eitaa logo
کانال بزرگ آسمانیان
404 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
891 ویدیو
386 فایل
#کانال_بزرگ_آسمانیان #آسمانیان را بهتر بشناسیم. #عاشقانه_آسمانیان #محبت_آسمانیان #زندگی_آسمانیان #شهادت 👈 #زندگی_جاویدان Support ; 📡 http://assemanian.blog.ir Admin 🆔 @Moqiseh
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ای وطن ای مادر تاریخ ساز ❤️ ای وطن ای مادر تاریخ ساز / ای مرا بر خاک تو روی نیاز ای کویر تو بهشت جان من / عشق جاویدان من ایران من ای ز تو هستی گرفته ریشه ام / نیست جز اندیشه ات اندیشه ام آرشی داری به تیر انداختن / دست بهرامی به شیر انداختن کاوه آهنگری ضحاک کش / پتک دشمن افکنی ناپاک کش رخشی و رستم بر او پا در رکاب / تا نبیند دشمنت هرگز به خواب مرزداران دلیرت جان به کف / سرفرازن سپاهت صف به صف خون به دل کردند دشت ونهر را / بازگرداندند خرمشهر را ………. ای وطن ای مادر ایران من / مادر اجداد و فرزندان من خانه من بانه من توس من / هر وجب از خاک تو ناموس من ای دریغ از تو که ویران بینمت / بیشه را خالی ز شیران بینمت خاک تو گر نیست جان من مباد / زنده در این بوم و بر یک تن مباد ……….. وطن یعنی همه آب و همه خاک/ وطن یعنی همه عشق و همه پاک به گاه شیر خواری گاهواره / به دور درد پیری عین چاره وطن یعنی پدر مادر نیاکان / به خون و خاک بستن عهد و پیمان وطن یعنی هویت اصل ریشه / سر آغاز و سر انجام و همیشه ………. ستیغ و صخره و دریا و هامون / ارس زاینده رود اروند کارون وطن یعنی سرای ترک تا پارس / وطن یعنی خلیج تا ابد فارس وطن یعنی دو دست از جان کشیدن / به تنگستان و دشتستان رسیدن زمین شستن ز استبداد و از کین / به خون گرم در گرمابه فین وطن یعنی اذان عشق گفتن / وطن یعنی غبار از عشق رفتن وطن یعنی هدف یعنی شهامت / وطن یعنی شرف یعنی شهادت وطن یعنی گذشته حال فردا / تمام سهم یک ملت ز دنیا وطن یعنی چه آباد و چه ویران / وطن یعنی همین جا یعنی ایران وطن یعنی رهایی ز آتش و خون / خروش کاوه و خشم فریدون وطن یعنی زبان حال سیمرغ / حدیث جان زال و بال سیمرغ سپاه جان به خوزستان کشیدن / شهادت را به جان ارزان خریدن نماز خون به خونین شهر خواندن / مهاجم را ز خرمشهر راندن وطن یعنی اذان عشق گفتن / وطن یعنی غبار از عشق رفتن وطن یعنی هدف یعنی شهامت / وطن یعنی شرف یعنی شهادت وطن یعنی گذشته حال فردا / تمام سهم یک ملت ز دنیا وطن یعنی چه آباد و چه ویران / وطن یعنی همین جا یعنی ایران https://eitaa.com/zaerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ بوسه عشق ❤️ نازنینم !❤️ تمام عشقم را ذخیره کرده ام تا با بوسه ای تقدیم تو ❤️ کنم . ❤️ ❤️ LIMAN ❤️ https://eitaa.com/zaerin
با هرچه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود راه تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دست های روشن تو می توان گشود https://eitaa.com/zaerin
در زمین مردمان خانه مکن کار خودکن کار بیگانه مکن کیست بیگانه تن خاکی تو کز برای اوست غمناکی تو جان https://eitaa.com/zaerin
سکـوت برایم شـــد بهتریــن گزینه وقتی ڪلی حرف توی ذهنـــم بود ڪ نتوانستم بگویـــم.... دوستـــــش دارم میدانم که میـــــداند ولــــی نمیخواهـــــ ـد ڪ بخوانـــــد . https://eitaa.com/zaerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حـسِ داشتنـت آرام بخـــــش تریـــــــن مُسَکــــِـن دنیاســـت. ألا بـِذِکر الله تـَطمـَئِنُّ القُلوب https://eitaa.com/zaerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگز نخواب کورش دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست هتا دل دماوند، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد ادامه در متن زیر https://eitaa.com/zaerin
هرگز نخواب کورش دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست هتا دل دماوند، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد ، بر کام دیگران شد نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما سد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کورش، ای مهر آریایی بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد سیمین بهبهانی https://eitaa.com/zaerin
🌺❤️🍀🌺❤️🍀🌺❤️🍀🌺❤️🍀🌺❤️🍀🌺
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی https://eitaa.com/zaerin
سلام بر یوسف فاطمه(عج)و شال عزایش السلام علیك ایها المنتقم! السلام علیك ایها المنتظر! السلام علیك یا اباصالح المهدی! آجرک الله یا صاحب الزمان عج https://eitaa.com/zaerin
منم و این سلام و این تسلیم تو و زلفی گشوده دستِ نسیم منم و باز هم هوای قدیم گوشه‌ای در حرم کنارِ کریم السلام علیك یاعلى بن موسى الرضا(ع) https://eitaa.com/zaerin
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم https://eitaa.com/zaerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان کوتاه »> خیلی جالب و خواندنی ❤️🌺🌺🌺 این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم می‌خورد که واقعیه: دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم! راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود. با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش. این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!! خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد. هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه! تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره. تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم. تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند. از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم. دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم. وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل می‎دادیم سوار ماشین ما شده بود . https://eitaa.com/zaerin
سخت است که حرفت را نفهمند! سخت تر این است که حرفت را « اشتباهی » هم بفهمند! حالا می فهمیم... خدا چه « زجــــــری » میکشد! وقتی این همه « آدم» حرفش را نفهمیده اند که هیچ اشتباهی هم فهمیده اند! دکتر علی شریعتی https://eitaa.com/zaerin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به کعبه سلام به خانه خدا سلام به روزعرفه سلام به سحرای عرفات سلام به دلدادگی سلام به مسافران خانه خدا.. https://eitaa.com/zaerin
صبح آمد خانه را در بر گرفت دل هوای تازه ی دیگر گرفت باز کن دروازه های عشق را باید امروز عاشقی از سر گرفت سلام مهربانان https://eitaa.com/zaerin