هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌹دوستان جدید خوش آمدید🌺
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
همین الان به ادمین پیام بدید
و
لینک
دوره رایگان خودشناسی
را هدیه بگیرید🎁👇
@asheqemola
سلام علیکم و رحمت الله
امروز و هر روزتان بخیر و شادی باد🌹
در این ایام ماه پر خیر و برکت رجب
برای همگی آروزی بهترین ها را دارم💐
فرجام پور هستم
مشاور خانواده
و نویسنده
قصدم اینه که با مطالب این کانال و پاسخ به پرسش هاتون
بتونم کمک تون کنم تا از زندگی لذت بیشتری ببرید
و ان شاءالله همگی عاقبت بخیر بشیم💐
49.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 چرا دیگه عاشق همسرم نیستم؟
🔻چطور یک زوجی که زندگی رو با عشق شروع میکنند، بعد از مدت کمی به تنفر از یکدیگر میرسند؟
#تصویری
@Panahian_ir
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#آخرین_مهلت فقط تا پایان امشب👆✅ این دوره به این زودی ها تمدید نخواهد شد❌
خب در کلاس را فعلا بستیم😊👏👏
تبریک عرض می کنم به عزیزانی که این دور را شرکت کردند
گوارای وجودتان 😊👏👏👏
#بازخورد_دوره_اسرار_زناشویی
یا
#سواد_جنسی
سلام استاد بزرگوار خانم فرجام پور عزیز
وقت تون بخیر و خدا قوت🌹
ممنون و سپاسگزارم بابت دوره (اسرار زناشویی )
واقعاً کامل و جامع و بسیار کاربردی ست👌
و دقیقا مطالبی ست که دونستنش نیاز هر بانوست
بنده در دوره های مختلفی شرکت کردم
و بنظرم این دوره واقعاً فوق العاده ست😍👌👌
از صمیم قلب برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم 🤲
بنده کارگاه آموزش خانواده در پایگاه ها و مساجد برگزار میکنم
و از نکات کاربردی شما در جلساتم استفاده میکنم
و خانمها بسیار استقبال میکنن
قطعاً در ثواب جلسات شریک هستید😘
با خودم گفتم
الان کلی سوال فرستادید😊
ولی انگار خبری نیست
خب اشکال نداره
بریم سراغ درس جدید👇
🥶سرد و خشک یا سوداوی ها
#ازدواج
این افراد در انتخاب همسر و ازدواج هم دچار مشکل هستند.
چون حساس و ریز بین هستند،
و البته کمی بد بین👌
برایشان اعتماد کردن سخت است
🧐آقا پسر سوداوی
شاید چهل یا پنجاه جای مختلف برای خواستگاری رفته و هنوز نتوانسته همسر ایندهاش را انتخاب کند🤔
مادر بیچاره اش از این منزل به ان منزل
ولی نتیجه نگرفته.
😫دختر خانم سوداوی یا اصلا خواستگاری را به منزل راه نمی دهد،
یا از هر خواستگاری کلی ایراد می گیرد.
این قضیه زمانی تشدید می شود که دچار غلبه مزاجی سودا هم باشد🥶
معمولا این افراد در سنین بالاتر مجبور به ازدواج می شوند
🤔چرا مجبور؟
چون
وقتی سنشان بالا رفت، خانواده به انها فشار می اوردند که حتما باید ازدواج کنی
و
خودشان هم دچار ترس از تنهایی و گذشتن سن فرزنداوری می شوند.
در نتیجه مجبور می شوند با فردی که اگر ده سال پیش به خواستگاریشان میآمد، ندیده جواب رد می دادند، حالا تن به ازدواج دهند✅
✅به خانواده هایی که جوان و نوجوان دارند
توصیه می کنم
حتما
طبع و مزاج آنها را بررسی کنند و اصلاح مزاج برایشان انجام دهند،
تا
بتوانند هم در درس و هم انتخاب همسر و شغل و... موفق تر عمل کنند✅
💞وقتی می توان
با انجام اصلاح مزاج، زندگی راحت تری داشت
تصمیم های مهم زندگی را در موقعیت های مختلف به نحو احسن گرفت،
چرا کوتاهی؟
عزیزان ما وظیفه داریم زندگی توام با لذت و آرامش برای خود بسازیم
پس کوتاهی نکنید👏
#همسرداری💞
#آقایون_بخوانند
یه زن با شنیدن این جملات قوت قلب پیدا میکنه؛
_امروز حتما خسته شدی
_بذار کمکت کنم
_چی میخوای برات بخرم
_اعصابتوخوردنکن
_نبینم غصه بخوری
_بریم یه هوایی بخوریم💞
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#همسرداری💞
🔶فواید نوازش همسر🤗
🔸نوازش نسبت به صحبت قابل ارتباطتر است، حتی اگر شما صدها پیام دوست دارم برای همسرتان بفرستید به اندازه در آغوش کشیدنش کارساز نیست.
