیست....
1⃣ ایشان در جلسهی غیرعلنیای که با جوانان انقلابی قم داشته اند، بیان کرده اند که با آقایان رئیسی و جلیلی رقابت نخواهند کرد. میگویند خدمت آقای رئیسی رسیده و گفته اند اگر شما تصمیم به آمدن دارید، بنده نمیآیم و همچنین به آقای جلیلی گفتهاند به هر کدام اقبال بیشتری شد، دیگری به کمک او بیاید. نه تنها در اینجا نامی از آقای قالیباف نمیآید که اطلاعات و گمانههای غیررسمی دیگری هم که در این مدت منتشر شده است، خبر از فاصلهی ایشان از جناب قالیباف میدهد.
✅ در نظر مثل منی که آقای جلیلی را #اصلح_غیرمقبول میدانم، بهترین اتفاق این است که شخصی بر سر کار آید که هم به فکر آقای جلیلی نزدیکتر باشد و هم با آمدنش، بسط ید ایشان را افزایش دهد(حال یا در مناصب اجرایی دولت و یا به عنوان شخصیتی اثرگذار در دولت آینده). و اساسا اصلیترین امید ما به رای آوریِ آقای رئیسی در دور قبل نیز، همین جهت بود.
2⃣ اصولگرایان نه تنها از ایشان حمایتی نکرده اند، که ظاهرا ایشان را به عنوان رقیب خود میبینند و برخی شروع به تخریب ایشان کردهاند.
و این برای مثل من نه تنها پارامتر منفیای نیست که یک نشانهی مبارک حساب میشود! علت آن را در امثال این کلیدواژهها جستجو کنید:
«بذرپاش»، «شفافیت آراء»، «عنابستانی»، «یامینپور-تالارپشتی-لیستوحدت»، «قالیباف-عیسیشریفی»...
3⃣ ایشان از لحاظ چهره و پرستیژ ظاهری و فرهیختگی در تکلم و سواد آکادمیک، شرائط به نسبت قابل قبولی دارند.
4⃣ نگاه آقای محمد در اقتصاد، به واسطه جایگاه شغلی خود و با توجه به برخی اظهاراتی که در این مدت کوتاه مطرح کردهاند، نگاه به درون و معتقد به اقتصاد مقاومتی و درونزاست؛ آن هم نه نگاهی افراطی و بریده از خارج، بلکه نگاهی واقع بینانه که قائل است عمدهی تلاش درونی باید در تولید «کالاهای اساسی و استراتژیک» باشد تا تحریم تحریمکنندگان ما را زمینگیر نکند(مطرح شده در یکی از مصاحبههای اخیر).
بالاخره واقعیت این است که جمهوری اسلامی راه جدیدی را در جهان شروع کرده است؛ راهی که خوشایند ابرقدرتهای جهان نیست. یک روز مثل اوبامایی بر سر کار است که فیالجمله امکان مذاکره با آن وجود دارد و یک روز مثل ترامپی بر سر کار است که تا بن دندان مسلح، کمر به براندازی نظام میبندند. ترامپی که اکنون نیز جایگاه مردمی و حزبی قابل قبولی دارد و چه بسی رئیسجمهور بعدی آمریکا باشد! عقل سلیم میگوید دلخوش و منتظر مذاکره نباید نشست؛ چارهای نیست جز اینکه از درون قوی شد و اگر هم قرار است پای سرمایه گذاری خارجی وسط باشد، باید به سمت بلوک شرق متمایل شد نه غرب!
👈 از این جهت آقای محمد، در نگاه اول گزینهی مناسبی به نظر میرسد. تا مرور زمان شرائط را چگونه رقم بزند!
5⃣ نمیدانم این گزینه پنجم را پارامتر مثبتی لحاظ کنیم یا منفی ولی ظاهرا آقای محمد به صورت خودجوش و با تصمیمگیری شخصی صرف، وارد عرصه انتخابات نشدهاند. مطرح شدن «قطعیِ» نام ایشان از «مدتها قبل»، بدون حتی یک مصاحبه در آن مدت درباره کاندیداتوری، در حالی که گاهی افرادی با سابقهی وزرات، در شورای نگهبان تایید صلاحیت نشدهاند، این گمانه را تقویت میکند که ایشان با حمایتی در بدنهی قدرت و به پشتوانهی فکریِ بخشی از عقلای قوم وارد این عرصه شدهاند.
