#روز_شـــــمار_غـــدیـــــــر
✿↜تنها 4 روز… به #عيد_غدير_خم، برترين #عيد_الهي باقي است
#یاعلی_ذکر_قیام_قائم_است
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
══💝══════ ✾ ✾ ✾
هدایت شده از karrar😚
#پیشنهاد_پروفایل_غدیر
کوچکترین کاری که میتونم برای #تبلیغ_غدیر انجام بدیم تغییر پروفایلمون هست❤️
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 برای اطعام عید غدیر برنامهریزی کردید؟
❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره!
👈🏻 مشارکت در پویش #اطعام_غدیر:
🔻پرداخت آنلاین:
📎 Ghadir.org/etaam
🔻 واریز به کارت «بنیاد خیریه حضرت زهرا»
6104337302241417
@Panahian_ir
هدایت شده از Arbaeen.ir |رسانه مردمی اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اگر میخواهید غربت امام حسین را برطرف کنید؛ الآن وقتشه!
🔸اهمیت ویژه اطعام در عید #غدیر برای زائران اربعین
📌https://yek.link/arbaeenir
🆔 @ArbaeenIR
هدایت شده از علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 زشته شیعه غدیر غذا نده!
#استوری
@Panahian_ir
#عند_ربهم_یرزقون
#راسخون
شهید عبدالحسین مجدمی🕊🌹:
برادران وخواهران نماز را سبک نشمارید وآن را بوقت بخوانید .
#شهیدانه❣
#عطر_نماز❣
#نماز_اول_وقت❣
________
التماس دعا🤲😊🌹
@asraredarun
اسرار درون
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
#داستان_کودکانه
#ادب
🌹جشنِ عید
زینب، دستی به دامنِ تورتوری لباسش کشید. چرخی زد و در آینه، به لباس قشنگش نگاه کرد.
دامن پر چینش را با دو دست گرفت و به اتاق رفت. مادر درحالِ سر کردنِ چادرش بود. لبخندزنان آمد و گفت: "مامان جون دستت درد نکنه. پیرهنم خیلی قشنگ شده."👗
مادر با خوشحالی نگاهش کرد و گفت: "مبارکت باشه عزیزم. زودتر آماده شو. من هم الان میام زودتر بریم کمکِ خاله. تا مهمون ها نیومدند."
زینب گفت: "زود می رسیم خونه خاله نزدیکه."
کفش هایش را پوشید. دستِ مادرش را گرفت. به خانه خاله زهرا رفتند.❤️
هر سال، عیدِ غدیر، خاله زهرا جشن می گرفت. تمامِ فامیل و همسایه ها می آمدند.
به زینب و بچه ها خیلی خوش می گذشت. آن ها در پذیرایی از مهمان ها کمک می کردند.
وقتی واردِ حیاط شدند، بچه ها مشغول بازی بودند. سارا جلو آمد و با خوشحالی سلام داد و گفت: "چه خوب شد اومدید. یه یار کم داشتیم. بدو بریم بازی."
زینب به پیرهنش نگاهی کرد و گفت: "نه من نمی تونم بازی کنم. لباسم کثیف می شه."
بعد هم همراه مادرش به آشپزخانه رفت.
خاله زری و چند تا از همسایه ها داشتند لیوان های شربت و ظرف های میوه و شیرینی و شکلات را آماده می کردند.
زینب و مادرش به همه سلام دادند. مادر به کمک خاله رفت. زینب ایستاده بود و نگاه می کرد. مادرش گفت: "دخترم بیا این سینی شربت را ببر."🍹
زینب گفت: "نه مامان خودتون ببرید. می ریزه روی پیرهنم."
مادر با ناراحتی گفت: "اما ما اومدیم که به خاله کمک کنیم. پس برو کفش های جلوی در رو مرتب کن."👟
زینب چشمی گفت و رفت.
نگاهی به کفش ها انداخت. خم شد که مرتبشان کند. دامن لباسش به زمین کشیده شد. زود بلند شد. به داخل خانه برگشت.
روی یکی از صندلی ها نشست. دستی به دامن لباسش کشید و آن را روی پاهایش اندخت.
مهمان ها یکی یکی آمدند. سارا و بچه های دیگر هم به داخل آمدند.
