*این داستان واقعی بسیار زیبا و منقلب کننده است حتماً بخوانید و اگه هوای امام حسین رو کردید، التماس دعا*
💖💖💖💖
یکی از افرادی که کارش مدیریت کاروان های اعزامی از مشهد به کربلا بودو300 مرتبه به کربلا مشرف شده بود ، تعریف میکرد:
سال1396 شمسی در فرودگاه مشهد، در حال سر و سامان دادن به زائرین بودم، در همان اثـنا پروازهای دبی و ترکیه درحال مسافرگیری بودند.
تعدادی از زائران به من گفتند:
تفـاوت پـروازها را با هم ببینـیـد،
آنها با چه ظاهر و سر و وضعی هستند،
گویی بعضی ها هیچ اعتقادی به اسلام و
مسلمانی ندارند، حتی در آرایش کردن
گوی سبقت را از غربیها.. ربوده اند...
همینطور که درحال گفتگو بودیم، آقا و خانومی
به همراه دختر جوانی به سمت ما آمدند.
وضع ظاهرشان به همان پروازهای دبی و ترکیه میخورد.
وقتی به ما رسیدند گفتند:
کاروان اعزام به کربلا همینجاست؟
من که توقع این سوال را نداشتم گفتم:
بله، چطور مگه؟
آنها با خوشحالی گفتند:
اگر خدا قبول کند ما هم زائر کربلا هستیم.
من که بعد از حدود 300بار مدیر کاروان عتبات عالیات بودن، تا به حال اینگونه زائر نداشتم، کمی جا خوردم، ولی بعلت اینکه زائر حضرت بودند،
به آنها خوش آمد گفتم.
بالأخره همه زائرین سوار هواپیما شدند
من هم براساس وظیفه دینی و حتی شغلی قبل از
پرواز شروع کردم اصطلاحا به
امر به معروف و نهی از منکر،
(یعنی به درب میگفتم که دیوار بشنود)
میگفتم این مکانهای مقدسی که خداوند به ما توفیق زیارتشان را داده حُرمت بالایی دارند
و زائرین باید حرمت این اماکن را نگه دارند،
اما دختر این خانواده که گویا منظور اصلی من او بود
با حالت ناراحتی و بیاعتنایی به من فهماند
که اهمیتی برای حرف های من قائل نیست.
به نجف اشرف رسیدیم
من هم در زمانهای گوناگون میگفتم
که این مکان ها مقدس است و هر فرد حداقل باید ظاهرش را حفظ کند و آن دختر هم، بی اعتنایی میکرد.
تـااینکه روز آخر که در نجف اشرف بودیم
و فردا قرار بود عازم کربلاء معلی شویم؛
پدر آن دختر پیش من آمد و گفت:
حاصل زندگی من و همسرم همین یک دختر است
که پزشک اطفال است،شاید بخاطر عدم توجه ما،
او فقط در درس و شغلش موفق شده
و از اعتقادات دینی و اخروی تقریباً چیزی نمیداند!
ما تصمیم گرفتیم
او را به کربلا نزد سیدالشهدا علیه السلام بیاوریم
بلکه حضرت جبران کاستی ها و کمبودهایی که ما
طی این سالیان از نظر اعتقادی و دینی
برای فرزند دلبندمان گذاشتیم را بنمایند،
چون آرزوی هر پدر و مادری
عاقبت بخیری فرزندش میباشد.
دختر ما بخاطر نوع دوستان و جَـوی که بزرگ شده
تقریبا هیچ چیزی از مبانی دینی و اعتقادات
نمیداند و وقتی شما از لزوم رعایت حجاب صحبت میکنید، او به اتاق می آید دائم میگوید:
منظور حاج آقا فقط من هستم!
چون فقط در این کاروان منم که
سر و وضعم اینگونه است.
ما از شما میخواهیم که رعایت حال ما و
دخترمان را بفرمائید و دیگر چیزی نگوئید.
گفتم: این وظیفه من است که این مسائل را
برای زائرین گوشزد کنم تا حریم اهل بیت
علیهم السلام شکسته نشـود.
