📌 #دعوت بسیار مهم
🖋 اگر شیعیان ما در راه وفای به عهدی که بر دوش دارند، #همدل میشدند، هرگز برکت ملاقات با ما، از آنها به تأخیر نمیافتاد و سعادت دیدار ما به سرعت نصیب آنها میگشت.
"نامهی امام زمان عج به شیخ مفید"
▫️حاج قاسم، همهی جهان منتقم تو خواهند بود... این جمله دل را میلرزاند مگر میشود #سرباز منتقم موعود باشی و همهی جهان برایت سوگوار نشوند...
▪️بغض و کینه این روزها در گلوهایمان رسوب کرده... #همگی دل شکسته ایم و #مضطر از زخمی که بر جانِمان زدند...
▫️قرار و عهدمان این بود که #سرباز باشیم و نه #سربار ... حالا حاج قاسم سلیمانی #سربازی خود را به اثبات تمام دنیا رساند...
▪️این حزن و اشک بر چشمها عادی نیست. این تجلّی حُزن صاحبالزمان در شهادت حاج قاسم سلیمانیست... مگر میشود سرباز برود و فرمانده محزون نباشد؟
▫️بیایید یکبار دیگر پیام حضرت مهدی به شیخ مفید را بخوانیم با بغض چشم، دلی شکسته و نفسی خسته...
▪️اگر شیعیان ما #همدل بودند سعادت دیدار ما به سرعت نصیبشان میشد...
▫️آآآآآآآآه ، حال که این خون، همه ی مردم را #همدل کرده، حیف است برای ظهور منتقم موعود #استغاثه نکنیم و این فرصت را از دست بدهیم...
🔺این جمعیت و این دلهای شکسته جغرافیای #آخرالزمان را به چالش کشیده اند...
🔹 حالا یکی از بهترین اعمال برای ادامه راه حاج قاسم آگاه نمودنِ همهی مردم جهت دعا برای تعجیل فرج در این شب و روزها و آماده نگهداشتن خود برای سربازی در رکاب امام زمان عج است...
▪️این بغض و اشک ها اگر #استغاثه شود، شاید خدا ادامه ی غیبت را بر ما ببخشد...
👌 لطفا تا میتوانید در تمام گروه ها و کانال ها و شبکههای مجازی مختلف و به دوستان، آشنایان و... مردم را دعوت به دعای فراوان برای ظهور کنید و این پیام را ارسال نمایید و #نشر_حداکثری دهید.
#نشر_حداکثری
🌷🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🌷🌷
🌤🌤✨ او خواهد آمد ✨🌤🌤
🆔 @akharinyar
┈┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈┈
📌 لطفا #نشر_حداکثری شود
در فراق سردار دلاور و فرمانده شجاع، شهید سپهبد سلیمانی، همه گفتیم: ما همه قاسم سلیمانی هستیم.
پس الان وقت امتحان است...
جنگ نرم دیگری شروع شده...
جنگی که تلفاتش به مراتب بیشتر از جنگ سخت است.
اما حواسمان باشد در زمان اختلاط حق و باطل، مبادا به هر سوئی گرایش پیدا کنیم، که این کار کمک به یک جانبِ فتنه است.
امیرمومنان بسیار زیبا فرمودند: «در فتنهها، مثل بچهی شتر باش نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه شیری دارد که بدوشند» (نهج البلاغه، حکمت١)
فتنهای که رسول خدا اینگونه آن را بیان میکند: «زمانی بر مردم می آید كه دل مؤمن در درونش آب می شود، همانطور كه سُرب در آتش آب می شود و نیست سبب آن، مگر اینكه فتنهها و بدعت هایی را كه در دین آنها ظاهر گشته مشاهده میكند و توانایی تغییر و برطرف ساختن آنها را ندارد» (امالی طوسی، ج٢)
کمی هوشیارانه تأمل کنیم...
نکند با یک تحلیل اشتباه، با یک جوسازی ناحق، با انتشار یک پیام ساخته شده به دست ناپاک عوامل دشمن، آب به آسیاب دشمنان بریزیم...
اما تو ای تنهاترین سردار...!
سردار #حاجی_زاده عزیز...
امروز تو به تنهایی بار اشتباهات تمام مسئولین نظامی، دولتی و غیر دولتی و حتی اپراتور موشک انداز ضد هوایی را به جان خریدی و همه ی اشتباهات را به گردن گرفتی تا کشورت بیش از این متحمل هزینه نشود.
حقا که تو چقدر زیبا تحقق بخشیدی به این آیه «...وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ؛ از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند»
آیهای که از آن به عنوان ویژگیِ یاران امام زمان یاد شده...
امروز ما همه سردار حاجی زاده ایم...
📌 #نشر_حداکثری
🌷🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🌷🌷
🌤🌤✨ او خواهد آمد ✨🌤🌤
🆔 @akharinyar
┈┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈┈
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 |ویدئو محاکمه پاسدار پدافند که موشک را شلیک کرد...