🔸بسیاری از محققان مدعی هستند 70 درصد زوج هایی که مکررا دعوا می کنند نوازش یکدیگر را فراموش کردهاند، وقتی ارتباط خالی از نوازش می شود، آن رابطه پوچ است.
🔸نوازش بهترین راه بالا بردن صمیمیت است، شما چه طور می توانید و چه مقدار همسرتان تواناست؟
🔸حتی علم هم کاملاً نتوانسته بررسی کند که چرا احساس خوبی هنگام نوازش به ما دست میدهد، تصور کنید همه خوشحالی ها را تجربه می کنید وقتی همسرتان در آغوشتان است.
🔸نوازش احساسات جریحهدار شده را درمان می کند و نوازش کمک می کند ذهن و قلب و بدن معجزه کنند، نوازش انرژی های مثبت را انتقال میدهد.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#ظرافت_زنانه🤗💞
🟢 چگونه ظرافت زنانه داشته باشیم؟
انجام این کارها ممنوع :❌
▫️زیاد صحبت کردن و صمیمی شدن سریع با بقیه تو مهمونی یا ...
▪️از زندگی خصوصی و یا خصوصیات اخلاقی خودتون یا همسرتون گفتن
▫️غیبت کردن
▪️لباس تمیز و شیک نپوشیدن و ظاهر نامرتب مخصوصاّ ناخنها
▫️جلو همسرتون به دیگران دروغ گفتن
▪️استرس داشتن موقع کار مخصوصاّ مهمونی⛔️❌
مواظب رفتار و گفتارتان باشید👌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میزان تماس های تلفنی و پیامکی برای شناخت قبل از ازدواج
استاد دهنوی
♡••࿐
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
I ʟᴏᴠᴇ ʏᴏᴜ ᴀs ᴍᴜᴄʜ ᴀs ᴍʏ ʜᴇᴀʀᴛ
#دلبرانه😍💞
به اندازه قلبم دوستت دارم •❤️😘
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
┄┅─✵💞✵─┅┄
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
پاسخها و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇
@asheqemola
یا ناشناس 👇
لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅
لینک ناشناس👇👇👇
https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
هر سوالی از بنده دارید
حتی
سوال شخصی
می تونید به صورت ناشناس بپرسید
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_185
سرش پایین بود که صدای سلام دادنِ کسی اورا به خود آورد. سرش را بلند کرد
با کمال تعجب، مریم و مادرش را دید که به آن ها نزدیک شدند. از جا بلند شد و سلام و احوالپرسی کرد.
محسن نیز بلند شد و سلام داد و دست مادرش را گرفت. روبه مریم گفت:"چرا تنها اومدید؟ می گفتید می اومدم دنبالتون."
مریم گفت:"نمی دونستم شما هم قراره بیایید. گفتم مزاحم کارتون نشم."
محسن مادرش را کنارش روی تکه سنگ صافی نشاند.
امید کمی دورتر رفت. مریم هم کنارِ مادرش نشست و فاتحه خواندند.
محسن ادامه دعا را خواند. پری خانم آرام اشک می ریخت.
بعد از تمام شدنِ دعا، پری خانم از محسن تشکر کرد. رو به امید گفت:"از شما هم ممنونم. زحمت کشیدی پسرم. ان شاءالله عاقبت بخیر بشی."
بعد دستش را روی سنگ قبر گذاشت و گفت:" هنوز بعد از این همه سال، اینجا که میام، انگار همین الان همه اون اتفاق ها برام میفته. هنوز حسین زنده است و داره باهام صحبت می کنه."
آهی کشید وگفت:"البته که می دونم شهیدان همیشه زنده اند."
در برابر عظمت این زن، امید هیچ نمی توانست بگوید. چه برسد به اعتراض و بحثِ سرِ اینکه، "هر کس که مرده به چرخه طبیعت بر می گردد و دیگر جای این حرف ها نیست"
ترجیح داد سکوت کند. به احترام شیرزنی که روبرویش بود.
