eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا بنر جدید را نشر بدید👆👏👏 و در کانال ها و گروه هاتون بگذارید و برای همه مادران بفرستید👏👏
از گروه هایی که فرستادید عکس برای ادمین بفرستید تا باز هم تخفیف بگیرید👏👏 @asheqemola
کدامیک از سر فصل ها براتون مهم تره⁉️⁉️ پاسخها و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola یا ناشناس 👇 لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅ لینک ناشناس👇👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
┄┅─✵💝✵─┅┄ چه زیباست که هر صبح همراه با خورشید به خدا سلام کنیم💚 نام خدا را نجوا کنیم و آرام بگوییم الهی به امید تو💚 سلام امام زمانم🌺 سلام صبحتون پر نور🌹 ‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: صدقه بجا، نيكوكارى، نيكى به پدر و مادر و صله رحم، بدبختى را به خوش بختى تبديل و عمر را زياد و از پيشامدهاى بد جلوگيرى مى‌كند.✨ ‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 ┄┅─✵💝✵─┅┄
💪 کلیدِ شادی در پذیرش و رها کردنه . باید بتونی از هر چیزی که الان هست لذت ببری ... رنج زندگی را بپذیر و باهاش دوست باش👌 تا زندگی برات رنگ تازه ای داشته باشه💎 از زندگی هر طوری که هست باید لذت ببری چون این بهترین تقدیری بوده که خدای حکیم برات رقم زده الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم احسنت به شما مادر دغدغه مند👏👏 پاسخ تمام این سوالها را در دوره کودک و نوجوان خواهیم داد✅ ان شاءالله ساعت ثبت نام شروع می شود✅
4_5845894473510290618.mp3
1.96M
🎵عبادت به جز خدمت به خانواده نیست! 🔻این تیپ را چرا توی خونه نمی‌زنی؟! 👈 کیفیت بهتر + متن @Panahian_ir http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎سلام،،،،سلام،،، هزاران سلام بر شما خوبان🌹🌹 پیشاپیش میلاد بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه الزهرا(علیه السلام) و روز مادر و روز زن را خدمت همه شما خوبان و همه بانوان عزیز تبریک عرض می کنم💐💐💐💐💐💐 و براتون بهترین ها را ارزو دارم🌺🌺
❤️مادر بودن آرزوی هر خانمی است و هر دختر بچه ای از کوچکی با بازی کردن با عروسک این تمایل خود را نشان می دهد.
🔸بیایید در این شبهای عزیز برای سلامتی همه مادران دعا کنیم و از خدا بخواهیم بانوان عزیزی که هنوز مادر نشدند خداوند به حق حضرت زهرا(علیه السلام) فرزندان سالم و صالح روزی ‌شون کنه
🔸امام باقر علیه السلام می فرمایند، ما هر حاجتی نزد خدا داشته باشیم، خدا را به پهلوی شکسته مادرمان قسم می دهیم. پاز این روایت مقام والای این بانوی بزرگوار نزد خداوند مشخص می شود. پس در این ایام سعی کنید حاجتهای تان را بگیرید و برای حضرت زهرا (علیه السلام) کم نگذارید. در راس حوائج هم فرج مولامون را از خدای مهربان بخواهیم اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زهرا(علیه السلام)
💎امیدوارم همگی از حضرت مادر عیدی تون را بگیرید و تنی سلامت و دلی خوش و جیب و کارت بانکی پر از پول داشته باشید. حتما این روزها جشن بگیرید برای بچه ها کادو بگیرید و دل اهل خانه را شاد کنید👏👏💐
حتما این صوت را با دقت گوش کنید👆👏 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺خود مراقبتی کودک و نوجوان⁉️ مادران عزیز دقت کنید، از سنین پایین باید یک سری نکات را به فرزند آموزش داد. نکاتی که به او کمک کند بتواند در بیرون از منزل از خود مراقبت کند✅
✴️این آموزش ها باید طوری باشد که فرزند نه تنها در بیرون منزل بلکه در جمع های دوستانه و فامیلی هم بتواند از خود مراقبت کند.
🔺در خط قرمزها و دایره امنیتی که فرزند باید بداند را متذکر می شویم. انچه باید به او اموزش داد و حتی سنی که مناسب این اموزش هاست.
