eitaa logo
جامعه‌ی قرآنی عصر استان چهارمحال و بختیاری🚩
544 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
719 ویدیو
149 فایل
◀️اطلاع رسانی فعالیت های مردمی قرآنی، جلسات خانگی قرآن کریم،اخبار و مسابقات قرآنی اینجا برای انس دسته جمعی قرآن کنار شما هستیم ✅جامعه فرهنگی قرآنی عصر استان چهارمحال و بختیاری 📞ارتباط با ما @M_saeid1383 @ho_saeedi @s_sh1414
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 💠سومین جلسه هم اندیشی جمعی از فعالان پویش جلسات خانگی قرآن کریم در 🌐www.jkqk.ir 🔸@jkqk_ir
$@!&/): ✅ *نسل هتل نشین* ! ▪️دکتر فرهنگ هلاکویی 🔻چهل سال پیش، دخترهای خانه صبح ها زود بیدار می شدند تا قبل از مدرسه رفتن، همه جای خانه را رفت و روب کرده باشند و بعد راهی مدرسه می شدند. ودراوقات دیگر باخیاطی وگلدوزی وقالی بافی و... کمک مادر بودند تا قسمتی از بار خانواده رابه دوش داشته باشند! 🔻پسرها بايد يا صبح زود يا عصر، نان و مايحتاج خانه را خريد مي كردند و كارهای مردانه را در كمك پدر خود انجام ميدادند و تابستانها برای ارتقای نسبی وضعیت اقتصاد خانواده وکمک به پدر دراصناف مختلف شاگردی ویا فروشندگی میکردند!!! 🔻حالا با نسلی روبرو هستیم که صبح که بیدار می شوند، از هتل خانه شان خارج می شوند. چون که والدینشان به عنوان *مستخدمین "هتل خانه "* همه جا را رفت وروب خواهند کرد و با يك تلفن همه چيز درب خانه مهياست. 🔻نسلی که در برابر اتاقی که در آن می خوابد و خانه ای که در آن زندگی می کند و ظرفی که در آن غذا می خورد احساس مسئولیت ندارد؛ آیا در برابر سرزمینی که از آب وخاک آن بهره مند است حس مسئولیت خواهد داشت ؟ 🔻برای این نسل، *سرزمین هم چون هتلی است که می توان خورد و خوابید و ریخت و پاشید* ؛ از مواهب طبیعی آن بهره مند شد و بعد اگر باب میل نبود آن را ترک کرد. سرزمین هم، مثل خانه، برای این نسل، هتل است. با این تفاوت که متأسفانه مستخدم سرجهاز ندارد و همه فقط برای خوردن و خوابیدن و بردن آمده اند ! 🔻این نسل را چه کسی وچه کسانی چنین تربیت کرده اند؟ کی بود کی بود، اتفاقاً این دفعه، *من بودم،* *تو بودی،* *ما بودیم !!!* *و...همه بودند.!!!* 🔻کمی به خود بیاییم و تکانی به خودمان و این نسل هتل نشین بدهیم ؛ گرچه به نظر من نسلی که این بچه ها رو تربیت کرد، فکر می کرد چون خودش سختی کشیده باید هرجور امکاناتی رو برای بچه اش فراهم کنه ! و این موضوع از تهیه سیسمونی برای کودک به دنیا نیومده شروع میشه و متاسفانه ادامه پیدا میکنه تا جهاز ومهریه آنچنانی وجشن عروسی که پولش به قیمت وام وقرض کردن پدرکمر خمیده شده تمام می شود ! *تاجاییکه شان والای مادر و پدری خودش رو در حد یک مستخدم برای اربابش پایین بیاره مبادا که آبی در دل فرزندش تکون بخوره.* ! اما غافل شد از اینکه هر باغچه و مزرعه ای با آب زیادی فاسد میشه و به لجنزار تبدیل خواهد شد. 🔻گاهی باغبان به گیاهش بی آبی رو تحمیل میکنه چون میدونه اون گیاه نیاز داره چند روز بستر خشکی داشته باشه تا بتونه ریشه هاش رو توی خاک رشدبده و به حیاتش ادامه بده . 🔻 *امیدوارم همه ی ما مادرها و پدرها بتونیم به این درک برسیم که امکانات هتلی ایجاد کردن برای فرزندانمون افتخار نیست ،* *مسئولیت پذیر کردن و قدردان بار آوردن فرزندانمون افتخار است .*
