هدایت شده از کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧
با سلام و عرض ادب
امشب ساعت ۲۲:۳۰ منبر مجازی
با موضوع مهم ؛
بهم ریختگی صدای درون جامعه !!
چرا جامعهمون
دو قطبی شده..؟
چرا در هر خانوادهای
دو جبههی مخالف هم
وجود دارند..؟ چرا اختلافات
سیاسی به اختلافات خانوادگی
هم کشیده شده ..؟ راهِحل اولیه
برای برون رفت از این فضای چیست؟
چرا دختر بد حجاب به دختر محجبه حمله
میکنه ؟.. نقش جامعهیمذهبیها در این
میان چیست..؟
#فور_واجب اگر دوست داشتید.
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
-اسرا-🇵🇸
با سلام و عرض ادب امشب ساعت ۲۲:۳۰ منبر مجازی با موضوع مهم ؛ بهم ریختگی صدای درون جامعه !! چرا جا
موضوع خیلی مهمیه حوصله کنید گوش بدید
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
بعد از کـــربلا چه گذشت ۸
اهل بیت امام حسین علیهالسلام از کودکانی
که پدرشان در کربلا شهید شده بود
خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند
دختر سه ساله حسین علیهالسلام شبی
از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش
گرفت... به کجا رفت؟
اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند
صدای ضجه و نالهشان بلند شد
صدای شیون به خانه یزید رسید
و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
گفتند دختر حسین بهانه پدر گرفته است
یزید لعنت الله گفت:
سر پدرش را برایش ببرید
سر حسین علیهالسلام را درون طشتی نهاده
و با پارچهای میپوشانند و برای رقیه خاتون
میآورند
او به خیال اینکه برایش غذا آوردهاند
فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم
من بابایم حسین را میخواهم!
گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است
دختر اباعبدالله با دستهای کوچکش
روی ظرف را برداشت
چشمش به سر بریده پدر افتاد
سر را در آغوش گرفت
و با سر پدر شروع به درد و دل کرد
بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که
سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد
و جان به جان آفرین تسلیم کرد!
حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم
شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهائی
از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده
و خادمی نیز با آنها است به راهی میروند
مرکبها گذشتند ولی خادم به طرف من آمد
و گفت: سکینه جدت رسول خدا ﷺ به تو
سلام میرساند
گفتم: سلام خدا بر رسولش تو کیستی؟
گفت: من خادمی هستم از خدمه بهشت
گفتم: این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند
کیستند و به کجا میروند؟ گفت:
اولی آدم صفی الله
دومی ابراهیم خلیل الله
سومی موسی کلیم الله
چهارمی عیسی روح الله
و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته
گاهی میافتد و برمیخیزد
او جدت رسول خداست که برای زیارت پدرت
حسین به کربلا میروند
همین که نام جدم را شنیدم به سویش دویدم
تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم
و بگویم ستمکاران با ما چه کردهاند
که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین
فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته
پرسیدم اینان کیستند؟
گفت:
اولی حوا ام البشر
دومی آسیه بنت مزاحم
سومی مریم دختر عمران
چهارمی خدیجه خویلد
و اون خانمی که دست بر سر نهاده
گاهی میافتد و گاهی برمیخیزد
جدهٔ تو فاطمه دختر رسول خداست
گفتم میروم و به جدهام فاطمه شکایت این
ستمکاران را مینمایم، دویدم جلوی حضرت
زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
مادر، مادر بخدا قسم حق ما را منکر شدند
مادر، مادر بخدا سوگند جمع ما را پراکنده ساختند
مادر، مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند
فرمود: سکینه جان دیگر بس است
نالهات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید
این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است
که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم
که ناگهان از خواب بیدار شدم
پس از آنکه یزید دریافت که برنامه
قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست
محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد
بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل
حسین علیهالسلام از همه طرف روبرو شد
در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد
و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد
و گفت:
شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت
و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف
حکومت باقی بمانید؟ یا به مدینه برگردید
و سه حاجت شما برآورده گردد؟
منابع:
↲اعیان الشیعه، جلد۱، صفحه۶۲۶
↲مقرم ۴۵۶
↲نفس المهموم، صفحه۴۶۶
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۴
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
🔺اگه توخوابگاه یا دانشگاه یا تو محیط فامیلاتون خجالت میکشی نماز بخونی...این اشتباست...
خدا تو حدیث قدسی میگه :
یاد منو پیش بنده هام فریاد بزن تا منم یاد تورو پیش همه فریاد بزنم...
اگه تو در موقعیت های خاص به یاد خدا باشی...
خدا هم تو موقعیت های خاص به یادته.
