eitaa logo
عصر حیرت
48 دنبال‌کننده
32 عکس
6 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ نتایج مصیبت بار غیبت امام معصوم - ۱ 🔸 عدم اتمام حجت بر مردم و ناقص ماندن برنامه هدایت فردی و جمعی 🔻 در مباحث قبل از آیات و روایات دریافتیم که قوام خیمه شریعت و هدایت به حضور مبسوط الید(قادر به تشکیل حکومت و ابلاغ دین) امام معصوم است و اکنون در پی توضیح این امر هستیم که غیبت و عدم دسترسی به حجت معصوم چه پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت. بر اساس بیانات اهل بیت علیهم السلام، عدم حضور و حاکمیت و مدیریت راهبر معصوم به نتایج زیر منجر خواهد شد: الف: عدم اتمام حجت از سوی خداوند بر مردم در ابتدای این فصل، آیاتی از قرآن را که صراحت در نقش انحصاری انبیاء (و نیز امامان معصوم به عنوان جانشینان پیامبر اکرم) در اتمام حجت خداوند بر مردم داشت بیان کرده و مفاد آن را توضیح دادیم. اکنون بیان همین موضوع کلیدی را با استناد به روایات دنبال خواهیم کرد: 1. الائمة الصادق و الکاظم و الرضا علیهم‌السلام: إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتی يُعْرَفُ‏. امامان صادق و کاظم و رضا ع: «حجت خداوند برای مردم جز به وسیله امامی که شناخته شود، بر پا داشته {و تمام} نمی شود.» امام در روایات، همیشه به معنای امام معصوم است مگر در جایی که قرینه ای بر خلاف آن باشد. و مقصود از امام شناخته شده، امامی است که شخص آن معلوم و در دسترس مردم باشد تا مردم برای فهم دین و حل مشکلات و رفع شبهات به او مراجعه کنند. این معنا با روایات بعدی واضح می شود. 2. الامامان الباقر و الرضا علیهما‌السلام: ‏إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَيٍّ يَعْرِفُونَهُ‏. امامان باقر و رضا ع: «حجت خداوند بر مردم جز به وسیله امام زنده ای که مردم او را می شناسند{و به او دسترسی دارند}، بر پا داشته {و تمام} نمی شود.» 3. الامام الصادق ع: لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدُهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَرْكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ. امام صادق ع: «اگر مردم تنها دو تن بودند، یکی بر دیگری امام مي‌بود. آخرین کسی که در دنیا مي‌میرد امام است تا کسی به خداوند اعتراض نکند که او را بدون امام و حجت رها کرده است.» در این روایت بیان شده است که در عالم و جامعه بشری ولو آن که دو نفر باشند، حتما باید یکی از آن دو، امام و حجت معصوم باشد تا فرد دیگر به خداوند اعتراض نکند که چرا او را لحظه ای بدون امام و راهنمای معصوم وا گذاشته است. بنا بر این اگر امام معصوم در پرده غیبت رفت و مردم به او دسترسی نداشتند، در چنین شرایطی، حجت خداوند (به نحو کامل و مطلوب) بر مردم تمام نشده است. 4. الامام الباقر علیه‌السلام: مَنْ‏ أَصْبَحَ‏ مِنْ‏ هَذِهِ‏ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ‏ لَهُ‏ مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ ظَاهِراً عَادِلًا أَصْبَحَ ضَالًّا تَائِها امام باقر ع: «هر کس روزش را بدون امامی منصوب از جانب خداوند که ظاهر و عادل باشد آغاز کند، ره گم کرده و سرگردان خواهد بود.» گفتیم که اصل در معنای واژه امام در روایات، امام معصوم است، به خصوص وقتی با قید «من الله ظاهرا عادلا» آمده است. در این روایت، بر ظاهر و در دسترس بودن امام به عنوان مانع ره گم کردگی و حیرانی تصریح شده و به همین دلیل روشن است که مقصود، صرف اعتقاد به امام زمان علیه‌السلام و لو غائب که البته انسان را از ضلالت اعتقادی