#انگیزشی💪
آن روزِ خوب، امروز است
کِیفش را نکنی، حَظّش را نبری،
می رود!
گاهی اوقات
روزهایِ خوب نمی آیند،
می روند!
قدرِ بودن ها و داشته یمان را بدانیم!
الهی به امیدخودت❤️
الهی شکر، الحمدلله رب العالمین🌺
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
4_5848192637495939779.mp3
12.85M
سه دستهی : مومن|منافق | کافر
در حال تبدیل شدن به دو دستهاند : مومن|کافر
❌ بر منافقان در غربالهای آخرِ قبل از ظهور، چه میگذرد؟
#استاد_شجاعی | #استاد_عالی
#پادکست_روز
@ostad_shojae | montazer.ir
مشاور خانواده| خانم فرجامپور
#نذر_فرهنگی💥 السلام علیک یا ابا عبدالله💥 💥اعیاد شعبانیه مبارک باد💥💐 میلاد امام حسین علیه السلام
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: مذاکره با آمریکا هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه نیست و هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛ دلیل؟ تجربه! / ما در دهه ۹۰ حدود دو سال با آمریکا و چندکشور مذاکره کردیم، معاهدهای تشکیل شد، اما آمریکاییها به همان معاهده عمل نکردند و هم شخصی که سر کار است آن را پاره کرد و عمل نکرد
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: آن چیزی که مشکلات را برطرف میکند عامل داخلی است
🔹ما البته مشکلاتی داریم در داخل، کسی منکر وجود مشکلات نیست. در معیشت، تقریباً اغلب قشرهای مردم ابتلائاتی دارند، مشکلاتی دارند لکن آن چیزی که این مشکلات را برطرف میکند عامل داخلی است.
🔹عامل داخلی عبارت است از همت مسئولان متعهد و همراهی ملت متحد. یعنی همین چیزی که در راهپیمایی انشاءالله ملاحظه خواهید کرد اتحاد مردم را. راهنمایی ۲۲ بهمن هر سال مظهر اتحاد ملی است در کشور ما. ملت بصیر و مسئولان خستگیناپذیر. این است که مشکلات ما را برطرف میکند.
🔹مسئولان مشغولاند، بحمدلله کارهایی دارند میکنند و بنده بسیار امیدوار هستم که بتوانند، همین دولت محترم بتواند مشکلات معیشتی مردم را لااقل کم کند.
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ رهبر انقلاب: اگر آمریکاییها ما را تهدید کنند، تهدیدشان میکنیم، اگر تهدید خود را در مورد ما عملی کنند ما هم تهدید خود را عملی خواهیم کرد. اگر آمریکاییها به امنیت ملت ایران تعرض کنند ما هم بدون تردید به امنیت آنها تعرض خواهیم کرد
🔹فرمانده کل قوا، صبح امروز در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش:
✏️آمریکاییها نشستند، روی کاغذ دارند نقشه جهان را تغییر میدهند. البته فقط روی کاغذ است، هیچگونه واقعیتی ندارد. دربارهی ما هم نظر میدهند، حرف میزنند، اظهار نظر میکنند، تهدید میکنند. ما اگر تهدیدمان بکنند، تهدیدشان میکنیم. اگر این تهدید را عملی کنند، ما هم تهدید را عملی میکنیم. اگر به امنیت ملت ما تعرض کنند، ما هم به امنیت آنها تعرض خواهیم کرد بدون تردید.
✏️این رفتار درس گرفته از قرآن و دستور اسلام است و این وظیفهای است که بر عهده ما است. امیدواریم خدای متعال ما را در انجام وظایفمان موفق بدارد. ۱۴۰۳/۱۱/۱۹
🖼 #بسته_خبری | تهدید نظام اسلامی | تغییر هندسه دنیا
💻 Farsi.khamenei.ir
۳۳۱)
#تینا
#قسمت_۳۳۱
با نگرانی گفتم:
-ولی از پرهام می ترسم. نکنه بیاد و همه چیز رو خراب کنه؟ اگر چیزی به سعید بگه، چه کار کنم؟ نمی خوام سعید رو از دست بدم.
-نگران نباش، خوبه که از قبل سعید رو در جریان گذاشتید. مطمئن باش نمی تونه کاری کنه.
فقط سعی کن اصلا پیام ها و تماس هاش رو جواب ندی. خودت با سعید صحبت کن.