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
-اسرا-🇵🇸
🔺اگه توخوابگاه یا دانشگاه یا تو محیط فامیلاتون خجالت میکشی نماز بخونی...این اشتباست... خدا تو حدیث
گاهی اوقات ما میترسیم بقیه فکر کنن برای ریا این کار و میکنیم یا ریا بشه؛ اما وقتی تو قلب خودت برای ریا اینکار و نمیکنی،
قضا شدن نمازت بهتره
یا اینکه
بقیه فکر کنن داری برای ریا نماز می خونی؟:|
بزار فکر کنن، نظرشون اصلا مهم نیست. نماز خوندن واجب عینیِ
پس اگه اونا نماز نمیخونن دلیل بر این نمیشه که فکر کنن تو برای ریا نماز میخونی.
مشکل از اوناست که بی نمازن نه تو!
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
رفقا نظری انتقادی پیشنهادی بود اینجا در خدمتم!
https://harfeto.timefriend.net/16821984241385
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
هدایت شده از در سمت توام 🕊
مولانا میگه:
"اگر خواسته ات براورده میشود به دنبال یک خیر باش و اگر هنوز برآورده نشده است دنبال هزار خیر در آن باش.."
به همین قشنگی..
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
سلام به همگی
راستش در نظر داریم که محتوای کانال رو یکم تغییر بدیم.
و ان شاءالله اسم کانال رو هم عوض کنیم.
گممون نکنید.
ان شاءالله از این به بعد قراره بدرد بخوریم.
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
-اسرا-🇵🇸
سلام به همگی راستش در نظر داریم که محتوای کانال رو یکم تغییر بدیم. و ان شاءالله اسم کانال رو هم عو
اگه درخواست یا پیشنهادی در این راستا دارید دریغ نکنید ناشناس درخدمیتیم
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
بعد از کـــربلا چه گذشت ۹
بعد از مراسم عزاداری امام سجاد علیهالسلام
و اهل بیت اباعبدالله نزدیک مدینه رسیدند
امام فرمود خیمهها را سرپا کنند و زنان
و اهل بیت وارد شدند
سپس به بشیر فرمود:
وارد مدینه شو و مردم را از شهادت
اباعبدالله علیهالسلام و آمدن ما با خبر کن
بشیر اطاعت کرد و وارد مدینه شد و به
مسجد رفت سپس صدایش به گریه بلند شد
و اشعاری سرود و گفت:
من بشیر ابن جنلم فرستاده امام سجادم
علی ابن حسین با عمهها و خواهرانش
بیرون دروازه مدینهاند و مرا فرستاده
تا مکانش را به شما معرفی کنم
مردم شتابان به خارج مدینه هجوم آوردند
زنی نماند در مدینه که بیرون نیامده باشد
همگی صدایشان به گریه و شیون بلند شد
و مدینه یکپارچه ضجه و ناله شد
وقتی مردم خارج از مدینه تجمع کردند
امام از خیمه خارج شد در حالی که گریان بود
و دستمالی در دست داشت که اشکهایش را
پاک میکرد
مردم با دیدن حضرت صدایشان به شیون
بلند شد و حضرت را تسلیت و تعزیت گفتند
امام روی صندلی نشست و سپس با دست
اشاره کرد که مردم ساکت شوند
سپس ضمن ایراد خطبه فرمود:
خدا را حمد و سپاس میگویم که ما را
با ابتلا به مصیبتهای بزرگ در معرض
امتحان و آزمایش قرار داد
حسین و افراد و اهل بیتش را کشتند
و زنان و کودکانش را اسیر کردند
و سر بریدهاش را شهر به شهر گرداندند
این مصیبتی است که مثل و مانندی ندارد
مردم! ما از شهر خود رانده شدیم و در
بیابانها سرگردان شدیم بدون آنکه جرمی
مرتکب شده باشیم و یا شکافی در اسلام
پدید آورده باشیم
چه مصیبت بزرگ و جانسوز و رنج دهندهای
بود که به ما رسید و ما به حساب خدا
میگذاریم که او عزیز است و انتقام گیرنده
ورود اهل بیت به مسجد رسول الله
اهل بیت به محض ورود به مدینه قبل از
رفتن به خانههایشان به کنار قبر مطهر
رسول الله میروند تا گزارش سفرشان را
به رسول خدا بدهند و شکایت کنند
چه گفتگوهایی بود و چه درد و دلهایی
کردند که تاریخ از بیان آن عاجز است
و مختصراً آورده میشود:
زینب سلام الله علیها دستها را دو طرف
درب مسجد گذاشت و سر را داخل مسجد برد
و صدا زد: یا جداه! خبر قتل برادرم حسین
را آوردهام
سکینه با صدای بلند فریاد کشید:
ای جد گرامی از آنچه بر ما گذشته است
پیش تو شکایت آوردهام
به خدا قسم سنگدل تر از یزید ندیدم
و کافر و مشرکی بدتر از او ندیدم
با چوب خیزران بر لب و دندان پدرم
حسین میزد و میگفت:
حسین چوبها را چگونه میبینی!؟
منابع:
↲لهوف، صفحه ۱۹۷
↲بحارالانوار، جلد۴۵، صفحه۱۴۷
↲نفس المهموم، صفحه ۴۶۹
↲حیات الحسین، جلد۳، صفحه۴۲۵
۱۷ مرداد ۱۴۰۲