eitaa logo
مشاور خانواده| خانم فرجام‌پور
4.6هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
131 فایل
🔺️کمک‌تون می‌کنم از زندگی لذت ببرید💞 🌷#کبری فرجام‌پور هستم، نویسنده و مشاور تخصصی 👇 💞همسرداری و زناشویی 👼تربیت فرزند 🥰اصلاح مزاج ارتباط با ما👇 @asheqemola #فوروارد_وکپی_ممنوع⛔ لینک کانال 👇 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
980305-Panahian-HaghShenas-ControlZehnDarMasirTagharob-FasleDovom-01-18k.mp3
5.38M
💢 چقدر حسن ظن داری به خدا؟! خدایا ببخش که....😓 استاد پناهیان 🌺 @IslamLifeStyles
حجت الاســلام پــناهـیان: 🌼خدا از آن است ڪه با چند گـناه بنده خود را دور بیاندازد! ولی دائما در حال ناامید ڪردن‌انسان است یڪ آدم گنهڪار اگر احساس می ڪند خــدا دیگر به او نـــــگاه نمی ڪند باید بـداند این القا همان شیطانی است ڪه او را وادار به گناه ڪردن کرده در نتیجه به احساس منفی خــود اعــتنا ڪند. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
آیت الله حـق شـناس(ره): 🌼اگر را از غـیر پروردگار خـالی ڪنید گـــــوشتان را عــــوض میڪنند چشـمتان را عوض میڪنند دیگر لازم نیست برای شدن آیه آخـــر ســــوره ڪهف را بخوانید خــودشان بیدارت می ڪنند. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
آیت الله فاطـــمی نیـــــا: 🌼یڪی از راه های نجــات انـسان از پناه‌ بردن به امام زمان عج است ایشان به انتظار نشــسته اند تاڪسی را به سمتـشان دراز ڪند تا او را هــــدایت ڪنند. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌸🍃🌸🍃 هفت چيزي كه انسان خودش را مسخره ميكند امام رضا علیه السّلام فرمود: 1- کسی که با زبانش استغفرالله بگوید ولی در دل از گناهی که کرده پشیمان نباشد خودش را مسخره کرده 2- کسی که از خدا توفیق کار خیر طلب کند ولی تلاش و کوششی نداشته باشد خود را مسخره کرده 3- کسی که از خدا بهشت بخواهد و در انجام عبادات صبر نکند و در ترک معاصی صبر نداشته باشد خود را مسخره کرده 4- کسی که از آتش جهنم به خدا پناه برد ولی از لذت گناه دست بر ندارد خودش را مسخره کرده 5- آنکس که یاد مرگ کند و از آن ترس داشته باشد ولی خود را برای مرگ آماده نکند ( یعنی اعمال خیر انجام ندهد و از گناهانش استغفار نکند) خودش را مسخره کرده 6- کسی که خدا را یاد کند و مشتاق دیدار او باشد ولی در گناهان اصرار ورزد خود را مسخره کرده 7- کسی که بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش کند، خودش را مسخره کرده است. ٢٧٤ ٧٨ص٣٥٦ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌸🍃🌸🍃 پنج شنبه است و ياد درگذشتگان اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ التماس دعا ما هم گذشتگان فردا هستیم... امروز که هستیم با صلوات و فاتحه و خیرات یادی کنیم از گذشتگان تا فردا نیز دیگران یادی کنند از ما صلوات و فاتحه http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کودکانه😍🌹 برای کوچولو های نازنین👶🌺 ومامان های مهربون ☺️🌸
❤️به نام خدای مهربون❤️ موش حسود🐭🐭 یکی بودیکی نبود تویه جنگل سرسبز وپردرخت 🌲🌳🌿خرگوش وسنجاب درهمسایگی هم به خوبی وخوشی کنارهم زندگی میکردن واونهادوستان خیلی خوبی برای هم بودن وهمیشه توکارهابهم دیگه کمک میکردن وهوای همدیگرروداشتن 🐿🐿🐿🐰🐰🐰🐰🐰 توجنگل قصه مایه موش هم زندگی میکرد که خیلی بداخلاق بود واصلاباهیچکس دوست نمیشدوهمیشه تنهای تنهابود وهروقت هم خرگوش وسنجاب روباهم میدید خیلی به دوستی اونهاحسودی میکرد 🐭🐹🐭🐹🐭🐹🐭🐹 یه روزباخودش گفت بهتره که یه نقشه ای بکشم وکاری کنم که دوستی این دوتابهم بخوره😡😡موش فکرکرد وفکرکردتاخلاصه یه فکری به ذهنش رسیدباصدای بلند خنده ای کردوگفت بانقشه ای که کشیدم دیگه دوستی سنجاب وخرگوش بهم میخوره واونهاهم مثل من تنهامیشن🤔🤔🤔 یه روزکه خرگوش رفته بوددیدن خانواده اش وسنجاب تنهابودموش رفت پیش سنجاب وگفت چراناراحت وغمگینی 😑سنجاب گفت خرگوش نیست ومن خیلی حوصله ام سررفته موش گفت:اخه خرگوش هم شد دوست خوب برای تو؟؟؟