eitaa logo
عصر دانایی
3.2هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
45 فایل
✅خرمشهرها در پیش داریم ♨️نه در میدان جنگ نظامی، در میدانی که از جنگ نظامی سخت تر است... . . ⚠ واحد تبادلات @Yaali1375 . ⚠ پیشنهادات و انتقادات @towards_the_sky ارتباط باواحدخواهران کانال ازطریق آیدی: @F_raeesi0626
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که «صیاد لحظه ها» نام گرفت 🍃🌹🍃 🔻یکی از همرزمان شهید کاظم فتحی‌زاده می‌گوید: " یک بار با همدیگر کوه رفتیم، به نقطه‌ای در منطقه کولک رسیدیم که توسط عراق مین‌گذاری شده بود. داشتم راه می‌رفتم که کاظم گفت: صبر کن، تکان نخور. چیزی جلوی پایم نشان داد و گفت: این یک مین گوجه‌ای است. من فکر کردم قارچ است. به آرامی مین را کشید بالا و چاشنی‌اش را کشید و خنثی کرد. روزهای مرخصی هم کارش همین بود. می‌رفت توی میادین مین و مین‌ها را خنثی می‌کرد. کاظم می‌گفت: خدا را خوش نمی‌آید عشایری که اینجا رفت و آمد دارند دچار مشکل شوند. 🔹کاظم فتحی‌زاده با اینکه تحصیلات چندانی نداشت و آموزشهای آکادمیک را نگذرانده بود اما به واسطه تجربه اندوزی و دقت و هوش سرشاری که داشت در نقشه‌خوانی نابغه بود. 🔺یک‌روز قبل از شروع یک عملیاتی نقشه‌ای را پهن کرده بودند، کاظم تا چشمش به نقشه افتاد مکثی کرد و انگشت روی یک مربع در نقشه گذاشت و گفت: مقر و پایگاه منافقین همین نقطه است! اطرافیان به شوخی گفتند: حتماً علم غیب داری و سپس با استفاده از قطب‌نما و نقشه مشغول در عین ناباوری دیدند مقر درست در همان نقطه‌ای است که کاظم چند لحظه پیش بر روی نقشه نشان داده است. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | احساس مسئولیت نسبت به خانواده 🍃🌹🍃 🔻مادر شهید مسعود عسگری در خصوص خاطرات آخرین ماه رمضانی که فرزندش در خانواده حضور داشت، تصریح می‌کند: " یکی از روز‌های ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۴ مسعود پس از خوردن سحری به پارکینگ رفت و تا افطار مشغول تمیز کردن آن شد. پارکینگ مثل سمساری بود، مسعود تمام وسایل‌ها را از پارکینگ به انباری پشت‌بام منتقل کرد. تنها با زبان روزه چندین مرتبه این پنج طبقه را طی کرد. ما برای مراسم ختم یکی از اقوام دعوت بودیم. به مسعود گفتم، «مسعود جان خورشت را گذاشته‌ام، اگر توانستی برنج را شما بگذار» زمانی‌که برگشتیم نزدیک افطار بود. هم پارکینگ تمیز شده بود و هم غذا آماده بود. حتی برگ‌های درختان حیاط را تمیز کرده بود و شیشه‌های پارکینگ را پاک کرده بود تا جای قطرات آب روی آن نمانده باشد." 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | آخرین دیدار پدر و فرزند 🍃🌹🍃 🔻سجاد مرادی قبل از رفتن دخترش را آماده پذیرفتن شهادت کرده بود و در تربیت فرزندش مفاهیمی مثل شهادت را گنجانده بود؛ وقتی روز موعود فرا رسید، خودش دخترش را آماده رفتن به مدرسه کرد و او را سوار بر سرویس کرد. 🔺وقتی‌که دختر ۸ ساله‌اش گفته بود " بابا خودت بعد از مدرسه میای دنبالم؟" گفت: بله؛ اما پس از فرستادن دخترش به مدرسه چون می‌دانست برگشتی در کار نیست در آسانسور ساختمان بغضش ترکید و گریه کرد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهید کنعانی خادم والدین خود بود 🍃🌹🍃 🔻"شهید هادی کنعانی" خیلی مهربان بود ولی در هنگام کار مصمم و قاطع و تمام تلاشش را به کار می‌بست که حق کسی ضایع نشود. آنقدر دلسوز مردم بود که همراه با تعدادی از همکارانش صندوقی را تشکیل داده بودند و ماهیانه مقداری از حقوق خود را به نیازمندان و مستضفعان اختصاص دادند. 