گفتگوی ما تمام شد،
و ما روز بعد عازم کربلاء شدیم.
صبح روز اول که در کربلا بودیم به لابی هتل آمده
و دیدم خانمی
با مقنعه بلند و چادر و حجابی کامل
منتظر من نشسته است و تا من را دید سلام کرد.
وقتی دید من با تعجب او را نگاه میکنم گفت:
ظاهراً من را نشناختید؛ من همان دختر بیحجاب
چند روز پیش هستم. از شما تقاضا دارم
اجازه دهید عبایتان را بشویم.
من که شوکه شده بودم گفتم:
اولا من معنای حرکات و رفتار قبل با حالت
امروزتان را نمیفهمم؛ ثانیاً شما هم زائر هستید
هم پزشک؛ در شأن شما نیست که
عبای من را بشوئید، من این کار را نمی کنم.
درحالیکه گریه میکرد از من خواهش کرد
که اجازه دهم!! توجه که کردم دیدم واکس تهیه
کرده و تمام کفش های کاروان را واکس زده بود.
به او گفتم تا نگویی چه شده من نمیگذارم..
باحال گریه گفت: دیشب وقتی وارد کربلا شدیم
من در عالم رؤیا خدمت سـیدالشهـدا آقا
ابـاعبـدالله الحسین علیه السلام شرفیاب شدم.
حضرت من را به اسم مستعاری که دوست داشتم صدا زدند و فرمودند:
دخترم ؛ من خواستم که تـو به کربـلا و به زیارت من بیایی و تا وقتی که من کسی را دعـــوت نکنــم هیچکس نمیتواند به این مکان بیاید. حرفهایی که مدیر کاروان میزد همانی بود که ما دوست داشتیم و به زبانش جاری میشد، برو عبایش را بگیر و آن را بشوی تا از او دلجویی کرده باشی.
و بعد فرمودند: دخترم تو دکتر اطفال هستی،
طفل مریضی دارم میخواهم درمانش کنی.
او در حالیکه گریه میکرد می گفت:
حضرت طبیب همه عالم هستند...
ولی به من فرمودند دنبال من بیا...
بـه همراه حضرت از دو اتاق رد شدیم و
وارد اتاق دیگری شدیم، روی سکویی طفلی شـش ماهه دیدم که
مثل قرص ماه میدرخشید
و تیری سه شعبه به گلویش اصابت کرده بود.
حضرت فرمودند: پسرم را درمان کن.
(خانم دکتر در حالیکه بشدت گریه میکرد، سؤال کرد:
حاج آقا مگر امام حسین علیه السلام فرزند ۶ماهه داشتند؟ چرا تیر ۳شعبه به گلویش زده بودند؟)
من که بغض گلویم را گرفته بود گفتم:
بله، ولی این سؤالها را نپرس...
ایـنها روضههای سوزناکی است
که جگر انسان را کباب میکند.
اما او که تازه وقایع کربلا را شنیده بود دوباره
پرسید: چرا تیر 3شعبه به گلوی این طفل زدند؟😭
گفتم:چون امام حسین علیه السلام طفل شیرخواره اش را بر روی دست گرفته بودند و به دشمنان منافق و کافر فرمودند: حالا که به زعم خودتان با من دشمن هستید
و می جنگید خودتان این بچه را بگیرید
و سیراب کنید.
خانم دکتر در حالیکه بسیار منقلب شده بود و هق هق
گریه میکرد گفت: آخر کجای عالم در جواب درخواست
آب دادن به طفل 6ماهه، آن هم فرزند پیامبرشان،
با تیر سه شعبه به گلوی آن بچه پاسخ میدهند؟!
حاج آقا من در عالم رؤیا دیدم که
حتی آن تیر سمی و زهر آلود نیز بود!!!
و بلند بلند گریه می کرد...
به برکت سید الشهدا علیه السلام آن خانم دکتر جوان چنان متحول شده بود که موقع بازگشت کاروان به ایران میگفت: من با شما نمی آیم و می خواهم اینجا باشم... من قلبم و روحم در کربلاست...