با اینکه حرف هایش کاملا منطقی و درست بود، ولی نگرانیم برطرف نشد. ساعتی دیگر کنارشان بودم و با امیر علی بازی کردم. با وجود آن فرشته کوچولو، غمی نمی ماند. وقتی سعید دنبالم آمد. از حانم محمدی قول گرفتم که حتما به منزلمان بیاید. خداحافظی کردم و رفتم. با دلی پر از غصه و بغض به گلو، وارد خانه شان شدم، ولی با سبکبالی و خوشحالی خارج شدم. با دیدن سعید لبخندم عریض شد. گویی سال ها از او دور بودم. بینهایت دلتنگ شده بودم و از دیدنش، به وجد آمدم. به اتومبیلش تکیه داده بود. با دیدنم لبخند زد. سلام و احوالپرسی کردیم. خانم محمدی جلو آمد و پس از احوالپرسی او را تعارف کرد. تشکر کرد و گفت:
-ببخشید خانم ما زحمتتون داده.
قند توی دلم آب شد، من خانمش بودم. کاش همیشه همین گونه خطابم کند.
از خانم محمدی خداحافظی کردیم. اتومبیل را که روشن کرد، به سمتم برگشت:
-خوش گذشت؟ حالا دیگه ما رو بی خبر می گذاری؟ به کدامین گناه؟
خندیدم و ببخشیدی گفتم.
ادامه داد:
-لطفا مواظب گوشیت باش که هیچ وقت خاموش نشه.
سرم را زیر انداختم. باید واقعیت را می گفتم.
اتومبیل را روشن کرد و راه افتاد.
نمی خواستم موقع رانندگی حواسش را پرت کنم.
به چهره جدابش نگاه کردم:
-ببخشید اگر نگرانتون کردم.
-اشکال نداره این یه دفعه رو می بخشم. ولی دیگه تکرار نشه.
لبخند زد. به خودم جرات دادم:
-اگر می شه بریم یه جایی با هم صحبت کنیم؟
-چیزی شده؟
سکوتم را که دید، دیگر حرفی نزد.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
۳۳۲)
#تینا
#قسمت_۳۳۲
راهش را کج کرد و به سمتی دیگر راند. گوشی اش را به دستم داد و گفت:
-به مادرت زنگ بزن بگو، ناهار بیرونیم.
چشمی گفتم و اطاعت امر کردم.
در رستورانی سنتی، روی تختی نشست که کنار جوی آب بود. صدای شر شر آب، حس خوبی برایم ارمغان داشت. با لذت به موج های کوچک آب که سنگ کوچکی را زیر پا می گذاشتند و می رفتند، خیره شدم. لا به لای سنگ ها، ماهی های ریزی چشمم را گرفتند. با خوشحالی گفتم:
-وای اینجا ماهی هم داره. نگاه کن.
به سمتش برگشتم، که علت سکوتش را بدانم.
چشمانم گرد شد، خیره و بدون حرکت، نگاهم می کرد. معذب شدم و صاف نشستم. نگاهی به سر و وضع خودم انداختم:
-چیزی شده؟
خنده شیطنت آمیزی کرد:
-آیا نگاه کردن به همسری زیبا، دلیل می خواد؟
سر به زیر انداختم. لبم را گاز گرفتم.
دستش را جلو آورد و گوشه لبم را از زیر دندانم بیرون کشید:
-پوست لبت را کَندی.!
کمی مکث کرد و ادامه داد:
-خب، چیزی شده؟ می خواستی حرفی بزنی؟
گفتنش برایم سخت بود. مکثم را که دید، نفس عمیقی کشید و به درختان رو به رویش چشم دوخت:
-می دونی تینا، گاهی خیلی ساکتی، گاهی هم بد جور هیجان زده می شی. مثل دیشب، مثل الان با دیدن این ماهی ها.
به سمتم برگشت:
-حقیقتش از رفتار دیشبت جا خوردم. توقع نداشتم جلوی مردهای نامحرم، یک دفعه صدات رو بالا ببری. شاید توقع من بالاست. ولی من تو رو بهترین می دونم.
سرش را در صورتم خم کرد و لبخند زد:
-از دستم که ناراحت نیستی؟
با زحمت لب باز کردم:
-نه، یعنی الان دیگه نه.
-اِه، یعنی قبلا ناراحت بودی؟ به خاطر همین گوشیت رو خاموش کردی؟
جا خوردم و با هول گفتم:
-نه، نه، یه دلیل دیگه داره.
-چه دلیلی؟
با حرف هایی که زد، ناچار شدم زودتر حرفم را بزنم:
-راستش، دیشب یه مزاحم تلفنی داشتم. مجبور شدم گوشیم رو خاموش کنم.
-مزاحم؟ نشناختیش؟
با شرمساری گفتم:
-چرا، می شناسمش. یعنی فکر کنم می شناسمش.
🖋نویسنده (فرجام پور)
⛔️کپی و فروارد حرام❌
http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490