#نشر_حداکثری
🌷🌷اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرج🌷🌷
🌤🌤✨ او خواهد آمد ✨🌤🌤
🆔 @akharinyar
┈┈┄┅═✾🍃🌸🍃✾═┅┄┈┈
⭕️ اگر توانستید، با این متن اشک نریزید... بسیااار زیباست 👇
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز می کردند.
و تو خود را معرفی کردی:
« ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!
مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
ماشینها بوقزنان و بانوان کِـلکشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیروسرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببـیندت.
راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."
کاش زودتر برسی...
📌 #نشر_حداکثری
واحد مهدویت مصاف؛ مهدیاران
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c
⭕️ اگر توانستید، با این متن اشک نریزید... بسیااار زیباست 👇
امروز، عجب روزی بود! همه غافلگیر شدیم. ما در خانه بودیم. پدر خواب بود، مادر در آشپزخانه مشغول پخت و پز، من و برادر کوچکم سر کنترل تلویزیون جرّ و بحث میکردیم! که ناگهان آن صدای عجیب و دلنشین در خانه پیچید، آیه ای از قرآن. به خیال اینکه شاید صدا از بیرون آمده، پنجره را باز کردم و دیدم که صدا در خیابان نیز به وضوح می آید.
صدایت آشنا و پررنج بود؛ پدرم بی درنگ از خواب پرید، مادرم با کفـگیر، به زمین تکیه داده بود، من و برادرم کنترل را به کناری پرت کردیم و سراپا گوش شدیم، اصلاً مجری تلویزیون و مهمانان آن هم از جای خود بلند شده بودند و با دهانی باز و چشمانی متعجب، آسمان را ورانداز می کردند.
و تو خود را معرفی کردی:
« ای اهل عالم! من بقیهالله و حجت و جانشین خداوند روی زمینم...»
باورمان نمیشد. آنجا بود که گل از گلمان شکفت و زیر لب سلام دادیم: «السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه»
بعد با طنین محمدی ات ما را خواستی: «...در حقّ ما از خدا بترسید و ما را خوار نسازید، یاریمان کنید که خداوند شما را یاری کند. امروز از هر مسلمانی یاری می طلبم» ..وصف نشدنی است. در پوست خود نمی گنجیدیم. پدرم همان پایین تخت به سجده شکر افتاد. مادرم سرش روی زانو بود و های های گریه میکرد و من و برادرم به خیابان دویدیم!
خودت دیدی که کوچه و خیابان غلغله بود! مردم مثل مورچه هایی که خانه هایشان اسیر سیلاب شده بیرون میریختند، یکی دکمه پیراهنش را بین راه میبست، دیگری گِرِه روسری اش را میان کوچه محکم میکرد، عده ای زیر بغل پیرزنی ناراحت را که پایه عصایش بخاطر عجله شکسته بود گرفته بودند و دیدی آن کودکی که به عشق تو کفشهای پدرش را با عجله پوشیده بود و هی می افتاد!
مردمی که روزی از سلام کردن به یکدیگر اکراه داشتند، خندان به هم تبریک میگفتند. قنادی رایگان شیرینی پخش میکرد و دم گلفروشی سر خیابان، مردم صف بسته بودند برای خرید گل ولو یک شاخه برای تهنیت به گل نرگس!
ماشینها بوقزنان و بانوان کِـلکشان و گلاب پاشان، پشت سر جمعیت عظیمی از جوانان به راه افتادند. جوانانی که دست می افشاندند و با شور میخواندند: «صلّ علی محمد *** حضرت مهدی آمد»
خیلی از نگاهها به ویترین یک تلویزیون فروشی در آن سوی خیابان دوخته شده بود تا اولین تصویر جمال زیبایت، مخابره جهانی شود. نذر ۳۱۳ صلوات کردم مبادا اَجنبی چشم زخمت بزند. وقتی چهره دلربایت به قاب تلویزیون آمد، شیشه مغازه غرق بوسه شد. یکی بلندبلند صلوات میفرستاد، دیگری قسم میخورد که تو را قبلاً در محلهشان دیده وخیلیها اشکهایشان را با آستین پاک میکردند تا یک دل سیر تماشایت کنند.
در این مدت که علائم پیش از ظهور یکی پس از دیگری نمایان میشد، دل شیعیانت مثل سیروسرکه میجوشید اما کسی فکر نمیکرد به این زودیها ببـیندت.
راست گفت جدّت رسول خدا که فرمود:« مَثَلِ ظهور مهدی، مَثَلِ برپایی قیامت است. مهدی نمی آيد مگر ناگهاني" قسم میخورم این اثرِ دعای توست که تا کنون ما زیر عَلَمت مانده ایم."
کاش زودتر برسی...
📌 #نشر_حداکثری
واحد مهدویت مصاف؛ مهدیاران
http://eitaa.com/joinchat/2885222402Ce75349b11c