وخروج از دایره تشیع نجات مي‌دهد، نیست. عالم شیعی محمد جعفر استرآبادی (متوفی 1263ق) در اثر کلامي‌اش با عنوان «البراهين القاطعة في شرح تجريد العقائد الساطعة» در باره لزوم عصمت امام به عنوان جانشین پیامبر و حاکم جامعه مي‌نویسد: «واجب است امام داناترین عصر خود و با فضیلت ترین از جهت علم و عمل باشد؛ مانند فضیلت‌ها‌ی روحی و بدنی ای که در امر ریاست عامه دنیوی و اخروی و اتمام حجت بر مکلفان و دفع شبهه‌ها‌ی ملحدان و باطل کردن انحرافهای منحرفین با اطلاع از ادیان و زبانهایشان مدخلیت دارد.» از بیان استرآبادی در مي‌یابیم که اتمام حجت بر مکلفان و دفع شبهه‌ها‌ی ملحدان و باطل کردن انحرافات منحرفین، تنها با عصمت امام و رهبر و هادی جامعه ممکن است و در فقدان چنین عصمتی، امر هدایت با کاستی و نقصان مواجه می شود. البته در فصل هشتم کتاب توضیح خواهیم داد که عصر غیبت به کلی خالی از حجت نیست و مردم موظف به مراجعه به فقها هستند، اما طبیعی است که حجیت و زعامت فقها برای مردم، با امامت و حجیت معصوم علیه‌السلام فاصله و تفاوتی عمیق دارد و اگر چه مردم با عمل به فتاوای فقهای جامع الشرایط تکلیف خود را انجام مي‌دهند و معذور و ماجور خواهند بود، اما تفاوت هدایت و مدیریت معصوم با هدایت و مدیریت فقها، از زمین تا آسمان است. @asrehairat
☘️ نتایج مصیبت بار غیبت معصوم ـ 2 🔸 بیان صحیح شریعت متوقف شده و خداوند به درستی اطاعت و عبادت نخواهد شد. 🔻قَالَ الراوی: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام: تَبْقَى الْأَرْضُ بِلَا عَالِمٍ حَيٍّ ظَاهِرٍ يَفْرُغُ‏ إِلَيْهِ النَّاسُ فِي حَلَالِهِمْ وَ حَرَامِهِمْ؟ فَقَالَ لِي إِذاً لَا يُعْبَدُ اللَّهُ يَا أَبَا يُوسُفَ راوی مي‌گوید: از امام صادق علیه‌السلام پرسیدم: «آیا ممکن است زمین بدون عالمِ زنده و ظاهر که مردم در مسائل حلال و حرام {و احکام دینی شان} به او مراجعه کنند، بماند؟ امام صادق فرمود: ابایوسف! {چنین نیست چون} در این صورت خداوند عبادت نخواهد شد.» تعبیر عالم و علماء ممدوح در لسان اهل بیت علیهم السلام، اغلب بر معصوم اطلاق مي‌شود. مانند این روایت از امام صادق علیه‌السلام که: نَحْنُ الْعُلَمَاءُ وَ شِيعَتُنَا الْمُتَعَلِّمُونَ «(منحصرا) ما دانشمندان و شیعیان ما دانش پژوهان هستند.» و در روایت فوق نیز چنین است و مقصود، امام معصوم است؛ ضمن آن که چون روایت سخن از زمین مي‌گوید که قرار است مردم در آن برای نیازهای علمی شان به عالم حیّ حاضر مراجعه کنند، قرینه ای دیگر بر این مطلب است که مراد از عالم کسی جز امام معصوم نیست. ‏ در هر صورت، اهمیت وجود امام معصوم زنده حاضر و در دسترس، در این روایت نیز به وضوح بیان شده است. امام علیه‌السلام مي‌فرماید: اگر امامی زنده در دسترس نباشد که مردم برای امور شرعی و هدایت معنوی شان به او مراجعه کنند، خداوند {به درستی} عبادت و اطاعت نخواهد شد. به عنوان نمونه، در عصر غیبت، فتاوای فقها در مورد بسیاری از مسائل عبادی متفاوت و متضاد بوده و ما نمي‌دانیم کدام یک از این فتاوا حکم واقعی خداوند است تا آن را به درستی امتثال کنیم. در روایتی دیگر، بیان شده که فقدان امام ظاهر مشهور و یا غائب مستور منجر به عدم عبادت خداوند خداوند می شود: الامام الصادق علیه‌السلام: لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ‏ مِنْ‏ حُجَّةٍ لِلَّهِ‏ فِيهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ فِيهَا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يُعْبَدِ اللَّهُ قَالَ سُلَيْمَانُ فَقُلْتُ لِلصَّادِقِ فَكَيْفَ يَنْتَفِعُ النَّاسُ بِالْحُجَّةِ الْغَائِبِ الْمَسْتُورِ قَالَ كَمَا يَنْتَفِعُونَ بِالشَّمْسِ إِذَا سَتَرَهَا السَّحَابُ. امام صادق علیه‌السلام: «از روزى كه خداوند آدم را آفريد، زمين خالى از حجّت نيست كه ظاهر و مشهور است و يا غايب و نهان، و تا روز قيامت از حجّت خدا خالى نخواهد بود؛ و اگر چنين نبود، خداوند پرستيده نمى‏شد» . راوى حديث مي‌گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: مردم چگونه از حجّت غائب و نهان منتفع مى‏شوند؟ فرمود: «همچنان كه از خورشيد پشت ابر منتفع مى‏شوند.» جمع بین این دو روایت که یکی عبادت خداوند را منوط به حضور امام ظاهر و دیگری منوط به اعم از امام ظاهر و غائب کرده، با توجه به دیگر روایات در این موضوع، چنین است که عبادت شایسته خداوند توسط بندگان و تحقق هدایت مطلوب جامعه، منوط به حضور و ظهور امام و حجت معصوم است؛ اما در صورت غیبت امام معصوم (در اثر عدم حمایت مردم و وجود دشمنان اهل قساوت که به دنبال قتل امام بودند) نیز مراتبی از عبادت و هدایت برای شیعیان و پیروان امام موجود است و زمین به کلی خالی از حجت نیست؛ مانند آن که انتفاع کامل و مطلوب از خورشید به آشکار بودن آن است اما در صورتی که در پس ابرها نهان شود، همچنان میزانی از انتفاع و بهره وری از آن با استفاده از قرآن و سنت بازمانده از اهل بیت علیهم‌السلام برای مردم میسور و مقدور است. @asrehairat
☘️ نتایج مصیبت بار غیبت حجت معصوم ـ3 🔸 حق از باطل تشخیص داده نشده و مومنان دچار شبهه و اختلاف می شوند. 🔻1. حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه می فرماید: و جعل... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَة «خداوند اطاعت از ما (خاندان عصمت) را موجب انتظام دین و امامت ما را مایه پیشگیری از تفرقه قرار داد.» مدلول روایت این است که تنها حضور و حاکمیت معصوم و اطاعت از او می‌تواند مایه انتظام و عدم تفرق عقیدتی و اجتماعی و نظری و عملی باشد و اگر قرار باشد رهبر غیر معصوم نیز بتواند به درستی از عهده این امر بر آید، دیگر امامت اهل بیت علیهم‌السلام مزیتی قابل ذکر برای آنها نخواهد بود. 🔻 2. الامام الصادق علیه‌السلام: لَنْ تَبْقَى الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا رَجُلٌ مِنَّا يَعْرِفُ الْحَقَّ فَإِذَا زَادَ النَّاسُ فِيهِ قَالَ قَدْ زَادُوا وَ إِذَا نَقَصُوا مِنْهُ قَالَ قَدْ نَقَصُوا وَ إِذَا جَاءُوا بِهِ صَدَّقَهُمْ وَ لَوْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ لَمْ يُعْرَفِ الْحَقُّ مِنَ الْبَاطِلِ‏ امام صادق علیه‌السلام: «در زمین همیشه مردی از ما (امامان معصوم) است که حق را می شناسد. پس اگر مردم به حق افزودند، زیادی را اعلام می کند و اگر از حق کم کردند، کاستی را بیان می کند و اگر حقیقت را بی کم و کاست پیروی کردند، آنان را تصدیق می کند. اگر چنین نبود، حق از باطل در زمین تشخیص داده نمی شد.» 🔻 3. الامام الصادق علیه‌السلام:‏ إِنَّ اللَّهَ لَا يَدَعُ‏ الْأَرْضَ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْلَمُ الزِّيَادَةَ وَ النُّقْصَانَ فَإِذَا زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَيْئاً رَدَّهُمْ وَ إِذَا نَقَصُوا أَكْمَلَهُ لَهُمْ فَقَالَ خُذُوهُ كَامِلًا وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَالْتَبَسَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَمْرُهُمْ وَ لَمْ يُفَرَّقْ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِل‏ امام صادق علیه‌السلام: «خداوند زمین را بدون عالمی (معصوم) که دانای به زیادی و کمی {در امر دین} است به حال خود رها نمی کند، تا هر گاه که مومنان چیزی را {به دین} اضافه کردند، آنان را بر حذر دارد و اگر چیزی {از دین} کاستند، آن کاستی را جبران کند و دین کامل را به آنان عرضه کند. چه اگر چنین نباشد، مومنان {در امر دین} دچار اشتباه می شوند و حق را از باطل تشخیص نمی دهند.» 