😬😬😬😬 سنجاب گفت چه طورمگه ⁉️موش گفت توخبرنداری یه روزکه تولونه ات نبودی من دیدم که خرگوش اومد وهمه ی گردوهایی که جمع کرده بودی روباخودش برد😧😧 سنجاب رفت توفکرویادش افتادچندروزپیش گردوجمع کرده بود وگذاشته بودتولونه اش ورفته بود بیرون وقتی برگشته بود ازگردوهاخبری نبود ☘🍀🍀🍃🍁🌾🍂🎍🎄 سنجاب خیلی ازدست خرگوش ناراحت شد که چرابدون اجازه گردوهاروبرداشته🤔🤔🤔وباخودش گفت من دیگه باخرگوش دوست نیستم 🐹🐰🐹 روزبعد خرگوش به خونه اش برگشت و برای دیدن سنجاب رفت دم لونه اش وشروع کردسنجاب روصداکردن ولی هرچی صدا کرد سنجاب جوابش رونداد 😭😭😭😭😭 خرگوش باناراحتی برگشت چندروزی هیچ خبری ازسنجاب نبود تااینکه یکروزکه خرگوش رفته بود،دم برکه اب بخوره سنجاب رودیدکه خیلی ناراحته و حتی جواب سلامش روهم نداد💦💧💦💧💦💦💧 خرگوش پرسید چیزی شده ❓من کاری کردم که ازدستم ناراحتی‼️ سنجاب گفت چرابدون اجازه من اومدی تولونه ام وگردوهام روبرداشتی خرگوش گفت چرامن بایداین کارروکرده باشم مثل اینکه یادت رفته من که اصلاگردونمیخورم😃😃😃😃 همینطورکه خرگوش وسنجاب داشتن باهم حرف میزدن خانم گنجشکه جیک جیک کنان اومدوگفت بسه دیگه چرادارید باهم دعوامیکنید🐥🐥🐥🐥🐥🐥 وبه سنجاب گفت من میدونم کی گردوهات روبرداشته سنجاب باتعجب پرسید کی😤😤 خانم گنجشکه گفت کارموشه یه روزکه تونبودی اون اومدوگردوهات روبرداشت ومن ازلای درختها اون رودیدم سنجاب ازاینکه بدون فکرحرفهای موش روباورکرده بود وبادوستش دعواکرده بود خیلی ناراحت شد وازخرگوش معذرت خواهی کرد خرگوش گفت به شرطی تورومی بخشم که خیلی زودحرفهای دیگران رودرباره دوستانت باورنکنی و اول خوب فکرکنی بعد تصمیم بگیری سنجاب خندید وگفت چشم هرچی دوست خوبم بگه قبوله ❤️💜💜❤️ (خانم نصر آبادی) http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در کنارشون احساسِ خوشی داشتم. فقط بیماری بابا آزارم می داد. چقدر عمر خوشبختی کوتاه است. برای ساعتی بابا خوابیده بود. به گندمزار خیره شده بودم. چشمم به گندمزار بود؛ ولی انگار نمی دیدمش. پرده اشک جلوی چشمم را گرفته بود. و به درد و رنجی که بابا می کشید؛ فکرمی کردم.😢 باز دستِ مردانه قادر روی شانه ام نشست. و صدای مهربانش؛ گوشم را نوازش داد: _گندم جان به چی فکر می کنی؟ به سمتش برگشتم وبا بغض گفتم: _بابام. خیلی می ترسم. اگر حالش خوب نشه؟ چقدر باید رنج بکشه؟ مگر چند ساله برگشته؟ رنج سالهای اسارت کافی نبود؟😭 دستهام را توی دستهای مردانه و مهربانش گرفت و گفت: _چرا این قدر خودت را اذیت می کنی؟ تو باید قوی باشی. روزهای سخت تر ازاین را گذراندی. امید وار باش. براش دعا کن. پدرت مرد قوی ایه. آن همه درد و رنج ِاسارت را تحمل کرده. حتما می تونه با این دردِ هم مقابله کنه. با چشم های اشکبارم نگاهش کردم.😭 وگفتم: _اگر نتونست چی؟ اگر اتفاقی براش افتاد چی؟ قادر جان من می خوام؛ کنارش باشم. سالها از داشتنش محروم بودم. سالها حسرتِ دخترهایی را می خوردم که دست در دست پدرانشون مدرسه می آمدند. و من تنها بودم. سالها حسرت داشتم که مردی توی زندگیم باشه و ازم حمایت کنه. هیچ کس را نداشتم. خیلی سختی کشیدم. خیلی رنج کشیدم. چه شبها که تا صبح اشک ریختم و نخوابیدم. دلم نمی خواد بابا را ازدست بدم. هنوز جبران تنهایی هام نشده. من بهش احتیاج دارم.