eitaa logo
جامعه قرآنی عصر استان چهارمحال و بختیاری
390 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
485 ویدیو
143 فایل
◀️اطلاع رسانی فعالیت های مردمی قرآنی، جلسات خانگی قرآن کریم،اخبار و مسابقات قرآنی اینجا برای انس دسته جمعی قرآن کنار شما هستیم ✅جامعه فرهنگی قرآنی عصر استان چهارمحال و بختیاری 📞ارتباط با ما @s_sh1414
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تیزر مستند کوتاه جلسه خانگی قرآن آقای حبیبی در اراک این مستند به سفارش پویش جلسات خانگی قرآن کریم و به همت خانواده رسانه‌ای عقیق تولید شده است و به زودی اکران می‌گردد. 🌐 www.jkqk.ir 🆔 @jkqk_ir 🔸www.instagram.com/jkqk_ir
🔷مسابقه بزرگ آیات زندگی به صورت پیامکی 💎آشنایی با آیات کاربردی، کوتاه و زیبای قرآن کریم(به همراه شعر،داستان، فیلم و آیه گرافی) 👈هر شب ساعت 11، به همراه قرعه کشی و اهداء جوایز 🔴eitaa.com/ayatezendegi 🔵chat.whatsapp.com/D4xJmXIPffx3NOYUzJXQPk 🌐chat.whatsapp.com/GUBfVI46qWEBNkrQkZuOAk
هدایت شده از mahdi j
برگزاری محفل انس با قرآن امشب مسجد امام رضا(ع) همراه با اهداء هدایا به قید قرعه به جوانان ونوجوان بسیجی که در جلسه حضور داشتند ۴۰۰/۹/۷
هدایت شده از mahdi j
مسجد امام رضا علیه السلام بروجن 👆
🔻🔻🔻 اگر مایل به تشکیل جلسه خانگی قرآن در منزل خود هستید نام و نام خانوادگی و شهر محل سکونت را برای ما ارسال نمایید 🔻🔻🔻 پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/qurankhanegi_chb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه هایی که برای اهل آسمان می درخشد 🔸🔸🔸🔸 پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری https://eitaa.com/qurankhanegi_chb
این هفت گروه محشر را نمی بینند 🔸🔹🔸🔹 پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری @qurankhanegi_chb
برگزاری کرسی تلاوت در مسجد امام هادی علیه السلام منظریه شهرکرد چهار محال و بختیاری با حضور قاری محترم آقای رمضانی و تفسیر حاج آقای رئیسی امام جماعت محترم مسجد 🔸🔹🔸🔹 پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری @qurankhanegi_chb
قرائت و تدریس قرآن تفسیر سوره مبارکه واقعه مدرس قرآن ، خانم فتاحی میلاسی (طلبه) روستای شهید پرور باغ انار میلاس پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری @qurankhanegi_chb
جلسه خانگی قرآن روستای شیخ شبان پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری @qurankhanegi_chb
🔸راهکارهایی برای تشکیل ⬇️⬇️⬇️ ✅اولین راه حل برای تشکیل یک جلسه قرآن آغاز از خانواده خودمان می باشد. ما می توانیم یک زمان مشخص را تعیین کنیم و با اعضای خانواده خود یک جلسه قرآن تشکیل دهیم. ✅راه دیگر هماهنگی با امامت جماعت مسجد محلمان و هیئت امنای آن برای تشکیل یک جلسه قرآن در مسجد است. ✅برقراری ارتباط با رابط جلسات خانگی قرآن محل و شهرمان و درخواست کمک نیز راه دیگری برای برپایی جلسات خانگی قرآن است. ✅راه دیگر دعوت از دوستان یا همسایگان یا خویشاوندان برای تشکیل یک جلسه در خانه خود می باشد. ✅راه دیگری نیز هست و آن هماهنگی با فردی است که توانایی جمع کردن افراد را در خانه خود دارد و ما می توانیم مربی آن جلسه قرآن شویم. _ پویش سراسری @qurankhanegi_chb
