eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
.... 121 هنوز نتونسته بودم نمازم رو بخونم.شام رو با هم تو اتاق خوردیم.نشسته بودیم و با گوشی هامون مشغول بودیم که بلند شد و رفت سمت وسایلش و یه بطری کوچیک درآورد -ببین چی آوردم برااااات! -مرجان!اینو برای چی آوردی اینجا؟ -آوردم خوش باشیم عشقم! احساس کردم بدنم یخ زد -مرجان بذارش تو کیفت.خواهش میکنم. 😐 اخم کرد -وا!یعنی چی؟انگار یادت رفته التماسم میکردی...😒 -میدونی که تو ترکم.ازت خواهش میکنم! -نچ!نمیشه. در اتاق رو قفل کرد و اومد کنارم. تو دوتا لیوان ریخت و گرفت جلوی صورتم.با دستم عقبش زدم. -مرجان بگیرش کنار...لطفا! -ترنم لوس نشو.مامانتینا هم الان خوابیدن دیگه.کسی نمیفهمه.منم که به کسی نمیگم تو چیزی خوردی! یه دفعه ساکت شدم.راست میگفت.کسی چیزی نمیفهمید! خیلی وقت بود نخورده بودم.دوست نداشتم بگم کم آوردم اما داشتم وسوسه میشدم؛نفسم داشت شدیدا قلقلکم میداد. -آفرین آجی گلم.بیا یه شب رو بی دغدغه بگذرونیم. احساس میکردم بدنم داره میلرزه.یه نگاه به لیوان انداختم و یه نگاه به برگه های روی دیوار.قلبم تندتر از همیشه میزد و داغ داغ شده بودم.چشم هام رو بستم،سرم رو تو دست هام گرفتم و از خدا کمک خواستم و نالیدم -ولم کن مرجان...نمیخورم.جون ترنم بیخیال! هیچ صدایی ازش نیومد.سرم رو بالا آوردم.با اخم تو چشم هام زل زده بود. -میخوای التماست کنم؟به جهنم!نخور. بلند شد رفت سمت تراس و هر دو لیوان رو تو حیاط خالی کرد. نفس راحتی کشیدم. بدون توجه به من برگشت رو تخت و خوابید.رفتم کنارش و دستم رو گذاشتم رو شونش. -مرجان؟ دستش رو آورد بالا و بازوش رو گذاشت رو صورتش.دوباره تکونش دادم -مرجان؟قهری؟ بازهم حرفی نزد. -خب چرا ناراحت میشی؟تو که میدونی من دیگه نمیخورم.چرا اینقدر زودرنجی تو؟مرجان؟ میدونستم چجوری باید آرومش کنم.نشستم بالا سرش و موهاش رو آروم آروم ناز کردم.بعد از چند دقیقه آروم و با مهربونی شروع به صحبت کردم -مری؟!قهر نکن دیگه!مگه چیکار کردم خب؟ دستش رو برداشت.ولی همچنان روش به سمت تراس بود و اخمی تو پیشونیش... -چرا اینقدر عوض شدی؟ خم شدم و بوسش کردم بده؟ اره بده بده.... دوست دارم مثل قبل باشی .مثل هم باشیم. ته دلم یه جوری شد!یعنی مرجان دوست داشت من تو همون حال بدم بمونم؟ چقدر با زهرا فرق داشت...!😞 -مرجان من نمیخوام زندگیم مثل قبل باشه! حال بدم یادت رفته؟ چشم هاش رو بست و دیگه حرفی نزد.زانوهام رو بغل کردم و دیگه اصراری برای جواب دادنش نکردم. نمازم مونده بود و چنددقیقه دیگه قضا میشد. نه میتونستم بیرون از اتاق بخونم و نه داخل اتاق .یه چشمم به مرجان بود و یه چشمم به ساعت .خوابش برده بود ولی اگر یدفعه بیدار میشد،دیگه نمیتونستم آرومش کنم. همین شوک برای امشبش کافی بود! بیشتر فکر کردم. چاره ای نداشتم .بهتر بود فکر کنه از اتاق رفتم بیرون! آروم و با احتیاط وسایل نمازم رو برداشتم و رفتم تو حموم .بغضی که تو گلوم بود رو رها کردم. " خدایا دیدی من بازم تونستم رو نفسم پا بذارم؟ ولی خیلی سخت بود. ممنون که کمکم کردی! " از وقتی که پای دین تو این مبارزه باز شده بود،هم پیدا کردن لذت های سطحی برام راحت تر شده بود و هم پس زدنشون. شاید اون شب زیباترین نماز عمرم رو خوندم...! صبح با صدای مرجان از خواب بیدار شدم. خیلی ذوق زده صحبت میکرد! -دمت گرم. اتفاقا خیلی نیاز داشتم. آره بابا. حتما!فدات .بای. با خنده گوشی رو قطع کرد و چرخید طرف من که دید چشم هام بازه! لپم رو کشید و گفت -پاشو که خبر خوب دارم! تعجبی نکردم.تا به حال قهر ما بیشتر از سه چهار ساعت طول نکشیده بود!چشمم رو مالیدم و کش و قوسی به بدنم دادم. -چه خبره؟؟حتما خیلی خوبه که تو رو این وقت صبح بیدار کرده! بلند خندید -خوب نیست؛عالیه! رفت سمت کمدم و درش رو باز کرد. -پاشو ببینم لباس خوب داری یا باید بریم خرید؟! نیم خیز شدم. -برای چی؟!چرا نمیگی چه خبره؟ -فرهاد برای آخرهفته یه مهمونی توپ داره. توپ که میگم یعنی توپاااا! فقط باید بیای ببینی چه خبره!! نشستم و موهام رو از صورتم کنار زدم. -خب؟! -چی خب؟!پاشو دنبال لباس باشیم .وای چقدر خوش بگذره! نفسم رو بیرون دادم و دوباره دراز کشیدم. اومد طرفم -برای چی خوابیدی باز؟!با تو دارم حرف میزنما! تو چشم هاش نگاه کردم -مرجان چرا خودتو میزنی به اون راه؟!تو که میدونی من نمیام! دوباره اخم هاش رفت تو هم. -جنابعالی غلط میکنی!ترنم پاشو!دوباره نرو رو مخ من...هنوز کار دیشبت یادم نرفته. نشست رو لبه ی تخت و ادامه داد -خودم مامان و باباتو راضی میکنم. میگم یه شب میای خونه ما. -اولا میدونی که راضی نمیشن.بعدم اونا هم رضایت بدن،من خودم نمیخوام بیام. -تو غلط میکنی!تو همون کاری رو میکنی که من بهت گفتم! محدثه افشاری @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ خرد هرکجا گنجی آرد پدید ز نام خدا سازد آن را کلید به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم خدایی که داننده رازهاست نخستین سرآغاز آغازهاست الهی به امید تو💚 سلام صبحتون بخیر🌹 @asraredarun ┄┅─✵💝✵─┅┄
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام رضا علیه‌السلام فرمودند: نقش انگشتر عیسی(ع) این دو جمله بود که آنها را از انجیل برگرفته بود:«خوشا به حال بنده ای که موجب یاد خدا شود و وای به حال بنده ای که باعث فراموشی خدا گردد».✨ @asraredarun ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦✺💠✺✦۞✦┄
💖 خاک پایت توتیای چشم ما یابن الزهرا کی می آیی از سفر @asraredarun ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿🍃❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻نماز پر فضيلت يكشنبه‌هاى ماه ذيقعده🔻 👌در روز یکشنبه ماه ذيقعده نمازی با فضیلت بسیار از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت کرده که مجملش آن است که هر که آن را به جا آورد توبه‌اش مقبول و گناهش آمرزیده شود و خصمای او در روز قیامت از او راضی شوند و با ایمان بمیرد و دینش گرفته نشود و قبرش گشاده و نورانی گردد و والدینش از او راضی گردند و مغفرت شامل حال والدین او و ذریه ى او گردد و توسعه ى رزق پیدا کند و ملک الموت با او در وقت مُردن مدارا کند و به آسانی جان او بیرون شود و کیفیت آن ، چنين