😭 سرم را در آغوشش گرفت و بوسه ای بر موهایم زد و گفت: _ببخش گندم جان. با تعجب گفتم: _برای چی؟ _برای سالهای بی کسیت. منم مقصر بودم. کاش می تونستم توی آن سالها کنارت باشم. _ولی تو تقصیرنداشتی. سرنوشت من این بوده. بعد سرم را بلند کردم و به چشمهای خیسش نگاه کردم. نه نباید مردِمن غمگین باشه. نباید هیچ وقت اشک بریزه. دستم را روی صورتش گذاشتم و گفتم: _اِه یعنی چی؟ مردِ من باید همیشه خندان باشه. اصلا راست می گی همه اش تقصیره توئه. چرا وقتی می خواستم توی جوی آب بیفتم مواظبم نبودی ⁉️😊 و لبخند به لبهای قادر نشست. واین بار من تونستم لبخند را به لبهاش بنشانم. و خوشحال شدم از لبخندش. اصلا دلم نمی خواست غمگین و ناراحت ببینمش. تصمیم گرفتم؛ که دیگه جلوش گریه نکنم.و شِکایت و گله ای هم در کار نباشه. چون با لبخندهای قادر جون می گرفتم و زنده بودم. دستش را از روی سرم برداشتم و خم شدم و بوسیدم. با تعجب نگاهم کرد. با لبخند گفتم: _ممنونم که این قدر خوبی. ممنونم که هستی. قول بده همیشه باشی همیشه. لبخند زدو گفت: _چشم. سعی می کنم هر چی تو بخواهی برات انجام بدم. و همیشه کنارت باشم. و من دوباره دردِ وغمم را فراموش کردم. و خدارا شکر کردم به خاطراین گوهر گرانبهایی که به من هدیه کرده بود 😊 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
سعی کردم چند روز باقیمانده را اشک نریزم. ملیحه به روستا آمده بود و همان جا ساکن شده بود. دلم براش خیلی تنگ بود. هر روزبه دیدنمون می آمد. میثم دیگه برای خودش مردی شده بود و ملیحه دوباره بار دار بود. از اینکه برگشته بود کنارِ خانواده اش خیلی خوشحال بود. و می گفت"اصلا دلش نمی خواد که دیگه از خانواد ه اش جدا بشه. " وباز من حسرت خوردم به حالش.😔 با مراقبت های مامان و قادر ؛ حالِ بابا بهتر شده بود. وقت رفتن که شد؛ دلم سر به ناآرامی گذاشت. می ترسیدم از بابا دور بشم و براش اتفاقی بیفته. قادر که حالم را دید. گفت: _سعی می کنم برنامه کارم را ردیف کنم که برگردیم همین جا. می دانستم که دل از شغلش نمی تونه بِکنه. وخیلی احساسِ مسئولیت داره نسبت به وطنمون. ولی به خاطرِ من راضی بود از علاقه های خودش بگذره. می گفت: _شاد کردنِ دلِ مؤمن ؛ یعنی رضایت خدا. دلِ تو شاد بشه و ازمن راضی باشی؛ قطعا خدا هم ازم راضی خواهدبود. و خواسته توهم که شاد کردن و راضی کردنِ پدر و مادرت است. پس خواستِ تو هم خواستِ خداست. دلم شاد می شد؛ به این همه ایمانش. در همه کارهاش اول رضای خدا را در نظر می گرفت. با این که دلم نمی آمد بابا را تنها بگذارم. و می دونستم که بابا جقدر دوستم داره. ولی باید می رفتم. و باباهم سفارش کرد که همسرم را تنها نگذارم. به این امید که به زودی برای همیشه کنار خانواده ام خواهم ماند؛ از همه خدا حافظی کردم و بابا را به خدا سپردم و همراه همسرم به خانه برگشتیم. https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلنوشته 🌹 آمدم امشب که با یادت شده گریان دلم در به در، در کوچه های بی کسی؛ حیران دلم مثلِ هرشب؛بینوا در کوی وبرزن گشته ام عاشقم؛ سرگشته ام؛مدهوش چون مستان دلم کاش پایان آید این دردم؛ رسد روزی وصال کزفراقت بی قرارم؛ می شود ویران دلم اللهم عجل لولیک الفرج🌸 شبتون بهشت ماندگار باشید وبرقرار التماس دعا 🌹 https://t.me/joinchat/AAAAAE-wggMdiSE6sfRj_w http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام صبح زیباتون بخیر http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ 💚امام علی علیه السلام فرمودند:💚 اگر آسمان ها و زمين راه را بر بنده اى ببندند و او تقواى الهى پيشه كند، خداوند حتما راه گشايشى براى او فراهم خواهد كرد و از جايى كه گمان ندارد روزى اش خواهد داد. http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 دیروز ڪربلا و غم غربت حسین ع امروز یڪ جهان و غم غربت شما دیروز بے وفایے و حالا بہ لطف ما تمدید مے شود ز گنـہ غیبت شمـا (ع) http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