جلسه هم اندیشی شورای جامعه قرآنی عصر بروجن با امام جمعه محترم و بزرگوار شهرمان جناب حجت الاسلام والمسلمین احمدی در رابطه با پویش جلسات خانگی قرآن در روز شنبه ۴۰۰/۹/۱۳
*قبر شيخ آماده بود و كنار آن تلي از خاك ديده مي شد. مردم اطراف قبر حلقه زدند.* ‌ صداي گريه آنها هر لحظه زيادتر مي شد. جسد *شيخ طبرسي* را از تابوت بيرون آوردند و داخل قبر گذاشتند. قطب الدين راوندي وارد قبر شد و جنازه را رو به قبله خواباند و در گوشش تلقين خواند. سپس بيرون آمد و كارگران مشغول قرار دادن سنگهاي لحد در جاي خود شدند. و كارگران با بيل‌هايشان خاكها را داخل قبر ريختند و آن را پر كردند. روي قبر را با پارچه اي سياه رنگ پوشاندند. *آفتاب به آرامي در حال غروب كردن بود.* شب هنگام هيچ كس در قبرستان نبود. *شيخ طبرسي به آرامي چشم گشود.* اطرافش در سياهي مطلق فرو رفته بود. *بوي تند كافور و خاك مرطوب مشامش را آزار مي‌داد.* *ناله‌اي كرد.* *دست راستش زيربدنش مانده بود.* *دست چپش را بالا برد.* *نوك انگشتانش با تخته سنگ سردي تماس پيداكرد.* *با زحمت برگشت و به پشت روي زمين دراز كشيد.* *كم‌كم چشمش به تاريكي عادت كرد.* *بدنش در پارچه‌اي سفيد رنگ پوشيده بود.* آرام آرام موقعيتي را كه در آن قرار گرفته بود درك مي‌كرد. آخرين بار هنگام تدريس حالش بهم خورده بود و ديگر هيچ چيز نفهميده بود. *اينجا قبر بود!* او را به خاك سپرده بودند. ولي او كه هنوز زنده بود. زنده به گور شده بود. هواي داخل قبر به آرامي تمام مي‌شد و شيخ طبرسي صداي خس خس سينه‌اش را مي‌شنيد. *چه مرگ دردناكي انتظار او را مي‌كشيد.* *ولي اين سرنوشت شوم حق او نبود.* *آيا خدا مي‌خواست امتحانش كند؟* چشمانش را بست و به مرور زندگيش پرداخت. سالهاي كودكي‌اش را به ياد آورد واقامتش در مشهد الرضا را. پدرش *«حسن بن فضل »* خيلي زود او را به مكتب خانه فرستاد. از كودكي به آموختن علم و خواندن قرآن علاقه داشته و سالها پشت سر هم گذشتند. *به سرعت برق و باد!* شش سال پيش زماني كه 54 ساله بود، سادات آل‌زباره او را به سبزوار دعوت كرده و شیخ دعوتشان را پذيرفت و به سبزوار رفت. مديريت مدرسه دروازه عراق را پذيرفت و مشغول آموزش طلاب گرديد و *سرانجام هم زنده به گور شد!* چشمانش را باز كرد. چه سرنوشتی در انتظار او بود *ديگر اميدي به زنده ماندن نداشت.* *نفس كشيدن برايش مشكل شده بود.* *هر بار که هواي داخل گور را به درون ريه‌هايش مي‌كشيد سوزش كشنده‌اي تمام قفسه سينه‌اش را فرا ميگرفت.* *آن فضاي محدود دم كرده بود و دانه‌هاي درشت عرق روي صورت و پيشاني شيخ را پوشانده بود.* *در اين موقع به ياد كار نيمه تمامش افتاده و چون از اوايل جواني آرزو داشت تفسيري بر قرآن كريم بنويسد.* *چندي پيش محمد بن يحيي بزرگ آل‌زباره نيز انجام چنين كاري را از او خواستار شده بود.* اما هر بار كه خواسته بود دست به قلم ببرد و نگارش كتاب را شروع كند، كاري برايش پيش آمده بود. *شيخ طبرسي وجود خدا را در نزديكي خودش احساس ميكرد.* *مگر نه اينكه خدا از رگ گردن به بندگانش نزديكتر است؟