آن جماعت، به قرائنی که عرض شد قطعا اصولگرایان نیستند و این مطلب زین پس بهتر نیز آشکار خواهد شد.
🔹 گمان قوی به سمت سپاه پاسداران میرود، گمانی که زمان استعفای ایشان از قرارگاه و اعلام رسمیِ کاندیداتوری، با انتصاب ایشان به سِمت مشاور فرمانده کل سپاه شکل گرفت و با حمایت قرارگاه خاتم از آقای محمد، بعد از اظهارات یکی از اصولگرایان علیه ایشان، تقویت شد!
شخصی مستقیما از فرماندهی یکی از قرارگاههای سپاه، به عرصهی کاندیداتوری ریاست جمهوری وارد شده است و تمام سابقه و افتخاراتش، استفاده از نام سپاه و قرارگاه خاتم میباشد و سپاه هم نه تنها مخالفتی با این استفاده از نام خود نکرده است که ایشان را به عنوان مشاور فرمانده خود منصوب نموده است. امروز اقبال قابل توجه بخشی از مردم به آقای سعید محمد، به پشتوانه نام و سابقهی سپاه در امور اجرائی و سازندگیست.
ادامه در پست بعد...
🔹 این مطلب از این جهت حُسن است که همسویی و همافزایی دولت و سپاه، کشور را قویتر و سرعت پیشرفت را بیشتر میکند ولی از سوی دیگر به نظر میرسد نباید از یک دولت با روحیه و شاکلهی نظامی، چندان انتظار اجرای دموکراسی و آزادی بیان و آزادی مطبوعات داشت و در مسائل مختلف نباید انتظار برخورد غیرامنیتی از ایشان داشت. البته اینها همه تحلیل و ظنون است، الله اعلم...
👈 به هر حال مردم سالاری یک کالای لوکس است و مردمی که در نیازهای اولیهشان ماندهاند، اولویتشان شکم گرسنه و خرج ماهانه است تا آزادی بیان و انتظار برخورد غیرامنیتی!
✅ القصه که هنوز برای اظهار نظر قطعی درباره ایشان بسیار زود است اما عجالتا، حامیان سعدیدین، یکدیگر را تخریب نکنند تا ببینیم چه میشود!
پ.ن: نسبت به ناشناخته بودن، در بین مردم اقبال قابل توجهی نسبت به ایشان دیدم و این از عجایبِ ما ایرانیهاست😉 به هر حال ایشان از اصلیترین گزینههای انتخابات پیش روست و نمیتوان به راحتی از کنار نامشان عبور کرد!
💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰
🆔 @KashkooleTalabeh
zarif1.mp3
11.48M
🔺 فایل کامل سه ساعته مصاحبه آقای ظریف
باعنوان: تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید!
💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰
🆔 @KashkooleTalabeh
اون چی میگه؟ من چی میگم؟.pdf
1.59M
🔺 اون چی میگه؟ من چی بگم؟
این پیدیاف شامل جملاتی کوتاه برای انواع پرسشها و شبهات است که میتوانید برای گفتگو با اطرافیان از آنها استفاده کنید.
💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰
🆔 @KashkooleTalabeh
🔰 خاطره خواندنی عباس معروفی در دیدار با حجتالاسلام رئیسی
روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰ بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیم به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیرکل گفت کاری از دستش ساخته نیست. بعد به شرکت تعاونی مطبوعات رفتم و برای اولین بار با محسن سازگارا مدیرعامل شرکت تعاونی مطبوعات آشنا شدم. او آنروز خیلی با من حرف زد و گفت باید تلاش کنیم تا این حکم را بشکنیم. از یکسو او میدوید، از سویی حمید مصدق و از سوی دیگر خودم.
یکی از غمانگیزترین دورههای زندگیام همین ۱۸ ماه تعطیلی گردون بود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. یکباره احساس کردم چقدر تنها شدهام. نمیدانستم چه خاکی به سرم بریزم. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام».
فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. خاتمی رفته بود. در همان زمان داشتم رمان سال بلوا را مینوشتم و این جمله جایی خودنمایی میکرد: «ما ملت انتظاریم!» و در انتظار سرنوشت گردون میسوختم. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت ۶صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چندبار طول کشید و نوبت من نرسید، بار پنجم، ساعت۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم. در هر دیدار پنج نفر میتوانستند به ترتیب شماره، وارد اتاق دادستان انقلاب شوند. نفر اول که آخوند پیری بود، به دادستان جوان و خوشتیپ انقلاب گفت اگر اجازه داشته باشد، بماند و به عنوان آخرین نفر با او خصوصی حرف بزند اما رئیسی قبول نکرد. گفت: بفرمایید! خودم را معرفی کردم. رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباس معروفیِ معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بیشاخ و دُم که هر روز کیهان مینویسه.»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم. هر کار بشه! چون دفترم بازه اما گردون رو توقیف کردن.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سؤال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«۳۳سال»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد و با خنده پرسید: «حتی خانمبازی هم نکردهای!؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما بودم. قسمتی از کتاب سمفونی مردگان شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری!» ۳۰۰تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری همه گردونها را به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟»
گفتم: «با کمال میل. فردا میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون را دادم و خداحافظی کردم.
هفته بعد، پروندهام به دادگستری ارجاع و گردون تبرئه شد.
(منبع: روزنامه شرق، شماره ۳۳۷۷، ۸ اسفند ۱۳۹۷)
💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰
🆔 @KashkooleTalabeh
📝ولایتپذیری یا صغارت پذیری
#ابوذر_رجائی
🔹️به بهانه فیلم وایرال شده سردار قاآنی و شخصی به نام علی زکریایی:
🔸️بسیج بنا به فرموده امام راحل قرار بود متشکل از #همه آحاد ملت و به پشتوانه نیروی بیپایان آنها "#مدرسه عشق" و "میقات #پابرهنگان" و "معراج #اندیشه پاک اسلامی" باشد و "حوزه و دانشگاه بعنوان دو نهاد #علمی" عهدهدار مسائل اعتقادی بسیجیان باشند.
🔹اما چون بسیج سالهاست جزئی از تشکیلات نظامی شده؛ همین مسئله موجب غلبه فرهنگ نظامی و نگاه امنیتی بر بسیج مستضعفین شده است. شاید ️اقتضای سالهای اول انقلاب به سبب ناامنیها و جنگ تحمیلی همان بوده اما اکنون باید هم بلحاظ ساختاری و تشکیلاتی و هم بلحاظ فرهنگ حاکم بر بسیجِ #مستضعفین بازنگری شود.
🔸️امروزه اساسیترین و حیثیتیترین و شاید تنهاترین مسئله برای بسیجیان مسئله ولایت و ولایتمداری است و عدهای با گذاشتن نقالهای مدام میزان انحراف و زاویه از خط ولایت را اندازه میگیرند و بهانهای پیدا کردهاند برای دفع حداکثری برخلاف فرمان همان ولیّ.
🔹️تعریف ولایت در نظر نظامیون چیزی جز تبعیت محضِ بدون چون و چرا و بدون سوال نیست. اگر دستور فرمانده آمد که همان را عیناً اجرا کن وگرنه منتظر دستور بمان. به قول معروف: "ارتش چرا ندارد." در این تعریف هر گونه سوال و تعقل محکوم؛ وَ تعصب و اعتراف به ندانستن، نوعی فضل است. حال آنکه سوال موجب تعقل است و تعقل هم تعهد میآورد و عمل. وَ جهل موجب تعصب است و تعصب هم توهم میآورد و بیعملی.
🔸️این در حالیست که شخص ولیّ بعنوان یک مجتهد اندیشمند حوزوی بارها با استفاده از ادبیات خود نظامیون تلاش کرده با این فرهنگ مقابله و بسیجیان را از تبعیت محضِ بدون اندیشه و بیعملی بر حذر داشته و آنان را به اندیشه و عمل وادارد. تعابیری چون "#افسر جنگ نرم" و قرار دادن آن در برابر مفهوم سربازی و همچنین صدور فرمان "آتش به اختیار" از نمونه های بارز آن در طی سالهای اخیر است.
🔹️باید مجدداً تعریف علمی از ولایت و ولایتمداری جایگزین تعریف نظامی شود. در تعریف حوزوی شما بعنوان یک طلبه با ارائه مستندات نظر فقیه و ولیّ خود را به چالش میکشید. اگر او مستندات و ادلهی شما را پذیرفت؛ فتوای خود را تغییر میدهد بدون آنکه شما متهم به ضدیت یا انحراف از خط ولایت شوید؛ اگر هم نپذیرفت شما در عین عمل به همان نظر سابق ولیّ؛ مجددا باب اجتهاد و نظر را نباید ببندید و بار دیگر با ادلهی قویتر سعی خود را بکنید و این بار اگر نظر او تغییر کرد همه مقلدین و جامعه اسلامی به نظر جدید فقیه یا ولیّ فقیه عمل خواهند کرد.
🔸️یقینا امام و رهبری بعنوان مجتهد حوزوی این رویه را داشته و آزادی در تضارب آراء و اندیشه ها را موجب رشد فکری امت و ملت میدانند. طلاب #مستشکل (اشکال کننده) همیشهی تاریخ فقه و اندیشه پویای اسلامی ما مورد علاقه و عنایت علمای ما بودهاند؛ چیزی که اکنون در حوزهها هم به سبب غلبه این تفکر که بوی اخباریگری و اشعریگری از آن استشمام میشود، کمیاب شده است.
🔹️ امیدواریم این رویه در فرهنگ بسیج مستضعفین احیاء شود و اجازه ندهیم تفکر پادگانی امثال پناهیان با گسترش دایره ولایت و تبعیت از ولایت از پاسخگویی نسبت به اعمال و کارنامه خود فرار کنند.
🔸️کلام آخر اینکه: منطقیتر اینست که وقتی درباره چیزی اطلاعات کافی نداریم بر کنجکاوی و پرسشگری اصرار کنیم که موجب رشد فکری و اصلاح سوال کننده و سوال شونده است؛ نه آنکه فقدان اطلاعات کافی را چماق کنیم و علیه سوال کنندگان بکار ببریم که: "شما که اطلاعات کافی نداری؛ دهنت را ببند."
🖋 به قول معروف ندانستن عیب نیست؛ نپرسیدن عیب است.
مربوط به :خطبههای نماز جمعه تهران - 1366/04/12
عنوان فیش :گزینش حاکم برای جامعه اسلامی، امری واجب برای مردم
کلیدواژه(ها) : حاکمیت, حاکم اسلامی
نوع(ها) : حدیث
متن فیش :
در نظر اسلام حق رأی مردم و انتخاب مردم چقدر مهم است و اگر كسی در باب اسلام غیر از این نظر بدهد، یقیناً نسبت به اسلام جفا شده. یك روایت، روایت امیرالمؤمنین است كه در كتاب معروف سلیم بن قیس هلالی نقل شده؛ در آنجا از قول امیرالمؤمنین اینجور نقل شده كه: «و الواجب فی حكم اللّه و حكم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل»؛ وقتی كه رئیس یك جامعه و حاكم یك كشور و یك امت اسلامی از دنیا برود یا كشته بشود، واجب است بر مردم به حكم اسلام و به حكم خدا كه: «ان لا یعملوا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدّموا یدا و لا رجلا و لا یبدئوا بشیء قبل ان یختاروا لانفسهم اماما»؛ هیچ كاری نباید بكنند، هیچ اقدامی را شروع نباید بكنند، به هیچ عمل بزرگ و كوچكی دست نباید بزنند، در هیچ كاری سرمایهگذاری نباید بكنند، تا اینكه یك امامی را معین بكنند و اختیار بكنند. اینجا مسئلهی «اختیار» دارد. یعنی گزینش حاكم برای جامعهی اسلامی و رئیس امت اسلامی و كشور اسلامی به عنوان یك واجب برای مردم معرفی شده، آن هم واجبی با این اهمیت كه باید از همهی كارها مردم او را جلوتر بیندازند و مقدم بدانند و به او اقدام بكنند. آنوقت شرایط آن رئیس كشور و نظام اسلامی را ذكر كرده: «اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السّنة»،(1) تا آخر حدیث كه اینجا تعبیر، تعبیر اختیار است؛ یعنی انتخاب و گزینش. یك روایت دیگر باز از قول امیرالمؤمنین نقل شده كه در روزی كه با آن حضرت مردم بیعت كردند كه روز جمعه هم بود، حضرت آمدند مسجد، جمعیت بسیار زیادی در مسجد مدینه جمع شده بودند و امیرالمؤمنین با صدای بلند به مردم اینجور فرمودند: «ایّها النّاس انّ هذا امركم لیس لاحد فیه حقّ الّا من امّرتم»؛(2) یعنی ای مردم این مسئلهی شماست، قضیه قضیهی شماست، كاری است متعلق به شما مردم و هیچ كس حقی در این كار، یعنی در خلافت و حكومت ندارد، «الّا من امّرتم»؛ مگر كسی كه شما او را امارت بدهید و حاكمیت بدهید. اینجا هم باز ملاحظه میكنید كه امیرالمؤمنین نه در مقام احتجاج با دشمن، نه در مقام مباحثه و مجادله و اخذ به حجت خصم، بلكه با مردم خودش، با همان كسانی كه او را قبول دارند، با او بیعت كردند، از او تقاضا كردند كه همه چیز را میتواند با آنها صریحاً در میان بگذارد، به آنها میگوید كه هیچ كس حق ندارد، مگر آن كسی كه شما او را امارت دادید. البته روشن است همان طور كه گفتیم این در آنجائی است كه به نصب الهی اخذ نشده. یعنی امیرالمؤمنین كه منصوب خدا و به دست پیغمبر هست، به این نصب عمل نشده، حالا كه عمل نشده، جز امیر كردن مردم و انتخاب مردم هیچ راه دیگری برای انتخاب كسی وجود ندارد.
در یك روایت دیگری كه باز از قول امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) نقل شده، حضرت در نامهای به دوستان خودشان میفرمایند كه پیغمبر اكرم یك دستوری داد، یك پیمانی از من گرفت؛ «عهد الیّ عهدا»، كه در آن دستور اینجور آمده كه: «فان ولّوك فی عافیة و اجمعوا علیك بالرّضا فقم بامرهم»؛(3) یعنی در آنجا پیغمبر گفته علی جان اگر امت بر تو اتفاق نظر پیدا كردند و دور تو را گرفتند و از تو خواستند و مشكلی به وجود نیامد - توجه كنید به اینكه چطور مصالح مهمی وجود دارد كه حتی این مسئله را تحتالشعاع قرار میدهد، مثل وحدت عالم اسلام و وحدت امت اسلامی، در آنجائی كه نبودن وحدت كیان اسلام را تهدید میكند، كه در زمان امیرالمؤمنین اینجور بوده - اگر با فرض عافیت، بدون اینكه مشكلی باشد، تشنجی باشد، اختلاف كلمهای به وجود بیاید، جنگ داخلیای درست بشود، مردم دور تو را گرفتند و از تو خواستند، آنوقت: «فقم بامرهم»؛ آنجا قیام به كار مردم بكن و زمام امور آنها را در دست بگیر. كه از این روایات و روایات فراوان دیگری كه وجود دارد، حالا ولو بعضی از اینها از لحاظ سند هم مورد تردید باشد، از مجموع اینها كاملاً فهمیده میشود كه مذاق اسلام این است كه آنجائی كه نصب الهی نیست یا نصب الهی معمولٌبه نیست و عمل به آن نشده، آنجا یك راه بیشتر وجود ندارد و آن انتخاب مردم است.
1 )
كتاب سليم بن قيس الهلالی، ج 2، ص 752؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 33، ص 144.
وَ الْوَاجِبُ فِي حُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ الْإِسْلَامِ عَلَى الْمُسْلِمِينَ بَعْدَ مَا يَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ يُقْتَلُ ضَالًّا كَانَ أَوْ مُهْتَدِياً مَظْلُوماً كَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا يَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا يُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا يُقَدِّمُوا يَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا يَبْدَءُوا بِشَيْءٍ قَبْلَ أَنْ يَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِيفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ يَ
حْكُمُ بَيْنَهُمْ.
ترجمه :
حضرت علی(علیهالسلام) فرمودند: بر اساس حكم خدا و حكم اسلام بر مسلمانان واجب است كه پس از آن كه پيشوايشان مىميرد يا كشته مىشود ـ گم راه باشد يا ره يافته، ستم ديده باشد يا ستمگر، خونش هدر باشد يا ريختن آن، حرام ـ كارى نكنند و دست به كارى نزنند و دست و گامى پيش ننهند و كارى را آغاز ننمايند تا آن گاه كه براى خويشتن ، پيشوايى پاك دامن و دانا و پارسا و آشنا به قضاوت و سنّت ، برگزينند تا امور آنان را سامان دهد و ميانشان حكومت كند.
2 )
بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 32، ص 8.
قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ عَنْ مَلَإٍ وَ إِذْنٍ إِنَّ هَذَا أَمْرُكُمْ لَيْسَ لِأَحَدٍ فِيهِ حَقٌّ إِلَّا مَنْ أَمَّرْتُمْ.
ترجمه :
حضرت علی(علیهالسلام): ای مردم حاضر و غایب، مسئله حكومت، امر و حق شماست كه كسی در آن حقی ندارد، مگر فردی كه شما او را حاكم كردید.
3 )
كشف المحجة لثمرة المهجة، سید ابن طاووس، ص 248.
وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ عَهِدَ إِلَيَّ عَهْداً فَقَالَ: «يَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ لَكَ وَلَاءُ أُمَّتِی فَإِنْ وَلَّوْكَ فِی عَافِيَةٍ وَ أَجْمَعُوا عَلَيْكَ بِالرِّضَا فَقُمْ بِأَمْرِهِمْ، وَ إِنْ اخْتَلَفُوا عَلَيْكَ فَدَعْهُمْ وَ مَا هُمْ فِيهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَيَجْعَلُ لَكَ مَخْرَجاً».
ترجمه :
رسول اكرم (ص) با من عهد كرد و فرمود اى پسر ابو طالب ولايت امت من با توست. پس اگر با عافيت و سلامت ولايت را به تو واگذاشتند و با رضا و رغبت بر تو اجتماع كردند به امر پیشوایی آنان قيام كن اما اگر بر تو اختلاف كردند آنان را رها كن همانا خدا برای تو راه بیرون شدنی قرار خواهد داد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتقاد قالیباف از انتخاب اعضای کابینه
🔰 گزارش جواد موگویی از افغانستان:
.
🔹 امروز رفتم واکسن جانسون آمریکایی زدم. اینجا واکسن رایگان و بدون سهمیه است. لکن بسیاری از زدنش امتناع میکنند.
خانم دکتر دانشآموخته کابل است:
«فعلا که با حضور خانمها کاری ندارند. ولی من برای احتیاط در خیابان چادر میپوشم. گروههای سیار برای واکسیناسیون به مساجد میروند.»
اینجا انواع واکسن بفور است؛ «ستاد اجرایی فرمان امام» هم ندارند که هر روز قول۵۰میلیون دز بدهد! اما هیچ آماری از کشتهها ندارند. چون شبکه بهداشتی نیست.
🔹 برق هم خیلی کوتاه میرود! اما بسیار صرفهجویی میکنند. دلار بالا رفنته. دخل و خرج هزینهها تقریبا با تهران یکیست. هر ۱۰۰افغانی، میشود۳۰هزار تومان ما.
اینجا در بازار هر چند دقیقه یکنفر تقاضای پول میکند! انقدر التماس میکند که بیاغراق سرخ میشوی.
🔹 رفتم خانه اسماعیلخان والی فراری هرات، که الان در پناه نیروی قدس در مشهد است. خانه اسماعیلخان در مرکز شهر هرات است؛ قصری مجلل و باشکوه. طالبان دستنخورده نگهش داشته.
🔹اسماعیلخان از مجاهدین دهه۶۰ در برابر اشغالگری شوروی است. مجاهدین ۱۲سال در کوهوکمر با سربازان شوروی جنگیدند تا انقلاب افغانستان پیروز شد.
و حال این قصر، چه نسبتی با مجاهدین راه انقلاب دارد؟!
مجاهدین که روزگاری با پای برهنه میجنگیدن، شدند مرفهین بیدرد در قصرهای بالاشهر.
🔹 همه انقلابهای دنیا، جنگ فقر و غناست. هیچ انقلابی را مرفهان و اشرافزادگان نکردند. انقلاب یعنی طغیان پابرهنگان بر اشرافزادگان. حال این انقلاب هرجا باشد همین است؛ چه انقلاب گاندی باشد، چه فیدلکاسترو و چه نلسونماندلا.
🔹 مجاهدین که از کوهها به قصر برسد، دیگر تاب جنگیدن و مقاومت ندارد. و طالبان دیگر چه نیازی به توافق با آمریکا برای فتح افغانستان دارد؟!
کشور پیش از آن سقوط کرده! قصرهای حاکمان در این سالها انگیزهها و آرمانهای انقلابی را در دل جوانان کشتند. فساد و تبعیض در حاکمیت، نتیجهاش بالا رفتن دستهاست.
🔹 طالبان نیز ۲۰سال با زندگی در کوه و کمر، تبدیل به انسانهای اولیهای شدند، حال بر اریکه قدرت نشستند. باید دید اینان نیز ۲۰سال بعد به غرق اشرافیت و فساد میشوند یا خیر؟
آینده، تنها معیار سنجش قضاوت طالبان است.
#جواد_موگویی
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش 20:30 از #داماد_زاکانی ...
💠به کشکول یک طلبه بپیوندید🔰🔰🔰
🆔 @KashkooleTalabeh