🔸 در دو روایت فوق، سخن از وضعیت عادی و نرمال هدایت است که حضور مبسوط الید امام معصوم علیه‌السلام ـ که در حال خوف و تقیه در بیان معارف و احکام الهی نباشد ـ شرط قطعی آن است. حال اگر امام به خاطر حاکمیت جور و یا عدم همراهی مردم، مجبور به تقیه شود و یا در پرده غیبت برود، بدین معناست که امر تشریع و هدایت از حالت طبیعی خارج شده و مومنین و مسلمین و بشریت در وضعیتی اضطراری واقع شده اند که از نتایج آن، عدم دسترسی به فصل الخطاب، و بروز خطاها و شبهه‌ها‌ و عدم تشخیص حق از باطل در بسیاری از امور است. 🔻ملا صالح مازندرانی در شرح بر اصول کافی در باره عدم تشخیص حق از باطل در صورت عدم وجود حجت معصوم (و نیز در وضعیت عدم دسترسی به وی) می نویسد: «دلیل عدم تشخیص حق از باطل، الفت آدمی به محسوسات و وهمیات و متخیلات است که منجر به گرایش به باطل و وقوع در شبهات می شود. از این رو اگر استادِ راهنمای مویَّد از جانب خداوند با عصمت از خطا و اشتباه در عقاید و گفتار و رفتار در همه ابعاد وجود نداشته باشد، هر کسی به هوا {و آرای شخصی}خود چنگ می زند و حق و باطل بر او مشتبه می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شودو ای بسا حقی را باطل و باطلی را حق می پندارد، همان گونه که در بسیاری از اتکا کنندگان به عقل و فهم خود در میان فلاسفه و متکلمان این امر را مشاهده می کنی.» 🔻 4. امام صادق به روایت از پدرانش از نبی اکرم صلوات الله علیهم می فرماید: «در هر نسلی از امت من، امام عادلی از اهل بیتم خواهد بود که تحریف غالیان و نسبت‌ها‌ی ناروای اهل باطل و تفسیر و تاویل نادانان را از چهره دین می زداید. این امامان راهنمای شما به خداوند ـ عز و جل ـ هستند. پس بنگرید که به چه کسی در امر دین و نمازتان اقتدا می کنید.» 🔸 بر اساس این روایت، سنت و قانون هدایت الهی این است که در هر نسلی، امام معصومی باشد که با انحرافات عقیدتی و فکری مقابله کند و غبار کج فهمی و تحریف را از چهره دین بزداید. حال وقتی به دلیل خطا و انحراف مردم در عدم پذیرش و حمایت از اهل بیت علیهم السلام، امام در پرده غیبت می رود و مردم به او دسترسی ندارند، طبیعی است که انحرافات و کج فکری‌ها‌ و تحریف‌ها‌ سر بر می آورند و اگر چه دو میراث گرانسنگ قرآن و سنت در دسترس مومنان است، اما بدون شک فقدان حجت معصوم خداوند که ترجمان و مفسر و بر پادارنده قرآن و سنت است، مانع از فهم شفاف و بدون تحریف بسیاری از معارف و احکام دینی و رفع اختلافات کلامی و فقهی و ...است. @asrehairat
✳️ عصر حیرت و اختلاف فقها بر سر تعیین عید فطر 🔸مهدی نصیری ✍ از عصر غیبت از این رو در پاره ای از روایات اهل بیت علیهم السلام با عنوان "عصر حیرت" یاد شده که دست عالمان و فقیهان در بسیاری موارد از فهم و دریافت احکام واقعی خداوند و رسیدن به یقین کوتاه است و چاره ای جز تمسک به منابع و ادله ظنی ندارند و همین امر موجب بروز اختلافات فراوان در فتاوای آنها می شود که یکی از نمونه های آن در معیار و ملاک تشخیص اول ماه قمری و تعیین عید فطر است که گاه موجب آثار روانی و عملی نامطلوبی برای جامعه ایمانی می شود. 