┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالیُ بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام صبح بخیر 🌹
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
#حدیث_نور
💚حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله فرمودند:💚
كسى كه دوست دارد خندان و با روى گشاده خداوند را ديدار كند، بايد از محبّت و ولايت على بن موسى الرضا (ع) بهره مند باشد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌸🍃﷽🍃🌸
دیدم #حجابِ مناسبی نداره..😔
به عنوانِ امر به معروف گفتم: «خانم ببخشید، حجابتون رو درست کنید».🙁
گفت: «شوهرم راضیه که #بیحجاب باشم».😧😳
گفتم: «شوهرت راضیه. خدایِ شوهرت چطور؟»😔
👇👇
وَاللهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَن یُرْضُوهُ، إِن کَانُوا مُؤْمِنِینَ (توبه/۶۲)
💢 شایستهتر این است که #خدا و پیامبرش را راضی کنند، البته اگر #ایمان دارند.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌸🍃﷽🍃🌸
🔻فلسفه حجاب در قرآن🔻
👩💼👩🔧 خانمی که میگی چرا مردای فاسد و هیز بهم متلک میندازن...😢😰
👩🎓 👩🏫 خانمی که میگی چرا تفاوت منِ تحصیلکرده رو با یه زن فاحشه نمیفهمن...😥😓
👩⚕ خانمی که از نگاهِ سنگینِ مردای نامحرم شکایت داری...😨
قرآن چارهی کار شما رو ۱۴۰۰ سال پیش گفته:👇️
🕋 یٰا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوٰاجِکَ وَ بَنٰاتِکَ وَ نِسٰاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذٰلِکَ أَدْنیٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلاٰ یُؤْذَیْنَ. (احزاب/۵۹)
👈 ای پیامبر! به همسران و دخترانت، و به زنان مؤمنان بگو:
«چادرهای بلند بر خود بیفکنند. این عمل مناسبتر است، تا به #عفت و #پاکدامنی شناخته شوند، و موردِ #آزار قرار نگیرند».
📣📣... یعنی زنان و دختران...
☝️ اگر بخواهند از متلکها، تهمتها، تهاجمها و تهدیدهای اراذل و اوباش، و افراد آلوده و فاسد و هرزه در امان باشند،
👈 باید خودشون رو بپوشونند.
☝️ چون سرچشمهی بسیاری از مزاحمتهای هوسبازان، «نوعِ لباس و پوششِ زنان و دختران» است.
یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ👈 خانومها حجابشون رو درست کنند.
فَلاٰ یُؤْذَیْنَ👈 تا اذیت نشن.
📛 بدحجابی، بطور طبیعی باعث تحریکِ شهوتِ دیگران میشه،
👈 و وقتی شهوت تحریک شد، اهانت و آزار و اذیت و آبروریزی به دنبال داره...
🙏 خواهرم!
⛔️ با #بدحجابی، بهانه به دست بیماردلان و مزاحمانِ عفّت عمومی نده.
بلکه با #حجابِ فاطمی، فرصتِ مانور رو از هوسبازان و بیماردلان بگیر.
#معارف_قرآن، #حجاب، #عفت، #حجاب_و_عفاف، #چادر، #بدحجابی، #آزادی، #جنگ_نرم، #جنگ، #خانواده.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
🌸http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
🌸🍃🌸🍃
خودتون و خانوادهتون رو از آتش حفظ
کنید.
قرآن میگه:
يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ (تحریم/۶)
ای مؤمنان! خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگها هستند حفظ کنید.
پدر!!
مادر!!
شما مسئولید...
آی پدر و مادری که خبر داری بچهات با جنس مخالف دوسته، و هیچی بهش نمیگی...
آی پدر و مادری که میدونی بچهات تو راهِ خلاف داره قدم بر میداره، و هیچی بهش نمیگی...
آی پدر و مادری که میدونی بچهات رفیقای ناباب داره، و هیچی بهش نمیگی...
آی پدر و مادری که میبینی بچهات نماز نمیخونه، و هیچی بهش نمیگی...
شما مسئولید!!!
والدین، به خصوص پدرانی که به حلال و حرامِ کارهای اهل خانهشون توجه ندارند، بیشتر حواسشون رو جمع کنند.
حق زن و بچّه فقط این نیست که خونه خوب، ماشینِ خوب، غذای خوب و ... براشون تهیّه کنی!!