است که : 🔹در روز یکشنبه غسل کند و وضو بگیرد و چهار ركعت نماز ( دو تا دو ركعت ) گزارد 👈در هر رکعت حمد یک مرتبه و سوره ى توحيد سه مرتبه و معوذتین ( ناس و فلق ) یک مرتبه 👈سپس استغفار کند هفتاد مرتبه 👈و ختم کند استغفار را به‌ 👈لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ 👈پس بگوید: 👈 يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ 👈الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ 🙏التماس دعا🙏
انسان شناسی ۸٠.mp3
12.29M
۸۰ طعم هیچ محبتی برای من، لذیذتر از طعم محبت خدا نیست ❗️ حاضرم هرچه دارم در راه خدا فدا کنم ❗️ هیچ کس را به اندازه‌ی رسول‌الله و اهل بیت علیهم‌السلام دوست ندارم ❗️ واقعاً ؟؟؟ 💥 از کجا مطمئنیم این جملات فقـــط حرف یا توهم ما نیست، و حقیقت دارد؟ @Ostad_Shojae
👤 انسان شناسی ۸٠ @Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی از راه ها برای اینکه بچه ها کل خونه رو کثیف نکنن اینه که یه محدوده ای رو بر حسب فضایی که دارید اینجوری چسب بزنید. بگید این محدوده ی بازیته هرکاری خواستی بکن ولی کل خونه رو نباید کثیف کنی اجازه بدین کودک برای خودش یه محدوده داشته باشه @asraredarun
❓عاقل‌ترین مردم کیه؟ 🔹ما توی زندگی، انسان‌های مختلفی رو می‌بینیم. هم افرادی که آروم و با ادب هستن؛ هم کسایی که با همه دعوا دارن! یه عده همیشه دنبال سختگیری و بهونه‌گیری هستن، یه عده هم هیچ‌وقت به حق و حقوق خودشون قانع نیستن و از تمام مردم طلبکارن. 🔸در کنار این‌همه مردم رنگارنگ، کسی که با مردم خوش رفتار باشه و با اخلاق‌های بدی که دارن کنار بیاد، باعث میشه که توی جامعه آرامش به وجود بیاد. ضمنا این نوع رفتار خوب، نشونه عقل زیاده. ✅پیامبر خوبی‌ها و رحمت می‌فرمایند: «اَعْقَلُ النّاسِ اَشَدُّهُمْ مُداراةً لِلنّاسِ»؛ عاقل‌‌‌ترین مردم کسی است که بیشتر از همه با دیگران مدارا کند. (بحارالأنوار، ج52، ص57)
پدر و مادرانی که به مغز کودک شان آسیب می رسانند. 🔸تومودا آکمی پژوهشگر ژاپنی متخصص در رشد روانی کودکان به کمک دانشگاه هاروارد مغز ۱۵۰۰ کودک را با MRI اسکن کرده است تا تأثیر رفتار والدین بر مغز کودکان را بررسی کند. این متخصص پرورش کودکان نتیجه ی تحقیقاتش را در کتاب "پدر و مادرانی که به مغز کودکشان آسیب میرسانند" به تازگی منتشر کرده است. او رفتار اولیایی که با روشهای نامناسب پرورشی نه تنها به شخصیت کودک بلکه ناخواسته به مغزش هم آسیب وارد میکنند را تشریح کرده است؛ رفتاری که ممکن است حتی زندگی شخص را برای تمام عمرش تغییر دهد. 🔸یکی از بدترین رفتارها با کودکان، دعوای شدید پدر و مادر با هم در برابر کودک است. کودکی که در معرض دیدن دائم چنین صحنه‌ ایست بخشی از مغزش به اسم Lingual gyrus نسبت به کودکان معمولی تا شش درصد کوچکتر می شود. نتیجه ی چنین موردی کاهش توانایی درک گفتاری کودک است. 