🔸یکی از عواملی که می تواند از نتایج منفی این اختلافات در عصر غیبت بکاهد این است که فقها با توجه به وجود عنصر ظن در فتاوای اختلافی به ابتکاراتی دست بزنند که از دامنه اختلافات کاسته و از حیرت نظری و عملی بکاهند 🔸از جمله این ابتکارات تشکیل شورای افتاست که می تواند در نزدیکتر شدن فقیهان به احکام واقعی موثر باشد چه آن که تفاهم اکثریتی از فقها بر سر یک فتوا در برابر فتوای اقلیت می تواند قرینه ای بر درستی آن باشد. 🔸از دیگر ابتکارات، می تواند کوتاه آمدن یک یا چند فقیه از فتوای خود در برابر فتوای دیگر فقها با ملاک هایی چون تسهیل دینداری مردم و کاهش تفرق و چند دستگی در انجام تکالیف شرعی و ... باشد. 🔸 به عنوان نمونه در موضوع رویت هلال می توان با معیارهایی چون دست برداشتن از فتوای شاذ (مانند رویت هلال با چشم مسلح) در برابر فتوای مشهور و یا ارجاع به فتوای فقیه حاکم از اختلافات کاست. 🔸 ممکن است گفته شود فقیه به چه دلیلی باید از استنباط خود کوتاه بیاید؟ پاسخ این است که توجه به عنصر ظن و حیرت در اجتهادات عصر غیبت از یک سو و وجود عناوینی چون مطلوبیت سهولت در شریعت و دینداری و مذمومیت اختلاف و تفرق مذهبی و اجتماعی، می تواند در زمره ادله چنین تنازلها و تفاهم های فقهی باشد 🔸در مذهب و فقه تشیع حتی کوتاه آمدن از احکام قطعی دین به خاطر بروز تزاحمها و موانع اجتماعی و سیاسی و ... نمونه های فراوانی دارد پس تنازل از فتوا یا فتاوایی ظنی و غیر قطعی برای تامین مصالحی اجتماعی امر چندان صعبی نخواهد بود. @asrehairat
❇️ مناظره هشام بن حکم با مرد شامی در باره نقش کلیدی امام معصوم در امر هدایت امت ✍️ مردی شامی برای مناظره با اصحاب امام صادق ع به مدینه می آید . هشام بن حکم در محضر امام با وی وارد مناظره می شود : 🔻«... امام رو به شامى کرد و فرمود: با اين جوان (هشام‌بن‌حكم) صحبت كن! شامى قبول کرد. هشام متوجه مرد شامي شد و گفت: بگو ببينم، خداوند صلاح مردم را بهتر مي‌داند يا خود مردم؟ شامى: خداوند. هشام: خداوند به صلاح ديد خود، براى مردم در مورد دين چه انجام داده است؟ شامی: آنها را مكلف به دستوراتى نموده و براى ايشان دليل و راهنمایی قرار داده تا حجت بر آنها تمام شود و ايراد و اشكالى نداشته باشند. هشام: به عقيده تو، آن دليل و راهنما كيست؟ شامى: رسول خدا ص. هشام: بعد از رسول خدا چه كسى راهنما است؟ شامی: كتاب خدا و سنت پیامبر. هشام: آيا كتاب و سنت در مورد اختلافات ما كارى مى‏توانند انجام دهند و رفع اختلاف نمايند و ما را متفق گردانند؟ شامى: آرى. هشام: پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم؟ تو از شام به اينجا آمده‏اى و با ما در عقيده اظهار مخالفت مي‌كنى و عقيده‏ات اين است كه راه شناخت دين، رأى و نظر است، با اينكه خود مي‌دانى، دو نظر مختلف نمي‌تواند يكى باشد. مرد شامی ساکت شد و شروع به فکر کرد. 🔻امام صادق عليه السّلام فرمود: چرا حرف نمي‌زنى؟ شامى: اگر بگويم ما با هم اختلاف نداريم، ادعاى بيجا كرده‏ام و اگر مدعى شوم كه كتاب و سنت رفع اختلاف از ما مي‌كنند، باز هم سخن بيهوده‏اى گفته‏ام؛ زيرا {در معنای آیات} كتاب و {مفهوم روایات} سنت ممکن است احتمالات و تفسیرهای گوناگون وجود داشته باشد. و اگر بگويم ما اختلاف داريم و هر يك از ما دو نفر ادعاى واقعيت مي‌كنيم {این نیز سخنی باطل است، چه آن که دو اعتقاد مخالف هم نمی توانند هر دو واقعیت و حقیقت داشته باشند} پس آشكارا مي‌بينم كه كتاب و سنت‏ نتوانسته از ما رفع اختلاف کند. شامی: اما من همين سؤال را از او مي‌كنم. امام صادق ع: بپرس؛ او را مردى پرمايه خواهى يافت. شامى: چه كسى صلاح مردم را بهتر مي‌داند، خدا يا خود مردم؟ هشام: حتما خدا. شامى: يا خداوند صلاحى ديده است كه موجب رفع اختلاف {بین مردم} شود تا حق را از باطل تشخيص دهند؟ هشام : آرى. شامى: آن شخص كيست؟ هشام: در ابتداى اسلام پيامبر اكرم ص و پس از پيامبر شخص ديگرى است. شامی: آن ديگر كيست كه جانشين اوست در حجت بودن؟ هشام: منظورت در اين زمان است يا قبل از اين زمان؟ شامی: منظورم هم اكنون است. 🔻هشام به طرف امام صادق ع اشاره کرد و گفت: اين آقا كه نشسته است! كسى است که قافله ها از هر طرف بر در خانه‏اش (براى كسب معارف) فرود مى‏آيند و به وراثت از آباء و اجداد خود، ما را از وقايع آسمان مطلع مي‌كند. شامى: من از كجا بدانم که ادعاى تو صحيح است؟ هشام: هر چه ميل دارى از او بپرس. 🔻شامى: بهانه مرا قطع كردى. اينك مجبورم سؤال كنم و او را آزمايش نمايم. در اين موقع امام صادق ع رو به مرد شامى كرد و فرمود: من تو را از پيدا كردن سؤال بى‏نياز مي‌كنم و از سير و سفرت اطلاع مي‌دهم. فلان روز حركت كردى و از فلان راه آمدى و از فلان جا گذشتى و فلانى با تو برخورد كرد. شامى پس از شنیدن سخنان امام گفت: به خدا همين طور است. آنگاه گفت: اكنون اسلام آوردم!» ادامه در پست بعد👇👇👇 @asrehairat
👆👆👆 ادامه از پست قبل 🔻از این روایت استفاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که مهم ترین دلیل وجود حجت و امام معصوم، ایجاد وحدت نظری و عملی بین مردم است؛ و اگر حجتی که با او رفع اختلاف شود، در بین مردم نباشد، مردم دچار سرگردانی و اختلاف خواهند شد و معلوم است که در عصر غیبت، مردم با چنین وضعیتی مواجه هستند و از مهم ترین خاصیت و کارکرد امام معصوم محروم می باشند. 🔻ممکن است گفته شود ما در عصر غیبت علاوه بر سنت پیامبر ص از سنت و روایات اهل بیت ع نیز برخورداریم و این برای امر هدایت کفایت می کند و مردم هم مکلف به مراجعه به فقها هستند که امر هدایت مردم را با استناد به قرآن و سنت پیامبر و امامان بر عهده دارند. 🔻پاسخ این است که اگر چه میراث روایی اهل بیت ع بس گرانسنگ است و ثروت عظیم و بیکرانی است که فِرق دیگر اسلامی از آن بی بهره اند و این ثروت آثار عمیق خود را در کلام و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و دیگر علوم شیعه نشان داده است و مردم نیز مکلف به مراجعه به فقها و راویان فقیه و مجتهد احادیث هستند، اما با این وجود، به دلیل امکان بروز اختلاف در برداشت و استنباط از این روایات، امکان رفع اختلاف و حیرانی منتفی است و همچنان نیاز به امام معصومی که در ورای آیات قرآن و روایات باشد تا هر جا مومنان دچار شبهه سندی و دلالی شدند برای رفع اختلاف به او مراجعه کنند، وجود دارد. و از همین روست که مشاهده می کنیم، در فتاوا و آرای فقها اختلافات و تضادهای فراوانی وجود دارد و قهرا بسیاری از فتاوای آنها منطبق با حکم واقعی خداوند نبوده و به اصطلاح اصولی، در زمره احکام ظاهری هستند. 👈 اکنون سؤال این است که با وجود اختلافات فراوان بین فقها و عدم دسترسی به امام معصومی که رفع اختلاف کند و با علم به این که بسیاری از فتاوای فقها با حکم واقعی خداوند منطبق نیست، آیا می توان مدعی تحقق جامعه و تمدن تراز دین شد؟ @asrehairat
هدایت شده از نقد حال