بالأخره با اصرار فراوان و قول به اینکه دوباره برای پابوس و عرض ارادت به کربلا می آید حاضر شد برگردد.
بعد از چند هفته که به مشهد مقدس مراجعت کردیم،
روزی وارد مطبش شدم، دیدم که عکسها و نوشتههایی
بر روی دیوار از امام حسین علیه السلام زده شده بود.
آنجا دیگر دکتری مؤمنه و صالحه و دلباخته سید الشهداء علیه السلام بود، دکتری که حالا بسیار باوقار و امام حسینی شده بود و حتی مریض ها هم در مطبش صف کشیده بودند.
با خوشرویی ار من پذیرایی کرد و گفت:
باور نمیکنید از زمانی که از کربلا به مشهد آمدم،
امام حسین علیه السلام به نگاهم و قلمـم
اثری عجیب داده اند چرا که من با همان نگاه اول
درد و مرض اطفال را تشخیص میدهم
و حتی آنها را برای آندوسکوپی هم نمیفرستم
و با اولین نسخه مریضها خوب میشوند،
فقط به برکت آقای مظلوم و کریم مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام
📕کتاب خروش خدا صفحه 83📕
علیرضا ثبتی گجوان
💟خدایا به خون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام،
خون آن مظلومی که به فرموده امام صادق علیه السلام
"اگر یک قطره از آن بر روی زمین ریخته می شد،
خداوند قهار بساط زمین و آسمان را جمع می کرد"
قَسَمت میدهیم
آخرین خلیفه و جانشینت را
بدون وقوع علائم حتمی در عالم،
ظاهر بفرما آمین یا رب العالمین...
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 این داستان زیبا را برای افراد و گروه های مختلف ارسال کنید.امید است در این ایام مورد لطف وعنایت آقا ابا عبدالله الحسین (ع )قرار گیرند.
🔴 حماقت یا خیانت؟!!
شهید "مالکوم ایکس" جمله معروفی دارد :
《فقط یک احمق به دشمنش اجازه می دهد تا بچه هایش را تعلیم دهد.》
این روزها که بازار تبلیغ و تمجید از واکسن های آمریکایی و انگلیسی داغ شده است هم باید گفت :
فقط یک احمق یا خائن اجازه می دهد که #واکسن های دشمنان جنایتکار به مردم کشورش تزریق شوند ...
✍"قاسم اکبری"
⭕️ دو یادآوری مهم برای امروز:
1⃣ وفاق با خودیها بااهداف الهی هم مطلوب است هم ممکن .
اما چهل سال است که وزارتخانه ها و ادارات را تا بن دندان لیبرال کرده اند نفوذی های افسادطلب که هنوز در فکر براندازی هستند بازی رو رها نکرده اند .
⛔️وفاق با اینها امکان پذیرنیست .
لیبرالها اول فسادکرده بعد آن را قانونی کرده سپس طبقات پایین را تخریب وله می کنند . قاعده بازی همیشه به نفع آنهاست تورم باشد یا نباشد ،
برجام باشد یا نباشد آنها بالاتر از قانون هستند .
❌ یادمان باشد " فساد خوب" نداریم .
" ایران قوی " آرزوی هر ایرانی وطن دوست است .
2⃣ از ظرفیتهای طب سنتی ایرانی در درمان و پیشگیری و در بیمارستانها حتما باید استفاده شود . متاسفانه بعداز تاکیدرهبر معظم انقلاب در تاریخ هشتم آبان ماه سال ۱۳۹۹ در ملاقات با اعضای ستاد کرونا در موردطب ایرانی هنوز مورد بی مهری است . ولیکن با شکست تلاشها در مبارزه با کرونا ،امروز نیاز بیشتری به دست آوردهای اطبای سنتی داریم .
✏️ مجیدملکخواه
@asserajolmonir ✌ 🌹 🍃
⭕️ متنی در شبکه های اجتماعی از قول شهید مطهری منتشر شده که وجود این متن در کتاب های شهید مطهری تکذیب میشه و نویسنده شیاد شایعه خواسته به بهانه مبارزه با تحریفات عاشورا به طور کلی زیراب دین رو بزنه.
✅ شما بزرگواران با مراجعه به متن اصلی کتاب حماسه حسینی میتونید دروغ بودن مطالب این شایعه رو به سادگی متوجه بشید
1_1133789721.pdf
5.27M
🔶 کتاب حماسه حسینی تالیف استاد گرانقدر شهید مرتضی مطهری
💥 پیشنهاد مطالعه
6.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 عباس گودرزی، نماینده مردم بروجرد در مخالفت با برنامههای وزیر پیشنهادی بهداشت:
📍چین که دارای بالاترین آمار کرونا بود توانست ۹۲درصد بیماران را با طب سنتی درمان کند و قبل از واکسن، جشن پایان
کرونا گرفتند.
📍تا امروز حدود ۱۴ میلیارد دلار از صندوق توسعه برای کرونا برداشت کردید، اما یک دلار آن را برای طب سنتی هزینه نکردید؛ آنوقت به طبیبان سنتی ما تهمت دروغگویی و شیادی میزنند!
📍طب سنتی در کشورمان مظلوم است زیرا برای مجوز ایجاد یک سلامتکده افراد به بیش از ۷۰ جای مختلف مراجعه میکنند و آخر نیز نمیتوانند مجوزی دریافت کنند؛ این در حالی است که حتی سازمان جهانی بهداشت که قبلهگاهش طب مدرن است، برای طب سنتی سند ۱۰ ساله منتشر کرده.
📍چرا طب ایرانی در دانشگاههای ما تدریس نمیشود؛ چرا حتی یک اتاق در بیمارستانها به طب سنتی اختصاص نمیدهید؟ چرا صداوسیما برنامههای خود را به طب سنتی اختصاص نمیدهد؟
🔻«کارِ گروهی» بهترین تمرین برای مسئولیتپذیری است
🔻بهترین زمان برای تشکیلِ گروه، دوران مدرسه است
👈🏼مسئولیتپذیری و استقلال، شاخص اصلی ولایتمداری - جلسه نهم
مسئولیتپذیری، انواع و مراتبی دارد، از جمله: مسئولیتپذیریِ شخصی، خانوادگی، گروهی، فامیلی، شغلی، ملی و...
دربارۀ روش تمرین مسئولیتپذیری میگویند: کار گروهی کردن بهترین تمرین برای مسئولیتپذیری است که متاسفانه کارِ گروهی معمولاً در بین ما خیلی کم و ضعیف است.
بهترین جا و بهترین زمانِ تشکیل گروه، در دوران مدرسه است. در مدرسه باید بچهها با هم گروه تشکیل بدهند و کار بکنند. اینکه معلم با تکتک دانشآموزان بهطور انفرادی ارتباط داشته باشد غلط است.
معلم باید بچهها را گروهبندی کند؛ برای تمرین مسئولیتِ عضویت در گروه، گفتگو در گروه، توافقکردن با دیگران، مقابل همدیگر کوتاهآمدن، بههمدیگر کمککردن، تلاش برای برندهشدنِ گروه در بازیهای گروهی مثل طناببازی، فوتبال و...
شما جوانها برای مسئولیتپذیری در کار گروهی میتوانید «بسیج» را محلّ فعالیت خود قرار بدهید و میتوانید به ائمۀ جماعاتی مراجعه کنید که فعالیتهای گروهی را در محلهها سازماندهی میکنند. سازمان تبلیغات هم اخیراً طرحی را تحت عنوان «امام محله» دارد پیاده میکند.
در زبان فارسی «امام جماعت» را غلط ترجمه کردهایم و گفتهایم «پیشنماز»؛ یعنی شما نماز جماعت را بخوان و برو و کاری به بقیۀ چیزها نداشته باش! درحالیکه امام جماعت یعنی «امام گروه» و کسی که گروهی از مؤمنین را سازماندهی میکند.
👤علیرضا پناهیان - ۱۴۰۰.۰۵.۲۶