🔸دخالت بیش از حد والدین. در مورد کودکانی که به سنی رسیده‌اند که میتوانند کارهای شخصی‌‌شان را خودشان انجام بدهند، اگر والدین دائم در پوشاک، خوراک، بازی، همراه بردن لوازم مدرسه و غیره دخالت کنند، باعث میشود تا کودک فکر کند مورد اعتماد قرار نگرفته است. در این نوع کودکان بخش Amygdala مغز که مسئول احساس خطر و ترس است تغییر شکل می دهد. احتمال زیادی دارد چنین کودکانی در بزرگسالی تبدیل به افراد ترسو و بدون اعتماد بنفس شوند. 🔸استفاده ی زیاد کودک از تبلت یا اسمارت‌فون. مغز این کودکان در قسمت corpus callosum که قسمتهای راست و چپ مغز را بهم متصل میکند مسئول کنترل احساسات است، کوچک و کودک از ایجاد ارتباط با والدین یا دیگر کودکان ناتوان می شود. چنین کودکانی توانایی فعالیت جمعی را از دست میدهند. 🔸انجام اعمال مورد تنفر کودک به وسیله ی والدین، مانند لخت گشتن آنها در خانه. کودکی که از دیدن چنین صحنه‌ای منزجر است، ناخودآگاه مغزش تحت استرس قرار میگیرد تا که آن صحنه را نبیند. در بخش بینایی مغز این چنین کودکانی تغییر شکل و کوچک شدن مشاهده شده‌ که بر روی میزان حافظه یا درک مفاهیم تأثیر منفی داشته است. با کودکان گفتگو کنید تا متوجه شوید دیدن چه صحنه‌هایی را دوست ندارند تا از انجام آن در مقابل او پرهیز کنید. 🔸مقایسه کردن کودک با دیگران همراه با سرزنش او. چنین عملی غرور کودک را خدشه‌دار و استرس بزرگی به او وارد می کند. مغز چنین کودکانی در بخش Striatum که مسئول حس شادی است تغییر می کند. احتمال زیادی وجود دارد چنین کودکانی در بزرگسالی دچار اعتیاد به مواد مخدر یا مشروب شوند. تک تک انسانها با هم متفاوتند. اگر از موردی در فرزندتان ناراضی هستید، بدون مقایسه کردنش با دیگران برای رفع مشکلش تلاش کنید. 🔸سرزنشهای احساساتی و تند. در حقیقت تحقیر کلامی کودک از مجازات بدنی‌ آسیب بیشتری به او وارد میکند. بخش شنوایی مغز این کودکان تورم زیادی به دنبال تحقیر کلامی کودک از خود نشان داده است. حتی مواردی از ناشنوا شدن کودک هم دیده شده در حالیکه گوش و سیستم شنوایی هیچ آسیبی ندیده است. در مواردی که قصد بیان رفتار بد کودک را دارید، حداکثر در ۶۰ ثانیه انجامش دهید. نقدهایی که بیشتر از این مدت باشد، اکثراً از عامل اصلی دور می شود و تبدیل به بیرون ریختن احساسات تند والدین در قالب موعظه با واژه های آزاردهنده و تحقیرآمیز می شود. 🔸فراموش نکنید مغز کودکان قابلیت انعطاف زیادی دارد. از هر زمانی که به اشتباههای تربیتی پی ببرید و روش تان را تصحیح کنید، فرصت ترمیم مغز و اخلاق کودک امکان پذیر است. @asraredarun
در زمان عصبانیت در مقابل فرزندمان چه عکس العملی داشته باشیم؟ بهترین کاری که ما به عنوان والدین می توانیم انجام دهیم، این است که زمانی که در حال راهنمایی فرزندان مان هستیم، آرام بمانیم خیلی مهم است که این را به یاد داشته باشید ،که وقتی ناراحت هستید ، راهنمایی آن ها به طور بی محابا خیلی سخت خواهد شد. بحث کردن با فرزندانمان در آن وضعیت احساسی منفی، باعث میشود که خودمان را ضعیف نشان دهیم و حرف هایی بزنیم که بعدا از گفتنش پشیمان می شویم اگر اجازه دهیم این اتفاق بیفتد ، فرزندانمان از مصاحبت با ما و همچنین راهنمایی های ما دور و جدا می مانند. @asraredarun