✳️ این ایام مصادف است با سی و هشتمین سالگرد رحلت پدرم مرحوم آیت الله حاج شیخ گل محمد نصیری للردی که این چند سطر را به حکم وظیفه فرزندی و شاگردی برای ایشان می نویسم: 🔸مهدی نصیری آیت الله نصیری، زاده روستای للرد (سال ۱۳۰۷ هجری شمسی) از توابع بهشهر و نکای مازندران، تحصیلات خود را در پانزده سالگی از حوزه علمیه کوهستان آغاز و پس از تحصیل مقدمات، به حوزه علمیه دامغان کوچ می کند و پس از چهار سال اقامت و تحصیل و ازدواج در این شهر به مشهد الرضا علیه السلام و پس از دو سال به قم و پس از مدت کوتاهی در سال ۱۳۳۳ شمسی به حوزه علمیه نجف برای ادامه تحصیل دروس خارج فقه و اصول مهاجرت می کند و از دروس آیات عظام میرزا حسن موسوی بجنوردی (متوفی ۱۳۹۵ ق) و میرزا هاشم آملی لاریجانی (متوفی ۱۳۷۱ش) و سید محمود حسینی شاهرودی (متوفی ۱۳۵۳ش) استفاده و در سال ۱۳۴۰ شمسی با اخذ اجازه اجتهاد از آیات بجنوردی و آملی لاریجانی به دامغان مراجعت می کند و به عنوان مدیر حوزه علمیه دامغان و امام مسجد جامع شهر، به خدمات دینی و روحانی خود ادامه می دهد. تالیف دو کتاب با عنوان "جامع الفروق" و "شیطان دشمن دیرینه انسان" نیز در کارنامه علمی ایشان ثبت است. آیت الله نصیری در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی پس از سه سال تحمل بیماری دارفانی را وداع و در فردوس رضای دامغان به آغوش خاک سپرده می شود. من به عنوان پنجمین فرزند و دومین فرزند پسر او (متولد ۱۳۴۲ در دامغان) در سال ۱۳۵۵ هجری شمسی تحصیلات حوزوی ام را در محضر پدر و تنی چند از علمای دامغان آغاز و در سال ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل عازم قم شدم. علاوه بر تحصیل ادبیات و منطق نزد پدر، اولین زمزمه های تمایز بین مکتب اهل بیت علیهم السلام با فلسفه و عرفان یونانی را از زبان ایشان و نیز مرحوم میرزا علی اکبر معلم دامغانی که رابطه ای صمیمانه با مرحوم پدر داشت، شنیدم. در هر صورت برای ایشان و مادرم مرحومه خدبجه سادات ترابی و همه اساتید خود در ایام تحصیل بویژه مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید مسیح شاهچراغی و فرزند برومندش شهید اندیشمند سید حسن شاهچراغی (نماینده مردم دامغان در دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی و سرپرست موسسه کیهان) که چهره در نقاب خاک کشیده اند، طلب مغفرت و علو درجات، و برای خویش رجای عاقبت به خیری و عمل به وظیفه دینی دارم.
هدایت شده از نقد حال
هدایت شده از نقد حال
اجازه اجتهاد آیت الله العظمی سید حسن موسوی بجنوردی به آیت الله محمد نصیری للردی
هدایت شده از نقد حال
اجازه اجتهاد آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی به آیت الله محمد نصیری للردی
❇️ چرایی قراردادن خداوند امامان معصوم را به عنوان اولوا الامر در بیان امام رضا علیه السلام ✍️ فضل‌بن‌شاذان از امام رضا عليه السّلام روایت مي‌كند: «اگر پرسيده شود چرا خداوند اولى الامر{امامان معصوم}را قرار داد و دستور داد كه از آنها اطاعت كنند؟ گفته مي‌شود: به واسطه علت‌هاى زيادى؛ از آن جمله اينكه وقتي مردم بايد طبق يك برنامه معين زندگى كنند و از حدودى كه تعيين شده تجاوز نكنند، چون موجب ناراحتى و زيان ايشان مى‏ شود، اين مطلب ثابت نمى‏شد و دوام نمى‏ يافت، مگر اينكه خداوند امينى در ميان آنها راجع به مسائل دينى قرار دهد تا شاهد انجام كارهاى لازم ايشان باشد و آنها را از كارهایی‏ كه منع گرديده جلوگيرى كند. اگر چنين نبود، هيچ كس منفعت و لذت خود را براى زيان و ناراحتى ديگرى رها نمي‌كرد. به همين جهت در ميان آنها نگهبانى قرار داد تا جلوگيرى از فساد نمايد و حدود و احكام را به پاى دارد. علت ديگر اينكه، هيچ يك از ملت‌ها و اقوام نيستند مگر اينكه داراى سرپرست و رئيسى هستند، چون در امور دينى و دنيوى چاره‏ اى جز اين ندارند. پس خداوند حكيم نيز نبايد مردم را واگذارد و چيزى كه ناچار احتياج به آن