سارا به کمکِ مادرش رفت و برای مهمان ها شربت می آورد. یک دفعه یکی از بچه ها با سرعت به سمتش رفت و به سینی شربت خورد. لیوانِ شربت روی لباسِ سارا ریخت. او هم خندید و گفت: "عیب نداره می رم لباسم را عوض می کنم."
زینب با خود گفت: "خوبه که من شربت نیاوردم وگرنه لباسِ من کثیف می شد."
خانم مداح جشن را شروع کرد. همه با خوشحالی کف می زدند. خاله زهرا ظرف شکلات را برداشت و برای همه شکلات پاشید🍬🍬
بچه ها همه به دنبال شکلات بودند. خاله زری یک مشت شکلات به سمت زینب پاشید. بچه ها همه به طرفش آمدند. زینب هول شد. تا خواست از جا بلند شود. که فهمید به صندلی گیر کرده.
خودش را به جلو کشید. ولی نتوانست حرکت کند. محکم تر خودش را به جلو کشید که صدای پاره شدنِ دامنش را شنید.
به پشتِ سرش نگاه کرد. بله دامنِ تور توری لباسش، پاره شده بود.
آنقدر ناراحت شد که زد زیر گریه
همه به او نگاه کردند. مادر و خاله آمدند و دلداریش دادند. ولی او فقط گریه می کرد. سارا و بچه های دیگر هم آمدند. سارا گفت: "گریه نکن. بریم توی اتاق من از لباس های خودم بهت می دم بپوش."
اما زینب گفت: "من ناراحتِ لباسم نیستم. ناراحتِ رفتارِ بدم هستم. آخه من هر سال توی جشن کمک می کردم. امسال به خاطرِ لباسم کمک نکردم. آخرش هم که لباسم این طوری شد."
سارا گفت: "عیب نداره. هنوز هم دیر نشده یه عالمه کار داریم. پاشو بریم.
پاشو دیگه."
بعد هم دست زینب را گرفت و به اتاق برد. از لباس های خودش به زینب داد تا لباسش را عوض کند.
بعد دوتایی به کمک خاله زهرا رفتند.
❁فرجام پور
#میوه_ی_دل_من
#جشن_عید
#عید_سعید_غدیر_خم
#عید_ولایت
#علی_ولی_الله
#تولد_تا_هفت_سالگی
@asraredarun
اسرار درون
╭┅───🌸—————┅╮
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
صدا ۰۱۱.m4a
5.46M
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
داستان جشن عید
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_صوتی
#عید_سعید_غدیر_خم
#جشن_عید
#علی_ولی_الله
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@asraredarun
اسرار درون
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
#ولادت_امام_علی_النقی_الهادی_ع
هرکسی پرسید از نام و تبار و شهرتم
سینه را کردم سپر گفتم که عبدالهادی ام
✍شاعر: مهدی علی قاسمی
#السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع
@asraredarun
اسرار درون
══💝══════ ✾ ✾ ✾
4_5856937276809939146.mp3
9.27M
🌸 #میلاد_امام_هادی(ع)
مژده بدید شب شادی شد
ابن الرضا اَبَالهادی شد
🎤 #سید_رضا_نریمانی
#السلام_علیک_یا_علی_النقی_ع
@asraredarun
اسرار درون
══💝══════ ✾ ✾ ✾
📜📖📜
📖📜
📜
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_بیستم ↩️
🍃🍃🍃🍃🍃
در نوسود که بودیم من بیشتر یاد لبنان می افتادم ، یاد خاطراتم ، طبیعت زیبایی دارد نوسود ، و کوههایش بخصوص من را یاد لبنان می انداخت .
من ومصطفی در این طبیعت قدم میزدیم و مصطفی برای من درباره این جریان صحبت می کرد، درباره کردها و اینکه خودمختاری می خواهند ، من پرسیدم: چرا خود مختاری نمیدهید ؟ مصطفی عصبانی شد و گفت: عصر ما عصر قومیت نیست . حتی اگر فارس بخواهد برای خودش کشوری درست کند ، من ضد آنها خواهم بود .
در اسلام فرقی بین عرب و عجم و بلوچ و کرد نیست . مهم این است ، این کشور پرچم اسلام داشته باشد .
البته ما بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم . آن جا هم هیچ چیز نبود . من حتی جایی که بتوانم بخوابم نداشتم . همه اش ارتش بود و پادگان نظامی و تعدادی خانه های نیمه ساز که بیشتر اتاقک بود تا خانه . در این اتاق ها روی خاک می خوابیدیم ، خیلی وقتها گرسنه می ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر. خیلی سختی کشیدم . یک روز بعداز ظهر تنها بودم ، روی خاک نشسته بودم و اشک می ریختم .