هدیه ای بسیار ارزشمند "با این عمل در مورد فرزندام دنیا و آخرت را باهم جمع کردم و ضرر هم نکردم " آیت الله آقا مجتبی تهرانی (رحمة الله علیه) : من نسبت به هر پنج بچه ای که دارم در پنج نمازی که در شبانه روز می خواندم دعا می کردم: می گفتم خدایا : فرزندم سالم باشد، صالح باشد، خوش روزی باشد، خوش قدم باشد. با این ۴ دعا، دنیا و آخرت را با هم جمع کرده بودم. ضرر هم نکردم. نه در دخترش نه در پسرش الحمدلله. خودم این کار را کردم. ایشان در سخنرانی خود میفرمودند : ... حتماٌ این را یادداشت کن. من کاری که خودم کردم را می خواهم برای شما بگویم و هر کاری که برای بچه های خودم کرده ام را به شما هم یاد می دهم ... فرمودند ما روایت داریم که از امام هشتم است که بعد از هر نماز فریضه، مۆمن یک دعای مستجاب دارد شما بعد از هر نماز واجب هم خودت و هم خانمت از زمانی که می خواهید تصمیم به بچه دار شدن بگیرید تا موقع بارداری و حتی بعد از بارداری و حتی بعد از آن گفتند فرزند بزرگ من 50 سالش هست هنوز دارم این کار را می کنم و فرمودند این کار را بکنید: یک صلوات می فرستی و بعد یک استغفار می فرستی که این فرمایش ایشان هم مبتنی بر روایات است که روایت داریم : بنده اگر حاجت خود را بین دو صلوات قرار دهد خدا حیا می کند که طرفین را که صلوات است اجابت کند و وسط را باقی بگذارد و فرمودند استغفار می کنی و دوباره صلوات می فرستی صلوات دوم را که فرستادی همین طور فارسی می گویی: خدایا اولاد من را و فرزندان من را سالم، صالح، خوش قدم، خوش روزی و عاقبت به خیر قرار بده و بعد از این هم دوباره یک صلوات بفرست. می فرمودند:"من مقید بودم و در همه نمازهایم این کار را انجام دادم و یک بار هم این کار را تعطیل نکردم." @asraredarun
⁣وقتی پدر یا مادری دچار نمایش زندگی نزیسته است اصولا در فرزند او تمایلی برای مقاومت در برابر این افراط شکل می گیرد. " مثلا در مقابل پدر یا مادری که بیش از حد منظم یا وسواسی است فرزندی بزرگ می شود که شلخته و بی نظم است ! در برابر پدر یا مادری که بیش از حد درویش مسلک و پارسا نماست، کودکی رشد می کند که پول دوست و حسابگر است" و این همان چیزی است که یونگ می گوید : «هیچ چیز بیش از زندگی نزیسته والدین بر فرزندانشان تاثیر نمی گذارد ! » به همین خاطر یونگ توصیه می کند که هنگامی که با فرزندانتان بر سر موضوعی اختلاف نظر شدید و درگیری دارید و نمی توانید همدیگر را تحمل کنید زمانی را به این اندیشه و پرسش اختصاص دهید که " آیا این افراط فرزندم پاسخی به افراط من در جهت معکوس نمی باشد ؟" همچنان که در قانون سوم نیوتن می خوانیم : "هر عملی را عکس العملی است مساوی و در خلاف جهت آن" ! @asraredarun
هنگام بازی کردن با فرزندتان ▪️ بازی کردن واقعاً هنر است. چون باید همبازی خوبی باشید. ▪️ نشان ندهید از او بیشتر می دانید. ▪️ در سطح فکری کودک با او همبازی شوید. ▪️ مدام او را راهنمایی نکنید. ▪️ تا وقتی پیش بینی می کنید که اوضاع خطرناک نشده برای کنترل کودک اقدامی نکنید. بسیاری از والدین آن قدر وقت صرف کنترل کردن کودکشان می گذارند که از وقت گذاشتن با کودک آن گونه که هر دو از کیفیتش راضی باشند غافل می مانند. ▪️ گاهی گیج بازی در بیاورید و اعتراف کنید که اشتباه کرده اید. @asraredarun