مریم ظرفی آب آورد و با احتیاط و دقت، سنگ قبر پدرش و شهیدان دیگر را یک به یک شست. بعد هم بر روی هر قبر شاخه ای گل رز سرخ گذاشت.
امید خیره به وسواسش در این کار شده بود. "این گل های رز سرخ یعنی چه؟ برای کسی که دیگر نیست و درکی ندارد."
محسن رو به مادرش، با لبخند گفت:"با اجازه من و امید می ریم زیارت، تا شما هم راحت تر با بابا درد دل کنی."
بعد رو به مریم کردو گفت:"آبجی خانم شما تشریف نمیاری؟"
با امید به طرفِ امامزاده رفت.
قلب امید تپش گرفت، حالِ عجیبی داشت. سخت است پا روی اعتقاداتت بگذاری و باورهای چندین ساله ات را نادیده بگیری. ولی خوذش هم نمی فهمید در برابر محسن و خانواده اش چرا هیچ اعتراضی نمی کند.
هر چه به امامزاده نزدیک تر می شد، انقلاب درونش شدت می گرفت.
جرا باید به زیارت برود؟
اصلا فلسفه زیارت چیست؟
وقتی کسی سالهای سال است که از دنیا رفته، چه معنا دارد. زیارت و دعا کنار قبرش.
قبری که حتما بدنی که در آن دفن شده، دیگر الان با خاک یکسان است.
با قدم های آهسته محسن را همراهی می کرد. گویی وزنه های سنگینی به پاهایش وصل کردند. به سختی آن ها را از زمین جدا می کرد و پیش می رفت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
#سالها_در_انتظار_یار
#قسمت_186
جلوی در ایستادند. محسن دست روی سینه گذاشت و با ادب خم شدو سلام داد. بعد کفش هایش را در آوردو وارد شد.
امید با تعجب حرکاتش را می نگریست.
بی اختیار، حرکاتش را تکرار کرد و به دنبالش داخل شد. اولین قدم را که به داخل گذاشت، لرزش خفیفی را در وجودش احساس کرد. تنش سرد شد.
قدرت قدم برداشتن نداشت. در جا خشکش زد. ایستاد و به ضریح روبرویش خیره شد. بوی عطر دلنوازی مشامش را پر کرد. صدای زمزمه ذکر و دعا، در فضا پیچیده بود و گوش جانش را نوازش می کرد. محسن وچند تنِ دیگر ضریح را می بوسیدند و ذکر می گفتند.
مات و مبهوت مانده بود. چرا دیگر نمی توانست بگوید این کارها بیهوده است؟ قدرت جلو رفتن نداشت. ولی توانِ اعتراض کردن و انکار هم در خود نمی دید. فقط مبهوتِ این فضا شده بود.
دستی بر روی شانه اش نشست. یکه خورد و برگشت. پیرمردی با مهربانی و لبخند گفت:"ببخشید پسر جان، چند بار صدات کردم نشنیدی. اگر می شه زیارت نامه را با صدای بلند بخون منم گوش کنم. "
و به تابلوی روبرو اشاره کرد.
امید آب دهانش را قورت داد. نمی دانست چه بگوید به پیرمردی که می اندیشید او در حال خواندنِ زیارتنامه است. همین هنگام محسن جانش را خرید و پیش آمد و گفت:"پدر جان خودم برات می خونم." و چشمکی به امید زد و گفت:"بار اولته اومدی نیت کن، حاجت بخواه. حتما به خواسته دلت می رسی."
بعد لبخندی زد و با صدای بلند شروع به خواندن زیارت نامه کرد.
امید هیچ نمی فهمید. مگر یک آدمی که سالهاست مرده، حاجت می دهد. دلش پر از درد بود. یادِ نیکی و صحبت های بهرامی افتاد. به زبان نیاورد. ولی در دلش أرزو کرد که این ماجرا تمام شود.
زیارت نامه دیگر چیست؟ گویی کلی سوال در ذهنش شکل گرفت. واینبار اعتقاداتش زیر سؤال رفت.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
هدایت شده از مشاور خانواده| خانم فرجامپور
🌹دوستان جدید خوش آمدید🌺
مباحث و اموزش های رایگان کانال👇
◀️شخصیت شناسی
◀️قسمت اول رمان سالها در انتظار یار
◀️تربیت فرزند
◀️ترک گناه
◀️نماز مودبانه
◀️همسرداری، تفاوتها و نیازها