کتابفروشی «کتابخانه شمس العماره» در خیابان ناصر خسرو، صد سال پیش
@asrtarikh
این عکس برای پزشکان ارتوپد که به رشتهشون علاقه دارند، هیجانانگیزه. اما برای کسانی که مجبورند باش کنار بیان، نه.
هر دو یک قطعه هستند که انتظار داری در بین همه مشابه باشند، اما با هم فرق دارند. شما کتف داری، هشت میلیارد نفر دیگه هم کتف دارند. شما لگن داری، هشت میلیارد نفر دیگه هم دارند. اما شکل کتف و لگن شما تعیین میکنه که آزادی حرکت مفصلت چقدره، و چند درجه میتونه بچرخه. هرچقدر ورزش کنی، هرچقدر رژیم سالم و علمی داشته باشی، هرچقدر اراده داشتی باشی، شکل استخوانت عوض نمیشه. و یقه هیچکس رو هم نمیتونی بگیری.
@asrtarikh
در سال ۱۹۳۷ در انگلستان یک مسابقه فوتبال بین تیمهای چلسی و چارلتون بعلت مِه غلیظ در دقیقه ۶۰ متوقف شد. اما «سام بارترام» دروازبان چارلتون ۱۵ دقیقه پس از توقف بازی همچنان درون دروازه بود!
زیرا بعلت شلوغی پشت دروازه اش سوت داور را نشنیده بود. او با دست هایی گشاده و با حواس جمع در دروازه می ماند و با دقت به جلو نگاه می کند تا به گمانخودش در برابر شوت های حریف غافلگیر نشود. وقتی پانزده دقیقه بعد پلیس ورزشگاه به او نزدیک شد و خبر لغو مسابقه را به او داد سام بارترام با اندوهی عمیق گفت: چه غم انگیز است که دوستانم مرا فراموش کردند در حالی که من داشتم از دروازه آنها حراست می کردم.
در طول این مدت فکر می کردم که تیم ما در حال حمله است و به تیم رقیب مجال نزدیک شدن به دروازه ی ما را نداده است.
در میدان زندگی چه بسیار بازیکنانی هستند که از دروازه آنها با غیرت و حمیت حراست کردیم اما با مه آلود شدن شرایط در همان لحظه اول میدان را خالی کرده و ما را تنها گذاشته اند.
@asrtarikh
گویند : درسالیان پیش که نایب حسین کاشی یاغی معروف کاشان برای خود حکومتی تشکیل داده و مشغول چپاول مردم بود حاکم تهران تلگرافی برای فرزند وی ماشالله خان بدین مضمون ارسال داشت:
ماشالله خان به خدا سوگند اگر به تهران بیایی تو را سردار میکنم.خان یاغی به طمع سردارلشگر شدن فورأ به تهران آمد وبه محض رسیدن به تهران به دستورحاکم او را دستگیر نموده و به دار کشیدند
یکی از اطرافیان به وی گفت: مگر شما سوگند یاد نکردی که به محض ورود ماشالله خان او را سردار کنی؟ حاکم خندید و گفت:
چرا و به این قول عمل کردم.
اگر ماشالله خان قدری شعور و درایت داشت می فهمید که منظور از حکم ما برسرِدارکردن اوست نه سردار سپه کردن !
@asrtarikh
مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد
اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد.
در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.
روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد
مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.
بروید از قصاب بگیرید...
تا اینکه او مریض شد
احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.
هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
همسرش به تنهایی او را دفن کرد
اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد
دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.
او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت...!
هیچوقت زود قضاوت نکنیم...
@asrtarikh
امید و رؤیا به هم رسیدند
▪️بعد ۱۵ سال تنهایی، درنای امید همسفر پیدا کرد و با جفتش که از بلژیک به فریدونکنار اومده بود امروز دیدار کردند
@asrtarikh
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در اطراف قشم دره فرسایشی زیبایی وجود داره که به دلیل شکل ظاهری عجیب و وسیعی که داره به دره ستاره ها معروفه و بومیان عقیده دارن به دلیل سقوط یک ستاره از آسمان این اشکال ایجاد شده.
ولی درواقع به دلیل تندبادها و باران های موسمی این دره ایجاد شده.
بومی ها شب های این دره رو زمان آمد و شد ارواح و اشباح می دانند
#اینجا_ایران_است
@asrtarikh