🔺هادی کنعانی بسیار خانواده‌ دوست بود و به پدر و مادر خود علاقه زیادی داشت به طوری که مانند یک خادم به آنها خدمت می‌کرد. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | حکایت یک جمله ناب ۲۸ روز قبل از شهادت 🍃🌹🍃 🔻" شهید محمود‌رضا بیضایی " نام مستعار «حسین نصرتی» را در سپاه برای خود انتخاب كرده بود كه به گفته خودش برگرفته از ندای «هل من ناصر ینصرنی» مولای خود حسین بن علی (ع) و كنایه از لبیك به این ندا بود. 🔺محمود‌رضا بیضایی جمله‌ای را بیست ‌و هشت روز قبل از شهادتش به یکی از دوستانش گفته بود، جمله این بود: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة». یعنی: «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که با شنیدن دعای کمیل شیعه شد 🍃🌹🍃 🔺شهید کمال کورسلِ فرانسوی؛ از «پاریس» تا «مرصاد»، از مسیحیت تا تشیّع، از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر. «ژروم امانوئل کورسِل» این راه طولانی را در ۷ سال طی کرد 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد 🍃🌹🍃 🔻شهید محمدرضا شفیعی وقتی ۱۴ ساله بود، دلش هوای جبهه رفتن کرد. چون هنوز ۱۵ ساله نشده بود اجازه اعزام به او نمی‌دادند. با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. 🔸این شهید والا مقام در جریان عملیات کربلا ۴ به اسارت دشمن درآمد و با بدنی مجروح اسیر می‌شود. وضعیت جسمانی‌اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقی‌ها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به شهادت رسید. 🔹صلیب سرخ که از شهادت محمدرضا آگاه می‌شود، مسئولان بعثی را موظف می‌کند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از ۱۶ سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمی‌گردد. 🔺صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوان‌های جسد هم از بین می‌رفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت می‌کردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه می‌کرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | ترس ساواک از مردم و رهایی قدرت الله از اعدام 🍃🌹🍃 🔻شهید قدرت الله چگینی یک معلم جوان و انقلابی بود که همواره به امام خمینی عشق می‌ورزید و در ساماندهی اعتراضات معلمان و دانش‌آموزان فعالیت‌های گسترده‌ای داشت. به همین منظور توسط فرمانده حکومت نظامی قزوین دستگیر و به اعدام محکوم می‌شود. اما با تجمع مردم در امامزاده حسین(ع) و وساطت رئیس آموزش و پرورش وقت آزاد می‌شود. 🔺شهید چگینی در هنگام شهادت معاون آموزش و پرورش قزوین بود و با شهيد رجايی ارتباط تنگاتنگ و نزديکی داشت، بگونه‌ای که رييس‌جمهور شهيد رجايی از وی برای تصدی يکی از وزارتخانه‌ها دعوت کرده بود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | می‌ترسم خوبی‌ات تو را از من بگیرد 🍃🌹🍃 🔻دختر شهید عباسی با اشاره به جانبازی پدر در دوران هشت سال دفاع مقدس می‌گوید: " ایشان جانباز شیمیایی جنگ تحمیلی بود. ریه‌هایش مشکل داشت و دندان ها و موهایش ریخته بود. عاشق جبهه بود. همین عشقش او را به سوریه کشاند. یک بار به او گفتم می دانم اگر به سوریه بروی بر نمی‌گردی، گفت شهادت دُر گرانبهایی است که به هر کسی نمی‌دهند. گفتم تو آنقدر خوبی که می‌ترسم این خوبی‌ات تو را از من بگیرد. 🔺شهید منصور عباسی در فکر رفتن به سوریه نبود؛ اما یک خواب باعث شد، برود. خواب دیده بود راه سبزی جلویش هست که انتهای آن حرم حضرت زینب (س) قرار دارد، دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که گفته بودند حاج منصور مراقب باش جا نمانی. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که اگر ۱۰ بار بمیرد و زنده شود بازهم پرستار می‌شود 🍃🌹🍃 🔻دوست صمیمی شهیده مهشید گودرز می‌گوید: " گاهی با مهشید در بیمارستان هم نوبت می‌شدیم. او خسته که می‌شد گوشه‌ای می‌نشست. دستش را روی شکمش می‌گذاشت و قرآن می‌خواند. یک‌وقت‌هایی هم به شکمش اشاره می‌کرد و می‌گفت ساناز نگاه کن! بچه‌ام به صدای قرآن خواندن من واکنش نشان می‌دهد. می‌بینی؟ تکون می‌خوره. رسم هرروزه‌اش بود می‌گفت برایش قرآن می‌خوانم تا صبور شود. آخرین فیلمی که از اتاق بچه گرفته و برایم فرستاده هنوز درگوشی هست. کلی برای پسرش آرزو داشت. حتماً همین حالا هم از آن دنیا برای نوزاد نارسی که زیر دستگاه با مرگ و زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کند دست به دعا برداشته است و برایش آرزوی صبر می‌کند. 🔺بقول مادرش " مهشید اگر ده بار دیگر بمیرد و زنده شود بازهم پرستاری را انتخاب می‌کند. " 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 | شهیدی که ۲۲ بهمن ماه ۵۷ به شهادت رسید 🍃🌹🍃 🔻شهيد هدایت‌الله طاهری در هنگام راهپیمایی‌ها شرکت فعالی داشت و با لباس شخصی به همراه شهید یوسف خضری شرکت می‌کرد. او روزهای تعطیل به خانه عمه‌اش می‌رفت. 🔸این شهید والا مقام روز ۱۹ و ۲۰ بهمن به پادگان نمی‌رود و می‌بیند که تعدادی از دانشجویان همکلاسش در روز قبل توسط لشگر گارد در خوابگاه به شهادت رسیده‌اند. با وجود این که روز قبل بلیط اتوبوس گرفته بود تا به فسا برود با دیدن این صحنه از آمدن منصرف می شود و بلیط را به یکی از دوستانش می‌دهد. 🔹شهید طاهری در روز ۲۲ بهمن در تظاهرات تا پادگان عشرت آباد جلو رفته و اسلحه‌ای را به غنیمت می‌گیرد. با اسلحه پشت یک ماشین وانت بار سوار می‌شود و برای انجام مأموریتی که وجدانش به او اخطار می‌دهد می‌رود و مفقود می‌گردد. 🔺در روز ۲۴ بهمن بود که عمه‌اش به خانواده‌اش در فسا زنگ می‌زند و می‌گوید که هدایت الله ۲ روزی است که به خانه نیامده است، پدر و مادرش به تهران رفتند و تمام بیمارستان‌های تهران را سر زدند و اجساد شهدا را نگاه کردند، سه روز طول کشید اما او را ندیدند، به پزشکی قانونی رفتند و در آنجا عکس شهدای گمنام را دیدند و پس از تماشای عکس‌ها، هدایت را پيدا كردند که تیری به سرش اصابت کرده و به شهادت رسیده بود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5
🇮🇷﷽🇵🇸 📝 | بخشی از خاطرات همسر شهید رضا حاجی زاده 🍃🌹🍃 🔹همسر شهید حاجی‌زاده می‌گوید: " می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم، همسرم بی­‌نهایت صبور بود. وقتی بحثمان می‌شد من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم، یکسره غر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم تو مقصری، تو باعث این اتفاق شدی. او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم می­‌رفت سمت در چون می‌دانست طاقت دوری اش را ندارم. آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه ای از من دور باشد. حتی جلوی مسجد رفتنش را می‌­گرفتم. او هم نقطه ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. روی پله جلوی در می­‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی بگو من بیام داخل. اصلا داد زدن بلد نبود. 🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با | ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| | 🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5