🍃🍃🍃🍃🍃
غاده تا آن جا که می توانست نمی گذاشت که مصطفی اشکش را ببیند ، اما آن روز مصطفی یکدفعه سر رسید و دید او دارد گریه می کند.
آمد جلو دو زانو نشست شروع کرد به عذر خواهی .
گفت: من می دانم زندگی تو نباید اینطور باشد . تو فکر نمی کردی به این روز بیفتی .
اگر خواستی می توانی برگردی تهران . ولی من نمی توانم ، این راه من است ، خطری برای خود انقلاب است .
امام دستورداده که کردستان پاک سازی شود و من تا آخر با همه وجودم می ایستم.
غاده ملتمسانه گفت: بیایید برگردیم ، من نمی توانم اینجا بمانم . مصطفی گفت: تو آزادی ، می توانی برگردی تهران. چشمهایش پرآب شد .
گفت: می دانی که بدون شما نمی توانم برگردم . این جا هم کسی را نمی شناسم با کسی نمی توانم صحبت کنم
. خیلی وقتها با همه وجود منتظر مینشینم که کی می آیید و آن وقت دو روز از شما هیچ خبری نمی شود.
مصطفی هنوز کف دستهایش روی زانوهایش بود ، انگار تشهد بخواند ، گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید ، نه به خاطر من ...
🍃🍃🍃🍃🍃
#ادامه_دارد........
📗از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
@asraredarun
اسرار درون
📜
📖📜
📜📖📜
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام 🌹
در خدمتتون هستم
با بحث مشاوره
در رابطه با 👇
✴️خانواده و مشکلات خانوادگی
✴️همسرداری
✴️سیاستهای زنانه
✴️تربیت فرزند
✴️ازدواج
✴️اصلاح تغذیه
✴️مسائل اعتقادی
(فرجامپور)
جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید
👇👇
@masoomi56
مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
کانال فرم های مشاوره
https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
هدایت شده از
#نظر_شما
سلام خانم فرجام پور عزیز🌹
بی اندازه ازتون ممنونم بابت حس های خوب و مثبتی که بهم دادین
شاید گاهی پیش میومد که بعضیا بهم دلگرمی میدادن
اما دلگرمی های شما واسم یه چیز دیگه بود
به دور از اغراق میگم
یه جور دیگه نگاه کردن تون ، یه حس خوب عجیبی داشت برام
بعد مدتها غصه خوردن و تو خود ریختن، حالمو بهتر کردین
برای همین دلم نیومد تشکر نکنم
امشب تو نماز شبم اسمتونو بردم
هر چند رو سیاهم و نا لایق
اما خواستم بدونین بیادتونم 🌹
خدا را شکر🌹
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
مژده به علاقهمندان نهج البلاغه😍💥
بالاخره کتاب چهل حکمت از امیرالمومنین
به چاپ رسید💥💥
گردآوری شده توسط محمدحسین دری
به مناسبت عید فرخنده غدیر💥💥
به خرید بالای ده جلد تخفیف داده خواهدشد✅
تا دیر نشده از تخفیف استفاده کنید😍
مناسب برای عیدی دادن
و هدیه دادن در مراکز فرهنگی 🌺
چون تعداد معدوده، لطفا برای سفارش عجله کنید.
جهت سفارش، به آی دی زیر پیام بدید
@farjampoor
@asraredarun
اسرار درون
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
سلام علیکم
برای خرید عجله کنید و بهترین عیدی را برای فرزندان و دوستان تون تهیه کنید💥👆
تعداد معدوده👌
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
سلام صبحتون بخیر🌹
@asraredarun
اسرار درون
┄┅─✵💖✵─┅┄
✾ ✾ ✾ ══════💚══
#حدیث_غدیر
✨حضرت محمد ﷺ فرمودند:
كسي كه می خواهد زندگي و مرگش همانند من باشد و در بهشت جاودانه ای كه پروردگارم به من وعده كرده، ساكن شود، ولايت علی بن ابی طالب(ع) را انتخاب كند، زيرا او هرگز شما را از راه هدايت بيرون نبرده، به گمراهی نمیكشاند.✨
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
@asraredarun
اسرار درون
══💚══════ ✾ ✾ ✾