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌹 در خدمتتون هستم با بحث مشاوره در رابطه با 👇 ✴️خانواده و مشکلات خانوادگی ✴️همسرداری ✴️سیاست‌های زنانه ✴️تربیت فرزند ✴️ازدواج ✴️اصلاح تغذیه ✴️مسائل اعتقادی (فرجام‌پور) جهت تنظیم نوبت به ای دی زیر پیام بدید 👇👇 @asheqemola مبحث نکات و سیاست های همسرداری و طب اسلامی را در این کانال پیگیر باشید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 کانال فرم های مشاوره https://eitaa.com/joinchat/3032088595Cbc12a9d09e
شمابی نظیرین... بی نهایت تشکر بهترین مشاوره ی دنیا بود... شما بهترینید، بااینکه منو ندیده بودین اما دلسوزانه ومادرانه وبدون هیچ هزینه ای چندساعت طولانی بهم کمک کردید وباهام صحبت کردید. درکمال تعجب، همه ی معظلات جسمی منو حدس زدین وگفتین! 🌸 مطمعنم باروند شما به بهترین شکل خودم میرسم واوج می گیرم... امضای امام رئوف پای تمام آرزوها واهداف زندگیتون(: 🌸✨ 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 خدا را شکر🌹 همه از لطف خداست🌺 التماس دعا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 122 -مرجان چرا اینجوری میکنی آخه؟؟ بلند شد و شروع کرد به داد زدن! -برای اینکه داری واسه من جانماز آب میکشی! احمق تو همونی که تا دیروز تو بغل سعید ولو بودی!هرروز میومدی خونه ما که مشروب بخوری!معتاد سیگار شده بودی!اونوقت واسه من امل بازی درمیاری؟؟؟ دوباره نشستم. -آدما تغییر میکنن! -آدم آره،ولی تو نه!جوگیر احمق! با ناباوری نگاهش کردم. -مرجان درست صحبت کن! -نمیکنم.همینه که هست!میای پارتی یا نه؟ بلند شدم و رفتم کنارش. -مرجان... ترنم خفه شو.فقط جواب منو بده. فقط یه کلمه!دست از این کارات برمیداری یا نه؟ داشتم از دستش دیوونه میشدم!سرم درد گرفته بود. هر لحظه داشت عصبانی تر میشد! -با تو بودم!آره یا نه؟؟ -بشین... بلندتر داد زد -آره یا نه؟ چشم هام رو بستم و نفس عمیق کشیدم، -نه! تا چند لحظه خونه تو سکوت کامل فرو رفت. و بعد صدای آرومش اومد -به جهنم. چشم هام رو که باز کردم لباس هاش و کیفش رو برداشته بود و به سمت در اتاق میرفت. سریع رفتم دنبالش. -مرجان... هلم داد و با نفرت تو چشم هام زل زد. -دیگه اسم منو نیار!مرجان مرد! تو چارچوب در ایستادم و رفتن و فحش دادنش رو نگاه کردم و بی اختیار اشک از چشم هام فرو ریخت. باورم نمیشد که مرجان به همین سادگی از من گذشته باشه ولی این کار رو کرده بود!رو تخت ولو شدم و مثل ابربهار باریدم. تو حال خودم بودم که گوشیم زنگ خورد. موقع خوبی بود!همین الان نیاز داشتم کسی حواسم از تمام دیشب تا حالام پرت کنه! هرچند که بخاطر گریه،صدام گرفته بود اما جواب دادم. -سلام -سلام عزیزم.خوبی؟ -ممنون زهراجون.توخوبی؟ -خداروشکر. از خواب بیدارت کردم؟چرا صدات اینجوریه؟! -نه. یکم گرفته. -ترنم گریه کردی؟ دوباره گلوم رو بغض گرفت. -یکم. -ولی بنظرم یکم بیشتر از یکم بوده! -با مرجان دعوام شد. -چی؟چرا؟ -چون دیگه مثل اون نیستم! -یعنی چی؟ -یعنی مرجان از این ترنم جدید خوشش نمیاد!واسه همین هم گذاشت و رفت... برای همیشه! -ای بابا...چه بد! -آره. بیخیال!امروز بریم بیرون؟ -واسه همین زنگ زده بودم. با زهرا قرار گذاشتم و رفتم سراغ لباس هام. شالم رو کیپ تر بستم،چادرم رو روی سرم انداختم و از خونه زدم بیرون. قرار بود هم دیگه رو تو پارک و آلاچیقی که قبلا یه بار رفته بودیم، ببینیم. ماشین رو پارک کردم و راه افتادم سمت آلاچیق "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
.... 123 طبق معمول سر ساعت اومده بود و با همون تیپ ساده ی قشنگش و کتابی توی دست،سنگین و آروم نشسته بود. زهرا هم از اوایل دوستیمون تغییراتی کرده بود. صبورتر و عاقل تر از قبل شده بود و مشخص بود که همیشه در حال خودسازیه. رسیدم به آلاچیق. چشم هام هنوز از گریه ی صبحم قرمز بود و دلم غمدار. آروم سلامی دادم و رفتم تو. زهرا ایستاد و بالا لبخند و چشم هایی که ازش شوق میبارید سر تا پام رو نگاه کرد. -سلام عزیییییزمممم!مثل فرشته ها شدی!مبارکه! اومد طرفم و محکم تر از همیشه بغلم کرد. -ممنون گلم. لطف داری! -قربونت برم. چقدر خوب شدی!ماشاءالله... ازش تشکر کردم و دستش رو گرفتم و به سمت نیمکت کشوندم. -چرا این شکلی شدی ترنم؟چرا ترنم سرحال همیشگی نیستی؟ سرم رو پایین انداختم و مشغول بازی با انگشت هام شدم. راست میگفت. اصلا حوصله نداشتم! زهرا دستش رو زیر چونم گذاشت و سرم رو آورد بالا. -ببینمت!بخاطر مرجانه؟ اشکی که تو چشم هام حلقه زده بود رو همونجا خشک کردم و اجازه ی ریختن بهش ندادم. زهرا با انگشتش گونم رو نوازش داد و لبخند مهربونی،گوشه ی لبش نقش بست! -ترنم؟یادته که گفتم ادعا،پایان ماجرا نیست؟نمیخوای امتحان پس بدی؟نمیخوای به خدا ثابت کنی اینقدر دوستش داری که بخاطرش از همه چیز میگذری؟ نگاهم رو به سنگ فرش های کف آلاچیق دوختم. -زهرا؟ -جان زهرا؟ -چرا همه از من میگذرن؟! -همه؟!کی گفته؟! -زندگیم اینو میگه!خانوادم،مرجان و... و تو دلم گفتم سعید،سجاد...! -اینا همه ان؟!مگه گذشتنشون از تو،چیزی از تو کم میکنه؟ -نه.فقط یه گوشه از قلبم رو! -مگه قلبت نذریه که بین همه پخشش کردی؟! اگر به نااهل ندیش،اینجور نمیشه! -یکیشون نااهل نبود! اما رفت. بدم گذشت و رفت!😔 -کی؟! -چی بگم!فکر کن یه دلخوشی تو اوج روزای سخت! -عاشقش بودی؟ سرم رو پایین انداختم. ادامه داد -عاشقت بود؟ رفتم تو فکر! "عاشقم بود؟؟؟" -نمیدونم! -شاید اونم عاشق کس دیگه ای بوده! قلبم تیر کشید!یعنی سجادهم مثل سعید...؟ -نه!نمیدونم...آخه بهش نمیخورد. یعنی نمیتونست. نمیدونم!اون اصلا تو یه دنیای دیگه بود! -خب چرا فراموشش نمیکنی؟! تو چشم های زهرا نگاه کردم. فراموش کردن سجاد؟!مگه امکان داشت؟! -نمیتونم. حتی خیالش آرومم میکنه! -پس کار خودشه! چشم هام از تعجب گرد شد. -کار کی؟! -خدا! آروم تر سرجام نشستم. -یعنی چی؟! -یا وقت میده که خودت بفهمی هر عشق و آرامشی جز خودش،دروغه! یا ازت میگیره تا اینو بهت بفهمونه! دوباره حلقه ی اشک های مزاحم،تصویر زهرا رو تار کرد.😔😭 "محدثه افشاری" @asraredarun اسرار درون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا