❤️ بوسه عشق ❤️ نازنینم !❤️
تمام
عشقم
را
ذخیره
کرده ام
تا با
بوسه ای
تقدیم
تو ❤️
کنم . ❤️
❤️ LIMAN ❤️ https://eitaa.com/zaerin
با هرچه عشق
نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود
راه تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست
که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو
می توان گشود https://eitaa.com/zaerin
در زمین مردمان خانه مکن
کار خودکن کار بیگانه مکن
کیست بیگانه تن خاکی تو
کز برای اوست غمناکی تو
#حضرت_مولانای جان https://eitaa.com/zaerin
سکـوت برایم شـــد بهتریــن گزینه
وقتی ڪلی حرف توی ذهنـــم بود ڪ
نتوانستم بگویـــم....
دوستـــــش دارم میدانم که میـــــداند
ولــــی نمیخواهـــــ ـد ڪ بخوانـــــد . https://eitaa.com/zaerin
حـسِ داشتنـت
آرام بخـــــش تریـــــــن
مُسَکــــِـن دنیاســـت.
ألا بـِذِکر الله تـَطمـَئِنُّ القُلوب https://eitaa.com/zaerin
هرگز نخواب کورش
دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست
هتا دل دماوند، آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد ادامه در متن زیر https://eitaa.com/zaerin
هرگز نخواب کورش
دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست
هتا دل دماوند، آتش فشان ندارد
دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت
رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد
روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد
بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد
#دریای #مازنی_ها، بر کام دیگران شد
نادر، ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد
دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت
بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد
آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما سد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی، شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کورش، ای مهر آریایی
بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد سیمین بهبهانی https://eitaa.com/zaerin
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی https://eitaa.com/zaerin
سلام بر یوسف فاطمه(عج)و شال عزایش
السلام علیك ایها المنتقم!
السلام علیك ایها المنتظر!
السلام علیك یا اباصالح المهدی!
آجرک الله یا صاحب الزمان عج https://eitaa.com/zaerin
منم و این سلام و این تسلیم
تو و زلفی گشوده دستِ نسیم
منم و باز هم هوای قدیم
گوشهای در حرم کنارِ کریم
السلام علیك یاعلى بن موسى الرضا(ع) https://eitaa.com/zaerin
داستان کوتاه »> خیلی جالب و خواندنی ❤️🌺🌺🌺 این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه:
دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه!
اینطوری تعریف میکنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد.
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم!
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود.
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بیصدا بغل دستم وایساد. من هم بیمعطلی پریدم توش.
این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم میاومدم که ماشین یهو همون طور بیصدا راه افتاد.
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه!
تمام تنم یخ کرده بود. نمیتونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت میرفت طرف دره.
تو لحظههای آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم.
تو لحظههای آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده.
نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میاومد و فرمون رو میپیچوند.
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم.
دویدم به سمت آبادی که نور ازش میاومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم.
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو،
یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار ماشین ما شده بود . https://eitaa.com/zaerin
سخت است که حرفت را نفهمند!
سخت تر این است که حرفت را « اشتباهی » هم بفهمند!
حالا می فهمیم...
خدا چه « زجــــــری » میکشد!
وقتی این همه « آدم» حرفش را نفهمیده اند که هیچ
اشتباهی هم فهمیده اند!
دکتر علی شریعتی https://eitaa.com/zaerin
سلام به کعبه
سلام به خانه خدا
سلام به روزعرفه
سلام به سحرای عرفات
سلام به دلدادگی
سلام به مسافران خانه خدا.. https://eitaa.com/zaerin
صبح آمد خانه را در بر گرفت
دل هوای تازه ی دیگر گرفت
باز کن دروازه های عشق را
باید امروز عاشقی از سر گرفت
سلام
مهربانان https://eitaa.com/zaerin
دلنوشت عشق, [21.08.18 10:09]
[ Audio file : Behnam Bani – Hanooz Dooset Daram [Nex1Music.IR] ]