به نظر شما چه سنی برای این آموزش ها مناسب است⁉️⁉️ پاسخها و سوالهاتون را می تونید برای ادمین بفرستید👇 @asheqemola یا ناشناس 👇 لطفا، سوالات، نظرات و پیشنهاداتتون را برام ناشناس بفرستید✅ لینک ناشناس👇👇👇 https://harfeto.timefriend.net/16819268027013
سلام علیکم ۱،،،، چشم حتما✅ ۲،،،برخی از رفتارها ناشی از طبع و مزاج است. مثلا دموی ها یا بلغمی ها معمولا پرخوری دارند. ما قرار نیست کسی را تغیبر بدیم بلکه ما باید خودسازی داشته باشیم و البته سعی کنیم با رفتار خوب روی اطرافیان اثر بگذاریم و از امر و نهی و مستقیم گویی پرهیز کنیم. علیکم انفسکم✅ همیشه یادمان باشد👆
اما اگر راهکارهای عملی بیشتر و اصلاح مزاج خواستید، حتما هماهنگ کنید تلفنی صحبت کنیم تا مشکل را بهتر بررسی کنیم ای دی جهت هماهنگی مشاوره تلفنی👇 @asheqemola
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب پر ستاره ای بود. نسیم ملایمی می وزید. ولی برای امید هیچ چیز جذاب نبود. آن قدر دلش آشوب بود که نه چشمش می دید و نه گوشش می شنید. نه عطر گل های باغچه مشامش را نوازش می داد. هر چه بود، درد و رنج و بدبختی بود. آهی کشید و کنارِ باغچه نشست. باید این بغض را فرو بخورد تا بتواند کنار احمد آقا بماند. سرش را پائین انداخته بود. پرده اشک جلوی چشمانش را گرفته بود. خوب می دانست که وقتی پدرش تصمیمی بگیرد توانایی مخالفت با او را ندارد. ولی این بار فرق داشت. پای عشقش وسط بود. تنها دلخوشی اش. تنها امیدش برای زندگی. نه!! به هیچ وجه نمی گذاشت که کسی عشقش را امیدش را دلخوشی اش را بگیرد. صدای گام های آهسته ای به گوشش رسید و پچ پچ دو جوان. یک دختر و پسر که با هم می گفتند و می خندیدند. خوش به حالشان که همدیگر را داشتند. حتما عاشق و دلباخته بودند که اینگونه با هم خوش و بش می کردند. هر که هستند. آرزوی خوشبختی برایشان کرد. آهی کشید و غصه خورد برای عشقی که هنوز به ثمر ننشسته؛ در حالِ پرپر شدن بود. یکباره صدایی آشنا اورا به خود آورد. "به به! ببین کی اینجاست. مهندس جان اینجا چه کار می کنی؟" با تعجب به چهره خندانِ محسن نگاه کرد. که دوشادوش دختری جوان بود. دختری جوان و محجبه؛ که کم از زهرا نداشت. بدون هیچ آرایشی. چطور دخترها با حجاب کامل و بِدون ذره ای آرایش؛ اینقدر با وقار و قابل احترام هستند. کاش همه دخترها این را می دانستند. پس این عاشق پیشه محسن بود. سرش را زیر انداخت. ایستاد و دستش را جلو برد و سلام کرد. محسن دستش را به گرمی فشرد و جوابش را داد. نگاهش به دخترک افتاد که خود را کناری کشیده بود و سر به زیر ایستاده بود. چه قیافه ی آشنایی داشت. محسن لبخندی زد و گفت:" نمی دونستم شما هم اینجایی؟ " امید گفت:" آره! راستش شوهر خاله ام که گفتم اینجاست." محسن گفت:"آهان راستی یادم اومد. حالش چطوره؟." بعد نگاهی به دخترک کرد و گفت:" بریم از احمد آقا عیادت کنیم:" دخترک سرش را بالا آورد و آهسته گفت:"بریم." امید متعجب نگاه کرد. این دختر را کجا دیده بود؟ 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
محسن متوجه تعجب امید شد. لبخندی زد و به دخترک اشاره کردو گفت:" معرفی می کنم، خواهرم؛ مریم. توی این بیمارستان پرستاره. یعنی تازه اومده. قبلا یه بیمارستان دیگه بود. گاهی وقت ها که وقت کنم میام می رسونمش. مثلِ امشب." امید لبخندی زد و گفت:" خوشوقتم. درسته ایشون رو اینجا دیدم." مریم گفت:" بله من اتاق احمدآقا اومدم. داروهاشون را براشون آوردم." امید که تازه یادش افتاده بود. گفت:" بله درسته. ممنون از زحمات شما" محسن گفت:"خب دیگه دیر می شه. بریم تا احمد آقا نخوابیده من ببینمش. خیلی دلم می خواد این پهلوون را از نزدیک ببینم." همگی به سمتِ ساختمان راه افتادند. وارد اتاق که شدند؛ احمد آقا نشسته بود و با هم اتاقیش صحبت می کرد. امید؛ جلو رفت و محسن را به او معرفی کرد. او هم دست محسن را به گرمی فشرد و احوالپرسی کرد. امید کناری ایستاد. محسن به گرمی احوالپرسی کرد و با احمد آقا بگو و بخند راه انداخت. انگار سال ها همدیگر را می شناسند. مریم هم سلام و احوالپرسی کرد واز اتاق بیرون رفت. با آن چادر و حجابش، چقدر شبیه زهرا بود. دختری آرام و با وقار؛ متین و خانم. باید هم خواهر محسن این چنین باشد. در دلش محسن و خواهرش را تحسین کرد. ولی دوباره چهره معصوم زهرا در نظرش مجسم شد. آهی کشید که محسن گفت:"چی شد مهندس؟" امید لبخندی زد و گفت:"چیزی نیست." محسن گفت:"ولی اینجا نیستی؟." احمدآقا گفت:"اِی! جوونی کجایی که یادت بخیر. مگر نشنیدی می گن که اگر دیدی جوانی بردرختی تکیه کرده..." بعد دوتایی با محسن خندیدند و گفتند:" بدان عاشق شده است وگریه کرده." بعد هم همه زدند زیر خنده. امید که حرف دلش را از زبانشان شنیده بود؛ بیشتر بغض کرد. ولی لبخندی تصنعی زد. احمد آقا گفت:"به هر حال نبینم غصه داشته باشی. خودم هستم. برات آستین بالا می زنم." ودوباره با هم خندیدند. گویی خدا هر چه خوبی و اخلاق خوش بود؛ یک جا به این مرد داده بود. که در این لحظات که سخت ترین لحظات است ، همچنان می خندند. کاش همه اینگونه بودند. کاش کمی پدرش مثلِ این مرد، خوش اخلاق و منطقی بود و درکش می کرد. باز با یادآوری حرف پدرش غم عالم به دلش نشست. 🖋نویسنده (فرجام پور) ⛔️کپی و فروارد حرام❌ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490