* به آرامي با خودش زمزمه كرد: *خدايا اگر نجات پيدا كنم، تفسيري بر قرآن تو خواهم نوشت.خدایا مرا از اين تنگنا نجات بده تا عمرم را صرف انجام اين كار كنم.* *ولی شيخ طبرسي در حال خفگی و زنده بگور شدن بود.* *اما به یکباره كفن‌دزدی با ترس و لرز وارد قبرستان بزرگ می‌شود.* *بيلي در دست به سمت قبرشيخ طبرسي رفت.* *بالاي قبر ايستاد و نگاهي به اطراف انداخت.* *قبرستان خاموش بود و هيچ صدايي به گوش نمي‌رسيد.* *پارچه سياه رنگ را از روي قبر كنار زد و با بيل شروع به بيرون ريختن خاكها كرد.* *وقتي به سنگهاي لحد رسيد، يكي از آنها را برداشت.* *نسيم خنكي گونه‌هاي شيخ را نوازش داد.* *چشمانش را باز كرد و با صداي بلند شروع به نفس كشيدن كرد. كفن دزد جوان، وحشت زده مي‌خواست از آنجا فرار كند اما شيخ طبرسي مچ دست او را گرفت.* *صبر كن جوان!* *نترس من روح نيستم.* *سكته كرده بودم. مردم فكر كردند مرده‌ام مرا به خاك سپردند.* *داخل قبر به هوش آمدم. تو مامور الهي هستي....* *آیا مرا می‌شناسی؟* بله مي شناسم! شما شيخ طبرسي هستيد که امروز تشييع جنازه تان بود. دلم مي‌خواست، دلم مي‌خواست زودتر شب شود و بيايم كفن شما را بدزدم! *به من كمك كن از اينجا بيرون بيايم.* *چشمانم سياهي مي‌رود.* *بدنم قدرت حركت ندارد.* كفن دزد شيخ طبرسي را بيرون آورده در گوشه‌اي خواباند و بندهاي كفن را باز كرد و به گوشه‌ای انداخت. *مرا به خانه‌ام برسان. همه چيز به تو مي‌دهم. از اين كار هم دست بردار.* *كفن دزد جوان لبخند زد و بدون آنكه چيزي بگويد شيخ را كول گرفت و به راه افتاد.* *شيخ طبرسي به كفن اشاره كرد و گفت:* *آن کفن را هم بردار.* *به رسم يادگاري! به خاطر زحمتي كه كشيده‌اي جوان به سمت كفن رفت. خم شد و آن را برداشت.* *خيلي وقت است به اين كار مشغولي؟* *بله جناب شيخ. چندين سال است عادت كرده‌ام در اين شهر مرگ و مير زياد است.* *اگر روزي مرده‌اي را در يكي از قبرستانهاي اين شهر خاك كنند
و من شب كفنش را ندزدم آن شب خوابم نمي‌برد. كفن‌ها را به بازار مشهد رضا مي‌برم و مي‌فروشم.* *از اين كار توبه كن، خدا از سر تقصيراتت مي‌گذرد.* *آن دو از قبرستان خارج شدند.* *جوان پرسيد:* *از كدام طرف بروم؟* *برو محله مسجد جامع، من همسايه محمد بن يحيي هستم.* *جوان به راه خود ادامه داد. شيخ طبرسي نگاهش را به آسمان و ستاره‌هاي بيشمار آن دوخته بود وخدا را شکر میگفت.* *علامه طبرسی با کمک خداوند نذرش را ادا کرد و کتاب گرانبهای تفسیر مجمع البیان رانوشت.* 🔸🔹🔸🔹 @qurankhanegi_chb
جلسات خانگی قرآن کریم استان چهارمحال بختیاری-شهرستان اردل-بخش میانکوه 🔸🔹🔸🔹 پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری @qurankhanegi_chb
جلسات خانگی قرآن گروه قرآنی طه، مسجدالنبی(ص)شهر کیان 🔸🔹🔸🔹 پویش جلسات خانگی قرآن استان چهارمحال و بختیاری @qurabkhanegi_chb
میلاد بانوی صبر حضرت زینب سلام الله علیها بر شما شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام مبارک باد. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 در ادامه محتوای متناسب جلسات خانگی قرآن کریم در این ایام تقدیم می‌شود 🌐 www.jkqk.ir 🆔 @jkqk_ir 🔸www.instagram.com/jkqk_ir