سلام علیکم صبح روز سه‌شنبه ۶ دی‌ماه ۱۴۰۱ هجری خورشیدی به‌خیر امروز مصادف است با ۳ جمادی الثانیه ۱۴۴۴ هجری قمری و سالگرد شهادت حضرت صدیقه کبرا فاطمه زهرا سلام الله علیها که در مثل چنین روزی در سال ۱۱ هجری قمری در پی تعرض نانجیبان امت رسول الله به بیت حضرت فاطمه و حضرت علی علیه السلام در پی عروج ملکوتی رسول اعظم خاتم صلی الله علیه و آله و سلم در ۲۸ صفر همان سال، برای اخذ بیعت جبری امام حقیقی با خلیفه ظاهری که شورای ناصالح سقیفه بنی ساعده متشکل از انصار و مهاجرین انتخاب کرده بود، منجر به آسیب‌دیدن حضرت فاطمه تنهابازمانده‌ی تنی حضرت رسول و سقط محسن شش‌ماهه و تالم‌های روحی و جسمی فراوان به آن بانوی معصوم و حجت خدا بر سایر حجج الهی بر زمین گردید و در نهایت بنا بر روایت درست‌تر که ایران اسلامی آن را پذیرفته در ۳ جمادی الثانیه سال ۱۱ هجری قمری به ملکوت اعلا پیوست. پرسش‌های بسیاری را باید تاریخ پاسخ دهد. از جمله چرا خلیفه انتخاب کردند با این‌که پیامبر اعظم خاتم در حجه الوداع آن سال در ماجرای غدیر خم انتخاب کرده و همه بیعت کرده بودند؟ چرا برای اخذ بیعت اجباری با حضرت علی به در خانه ایشان و فاطمه که متصل به مسجد نبی نیز بود، هجوم آوردند؟ چرا آن سخنان سخیف و آن رفتارهای کثیف اتفاق افتاد؟ چرا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از آن ماجرا، هرگز از اقدام‌کنندگان آن عمل قبیح، اعلام رضایت نکرد و بلکه علنا چنانچه در کتب روایی اهل تسنن آمده، اعلام برائت و بیزاری کرد؟ چرا اجازه نداد فردی جز علی علیه السلام بر او نماز بخواند و او را شب غسل و کفن و دفن کردند؟ چرا مزار آن عزیز رسول الله خاتم هنوز هم پنهان است؟ و بسیاری چراهای دیگر.... بماند برای فرصت‌های بیش‌تر و بعدتر.... با زبان بی‌زبانی روضه بخوانم.... وقتی مولا علی جنازه زهرایش را به خاک می‌سپرد این شعر را بر زبان جاری ساخت: نفسی علی زفراتها محبوسه.... یا لیتها خرجت مع الزفرات.... ترجمه نمی‌کنم چون حقیقتا توان بر زبان آوردن ترجمه‌اش را کما هو حقه ندارم. فقط آن قدر بگویم که جان علی با فاطمه در خاک پنهان شد... لا حول و لا قوه الا بالله.... حضرت فاطمه عليها السلام: آن‌گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد. إحقاق الحقّ، ج ۱۹: ۱۲۹ در کنار حریم حرم رضوی نایب الزیاره دوستان و عزیزانم هستم...... شهادت دخت مکرم و معزز پیامبر اعظم خاتم حضرت فاطمه زهرا تسلیت باد سه‌شنبه ذات باری تعالی را با صفتی ویژه می‌خوانیم که ما را مورد رحمت ویژه‌اش قرار دهد: یا ارحم الراحمین
Haj Mehdi RasoliMehdi Rasoli - Yekami Harf Bezan.mp3
زمان: حجم: 9.13M
فاطمه جانم؟ کَلِمینی.. یکمی حرف بزن علی نمیره، حرف رفتن نزن علی میمیره💔 * کلمینی یعنی با‌ من‌ حرف‌ بزن دردت‌ به‌ جونم.. 🖤 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh 🔜
برگزاری جلسه هفتگی قرآن همراه با سخنرانی و روضه حضرت زهرا (س) در شهر از شهرستان فارسان ✔️ برنامه به صورت هفتگی در منزل یکی از اعضای جلسه برگزار می گردد.
🌸گریه سربازعراقی 🌺.....در اسارت، اذان گفتن باصدای بلند ممنوع بود.ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت: "چیه؟ اذان می‌گویی؟ بیا جلو"!                                                                                                         🌺.....یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید، پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت: چیه؟ من اذان گفتم نه او. آن بعثی گفت: او اذان گفت. برادرمان اصرار کرد که "نه،اشتباه می‌کنی من اذان گفتم"... مأمور بعثی گفت: خفه شو! بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت، نه تو". برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. مأمور بعثی فرار کرد. وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی.الان دیگر پای من گیر است. 🌺... به هر حال،ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. زندان در اردوگاه موصل(موصل شماره ۱و۲) زیرزمین بود. آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید.آن مأمور بعثی، گاهی وقتها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرم تر شود. روزی یک دانه سمون (نان عراق) می‌دادند که بیشتر آن خمیر بود.ایشان می‌گفت: می‌دیدم اگر نان رابخورم ازتشنگی خفه می‌شوم نان را فقط مزه مزه می‌کردم که شیره‌اش را بمکم. آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای این‌که بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار می‌کرد.                                                                                                                                                                                                                                                  🌺.....روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک می‌شوم. گفتم: یا فاطمه زهرا!... امروز افتخارمی‌کنم که مثل فرزندتان آقاحسین بن علی(ع) اینجا تشنه‌ کام به شهادت برسم. سرم را گذاشتم زمین و گفتم: یازهرا!افتخارمی‌کنم.این شهادت همراه با تشنه‌ کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت، ‌این را به عنوان برگ سبزی از من قبول کن. دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم....                                                                                                                                                                                                                                    🌺.....تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است.در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سرم آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. او از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام. اعتنایی نکردم. دیدم لحن صدایش فرق می‌کند و دارد گریه می‌کند و می‌گوید: بیا که آب آورده‌ام. او مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا(س) که آب را از دستش بگیرم... 🌺... عراقی‌ها هیچ‌وقت به حضرت زهرا (س) قسم نمی‌خوردند.تا نام مبارکت حضرت فاطمه (س) رابرد، طاقت نیاوردم. سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و می‌گوید: بیا آب را ببر! این دفعه با دفعات قبل فرق می‌کند. همین‌ طور که روی زمین بودم، سرم را کج کردم واو لیوان آب را ریخت توی دهانم. لیوان دوم و سوم را هم آورد. یک مقدار حال آمدم. بلند شدم.او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا واز من در گذر ومرا حلال کن! گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم. گفت: دیشب، نیمه‌ شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرادر مقابل حضرت زهرا (س) شرمنده کردی.الان حضرت زهرا (س) را در عالم خواب زیارت کردم. ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو ودل اسیری که به دردآورده‌ای را به دست بیاور وگرنه همه شمارا نفرین خواهم کرد....👌 "خاطره ازمرحوم ابوترابی, کتاب حماسه‌های ناگفته ص۹۰" "اسرار ‌حقیقی حیاتم زهراست     معنای عبادتم، صلاتم زهراست دیگرچه غم ازکشاکش این دنیا    وقتی که فرشته نجاتم زهراست"
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در راستای ترویج فرهنگ فاطمی در بین دانش آموزان های خدمت رضوی و جامعه فرهنگی قرآنی عصر شهرستان فلارد با همکاری اداره آموزش و پرورش این شهرستان اقدام به برگزاری اردوی یک روزه مذهبی به مناسبت شهادت حضرت زهرا، کرد. های خدمت رضوی شهرستان فلارد عصر قرآنی شهرستان فلارد
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 📌 🔰در حدیث آمده امام زمان عج که ظهور می‌کند در همه جا خیمه‌ی قرآن برپا می‌‌کند. 🔸تا حالا به این فکر کرده‌ایم که خیمه‌ی قرآن یعنی چی؟ 🔹هرکدام از ما که کار تبلیغی و ترویجی می‌کنیم حتما دنبال اثرگذاری بیشتر هستیم. ولی شاید بعضی‌هایمان راهش را بلد نیستیم. چطور می‌خواهیم قرآن را از سر طاقچه برداریم و در قلب بچه‌هایمان وارد کنیم؟ 🔻از زبان آقای بشنویم. 🔸کدام یک از ما هست که مسلمان باشد، درد دین داشته باشد؛ اما نخواهد یک جامعه قرآنی داشته باشد؟ هر کدام به اندازه وسع و تواناییمان قدم‌هایی برمی‌داریم. از خانه‌هایمان شروع می‌کنیم لابد. یک خانه این طرف. یک خانه آن طرف. حالا حلقه‌ی اتصال خانه‌هایمان به همدیگر را از کجا پیدا کنیم؟ ❇️پنجمین همایش سراسری مسئولان جوامع فرهنگی قرآنی عصر 🗓 |آبان‌ماه ۱۴۰۰| 📌 |شهر‌مقدس‌قم | 🌐www.jkqk.ir 🔸@jkqk_ir