اینا خیلی خوبه،
امّا مهمتر از اینا این هست که، به فکر آخرتشون باشی، مراقب غذای روحشون باشی، مراقب تربیت صحیح اسلامیشون باشی.
یک کلام مراقب دینشون باشی.
و این مسئله رو باید حتّی قبل از ازدواج، از موقع انتخابِ همسرِ با ایمان، و بعد موقع تولّد فرزندان و... با برنامهریزی دقیق دنبال کرد.
این حرف قرآن رو آویزه گوشمون کنیم:
"قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ"
به فکر خودتون و خانوادهتون باشید.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
✨﷽✨
#مفتاح_راه
✍نقل است که :دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد شادمان گوشه های دامن را گره زده و میرفت و در راه با پرودرگار خود سخن میگفت : ای گشاینده گره های ناگشوده ، گره از گره های زندگی ما بگشای . . .
در همین حال ناگهان گره ای از گره هایش باز شد و گندمها به زمین ریخت. او با ناراحتی گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود؟
و نشست تا گندمها را از زمین جمع کند که
در کمال ناباوری دید ، دانه های گندم بر روی
ظرفی از طلا ریخته است!
ندا آمد که :
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه . . .
مفتاح راه ، همراه لحظه لحظه هایتان باد💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
شکلات 🌹
صدای زنگِ بلند شد.
خانم معلم از کلاس بیرون رفت.
بچه ها هم به دنبالش از دربیرون رفتند.
مریم دفترش را در کیف گذاشت.
زیپ کیفش را بست، چشمش به چیزی زیر میز افتاد.
خم شد و زیر میز را نگاه کرد.
مدادِ زهره روی زمین افتاده بود.
آن را برداشت. خوب می شناختش.
چند روز پیش زهره این مداد را خریده بود.
یک عروسکِ کوچکِ زیبا بر سرِ مداد بود.
او هم آرزو داشت که یکی مثلِ این داشته باشد.سر و صدای بچه ها از راهرو و حیاط به گوش می رسید.
کیفش را روی دوشش انداخت.
با سرعت از کلاس بیرون رفت.
دنبال زهره گشت تا مدادش را بدهد.
زهره را دید که از حیاطِ مدرسه بیرون رفت.
دنبالش دوید. ولی زهره سوارِ ماشینِ پدرش شد و رفت.
مجبور شد مداد را با خودش به خانه ببرد.
بعد از ناهار، دفتر و کتابش را در آورد.
مدادش را برداشت که مشقش را بنویسد.
چشمش به مدادِ زهره افتاد.
به طرفِ آشپزخانه نگاه کرد.
مادرش، مشغولِ شستنِ ظرف ها بود.
مداد را در دست گرفت و نگاه کرد.
با خودش گفت"هیچ کس نمی داند که مدادِ زهره را پیدا کردم. پس باید برای خودم نگهش دارم"
صدای مادر به گوشش خورد:
_مریم جان، بیا بشقابِ مینا خانم را ببر بده.
مداد را در کیفش پنهان کرد.
مادر بشقابِ مینا خانم را که برایشان حلوا آورده بود، شسته بود و در آن شکلات گذاشته بود.
مریم بشقاب را گرفت و برد.
به مینا خانم داد و برگشت.
دوباره دستش را در کیفش کرد و مداد را برداشت.
دلش می خواست مداد را برای خودش بردارد.
مداد را روی دفترش گذاشت تا مشق بنویسید.
ِمادرش کنارش آمد وگفت:
_مریم جان این شکلات ها هم برای تو.
مریم نگاهی به شکلات ها کرد. از همان شکلات هایی که برای مینا خانم برده بود.
خوشگل و خوشمزه.
یادِ مداد افتاد. "خوب شد که مامان مداد را ندید"
زود مداد را در کیفش گذاشت.
بعد آن را از خود دور کرد و شروع کرد به نوشتنِ مشق هایش.
فردا صبح از همیشه زودتر آماده شد و به مدرسه رفت.
هنوز زنگ نخورده بود که زهره وارد حیاط مدرسه شد.
با لبخند به طرف زهره رفت.
مدادش را به طرفش گرفت و گفت:
_دیروز این را جا گذاشتی.
زهره از او تشکر کرد و مدادش را گرفت.
وقتی به کلاس رفتند.
خانم معلم برای بچه های زرنگِ کلاس جایزه گرفته بود.
وجایزه مریم یک مدادِ عروسکی قشنگ بود.
(فرجام پور)
https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
اسراردرون