دارند، براى آنها تعيين نكند؛ چيزي که زندگى ايشان به آن بستگى دارد، زيرا به وسيله آن امام و پيشوا با دشمنان خود نبرد مي‌كنند و غنائم و درآمدها را تقسيم مى‏ نمايند و نماز جمعه و جماعت را به پاى مي‌دارند و دفاع از مظلوم مي‌كنند. دليل ديگر اينكه، اگر امام و پيشوا و امين و نگهبان و امانتدارى را قرار ندهد، ملت و دين از بين مي‌رود و سنت و روش پيامبر و احكام به دست تغيير سپرده مى‏ شود. گروهى بدعت‏گذار در آن مى‏افزايند و كافران از دين مي‌كاهند و مسلمانان را به اشتباه مى‏اندازند، زيرا ما مشاهده مي‌كنيم كه مردم كامل نيستند و با هم اختلاف دارند و هر يك داراى خواست و آرزوى مخصوصى بوده و حالات مختلفى دارند. اگر خداوند امین و نگهبانى قرار ندهد، آداب و شرايعى كه پيامبر آورده از ميان مي‌رود و احكام و ايمان نابود مى‌شود كه اين خود به ضرر تمام جهانيان است.» (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص 101) وظایف و کارکردهای مهمی را که امام رضا علیه‌السلام در روایت فوق برای اولی الامر که تعبیری قرآنی است و مقصود از آن امامان معصومند، ذکر می کند، واضح است در شرایطی محقق می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود که امام، ظاهر و مبسوط الید باشد؛ اما اگر در پرده غیبت برود و یا ظاهرِ در حال خوف و تقیه باشد، طبعا جامعه از این وظایف و کارکردها تا حد بالایی محروم خواهد شد و همان گونه که در روایت آمده است، موجب بروز انواع مشکلات نظری و عملی و منقصتی بزرگ در دین و دنیای مردم خواهد بود و طبعا و منطقا در چنین شرایطی، امکان تحقق حکومت و جامعه تراز دین وجود ندارد. @asrehairat
✳️ نقش انحصاری حجت معصوم خداوند در هدايت امور مادی و سامان دهی معاش آدمی (جنبه مادی تمدن) بر خلاف ذهنیت و باور مشهور که انبیاء و حجج الهی در امور مادی و معیشتی انسانها اصلا نقشی و یا نقش زیادی جز راهنمایی‌ها‌ی کلی ندارند و این امور به عقل و تجربه بشری واگذار شده و شأن انبیاء دخالت در این امور نبوده است، آیات و روایات عدیده و مستندات تاریخی بر این موضوع دلالت دارند که انبیای الهی همپای وظیفه هدایت معنوی، معلم علوم و فنون مادی و معیشتی به انسانها بوده اند و اساسا کسی جز انبیاء، تمدن ساز نبوده است و اگر انبیاء متکفل این امر نمی شدند، اساسا حیات بشری شکل نمی گرفت. بر اساس تعالیم و دخالت مستقیم انبیای نخستین بود که بخش مادی و معیشتی تمدن، همپای وجه معنوی آن متناسب با فلسفه خلقت آدمی که عبودیت و تقرب به خداوند بود، شکل گرفت و سامان یافت و از آن پس، انبیاء دیگر در صدد توسعه تمدنی بر نیامدند و تحولات ابزاری و مادی تا دوران مدرن بسیار اندک بود و این جریان رنسانس بود که خودسرانه نقشه راه تمدنی انبیاء را دجار تغییر و دگرگونی کرد و تمدن مدرن را که منشأ بحران‌ها‌ی متعدد برای بشریت شد و راه بی بازگشتی را در پیش روی بشر نهاد، بنیاد گذاشت که به احتمال قوی تا ظهور مهدی موعود علیه‌السلام امکان رهایی بشر از این تمدن و بازگشت به تمدن طبیعی و ارگانیک وجود ندارد. مقصود این که ظهور تمدن مدرن که بشریت را با بحران‌ها‌یی فراگیر مواجه کرده نیز محصول غیبت امام معصوم و خلأ حاکمیت و مدیریت او بر زمین و انسانها بوده است و بشریت در ارتباط با ساخت ابعاد مادی و معیشتی تمدن نیز که واجد تعادل و سلامت و کمال باشد نیز محتاج به حضور و حاکمیت امام معصوم است و غیبت او مانع از تحقق چنین امری است. نگارنده این موضوع را در کتاب «اسلام و تجدد» به تفصیل مورد بحث قرار داده و علاقه مندان را به آن کتاب ارجاع می دهد. @asrehairat