... فسرده غنچه ی گلها🍂 فتاده عقده به دلـ💔ـ‌ها تـ❤️ـو دست عقده گشایی خــدا کند که بیایــی 💚 http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
🌸🍃🌸🍃 هیچ راهی به بن بست ختم نمی شود. این یک توهم است. آنچه به بن بست ختم می شود، بی حرکتی است. بجای نقد کردن یا ایده آل گرا بودن عمل کن و از عدم موفقیت نهراس زندگی به منفعل ها مدال نخواهد داد ولی به کسانیکه حتی شکست خورده اند مجال پیروزی خواهد داد. حرکت کن. حتی اگر بارها زمین بخوری و مورد شماتت اطرافیانت واقع شوی.... http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
💢 صلى الله عليه و آله: 👌روز جمعه، سرور روزهاست. 👌در اين روز، خداوند، خوبى‌ها را دو چندان مى‌كند 👌و بدى‌ها و گناهان را مى‌زُدايد 👌و درجات را بالا مى‌برد 👐 و دعاها را مستجاب مى‌كند 👈 و رنج و اندوه‌ها را برطرف مى‌سازد 👈 و حاجت‌هاى بزرگ را برآورده مى‌سازد. 👈 اين روز، روزِ افزونى و فراوانى است. 👈 در اين روز، خداوند، بسيارى را از آتش مى‌رهانَد و آزاد مى‌كند. ⬅️ احَدى از مردم در اين روز دعا نكند، ❌به شرط‍‌ آن كه حق و حرمت آن را بشناسد،❌مگر آن كه بر عهده خداوند عز و جل است كه او را از رَهيدگان و آزادشدگان از آتش، قرار دهد. 📗 نهج الدعا/ج۲/ص۲۸۷ http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
📝 حضرت عیسی مسیح (ع) : من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم. کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم. مردگان را به اذن خدا زنده کردم. ولی وقتی می خواستم شخص احمق را معالجه کنم نتوانستم او را اصلاح گردانم! پرسیدند احمق کیست؟ حضرت عیسی پاسخ دادند: خودرأیِ خودپسند کسی که همه فضایل را برای خود می‌داند و هیچ عیبی در خود نمی‌بیند. هر چه حق و حقوق است برای خودش می‌داند و برای دیگران نسبت به خود حقی قائل نیست. این همان «احمق» است که برای درمان او، هیچ راهِ چاره ای وجود ندارد!» http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 فکر کن خیلی هم دور نه، همین سی سال پیش که خیلی‌ها توی خانه‌شان تلفن ثابت هم نداشتند، بابا و مامان‌های ما وقتی که دلشان برای دوست و آشنا تنگ می‌شد، شال‌وکلاه می‌کردند و پا می‌شدند از این سر شهر می‌رفتند آن سر شهر سرزده و بدون هیچ تشریفاتی. اگر صاحبخانه منزل بود، دیداری تازه می‌کردند و اگر هم نبود چند دقیقه‌ای همان‌جا می‌نشستند و بعد با یک تکه گچ روی در می‌نوشتند: آمدیم نبودید رفتیم... حالا بچه‌های همان بابا و مامان‌ها همگی توی جیبشان گوشی تلفن همراه دارند که می‌توان در هر ساعت از شبانه‌روز در هر کجای جهان رهیابی‌شان کرد. اما خودشان را last seen recently می‌کنند که دوست و فامیل و آشنا یک‌وقت در ساعت خواب و بیداریشان فضولی نکنند و خیلی‌هایشان هم تلگرام‌های انگولک‌شده‌ای دارند که اگر یک‌وقت برایشان نوشتی "سلام چطوری؟"، پیام شما دو تا تیک نخورد که مبادا مجبور باشند جواب سلامت را بدهند! مگر قرار نبود این وسایل ارتباطی ما را با هم بیشتر دوست کند؟ مگر قرار نبود به هم نزدیک‌تر بشویم؟ پس چرا این‌طوری شدیم؟ عصر ارتباطات، ارتباط آدم‌ها با هم را آسان‌تر کرده اما بهتر؟ نه! http://eitaa.com/joinchat/2376597514Cd7df27c490 اسراردرون